شکاف تمدن ها
شكاف تمدنها
از ابتدای تاريخ بشري تاکنون تجمعات مردمي در حوزهی جغرافيايي مشخص بنام ملت وجود داشتهاند. ملتها دريك چارچوب جغرافيايي خاص بنام كشور يا سرزمين تجميع شدهاند. كشورها هميشه در تاریخ داراي یک تمدن و تحت تأثیر فرهنگ خاص آن تمدن بودهاند. روح تاريخ و حالات روحي ملتها را فرهنگ و جسم تاريخ و فیزیک ملتها را تمدنها شكل دادهاند. در این مقاله هدف تشريح و ارائه یک نظريه متفاوت با آنچه تاکنون توسط سياستمداران و اندیشمندانی همچون، فرانسيس فوكوياما و ساموئل هانتينگتون مطرحشده است، گردد.
شكاف تمدنها عبارت است از دورهای كه یک تمدن عموماً و یک ملت خصوصاً تحت حاكميت و ایدئولوژی منحصربهفردی از ابتدا تا دورهی شكوه خود پيش میآیند ودرتاریخ ثبت میشوند. هر ایدئولوژی كه تحت عناصر و عوامل فردگرايي يا اميال انساني ( بشري ) باشد، خواه يا ناخواه به انحطاط، افول و سپس به سقوط منتهي خواهد شد. تمدني كه خالي از ايدئولوژي و تفکر غني باشد سقوط میکند و این امر اصلاً ارتباطي با سطح فرهنگ، عقايد، رسوم، هنر و معماری آن تمدن ندارد. ملتي كه تمدن خود را از دست داد، ديگر تاريخ نخواهد داشت. هر جامعه پس از سقوط تمدن خود به ۲ گروه تقسیم میشود:
· توسط تمدنهای غني ديگر جذب میشوند
· خود دوباره خواستار اين میشوند وبرآنند كه تمدني را شكل دهند
به اين بازه تاريخی _پس از سقوط تمدن قبلي و قبل از شروع دوره تمدن غني جديد_ شكاف تمدنها میگویند. در نظریه برخورد تمدنها كه از ساموئل هانتينگتون ارائه گرديد، مهمترین عامل برخورد تمدنها را درآیندِ ي بشري در تفاوت فرهنگها دانسته است و بيان میکند كه برخورد تمدنها ناشي از ظهور و بروز فرهنگهای متفاوت است و نه ایدئولوژیها.
اين باور در جامعهی غرب غلط است كه منشأ جنگهای خاورميانه يا به تعبير دقیقتر منطقه غرب آسيا وجهان اسلام، وجود فرهنگهای متفاوت است، همانطور كه در ابتدا گفته شد فرهنگها روح تاریخ و ملتها را شكل میدهند اما در سرنوشت یک تمدن عمدهترین عنصر بقاء يا سقوط آن، وجود ایدئولوژیهای متفاوت است. جامعهی غربي كه امروز خود فاقد تمدني منحصربهفرد است تقریباً داراي یک فرهنگ كلي يكسان است. فرهنگها خود عامل بازيچه تحت ایدئولوژیها هستند.
پس از پايان جنگ جهاني دوم و سقوط آلمان نازي، جنگي تحت عنوان جنگ سرد يا بهعبارتیدیگر جنگ ایدئولوژیها بين آمريكا و روسیه (شوروي سابق) درگرفت كه مصداق جواب رد به نظريه برخورد تمدنهای هانتينگتون که مبتني بر برخورد ایدئولوژیها بود و نه مبتني بر برخورد فرهنگها.
تقریباً اکثر كشورها در جهان امروز فاقد تمدني نوين میباشند، اما دو کشور درصدد و ساختن تمدني نوين هستند. امروز دوره اول جنگ سرد تمامشده است و ما وارد دوره جنگ سرد دوم شدهایم. اين جنگ بين كشورهاي ايران و آمريكا درگرفته است. اگر آمريكا را کشوری بر مبناي اميال بشري و ایران را كشوري مبتني بر حکومت الهي و حق اصالت الله در نظر بگيريم، جنگ سرد دوم جنگ بين اصالت خدا و اصالت بشر است.
آمريكا از زمان كشف توسط كلمب و پایهریزی كشوري بنام آمريكا در سال ۱۷۷۶ ميلادي، هميشه درراه ساختن تمدني غني بوده كه بقيه كشورها را مجذوب و وادار به اطاعت از خود كند و تاكنون نيز ادامه دارد. كشور ايران بعد از دورهی پادشاهي ۳۰۰۰ساله خود و با ورود حكومتي ديني بر سرکار در چشماندازی با تمدن نوين ايران – اسلامي قدم برداشته است و هر دو این کشورها در جنگ باهم بر سر ایدئولوژی و در زمین قلب و ذهن بهرهمندند.
ایدئولوژی آمريكا از مادري به نام اومانيسم و فرزندي به نام ليبراليسم و ایدئولوژی ايران بنام اسلام استفاده میکنند. هر دو اين كشورها آرمانشهری را برای خود ترسيم کردهاند كه در حال پایهریزی و ساخت آن هستند. آرمانشهری كه آمريكا از آن بهعنوان جامعه ليبراليسمي و ايران از آن بهعنوان جامعه هجري يا مهدوي براي رسيدن به تمدن نوين اسلامی نام میبرند.
- اسلام اكنون به سن جواني رسيده است :
زماني كه تاريخ شكاف تمدنهای مختلف را دقیقتر بررسي میکنیم درمییابیم كه اين دورهها خود داراي دوراني چند دهه، صده یا هزار ساله میباشند. وضعيت كنوني در غرب نشاندهنده از بين رفتن اكثر ایدئولوژیها و تفکرات ليبراليسمي، کاپیتالیستی و مارکسیستی در آیندهای بسيار نزديك و بهاحتمال بسيار قوي گسترش ايدئولوژي و نظام مالي اسلامي و پذیرش آن توسط اكثريت مردم آن جوامع است.
عدم کارایی و اثربخشی ایدئولوژیهای ليبراليسمي و نظام اقتصادي کاپیتالیستی و سبك زندگي بورژوازي براي پاسخگويي به ملتهای آن جوامع نشاندهنده و اثباتکننده اين سند است. وضعيتی که در كشور فرانسه در سال ۲۰۱۸ ميلادي و در آمريكا در سال ۲۰۰۸ ميلادي آغاز گرديد و باعث گسترش شورشهای مردمي و عدالتخواهی آنها از سياستمداران آن كشورها شد، از نشانههای افول گرایشهای ليبراليسمي و کاپیتالیستی میباشد. يكي از پیشبینیهایی كه در آیندهی نزديك در جهان در حال رخ دادن است میتوان برخلاف نظريه فرانسيس فوكوياما كه آخرين ايدئولوژي حاكم در جهان و پایان تاریخ بشري ( ايدئولوژي ليبرال دموكراسي) ندانست و ظهور و بروز دوبارهی تفكرات و ایدئولوژیهای ماركسيستي و تشكيل دوباره گروههای كنفوسيوسي ( توسط چين) به دلیل جنگ اقتصادی قابل پیشبینی بین آمريكا و چين میباشد. احتمال غريب الوقوع تقابل شديد بين تمدنهای اسلامي و تمدنهای غربي ( ليبرال دموكراسی ) و تشكيل گسترده و افزایش جبهههای مقاومت اسلامي مختلف و همپیمانی آنها با يكديگر وجود دارد. از احتمالات بعدي در جناح متحدين میتوان به اتحاد بين كشورهاي اسلامي، مارکسیستی، گروههای کنفوسیوسی و تشکیل بلوك شرق قدرتمند براي مقابله با جوامع متفق غربي دانست. با توجه به مشكلات امروزه جهان اسلام و ممالك اسلامي، حركت ايدئولوژي اسلامي به سمت كشورهايي مانند : تركيه، افغانستان، پاكستان، شبهقاره هند، لبنان، سوريه، عراق، تركمنستان، گرجستان، ارمنستان، اردن، مصر و اسرائيل به دلیل وجود اختلافات و کارشکنیها بهصورت خيلي كند است، ولي حركت تند و شتابزده به سمت اروپا و قاره آمريكا قابل پیشبینی است كه در مبحث دكترين تير و كمان اسلام مبسوط بحث میگردد.
اگر حوزه تمدنها را از ابتدای تاريخ تا عصر كنوني بررسي كنيم، متوجه میشویم كه طبقهبندی آنها به ۴ دسته كلي تقسیمبندی میشوند:
· تمدنهای باستاني
· تمدنهای كهن
· تمدنهای كنوني
· تمدنهای آينده
جامعهی مدرن امروزي ( قرن حاضر) در حال حركت بهسوی پستمدرن شدن است و این گسترش باعث افول ایدئولوژیهای مدرن میگردد. اسلام بسيار فقه غني و پرمحتوايي دارد كه توانايي پاسخگويي به مشكلات جامعه امروزي را دارد و جوامع بشري ( شرقي و غربی ) در حال پوستاندازی و حركت به سمت آن هستند. همانطور كه قبلاً گفته شد، اسلام مانند جواني زيبا و خوشچهره درحركت است و همه را مجذوب خود میکند. نفوذ ايدئولوژي و فقه اسلامي در کشورهای ماركسيستي، باعث اتحاد كشورهاي ماركسيستي و اسلامی به نفع ايران و ایدئولوژی اسلامي نويد ظهور جبهه قدرتمند شرق و افول قدرت غرب را میدهد. باوجود گروهکهای تروريستي بهظاهر اسلامي، چند دهه آينده را اسلام درگير جنگ داخلي است و ممکن است كمي افول كند، اما بهیکباره شاهد ظهور تمدنهای غني و قوی اسلامي دقیقاً قبل از مرگ و سقوط اسلامخواهیم بود.
جوامع ليبرال دموكراسي در چند سال آينده یک شيفت ايدئولوژي از ليبراليسم و کاپیتالیسم به سمت ماركسيسم و سوسیالیسم، براي حفظ بقاء کوتاهمدت جوامعشان توسط دولتمردان و سیاستگذارانشان خواهند داشت. يكي از اتفاقات در پیش رو در چند سال آينده سقوط هژموني و تمدن آمريكا بهصورت سقوط آزاد خواهد بود. آمريكا دچار چندين لايه شكاف در تمدن خود است، كه هريك از اين شکافها افول و سپس سقوط آمريكا را تسريع میکند.از اين مقوله بهعنوان سقوط آزاد تمدني میتوان نام برد.
امروزه ديگر تقسیمبندی كره زمين به دو بلوك شرق و غرب کار غلطی است، بلكه بايد به دو قسمت دارالاسلام و دارالكفار تقسیمبندی كرد، چون درگیریها بر سر اصالت حق و باطل است. باوجود شرايط پیشآمده براي اكثر جوامع غربي وعدم پاسخگويي ایدئولوژیهای ليبراليسمي وعدم مشي ديني در این جوامع، بازگشت دوباره غربیها به دين و استفاده از آن بهعنوان عنصري راهنما براي امور سیاسی، اقتصادي و فرهنگی وجود خواهد داشت. اگر اسلام را به دو بخش حاكميت و حکومت تقسیمبندی كنيم، عمده کارشکنیها و بدعتها در سطح حاكميت در اسلام رخداده است و حكومت اسلامي يعني همان فقه و ايدئولوژي غني اسلامي كه عاري از هرگونه نقصان در اصل آن ايدئولوژي است. اينكه جوامع غربي دوباره به دين و کارآمدترین و اثربخشترین دين يعني اسلام برگردند، شكی نيست و قابل رخ دادن است.
- جهانی كه متمدنها میسازند:
زماني كه از تمدن صحبت میکنیم، اولين نکتهای كه در ذهن مخاطب ظاهر میشود، مقولهی شهرنشين شدن يا شهرنشيني است. هر ملتي كه به سمت تمدن يا متمدن شدن راهي میشود شاهد گسترش و ظهور یک سري تحولات در زمینههای : معماري، هنر، فرهنگ و آدابورسوم است كه بسا جديد هم میباشند. در تمدني كه عاري و فاقد از هرگونه نشانههای الهي است، بايد منتظر و شاهد پدید آمدن هنرهايي به سبك دوناتلو و ميكل آنژ، معماریهایی به سبك گوتيك و فرهنگهایی عامهپسندانه و بهدور از معنويات و اخلاقیات براي ارضاء اميال انسانها، خواهيم بود. زماني كه در جامعهای متمدن،زن را بهعنوان كالا و ابزاري براي كسب درآمد دريابيم، آنگاه نگاه مردم آن جامعه به همهی ارزشهای اخلاقي و انسانی بهصورت ابزاری خواهد بود. در جهاني كه اكثر عوام براي اقليت خاص ابزار باشند و آلت كسب درآمد، آنگاه با یک پلوكراسي مدرن روبهرو خواهيم بود. این همان تمدن اصالت بشر و فايده و ضرر خواهد بود.
- جهاني كه متدینها میسازند:
اما در دنیایی كه متدینها آن را بنا میکنند شاهد ظهور ساختاري بر پايه اصالت الله و ارزشهای انساني همراه با اخلاقيات خواهيم بود. جامعه متدینها برخلاف متمدنها از اصالت فلاح و خسارت پیروی میکند. در این جامعه همهی افراد فاقد ازهر رنگ و نژاد و ریشهای باهم برابر هستند. در این جامعه برخلاف كليساها كه محل عبادت و اعتراف به انسان است، مساجد و عبادتگاهها محل عبادت و بخشش و طلب استغفار از خداست. در این جوامع رقابت معنايي ندارد و رفاقت در بستر جامعه اجرا میشود. دروازه تمدن اسلامي بر پايه تدين افراد شكل میگیرد. خلوص مردم جزئي از فرهنگ و ذات آنها میشود. در این جوامع رفتار و اخلاق مبتني بر اصل سليقه فردي نيست، بلکه حقوق الله و سپس حقوق ديگران مقدم بر نفس و امیال شخصي انسانها است.
- دكترين تير و كمان :
کرهی زمين شاهد دو ابر جنگ سخت بوده است. بسياري از منابع دونیم كره در طول اين جنگها از بين رفته است و ديگر گنجايش تحميل جنگ جهاني را ندارد. بعد از جنگ جهاني دوم، جنگ سرد بين روسيه و آمریکا درگرفت، اما اكنون شاهد تولد جنگ سرد دوم هستيم. جنگ جهاني سرد بين غرب و شرق، بين دارالاسلام و دارالكفار. امروزه تمام قدرتهای نظامي و تفكرات سياستمداران و اندیشمندان در حال تقابل، براي پيروزي در این جنگ هستند. دكترين تيروكمان يعني، پرتاب تير ايدئولوژي « اسلام » به هدف كشورهاي اومانيسم و ليبراليسم توسط كمان « ايران » و مقابله ايدئولوژيك شرق و غرب. اما نبايد از احتمال وقوع جنگ جهاني سوم در دنیا نيز غافل شد، چون هميشه رفتار و تصمیمات هيجاني و عجولانه در بین سياستمداران بسيار رواج داشته است.
- انفجار تمدنها :
زماني كه در تمدني شكافي رخ میدهد، اين شكاف باعث رخ دادن يك انفجار تمدني میشود. شكاف تمدني بااینکه خوب نيست اما میتواند باعث بروز یک انفجار تمدني مطلوب گردد. زماني میتواند تمدني از مرحلهی شكاف عبور كند و به حداكثر شكوه خود برسد که يا دارای یک ایدئولوژی غنی باشد یا توسط ايدئولوژي تمدنهای غني و کاملتر ديگر محصورشده و یا تحت تأثیر قرارگرفته باشد، آنگاه باعث انفجار تمدن خود میشود. تمدني كه به حد انفجار برسد مانند ستارهاي است كه منفجر میشود و ذرات آن در سطح بیکران هستي پخش میشود و ديگر مختص به یک ستاره خاص نیست و بهصورت كل در سطح عالم پخش میشود. اكنون تمدن اسلامي در همین وضعيت قرار دارد و دچار یک سوپر نواختر (Supernova) تمدني شده است كه تير ایدئولوژیهای آن در سطح كشورهاي ديگر در حال پخش و گسترش است و هر ذره از آن باعث ایجاد یک انقلاب در آن جوامع میشود. در حقیقت لازمه انفجار تمدني، شكاف تمدني است.
- جمعبندی :
تمامي تمدنها از ابتدا تا عصر كنوني همواره توسط عوامل داخلي و یا خارجي دچار شكاف و تضعیفشدهاند، اما اگر تمدنها را به ۴سطح:
· ملتها
· نهادها
· حكام
· حکومتها
تقسيم كنيم، خواهيم دريافت كه ۳ عنصر: نهادها، حكام و حکومتها ممكن است سقوط كنند اما هرگز ملتها نابود نخواهند شد. بلكه يا توسط تمدنهای حاضر در عصر خود جذب میشوند (مهاجرت میکنند) و یا اندك پايگاه اجتماعي باقیمانده خود درصدد آن برمیآیند كه دوباره تمدني نوين را پایهریزی كنند. در پایهریزی تمدني جديد همواره اصول تمدن سقوط كرده قبلي رعايت نمیشود بلکه اصول و اعتقادات جديدي مطرح میشود که بتواند پاسخگوي نيازهاي جديد روز آن تمدن باشد. تمدن غرب پس از دورهی قرونوسطی و با ورود به عصر رنسانس همواره براي پایهریزی اصول تمدني جديد خود، از متون و روشهای انديشمندان اسلامي و مسلمانان استفاده كرده ولي اين استفاده و طرحریزی تمدني، با كنار گذاشتن اصول معرفتي مسلمين، يعني معرفت توحیدی و اعتقاد به خداوند و شريعت دين الهي صورت گرفت. نتيجه اين طرحریزی و تمدن حاصل از آن منجر به ساخت تمدني پوك از معنويات و اخلاقیات و پوچ از اصالت الله و اعتقاد به خداي يگانه گرديد. تمدن غرب كه کاملاً اومانيسم و لسه فري بنا گرديده است هيچ راهي به سر منزلگاه معبود نخواهد یافت و بیشک افولي سخت را تجربه خواهد کرد. تمدني كه چگالي آن سنگين شود وزنش بر روي عناصر زيربنايي جامعه يعني ملتهایش است. برجها، کافهها، تجملات افراطي و... از عوامل افزايش چگالي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي است كه هزینهی استفاده از آنها براي افراد حداقلي جامعه را بايد مردم عادي حداكثري جامعه پرداخت كنند، بدون آنكه از آن سهمي داشته باشند. اين توضيحات نشاندهنده همان جامعه متمدن غربي است كه در حال اپيدمي به ساير تمدنهای ديگر نيز است؛ اما در مقابل اين، تمدني نوين بر پایه تفكرات و مشی الهي در كشورهاي اسلامي الاخصوص ايران در حال شکلگیری است كه از آن بهعنوان تمدن نوين اسلامي نام میبرند.
به نظر آیندهپژوهی و آیندهنگری، بزرگترین معامله قرن، تشكيل و فراگیرشدن تمدني تحت عنوان تمدن نوين اسلامي است و نه صلح فلسطين و اسرائیل كه توسط دولت ترامپ مطرح گرديد. يكي ديگر از پيامدهاي آينده بشري وقوع انقلاب در قشر متوسط جوامع است كه غيرقابل پيشگيري است. درواقع در حوزه تمدني امروز، اصلاً مشكل كشور ايران نيست، بلكه تمامي كشورهاي اسلامي است كه محل دعواست. مشكل امروز سياستمداران و جامعه غربي، جغرافياي ايران نيست بلكه ايدئولوژي اسلام است. استراتژي جهان سیاسي امروز غرب، جغرافيا فداي ايدئولوژي است.
نویسنده: امیر عبدالهی غمیونی
This article "شکاف تمدن ها" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:شکاف تمدن ها. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.