شاهکار چاپ باستانی
این نوشتار یا بخش، مفهوم کامل و روشن را نمیرساند. لطفاً با ویرایش کردن یا افزودن جزئیات بیشتر به بهبود مقاله کمک کنید و سپس این برچسب را بردارید. |
این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آنرا از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد. |
شاهکار چاپ باستانی، یک کار هنری بوجود آمده از پروسهٔ چاپ در سنن ملی غربی است. این واژه در حرفهٔ هنر رایج ماندهاست و متناوباً در انگلیسی تشخیص کار «هنرهای زیبا» در تولید عکسهای چاپی در زمینهٔ گستردهٔ دکوراسیون و چاپهای سودمندگرا و محبوب که به سرعت در کنار چاپهای هنرمندانه از قرن پانزدهم پیش میروند، آسان نمیباشد. عکسهای چاپی قرن پانزدهم بسیار کمیاب هستند بهطوریکه میتوان آنها را به عنوان «شاهکارهای چاپ باستان» طبقهبندی کرد حتی باکیفیت هنرمندانه و صرفاً ماهرانه یا با تعریف خام و زمخت. حدوداً سال ۱۸۳۰ به عنوان پایان دورهای است که چاپهای آن تحت پوشش این واژه قرار میگیرند. تکنیکهای اصلی در این رابطه حکاکی روی چوب، حکاکی و قلمزنی میباشد اگرچه روشهای دیگری نیز وجود دارند. به استثنای کمی بر روی منسوجات ازقبیل ابریشم یا پوست، شاهکار چاپ باستانی بر روی کاغذ چاپ میشد؛ که در رابطه با موضوعات هنری، تاریخی و اجتماعی بود. تعریف چاپ کردن روشهای مورد استفاده در شاهکار چاپ باستان را توصیف میکرد هرچند که آن از بینشی مدرن باشد. بسیاری از هنرمندان بزرگ اروپایی، از قبیل البرشت دورر، رامبرانت (نقاش هلندی) و فرانسیسکو گویا (نقاش اسپانیایی) به عنوان خالقان چاپ مطرح شدند. در روز خودشان، شهرت بینالمللی آنها از چاپشان مشهود میباشد که به وسعت نقاشی آنها در همه جا گسترش یافتهاست. اعتبار و نفوذ هنرمندان از طریق آثارشان فراتر از یک شهر انتقال مییابد. امروزه به خاطر تکثیر عکسهای رنگی و نمایشگاههای عمومی، نقاشیهای آنها بیش از پیش شناخته شدهاند درحالیکه عکسهای چاپی آنها بسیار کم نمایش داده شدهاند.
تاریخی[ویرایش]
حکاکی روی چوب پیش از آلبرشت دورر[ویرایش]
قدیمیترین تکنیک حکاکی روی چوب، یا چاپ قالب چوبی است، که به عنوان روشی برای چاپ روی پارچه در چین و بخصوص در مصر در دوران وابسته به روم شرقی اختراع شد. این روش از طریق دنیای اسلام یا روم شرقی ۱۳۰۰ سال پیش به عنوان روش طرحهای چاپی روی پارچه به اروپا رسید.[۱]
کاغذ نیز از چین از طریق اسپانیای اسلامی به اروپا وارد شد و کمی بعد تا پایان قرن سیزدهم در ایتالیا ساخته شد و ساخت ان در بورگاندی (فرانسه) و آلمان تا پایان قرن چهاردهم انجام شد. تصویرهای مذهبی و کارتهای بازی (ورق) نیز بر روی کاغذ تولید شده سندیت یافت و احتمالاً توسط یک فرد آلمانی در بولیناه (شهری در شمال ایتالیا) در سال ۱۳۹۵ چاپ شد. اما، گیراترین تصویرهای چاپ شده در اروپا که محفوظ ماندهاند ۱۴۰۰ سال پیش بر روی پارچه چاپ شدهاند، که به عنوان آویزهایی بر روی دیوارها و وسایل خانه مثل میز، جاکتابی و محرابها کاربرد داشتهاست. بعضی از آنها به عنوان طرحهای گلدوزی مورد استفاده قرار میگرفتند. بعضی تصاویر مذهبی به عنوان بانداژهایی برای شفا به کار میرفت.[۲][۳]
ابتداییترین تصاویر چاپ شده بیشتر از معیار هنرمندانهٔ عالی است و به وضوح توسط هنرمندان با پیش زمینهای در نقاشی (روی دیوار، چوب و کاغذ) طراحی شدهاست. اینکه هنرمندان خودشان این قالبها را بریدهاند یا فقط طرح را روی قالب جوهرزنی کردهاند و شخص دیگری آن را تراشیدهاست، ناشناخته میباشد. طی قرن پانزدهم تعدادی از تصاویر چاپی بوجود آمدهٔ عالی افزایش یافت همانطور که کاغذ بطور آزاد و ارزان موجود بود و میانگین سطح هنری پایین آمد بهطوریکه تا نیمهٔ دوم این قرن کنده کاری روی چوب عادی نسبتاً تصویرهای خام و زمختی شد. اکثر چاپهای فوق العادهٔ قرن پانزدهم که محفوظ ماندهاند تصاویر مذهبی میباشند هرچند این تصاویر، آنهایی بودند که احتمالاً باقی ماندهاند. خالق آنها را گاهی «خالق عیسی» یا «خالق مقدس» مینامیدند. همراه با کتابهای خطی در اسناد، تشکیلات رهبانی نیز گاهی بوجود میآمد و ان تصاویر چاپی را میفروخت. تا پایان این قرن هیچ هنرمندی نتوانست با حکاکی روی چوب خاص شناخته شود. مدارک اندکی که میتوان ارائه داد این است که چاپهای حکاکی روی چوب در طول قرن پانزدهم نسبتاً معمول و ارزان شدند و توسط کارگران ماهر در شهرها تهیه میشدند. مثلاً، آنچه توانست چاپ ایتالیایی باستان را زنده نگه دارد، «مدنا اف د فایر»، بود که توسط میخی در دیوار در مدرسهٔ کوچکی در فورلی در سال ۱۴۲۸ آویخته بود. آن مدرسه آتش گرفت و جمعیتی که برای تماشا جمع شده بودند دیدند که عکس بوسیلهٔ آتش به هوا رفت قبل از اینکه به داخل جمعیت سقوط کند.
این را به عنوان یک فرار معجزه آسا پنداشتند و ان عکس را به کلیسای جامع فولری بردند و در آنجا باقی ماند تا سال ۱۶۳۶ در یک کلیسای کوچک خاص که سالی یک بار نمایش داده میشد. همچون اکثر چاپهای پیش از سال ۱۴۶۰، تنها یک اثر واحد (این واژه برای کپی یک شاهکار چاپ باستانی استفاده میشود، «کپی» برای کپی کردن دیگر اثرها کاربرد دارد) از این چاپ باقی ماندهاست. قالبهای حکاکی شده با فشار کم چاپ میکنند و قادرند چندین هزار اثر را ایجاد کنند حتی در این زمان ممکن است تعدادی چاپ در آن کمیت تولید کرده باشند. بسیاری از چاپها با دست رنگآمیزی میشدند، اغلب با آبرنگ، در واقع رنگآمیزی با دست برای قرنها ادامه داشت ولی فروشندهها آن را از بسیاری نمونههای باقیمانده حذف کردند. ایتالیا، آلمان، فرانسه و هلند مناطق اصلی تولید هستند. انگلیس هیچ چاپی تا سال ۱۴۸۰ بوجود نیاورده بود. با این وجود چاپها فوقالعاده قابل انتقال هستند و در سرتاسر اروپا گسترش یافتند. یک مدرک ونیشیا (در شما خاوری ایتالیا) از سال ۱۴۴۱ تاکنون درمورد واردات ارزان ورقهای بازی که به صنعت محلی خسارت میزنند شکایت دارد.
بلک بووکتس (کتاب سیاه) فرم بسیار محبوب کتابهای کوتاه بود که یک صفحه هم با عکس و هم متن به عنوان یک حکاکی واحد بریده میشدند. آنها خیلی ارزانتر از کتابهای خطی بودند و اغلب در هلند تولید میشدند. «the Art of Dying» مشهورترین بود. سیزده مجموعهٔ مختلف کتابها شناخته شده بودند. به عنوان یک تکنیک راحت حکاکی روی چوب میتواند به سادگی با انواع قابل حمل (متحرک) چاپ شود، و بعد این اختراع درحدود سال ۱۴۵۰ به اروپا رسید و به سرعت در چاپ کتابها مورد استفاده قرار گرفت. بعضی کتابداران نیز این چاپها را در کتاب دعا بهطور خاص چسباندند.
ورقهای بازی دیگر کاربرد قابل توجه این چاپها بود و نسخههای فرانسوی اساس مجموعههای سنتی محسوب میشد که امروزه چنین است. در اواخر این قرن تقاضای زیادی برای حکاکی روی چوب برای تصاویر کتابی وجود داشت و معیارهای آلمانی و ایتالیایی حرف اول را در بازار میزد و بهطور قابل توجهی گسترش یافت.
شهر نورنبرگ (آلمان) بزرگترین مرکز انتشار آلمان بود و مایکل ولگموت رئیس بزرگترین کارگاه در آنجا بر روی پروژههای بسیاری کار میکرد که از جملهٔ آن پروژهٔ عظیم «Nuremberg Chronicle» (شرح وقایع تاریخی نورنبرگ) بود. البرت دورر در مراحل اولیهٔ این پروژه شاگرد ولگموت بود و پسرخواندهٔ انتون کوبرگر بود که همینطور چاپگر و ناشر او نیز محسوب میشد. کار دورر کسب هنرکنده کاری روی چوب به پیشرفتهترین نوع خود بود.
حکاکی آلمان قبل از دورر[ویرایش]
حکاکی روی فلز بخشی از هنر طلاسازی در دوران قرون وسطی بود و ایدهٔ چاپ طرحهای حکاکی شده بر روی کاغذ احتمالاً به عنوان روشی بود برای اینکه بتوانند این طرحهای ثبت شده روی قطعات را بفروشند. بعضی از این هنرمندان حدوداً در سالهای ۱۴۶۰–۱۴۵۰ چاپگرانی را تربیت کردند، هرچند بسیاری از این حکاکان سابقهٔ طلاسازی داشتند. ازابتدا، حکاکی در دستان کاسبان عیاش بود، برعکس کنده کاری روی چوب، که حداقل بریدن قطعات به حرفهٔ بخاری سطح پایین مربوط میشد و شاید بریدن چوب برای ساخت مجسمه نیز چنین بودهاست. حکاکی از زمان خیلی پیش از این نیز مهم بودهاست به عنوان مدلهایی برای دیگر هنرمندان، بخصوص نقاشان و مجسمه سازان، و کسانیکه زنده کار میکردند، بخصوص از شهرهای کوچکتر که ایدهٔ خود را مستقیماً از چاپها میگرفتند؛ و همچنین آن را به عنوان طرحی برای هنرمندان در نظر میگرفتند که در اصل برای خلق چاپهای بسیاری پیشنهاد میشد، بخصوص مجموعهٔ بزرگ چهرههای حواریون. حکاکیهای باقی مانده، اگرچه اکثراً مذهبی هستند، اما تناسب بهتری با تصاویر دنیوی (غیرروحانی) دارند نسبت به دیگر انواع تصاویر هنری آن دوران که شامل کنده کاری روی چوب نیز میشود.
این قطعاً تاحدی نتیجهٔ میزان ابقای نسبی است، هرچند خانههای ثروتمندان قرن پانزدهم تصاویر غیرروحانی را بر روی دیوارها (داخل و بیرون) و آویزهای پارچهای غیرمذهبی دیده میشد، این گونه تصاویر به تعداد اندکی باقی ماندهاند. کلیسا در نگهداری تصاویرش مکان بسیار مناسبتری بودهاست. کارهای حکاکی شده نسبتاً گران بودند و به طبقهٔ متوسط جامعه فروخته میشدند که بهطور فزایندهای در مرکز شهرها مستقر بودند و از پایین هلند در راین تا جنوب آلمان، سوئیس و شمال ایتالیا کشیده شده بودند. حکاکی نیز برای انواع تصاویر مثل کنده کاری روی چوب مورد استفاده قرار میگرفت و بهطور قابل توجهی تصاویر عبادتی و ورقهای بازی بودند، اما اینطور بنظر میرسد که آنها را جمعآوری میکردند و در آلبوم یا کتاب دور از دید نگه میداشتند و با وضعیت عالی محافظتی بسیاری از این قطعات کاغذی بیش از پانصد سال نگهداری میشدند؛ و برعکس کنده کاریهای چوبی، هنرمندان از ابتدا قابل تشخیص بودند. استاد ورق بازی، آلمانها یا شاید آلمانی – سوئیسی بود که حداقل تا سالهای ۱۴۴۰ فعالیت داشت. او به وضوح یک نقاش را تربیت کرد، استاد E.S یک حکاک ماهر بود با سابقهٔ طلاسازی که در سالهای ۱۴۶۷–۱۴۵۰ فعالیت داشت و اولین کسی بود که چاپهایش را در یک بشقاب امضا کرد.[۴]
او اصطلاحات تکنیکی چشمگیری را انجام داد که اثرهای بیشتری را برای هر بشقاب مجاز میدانست. بسیاری از این چهرهها ظاهر پودینگ مانند داشت که تأثیر کار خوب انجام شده را کاهش میداد، اما چهرههای او بیش از این جذابیت داشت. بیشتر کارهای او هنوز افسونگری میکنند و موضوعات غیرروحانی و خنده داری که او حکاکی میکرد در نقاشیهای باقیمانده از آن زمان یافت نشدهاند. مثل نقاشیهای otto در ایتالیا که بسیاری از آنها احتمالاً به منظور درخواست از زنها بود.[۵]
اولین هنرمند بزرگ حکاکی مارتین شانگر بود (۱۴۹۱–۱۴۵۰) که در آلمان جنوبی کار میکرد و یک نقاش معروف نیز بود. پدر و برادرش طلاساز بودند بنابراین او به خوبی با قلم حکاکی آشنا بود و از سالها قبل از آن تجربهٔ اینکار را داشت. ۱۱۶ اثر حکاکی شدهٔ او قدرت و زیبایی واضحی داشت، و درایتالیا همانند اروپای شمالی آثارش شناخته شده بود، و بسیاری از آنها توسط دیگر حکاکان کپی میشد. او نیز تکنیکهای حکاکی بیشتری را بخصوص در تصحیح سایه زنیهای سرتاسری گسترش داد برای اینکه حجم و سایه را در خطوط طولی بهطور خاص نمایش دهد. هنرمند برجستهٔ دیگر آن دوران به استاد کتابخانه معروف بود. این هنرمند آلمانی فوقالعاده با استعداد بود و به خاطر هنر طراحی اش بخصوص آلبومهایی که از ان نامش را گرفته بود، شنخته شده بود. اثرهای چاپی او منحصراً با قلم حکاکی بود، او خطوطش را روی فلز میتراشید و درجایی آن خطوط را بسیار کم عمق تر بوجود میآورد بهطوریکه از دیگر حکاکیها قابل تشخیص بود و ممکن است این هنرمند خالق چنین تکنیکی باشد. پس از آن تنها چند اثر توانست از هر فلزی تولید شود – احتمالاً در حدود بیست عدد – هرچند بعضی از آنها را دوباره برای کار آماده میکردند. علیرغم این محدودیت، اثرهای چاپی او بهطور گستردهای منتشر میشد چنانچه بسیاری از کپیها نزد دیگر چاپ کنندگان موجود بود. این نوعی گسترده از چاپهای تحسینبرانگیز در اواخر سال ۱۵۲۰ بود. هیچ درک قابل اجرا از چیزی مثل حق چاپ وجود نداشت.[۶]
بسیاری از آثار هنری استاد کتابخانه فقط از کپیهایش شناخته شده بود، چنانچه هیچکدام از آثار اصلی باقی نماندهاند – شباهت فوقالعاده زیاد آثار اصلی او تنها از یک چاپ واحد شناخته شده بود. بزرگترین مجموعه از آثار او در آمستردام است و به عنوان یک کلکسیون نگهداری میشود، و احتمالاً توسط خود هنرمند در پیرامون زمان خلقشان جمعآوری شدهاست.[۷] ایراحل ون مکنام یک حکاک از مرزهای آلمان و هلند بود کسی که احتمالاً توسط Master Es تربیت شده بود و خلاقانهترین کارگاه برای حکاکی قرن بین سالهای ۱۵۰۳–۱۴۶۵ تأسیس کرد. او بیش از ۶۰۰ قاب را تولید کرد، که اغلب کپیهای چاپگران دیگر بود و در جلوه گری بسیار پیچیدهتر بود. کپیهای بعدی با نام و شهرش امضا شده بود، و اولین چاپ از تصویر صورت خود و همسرش را بوجود آورد. در کارگاه او ظاهراً بعضی قابها بیش از یکبار برای کار مجدد آماده میشد یا بیش از یک نسخه تولید میشد، و بسیاری از آثارش باقی ماندهاند چنانچه توانایی اش برای انتشار و فروش آن اثرها از قرار معلوم پیچیده بودهاست. آثار هنری خودش اغلب نشاطآور و با روح هستند و از علاقهٔ فوقالعاده در زندگی دنیوی اش گرفته شدهاست.[۸]
قدیمیترین حکاکیهای ایتالیایی[ویرایش]
تولید آثار چاپی در کنده کاری چوب و حکاکی در شمال ایتالیا در چندین دهه از ابتکار شمال آلپ ظاهر شد و کاربردها و خصوصیات مشابهی داشت. هرچند در سبکهای هنری فوقالعاده مختلف و در تناسب بیشتری با موضوعات سکولار بود. قدیمیترین حکاکی روی چوب شناخته شده در ایتالیا در بالا مطرح شدهاند. احتمالاً حکاکی اولین بار از فلورانس در سالهای ۱۴۴۰ آغاز شدهاست. به نوعی واساری (نقاش و زیستنامه نویس ایتالیایی) ادعا کرد که مردم فلورانس، طلاسازان و قلم زنان (۴۶–۱۴۲۶) این تکنیک را ابداع کردند؛ ولی اکنون روشن است که این ادعا اشتباه است و هیچ آثار چاپی که بتواند مربوط به او یا هرچیز دیگری که اساس تفکر مربوطه را داشته باشد وجود ندارد. ممکن است او هرگز هیچ حکاکی چاپ شدهای از فلزها را درست نکرده باشد، چنانچه در مورد کارهای مربوط به قلم زنی ضدیت دارد.
تعدادی صحنههای مذهبی گروهی سیاه قلم وجود دارد که احتمالاً از کارهای او میباشد و ممکن است خودش طراحی کرده باشد و شاید هم اینچنین نباشد، که برای سبک فلورانسی دارای نفوذ و قدرت بودهاست. بعضی از آثار کاغذی و قالبهای گوگردی از آن سبک باقی ماندهاست. آنها تعدادی از لوحهای تمثال عیسی و مریم در بارگلو و فلورانس و یکی از آثار در موزهٔ پایتخت هنر، نیویورک میباشد که صحنه را با اجتماعات بزرگ و کاملاً سازمان یافته از پیکرهای کوچک نمایش میدهد. همینطور طراحیهایی در یوفیزی و فلورانس وجود دارد که ممکن است از آثار او باشد.[۹]
فلورانس[ویرایش]
هنگامیکه حکاکی آلمانها به دنیای هنر گوتیک رسید، حکاکی ایتالیاییها خیلی پیش از رنسانس بدست آورده بود و از آغاز، چاپها اغلب بزرگتر، بازتر در فضا و با موضوعات باستانی و عجیب و غریب بودند. آنها کمتر به صورت انبوه کار میشوند و معمولاً از سایه زنی سرتاسری استفاده نمیکردند. از سالهای ۱۴۹۰–۱۴۶۰ دو سبک در فلورانس گسترش یافت که بزرگترین مرکز حکاکی ایتالیاییها بود. آنها «فاین منر» و «بورد منر» نامیده میشدند (این واژهها اکنون کمتر مورد استفاده قرار میگیرند)، و این نامها با ارجاع به ضخامت خطوط استفاده شده بدست آمد.
هنرمندان برجسته درفاین منر باسیو بالوینی و «Master of the Vienna passion» بودند و در بورد منر، فرانسسکو روسلی و انتونیو پولائولو بودند که تنها اثر چاپی آنها «Battle of the Nude Men» (مبارزهٔ مردان عریان) شاهکار حکاکی فلورانس در قرن پانزدهم بود. در این اثر او از پیچ و خمهای جدیدی استفاده کرده بود «حرکت برگشتی» که احتمالاً خودش ابداع کرده بود.[۱۰][۱۱]
یک اثر که بهطور اتفاقی باقی ماندهاست، مجموعهای است که در اصل چاپهای زمخت نمایش داده شدهٔ مردم فلورانس است که اکنون در موزهٔ بریتانیا است و به عنوان آثار چاپی اتو شناخته میشود. این اثر احتمالاً مجموعهٔ مرجع شخصی کارگاه چاپ است که اغلب به صورت گرد یا بیضی میباشد و برای تزئین پوششهای داخلی جعبهها و دراصل برای استفادهٔ زنها کاربرد داشتهاست. اینطور فرض میشود که جعبههای اینچنین تزئین شده ممکن است به عنوان هدیهٔ ازدواج در نظر گرفته میشدهاست. موضوع و نمایش این مجموعه به نظر میرسد که آنها قصد داشتند که ذوق زنان طبقهٔ متوسط را برانگیزند، تصاویر عشاق و کوپید (خدای عشق یونان که به صورت کودک برهنه مجسم میشود) درمیان آنها فراوان بود، و تمثیلی که مردی جوان و برهنه به ستون چوبی بسته شده بود و چندین زن او را میزدند را نشان میداد.[۱۲]
مانتگنا در منتووا[ویرایش]
اندراا مانتگنا که در شهر پادوا آموزش دید و سپس در منتووا ساکن شد، با نفوذترین چهره در ایتالیا در آن قرن بود، اگرچه هنوز شک وجود دارد که آیا واقعاً هر فلزی را خودش حکاکی کردهاست (شکی که در سالهای اخیر توسط سوزانه بروسچ پیدا شدهاست). تعدادی از حکاکیها به مدرسه و کارگاه او نسبت میدهند و تنها هفت اثر به شخصیت او مربوط میشود. این آثار یا کارهای کپی باقیمانده از او یک گروه ادیبانهٔ منسجم را شکل میدهند که بهطور بسیار واضح سبک او را در نقاشی و طراحی منعکس میکند. اینطور بنظر میرسد که آنها متعلق به اواخر دههٔ ۱۴۶۰ به جلو باشند.
اثر دورر[ویرایش]
در پنج سال آخر قرن پانزدهم دورر در اواخر بیست سالگی بود و با کارگاه خودش در نوربنرگ شروع کرد به تولید کنده کاری روی چوب و حکاکی با کیفیت فوقالعاده بهطوریکه آثارش خیلی سریع در سرتاسر مراکز هنری اروپا پخش شد. درحدود سال ۱۵۰۵ جوانترین چاپگر ایتالیایی از طریق مرحلهٔ کپی مستقیم یا کل اثر یا بخش بزرگی از آن از زمینهٔ چشمانداز دورر پیش میرفت قبل از اینکه تکنیک پیشرفتهٔ او به عنوان سبک شخصی خودش پذیرفته شود. کپی آثارش در آن زمان بخش بزرگ و پذیرفته شدهای از فرهنگ چاپ بود اما هیچ آثار چاپ شدهای به اندازهٔ آثار دورر تکرار نشد. دورر یک نقاش هم بود اما تعداد کمی از نقاشیهایش در معرض دید قرار گرفتند، بجز تعدادی که دسترسی خوبی به خانههای ملی در منطقهٔ نورنبرگ داشتند.
فهم اینکه چطور او مناظر و چشماندازهای بیشتری را در گامهای شونگوئر و مانتگنا دنبال میکرد این بود که او توانست خیلی سریع شهرت قاره گستر را از طریق نقاشیهایش گسترش دهد که آثارش در دیگر نقاشان گم نشده بود. او شروع کرد به کسب علاقهٔ بیشتر در تولید کارهای چاپی.
ایتالیا در سالهای ۱۵۱۵–۱۵۰۰[ویرایش]
در دورهای کوتاه تعدادی از هنرمندان، که شروع کرده بودند به کپی کردن آثار دورر، چاپهای بسیار خوبی در حد سبکهای شخصی درست کردند. اینها شامل 'گیلیو کمپگونال، کسی که موفق شد سبک جیارجینوو تیتیان را که به نقاشیهای ونتیا آورده شده بود به حکاکی انتقال دهد. مارکانتونی رایموندی و اگوستینو وانزیانو هر دو سالیانی را در ونیز گذراندند پیش از اینکه به رم بروند، اما حتی چاپهای اولیهٔ آنها گرایشهای سبکی تحت تأثیر Northern را نشان میداد. سبک کریستفانوروبرتا فلورانسی و بندتو مونتگنا از شهر ویچنزا هنوز براساس نقاشیهای ایتالیایی آن دوران بود و بعداً تحت تأثیر Giulio Campagnola قرار گرفت.[۱۳][۱۴] جووانی باتیستا پالومبا کسی بود که به عنوان «مستر ایب ویت ده برد» بخاطر امضای هنری اش شناخته میشد، او هنرمند بزرگ ایتالیایی در حکاکی روی چوب ان دوران بود، همانطور که یک حکاک صحنههای اسطورهای فریبنده اغلب با موضوع عشقی شهوانی بود.
پیدایش چاپ تکثیری[ویرایش]
کپی کردن آثار چاپی قبلاً رایج بود و بسیاری از چاپهای قرن پانزدهم از نقاشیها کپی میشوند اما انتظار نداشتند که اینطور بنظر برسند بلکه میخواستند تصاویر واقعی به نظر برسند. کارگاه مانتگنا تعدادی از کپیهای حکاکی شدهٔ تریومپ اف کیزار (که اکنون پلیس هامپتون کورت است) یا طراحیهایی از آن بوجود آورد که احتمالاً اولین چاپهایی بود که به عنوان نقاشیهای نمایشی درک میشد – آنها را چاپ تکثیری (مولد) نامیدند.
نمایش قابل اطمینان نقاشیها با گامهای فزایندهای در نوآوری هنری و علاقهٔ انتقادی درمیان جمعیت غیرحرفهای یک نیاز مبرم را برطرف ساخت. در ان زمان تقاضا بیشتر برای خاموش کردن شاهکارهای قدیمی بود.
دورر هرگز هیچکدام از نقاشیهایش را بهطور مستقیم چاپ نکرد، هرچند تعدادی از نقاشیهای چهره اش که پایهٔ نقاشی و چاپ داشت از یک طرح برخوردار بودند که بسیار شبیه به نظر میرسیدند. گام بعدی زمانی شروع شد که تیتان در ونیز و رافیل در رم بود، تقریباً بهطور همزمان با چاپگرهایی برای چاپ کردن طرحهایشان کار کردند. تیتان در آن دوره با دامنیکو روی حکاکی روی چوب کار میکردند، درحالیکه راپیل با ریموندی روی حکاکی کار میکرد؛ و به همین دلیل بود که بسیاری از طرحهای رافائل باقی ماند. چندی بعد، نقاشیهای انجام شده در «اسکوول اف فوینتنیبلو» به صورت قلم زنی کپی شد، ظاهراً با برنامهٔ سازماندهی شدهٔ بهطور خلاصه توسط تعدادی از نقاشیها صورت گرفت. مشارکت ایتالیاییها به صورت موفقیت هنری و تجاری بود و بناچار دیگر چاپگران را که بهطور مستقل نقاشیها را چاپ میکردند جذب کرد بهطوریکه بتوانند کل چاپها را تکثیر کنند. بخصوص در ایتالیا، این نقاشیها با کیفیت فوقالعاده عالی به حوزهٔ بازارها آمد و گویی نقاشیهای اصل را به کناری میزد، بهطوریکه درحدود سالهای ۴۰–۱۵۳۰ بهطور قابل توجهی تنزل پیدا کرد.
بخاطر آن تعدادی ناشر / دلال مهم شوند، بخصوص دوتچ و فلمیش که مثل فیلیپه گاله و کوک کار میکردند. شبکههای توزیع را گسترش دادند که بینالمللی شد و بیشتر کارها توسط آنها انجام میشد. تأثیر گسترش تجارت فروش چاپ یک موضوع بحثبرانگیز است اما هیچ پرسشی باقی نمیماند که تا اواسط قرن میزان تولید اثر اصلی در ایتالیا نسبت به دوران پیش از آن بهطور قابل ملاحظهای کاهش یافت، همانطور که این موضوع در آلمان نیز چنین بود.
نارث بعد از دورر[ویرایش]
اگرچه هیچ هنرمندی در سالهای ۱۵۵۰–۱۵۰۰ نبود که بتواند دورر را نادیده بگیرد با این وجود هنرمندانی بودند که سبکهای متمایزی را بهطور گسترده مطرح میکردند و تنها اندکی تحت تأثیر او بودند. لوکاس کراناچ تنها یک سال کوچکتر از دورر بود، اما حدوداً سیزده سال قبل از او کار حکاکی روی چوب به سبک سخت نورثرن یاد بود ماتیاس شروع کرده بود. او هم یک تدبیرگر در تکنیک حکاکی سیاه قلم بود. سبک او بعداً ملایم تر شد و تحت تأثیر سبک دورر قرار گرفت، اما او روی کارش در نقاشی تمرکز میکرد که در ان در آلمان پروتستان مسلط شد و استودیو بسیار فعالش را به پسرش در سن پایین تحویل داد.
لوکاس ون لیدن یک استعداد طبیعی شگرف در حکاکی داشت و چاپهای ابتدایی اش فوقالعاده موفق بودند با روش اغلب دنیوی و تکنیک عالی، بهطوریکه او را به عنوان رقیب اصلی دورر میدانستند. با این وجود، آخرین آثارش به خاطر شکوه ایتالیاییها انچنان مورد توجه قرار نگرفت، که تنها به عنوان تکنیکی برای ترکیبات دینامیکی کاربرد داشت. او هم مانند دورر با قلم زنی عشق میکرد ولی او به جای آهن بیشتر روی مس کار میکرد جانشین هلندی او گاهی به سختی کارش را ادامه میداد تا تحت جذابیت ایتالیا قرار گیرد بهطوریکه آنها بیش از همه در ان قرن مطرح بودند.
التدورفر تعدادی چاپ مذهبی ایتالیایی مانند بوجود آورد، اما او بخاطر چشم اندئازهای کاجها و صنوبرهای آراسته به سبک نورثرن و آتشها مشهورتر بود که در نقاشی همانند چاپ بسیار خلاقانه بود. او درمیان مؤثرترین کاربران اولیهٔ تکنیک قلم زنی قرار داشت که پس از آن به عنوان تکنیک تولید چاپ توسط هوپفر اختراع شد، نه هوپفر و نه دیگر اعضای خانواده اش که این سبک را ادامه دادند تحت تعلیم نبودند و آنها هنرمندان طبیعی بودند، اما خیلی از تصاویر آنها فریبندگی فوقالعاده داشت و «چاپهای تزئین شده» ی آنها ضرورتاً به عنوان طرحهایی برای صنعت گران (هنرمندان) در زمینههای مختلف جدا از تأثیر گستردهٔ آنها در نظر گرفتند.
بورکمیر از اگزبورگ، همسایه و رقیب نظیر نورنبرگ کمی بزرگتر از دورر بود و کاری همزمان در چند رابطه داشت، آموزش با مارتین داشت ظاهراً قبل از دیدار از ایتالیا که ترکیب شخصی خود را از سبک نورثرن و ایتالیایی شکل بدهد آن را در نقاشی و حکاکی بکار برد؛ و اکثراً برای کتابها با چاپهای «تک صفحهای» (فردی) مهم استفاده میکرد. اکنون او با اختراع حکاکی روی چوب رنگی معتبر شدهاست.
بالدونگ شاگرد دورر بود و مسئول کارگاه نورنبرگ در طول دومین سفر دورر به ایتالیا بود. او هیچ مشکلی در سبک شخصی فوقالعاده در حکاکی روی چوب نداشت و بعضی تصاویر را خیلی قوی بوجود میآورد. گرف یک کارگر و چاپگر سوئیسی بود که تکنیک «وایت لاین وودکات» را ابداع کرد که در آن متمایزترین چاپهای خود را بوجود آورد.
استادان کوچک[ویرایش]
استادان کوچک واژهای است که برای یک گروه از چاپگرها بکار میرود، کسانیکه همگی حکاکیهایی با جزئیات عالی و ظریف برای بازار کاسبان و دکان داران به میزان گسترده تولید میکنند و آن را در اجزای کوچک از دورر، ریموندی ترکیب میکنند و روی موضوعات دنیوی، اغلب اسطورهشناسی و عشقی به جای موضوعات مذهبی تمرکز دارند. با استعدادترین آنها برادران اسبالد بهام، بارتل بهام بودند. همچون جورج پنز آنها هم اهل نورنبرگ بودند و توسط انجمن کفو برای مدت زمانی بیرن انداخته شده بودند و عضو دیگر اصلی گروه هینریچ الدگریور بود، یک لوتران محکوم با تمایلات پروتستان، که شاید مجبور شده بود بیشتر وقتش را با تولید چاپهای تزئینی میگذراند. دیگر پروتستان محکوم، هالبین جوانتر بود که بیشتر کارش را در انگلیس انجام داد، بعد از آن و برای مدتی طولانی به عنوان دستیار تجاری وقتی برای حمایت از تولید خوب چاپ فعالیت میکرد. در حالی که تراشکار مشهود هانز زنده بود، او از طرحهای هابین مجموعهای کوچک از کارهای حکاکی شدهٔ معروف دنس اف دینچ (رقص مرگ) خلق کرد.
مجموعه دیگر هلبین مجلس پیمان باستانی نودو یک است با سبک بسیار و سادهتر که چندین هنرمند محبوب برای خلق مجسمههای مذهبی پروتستان تمام سعی خودشان را کردهاند. هر دو مجموعه در لیوان فرانسه توسط ناشر آلمانی منتشر شد.
پس از مرگ نسل بسیار با استعداد، چه از نظر چاپ اصلی در کمیت و کیفیت، آلمان دچار فروریختگی عجیبی شد. شاید چنین شدهاست تا سبک نورثرن متقاعدکننده در رویارویی با تولیدات سخت ایتالیایی در سبک رنسانس گ تبدیل کالا شده" امکانپذیر گردد. در آن زمان هلند از نظر تولید چاپ مهمتر شد بهطوریکه تا اواخر قرن هجدهم به همان وضعیت باقی ماند.
تولید چاپ با سبک خاص[ویرایش]
بعضی از چاپگرهای ایتالیایی در مسیرهای مختلف به سوی رایموندی و پیرایش یا به سوی آلمانها رفتند و از حد میانه برای کارهای آزمایشی و خیلی شخصی استفاده کردند. پارمیجینانیو بعضی از تکنیکها را خاموش ابداع کرد و از نزدیک با یوگو دا کارپی روی حکاکیهای سیاه قلم و دیگر چاپها کار کرد. سرجیو قیسی چاپگر اصلی مدرسهٔ مانچوان بود که از شخصیت بیشتر از رم محافظت کرد. بیشتر کارهای او تکثیری بود، اما آثار اصلی او اغلب بسیار شگرف بودند. او از آنتورپ دیدن کرد، یک انعکاس قوی ناشران بر روی بازار چاپ اروپا قرار گرفت. تعدادی از چاپگران، اکثراً در قلم زنی به تولید چاپهای عالی ادامه دادند، اما اکثراً به عنوان چاپگران نوعی فرعی به نقاشی یا به تکثیر چاپ میپرداختند. این افراد مثل باتیستافرانسو، شیوان ۱۱ و ونچورا سالیمبنی و فدریکو بودند که تنها ۹ اثر را تولید کردند، احتمالاً به خاطر پولی را هم دریافت نکردند. آنیبیل کاراسی و پسر عمویش لودویکو قلم زنی را با تأثیر تأثیر فوقالعاده تولید کردند، در حالی که برادر آنیبیل آگوستین حکاکی میکرد. هر دو برادرها از گیدو رنی و دیگر هنرمندان ایتالیایی دوران سبک عجیب و ناموزون در قرن بعد تأثیر گرفتند.
فرانسه[ویرایش]
هنرمندان ایتالیایی که به عنوان اسکوول اف فوینتنبلیو شناخته میشدند در دههٔ ۱۶۳۰ توسط پادشاه فرانسه فرانسیس اول برای تزئین کاخ نمونه در فونتینبلیو انتخاب شدند. در طی این پروژه طولانی، قلم زنیهایی با اوضاع نامعلوم تولید شدند اما ظاهراً در خود فوینتلبلیو و اغلب در سالهای ۱۵۴۰ این امر صورت گرفت، و بیشتر نقاشیهای دیواری و گچکاری در آن کاخ (که بیشتر آنها اکنون ویران شدهاند) به وجود آمدند.
از نظر تکنیکی آنها بیشتر ضعیف بودند - خشک و ناجور- اما از نظر اقتدار جوی عجیب و پیچیده در آن زمان برخوردار بودند. بهترینهای آنها توسط داونت لئون و طراحی پریماتیسیو به وجود آمدند. چندین هنرمند از جمله داونت بعداً به پاریس رفت و به تولید چاپها در آن جا ادامه داد. قبلاً تنها اصولی در فرانسه جین داونت بود، یک زرگر که سبک فوقالعاده شخصی او اندکی بین دورر و ویلیام بلیک بود. لوحهای او فوقالعاده شلوغ بودند ولی از نظر آئین و رسوم خوب طراحی شده بودند و مملو از قدرت بودند، بر خلاف ریزه کاریهای ضعیف چاپهای فونتینبلییم تأثیر بزرگتری بر تولیدات چاپ فرانسه داشت. تاریخ چاپهای او از ۱۵۵۵ تا ۱۵۲۰ میباشد، زمانی که او هفده ساله بود و شاهکارش بیست و سه چاپ از یوحنا را کامل کرد.
هلند[ویرایش]
کرنلیس یک حکاک بلژیکی بود که در خانهای انتشار کاک به سبک نیرومند اما کنترل شده و عالی در تجسم تأثیرات سایه روشن دراماتیک تعلیم دیده بود. او به ایتالیا رفت و در سال ۱۵۶۵ توسط تیتیان دوباره تولید شد. علیم دید و چاپهای نقاشیهای خودش را تولید کرد (تیتیان «امتیازها» یا حقوقی برای تولید انحصاری کارهای خودش داشت). تیتیان مشکلات فوقالعادهای درگرفتن تأثیرات مورد نظرش داشت. او گفت که کرت نباید از این نقاشیها به تنهایی کار کند برای اینکه طرحهایی خاص را برا استفادهٔ خودش تولید کند. سرانجام، این نتایج بسیار مؤثر و موفقیتآمیز بود و بعد از مرگ تیتیان، کرت به رم حرکت کرد، جایی که او تعدادی از موفقترین چاپگران نسل بعد را آموزش داد که قابل توجهترین آنها هندریک گلتزیس، فرانسس و ویلامنا و آگوستین کاراسی بودند، آخرین آنها هنرمند معروف ایتالیایی بود که مانع انتشار قلم زنی شد. کلتزیس احتمالاً آخرین حکاک بزرگ بود که سبک کرت را به دورترین نقطهٔ خودش برد. به خاطر تصادف در دوران کودکی او با کل بازویش طراحی میکرد و از خطوط متورم استفاده میکرد که چهرهٔ حکاکی را برای ضخیم کردن یا نازک کردن خطوط همانطور که جابجا میشوند دگرگون کرد که بیهمتا بود. او بهطور شگفتانگیزی پرکار و نیرومند و هنرمند بود اگر چه تکنیکی نبود ولی کیفیت کارش بسیار متغیر بود، اما عالیترین چاپهایش در انتظار انرژی روبنز (نقاش هلندی) بود و همانطور که احساسات در استفاده از خطوط اش نمایان بود او در نقاشی چنین بود.
در همین زمان پیتر بروگل بزرگتر، دیگر هنرمند تحت تعلیم کرت بود کسی که برای نقاشی فرار کرد و در حال تولید چاپهایی به سبک کاملاً متفاوتی بود، به زیبایی طراحی میکرد و به سادگی حکاکی میکرد. او به تنهایی یک را قلم زنی میکرد، یک چشمانداز عالی، شکارچیان خرگوش، و… اما طرحهای بسیاری را برای متخصصان بلژیکی طراحی میکرد که بتوانند روی آن کار کنند از زندگی روستایی، طنزها ف و حوادث قابل انتشار.
در این هنگام، حکاکان بسیار زیاد دیگری در هلند به تولید تعداد بیشمار چاپهای تکثیری و گویا در درجههای گسترده متنوع کیفیتی و جاذبهای ادامه میداند.
خاندان پادشاهی برجستهای که همانند هنرمندان ناشر ناشر بودند، شامل ویریکس فمیلی و آقدیوس سیدلر و خویشاوندانش. فیلیپ گاله تجارت خانوادگی دراز مدتی را یافت
قرن هفدهم[ویرایش]
قرن هفدهم یک افزایش مداوم در مقدار تولیدات چاپی تکثیری و تجاری را به خود دید. رابن همچون تیتیان دردهای بسیاری در تعدیل حکاکان تعلیم دیده در کارگاهش با سبک خاصی که مدنظرش بود را متحمل شد، اگرچه چندین نفر تقاضاهای او را بیش از حد دانستند و آن جا را ترک کردند. نسل پس از او تعداد گستردهای چاپگرهای متفرق با سبکهای بسیار شخصی و خصوصی به وجود آوردند، تا آن زمان قلم زنی حد متسط چنین هنرمندانی بود.
رمبرانت یک ماشین چاپ برای خانهاش در روزهای اولیهٔ موفقیتش خرید و به تولید قلم زنی (همیشه آنها را بهطور اجتماعی درخواست میکردند هرچند رمبراندت تکنیکها را با افزودن حکاکی و قلم زنی به دیگر اثرهایش پیچیده میکرد) تا زمان ورشکستگی اش ادامه داد، زمانی که او خانه و ماشین چاپش را از دست داد. خوشبختانه چاپهای او همیشه از روی تیزهوشی جمعآوری شده بودند و اینطور به نظر میرسیدند که سهم فوقالعادهای در ابقای آنها داشتند. او واقعاً در پروسهٔ چاپ درگیر بود و احتمالاً بهطور انتخابی لوح جوهر را خودش پاک کرد تا اثر «آهنگ سطح» را در بسیاری از آثارش تولید کند. او بهطور مداوم با تأثیرات کاغذهای متفاوت آزمایش میکرد. او چاپهایی را بر روی دامنهٔ گستردهٔ موضوعات نسبت به نقاشیهای خودش با چندین مناظر ناب و تعداد زیادی تصاویر از چهرهٔ خودش تولید کرد که اغلب به طرز عجیب و غریبی خیالی تر از نقاشیهایش بودند، بعضی از آنها موضوعات عشق شهوانی (به هر میزان شهوتانگیز و وقیح) و تعداد زیادی چاپهای مذهبی بودند. او بهطور فزایندهای به اثرهای سایه روشن قوی و پشت زمینههای بسیار تیره علاقهمند بود. شهرتش به عنوان بزرگترین قلم زنی در تاریخ ثبت شد و هرگز تردیدی باقی نماند. تعداد کمی از نقاشیهایش زمانیکه در هلند زندگی میکرد باقی ماند.
اما چاپهایش در سراسر اروپا به گردش درآمد و شهرت نامحدودش تنها مبنی بر آنها بود، تعداد دیگری از هنرمندان هلندی آن قرن چاپهای اصلی با آن کیفیت، اکثراً در همان طبقهبندی با نقاشیهای واقع نما تولید میکردند. هرکولس سگرس و جاکوب وان رایسادیل چشماندازهایی را در اندازههای بسیار کوچک ایجاد کردند، نیکلاس بارچم و کارل دوجاردین ایتالیایی چشماندازهایی را با حیوانات و پیکرها و ادرین ون استید صحنههای روستایی را به وجود آوردند. هیچکدام از آنمها خیلی فراوان نبود اما مناظر ایتالیاییها محبوبترین موضوع بود، بارچم درآمد فوقالعادهای از آثار چاپی خود به دست آورد ولی در مورد نقاشیهایش چنین نبود.
جوانی بندتو کاستیگلیون در جنوا بزرگ شد و فوقالعاده تحت تأثیر رابنز و واندیک در زمان جوانی قرار گرفت. تکنیک قلم زنی او فوقالعاده روان بود و در تمام آثارش او اغلب چند موضوع یکسان را در تعداد زیادی تابلوهای مختلف تکرار میکرد. آثار اولیهٔ او شامل تعدادی کارهای شجاعانه از موضوعات کلاسیکی و روستایی بود در حالی که بعداً موضوعات مذهبی غالب شدند. او نیز مجموعه بزرگی از سرهای کوچک که بهطور شگفتانگیزی لباسهای مردانه پوشیده بودند را به وجود آورد، که از این اثر دیگر هنرمندان نیز استفاده میکردند. او از نظر تکنیکی ابداع گر بود و مونوتیپ (سبک منحصر به فرد و تک رو) را ابداع کرد و قصد داشت که رنگ روغن تولید نهایی باشد. او هم مثل رمبرانت به اثرهای قلم علاقه داشت (برعکس سایه روشن) و از تعدادی روشهای خیلی متنوع استفاده میکرد.
جوزپه دی ریبرا ممکن است قلم زنی را در رم یادگرفته باشد، اما تمام چاپهایش که کمتر از ۳۰ اثر بود در شهر ناپل در دههٔ ۱۶۲۰ تولید کرد زمانی که کارش را به عنوان یک چاپگر در سکوت و افسردگی ادامه میداد. زمانی که حقالعملهای نقاشی دوباره روان شد او کلاً تولید چاپ را رها کرد. لوحهای او پس از مرگش به ناشران رم فروخته شد، کسانی که شغل بهتر بازاریابی را ایجاد کردند و نسبت به ریبرا خودش در فروش آثارش موفق تر بودند. سبک قوی و مستقیم او به سرعت گسترش یافت و موضوعات و روش او همچون نقاشیهایش باقی ماند.
جاکوس بلانک یک نقاش دربار در لورن (فرانسه) بود، دنیایی که ناگهان در جنگ ۳۰ ساله خیلی زود پس از مرگ بلانگ ناپدید شد. هیچ نقاشی از او که بتوان با اطمینان تشخیص داد باقی نماند و بیشتر آنها که گاهی به او نسبت میدهند بی تأثیر است. چاپهای او که اغلب مذهبی هستند و به سبک اغراقآمیز بارونک هستند که با وحشت توسط بسیاری از انتقادکنندگان قرن نوزدهم مورد ملاحظه قرار گرفتهاست، اما آنها با قدرت به سبک روز برگشتهاند – سبک بسیار متفاوت بارونک از دیگر هنرمند لورن تولیدکنندهٔ چاپ لورن از آن مقام بود و احتملاً تحت تأثیر کارهای جاکویس کالوت جوانتر بودهاست، کسی که در لورن باقی ماند ولی آثارش در پاریس منتشر شد در جائیکه او به شدت تحت تأثیر چاپها ی فرانسوی بود.
ابداعات تکنیکی کالوت در پیشبرد دستورالعملهایی در زمینهٔ قلم زنی بسیار قاطع بود و قلم زنی برای رقابت در جزئیات حکاکی را مسیر ساخت و در طولانی مدت پایان حکاکی هنری رقم زد. قبلاً ماهیت غیرواقعی زمینهها که در حداعتدال پیش میرفتند چنین بود که هنرمندان نمیتوانستند کارهای پر خطر بسیار در لوح فلزی قلم زنی ارائه دهند و همینطور کار ممکن بود با ایجاد یک سوراخ در زمینه خراب شود. توقف چند گانه و قادر نبودن به قلم زنی خطوط در گودیهای مختلف با طولهای متفاوت که در معرض اسید قرار میدادند هر دو به یک اندازه و فوقالعاده پر خطر هستند.
خود callot روشی را در بهرهبرداری از امکانپذیریهای جدید سوق داد، بیشتر قلم زنیهایش کوچک اما با جزئیات واقعاً ریز هستند و او حس بازگشت در پیش زمینهٔ مناظر در قلم زنی با تیزیهای چندگانه که پشت زمینه را روشنتر از زمینهٔ جلو ظاهر میکرد پیشرفت داد. همینطور او از سوزن قلم زنی خاص به نام چوپ e^΄ استفاده میکرد که خطوط متورمی شبیه آنچه برین در حکاکیهایش خلق میکرد را تولید میکرد و همچنین خطوط قلم زنی شدهٔ برین را تقویت کرد، که این روش به زودی در میان قلم زنان رایج شد. کالوت تنوع زیادی در موضوعات بر روی ۱۴۰۰ چاپ ایجاد کرد از کارهای عجیب و غریب تناقض دراد در آثار کوچکش تا مجموعهٔ فوقالعاده قوی لس گراندیس میسرس دی لا کوره ابراهیم بوسس یک قلم زن روشنگر پارسی که روش کالوت را در کتاب دستنویس بهطور موفقیتآمیزی را دانشجویان معروف کرد. در کار اصلی خودش در مطرح کردن هدف تولید قلم زنی شبیه به حکاکی موفق بود و در زندگی فرانسویها در میانهٔ آن قرن مهیج بود. وینل هولار یک هنرمند اهل چکوسلواکی بود که در جنگ سی ساله از کشورش فرا کرد و بیشتر در انگلیس زندگی کرد (او در بیسینگ هوس در جنگ داخلی انگلیس دستگیر شد و در تبعیدش به شهر آنور (بلژیک) سبک سلطنتی را دنبال کرد، در آن جا او با تعدادی از ناشران بزرگ کار میکرد). او تعدادی قلم زنی عالی به سبک واقع گرایی، تعداد زیادی مربوط به نقشهبرداری تولید کرد که شامل مناظر هوایی بزرگ، تصاویر صورت و دیگر آثار که لباسهای محلی و کارها و مشاغل و تفریحات را نشان میداد، میشد.
استفانو دلا همکار ایتالیایی کالوت بود که قلم زنیهای بسیار با جزئیات ریز را تولید کرد، اما کارهایش بزرگتر و ازادتر بود و به سنت طراحی ایتالیاییها نزدیک تر بود . انتونی ون دیک تنها یک مجموعهٔ بزرگ از چاپ صورتهای اشخاص برجسته معاصر به وجود آورد، لکونوگرافیا که برای آن، او به تنهایی تعدادی از سرها را قلم زنی کرد اما در سبک فوقالعاده اش تحت تأثیر قلم زنی قرن نوزدهم قرار گرفت. لودوینگ وون سایین یک نظامی و یک شخص درباری آلمانی بود که تفکیک سایه روشن را ابداع کرد که در دستان هنرمندان بهتر از خودش یک اثر مهم و بیشتر تکثیری ف تکنیکی در قرن هجدهم شد.
یک سوم آخر آن قرن به نسبت تولید چاپی اصلی کمتری با علایق زیاد تولید شد، هرچند تولید چاپهای گویا به حد بالای کیفی رسید. تصاویر صورت فرانسویها که اغلب از نقاشی کپی میشد در اروپا عالیترین بود و اغلب بهطور فوقالعادهای پر طرفدار بود و مدرسهای که قلم زنی و حکاکی را در بر میگرفت بیشتر کارهای مشابهی را انجام میداد. مهمترین هنرمندان کلود ملان یک حکاک از دههٔ ۱۶۳۰ به جلو، و هم دورهای او جین مورین (حکاک) که ترکیب حکاکی و قلمزنی بعداً هنرمندان بسیاری را تحت تأثیر قرار داد، بودند. رابرت نانتوییل یک حکاک تصاویر صورت عالیمرتبه لوئی چهاردهم و بیش از دویست تصویر حکاکی شدهٔ فوقالعاده از بارگاه و دیگر پیکرهای قابل توجه فرانسوی تولید کرد.
منابع[ویرایش]
- ↑ Griffiths (1980), 16
- ↑ Field, Richard(1965) Fifteenth Century Woodcuts and Metalcuts. Washington, DC: National Gallery of Art
- ↑ Hind (1935)
- ↑ Shestack (1967a), #s 1-2; Mayor, 115-117
- ↑ Shestack (1967b); Shestack (1967a), #s 4-19; Spangeberg, 1-3; Mayor, 118-123; Landau & Parshall, 46-50
- ↑ Shestack (1967a), #s 34-115; Landau & Parshall, 50-56; Mayor, 130-135; Spangeberg, 5-7; Bartrum, 20-21
- ↑ Filedt Kok; Mayor 124-129
- ↑ Landau & Parshall, 56-63; Mayor, 138-140
- ↑ Levinson; Landau & Parshall, 65
- ↑ Langdale; Landau & Parshall, 65, 72-76
- ↑ Langdale
- ↑ Landau & Parshall, 89; Levinson
- ↑ Levinson, 289-334, 390-414; Landau & پارشال، 65-102, and see index; Mayor, 143-156, 173, 223, 232
- ↑ Levinson, 440-455; Landau & پارشال، 199, 102
- Bareau, Juliet Wilson, Goya's Prints, The Tomás Harris Collection in the British Museum, 1981, British Museum Publications, ISBN ISBN 0-7141-0789-1
- Bartrum, Giulia (1995), German Renaissance Prints, 1490–1550. London: British Museum Press ISBN 0-7141-2604-7
- Bartrum, Giulia (2002), Albrecht Dürer and his Legacy. London: British Museum Press ISBN 0-7141-2633-0
- Bury, Michael; The Print in Italy, 1550–1620, 2001, British Museum Press, ISBN 0-7141-2629-2
- Filedt Kok, J.P. (ed.), Livelier than Life, The Master of the Amsterdam Cabinet, or the Housebook Master 1470–1500, Rijksmuseum/Garry Schwartz/Princeton University Press, 1985, ISBN 90-6179-060-3 / 0-691-04035-4
- Griffiths, Antony (1980), Prints and Printmaking; 2nd ed. of 1986 used, British Museum Press ISBN 0-7141-2608-X
- Griffiths, Antony and Carey, Francis; German Printmaking in the Age of Goethe, 1994, British Museum Press, ISBN 0-7141-1659-9
- Griffiths, Antony & Hartley, Craig (1997), Jacques Bellange, c. 1575–1616, Printmaker of Lorraine. London: British Museum Press ISBN 0-7141-2611-X
- Griffiths, Antony, ed. (1996), Landmarks in Print Collecting: connoisseurs and donors at the British Museum since 1753. London: British Museum Press ISBN 0-7141-2609-8
- Hind, Arthur M. (1923), A History of Engraving and Etching. Boston, Mass. : Houghton Mifflin Co. (reprinted by Dover Publications, New York, 1963 ISBN 0-486-20954-7)
- Hind, Arthur M. (1935), An Introduction to a History of Woodcut. Boston, Mass. : Houghton Mifflin Co. (reprinted by Dover Publications, New York, 1963 ISBN 0-486-20952-0)
- Hults, Linda, The Print in the Western World: An Introductory History, The University of Wisconsin Press, Madison, Wisconsin, 1996,
- Karen Jacobson, ed (often wrongly cat. as گئورگ بازلیتس), The French Renaissance in Prints, 1994, p. 470; Grunwald
This article "شاهکار چاپ باستانی" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:شاهکار چاپ باستانی. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.