تازی (شاهنامه)
تازی (شاهنامه) | |
---|---|
اطلاعات کلی | |
نام | تازی |
نامهای دیگر | تازیان |
نوع | سرزمین، قبیله |
موقعیت | نامعلوم |
شناخته شده | قبایل سوارکار و جنگجو |
دیرینگی | پیش از میلاد |
نشان تمدنی | از قبایل باستان |
تازی در شاهنامه به چند مورد اشاره دارد. نخست قوم یا قبیله تازی مّدنظر هست و سرسلسله ایشان مرداس میباشد. و دیگر اینکه تازی در شاهنامه به یک زبان غیرایرانی اشاره میکند و سوم اینکه تازی (تازیان) همان سوارکاران یا پرورش دهندگان اسب هستند؛ مورد چهارم از مفهوم تازی در شاهنامه اشاره به یک قبیله سوارکار ایرانی تحت عنوان تازیان نوند است.
مرداس و تازیان[ویرایش]
مرداس پیر مردی عابد و وارسته و در عینحال پادشاه قوم و قبیله خویش و صاحب دهها یا صدها گله دام از بز و میش است شاید ویژگی و خصوصیت قبایل مزبور فقط همین بز چرانی باشد. به همین سبب پشم سیاه بز نماد، پرچم و البسه این قبیله را تشکیل میداد. مرداس زنی حیلهگر و پسری شرور بنام ضحاک داشت که عاقبت توسط همین همسر و فرزند در توطئهای به چاه افتاد و هلاک شد. شاهنامه مرداس را سر دودمان تازیان نام میبرد ولی همیشه صرف تازی (تازیان) اشاره به این قوم و قبیله در متون شاهنامه نیست.
یکی مرد بود اندر آن روزگار | ز دشت سواران نیزه گذار | |
گرانمایه هم شاه و هم نیک مرد | ز ترس جهاندار با باد سرد |
زبان تازی[ویرایش]
بساط پادشاهی سراسر ظلم و تباهی ضحاک عاقبت توسط فریدون برچیده شد و بر هر دو کشور ایران و تازیان فرهنگ و آیین فریدونی که نوعی آیین و فرهنگ مهرپرستی بود استیلا یافت. حماسه فریدون و چگونگی تولد و حیات او پر مخاطره هست و همچنین سیطره او به همراهی کاوه آهنگر بر ضحاک ماجرایی طولانی است اما در مقطعی از دوران مبارزه او با سپاه ضحاک بویژه پیش از تسخیر پایتخت ضحاک اشاره به زبان تازی میشود.
بهانه فریدون، کین پدر بود و به همین سبب در ماه خرداد قیام او علیه ضحاکیان آغاز گردید[۱]. طبق متون جنگجویان به درگاه او هجوم آورده آماده خلق حماسهای بیبدیل شدند. جنگجویان روحیه بسیار عالی داشتند، پیلان و گاومیشان ارابهکش توشه سپاه فریدون را پیشاپیش میکشیدند. سرها پر از کینه، دلها پر از داد و دادخواهی، تا به اروندرود میرسند و در اینجا منظور از تازی، زبان تازی است نه قوم تازی:
به اروند رود اندر آورد روی | چنان چون بود مرد دیهیم جوی | |
اگر پهلوانی ندانی زبان | به تازی تو اروند را دجله خوان | |
دگر منزل آن شاه آزاد مرد | لب دجله و شهر بغداد کرد |
تازیان نوند[ویرایش]
حکیم طوس فردوسی در ادامه شرح لشکرکشی یا قیام فریدون علیه ضحاک، اشاره دارد به تازیان نوند، تازیانی که یزدانپرست بودند. ماجرا خیلی محرمانه و کوتاه بیان میشود بدین منوال که فریدون بر آن جای نیکان فرود آمد یا قدم گذاشت. روشن نیست منظور از جای نیکان چیست ولی محتمل است که معبد یا محل پرستش خدایان باشد چون با اینکه فریدون فاتحانه وارد شد ولی خیلی محترمانه پیاده شده سپس بر ایشان یعنی سران یا بزرگان معبد سلام و درود میفرستد[۲].
شب نخست پذیرایی از فریدون با تشریفات ویژه انجام شد و هنگام خواب، پریزادهای با گیسوان بلند مهمانش بود تا از روی نیکخواهی فریدون را از راز و رمز کار یعنی راز جهانداری آگاه کند چون به هر حال فریدون تا پیش از این فتح بزرگ، مانند هر فرد عادی بود و سررشته از کشورداری نمیدانست، اکنون این ساکنان معبد مرموز بودند که راز جهانداری را میدانستند و به افرادی که اینچنین موقعیتهایی دست مییافتند، آموزش میدادند.
چو شب تیرهتر گشت ازان جایگاه | خرامان بیامد یکی نیکخواه | |
فروهشته از مشک تا پای موی | به کردار حور بهشتیش روی | |
سوی مهتر آمد بسان پری | نهانی بیامختش افسونگری | |
که تا بندها را بداند کلید | گشاده به افسون کند ناپدید |
پانویس[ویرایش]
- ↑ البته سیستم حاکمیتی که ضحاک براه انداخته بود اینک از دورن بسیار تضعیف شدهبود و این عامل مهمی بود
- ↑ محلی مانند معبد آناهیتا که واقعاً تاریخ اسرارآمیز دارد ولی تا کنون کاوش جدی در آن صورت نگرفته است.
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- پارسی نگاشته شاهنامه، نگارش:حسین الهی قمشهای، انتشارات محمد، چاپ سوم، ۱۳۷۹ (از نسخه مسکو). شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵
پیوند به بیرون[ویرایش]
این یک مقالهٔ خرد پیرامون شاهنامه است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید. |
This article "تازی (شاهنامه)" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:تازی (شاهنامه). Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.