You can edit almost every page by Creating an account. Otherwise, see the FAQ.

چراغ‌خان مستوفی الممالک

از EverybodyWiki Bios & Wiki
پرش به:ناوبری، جستجو


زندگینامه ملاآدینه مستوفی بختیاری سردار چراغ خان احمدمحمودی بابادی عالی انور

برگی از تاریخ:

تا زمانی که روزگار برپاست احمدمهمدی و اسیوند را فاتحان قندهار میدانند . از میهه و تنگ‌گزی تا رنگ‌رزی و لالی سرزمین رادمردانی بوده است که فاتحان و عاملان اصلی بزرگترین فتح نادر شاه افشار بودند. در ذیل زندگینامه یکی از سرداران و ایلخانان بختیاری که مسبب اصلی فتح قندهار بود آورده شده است :

از فحوای تاریخ معلوم است که چراغ خان بین سالهای 1128 تا 1225 (ه.ق) یعنی مصادف با سلسله ی افشاریه ، زندیه و قاجاریه می زیسته است و در زمان حیات اجتماعی و سیاسی خود دارای شوکت ملی و جاه و جلال مقتدرانه ای بوده است. چراغ خان احمدمحمودی بابادی ایلخان بختیاری در دوره زندیه و اوایل قاجاریه بود. تا قبل از وی هیچ کس از بابادی نتوانسته بود لقب « خان » بگیرد و این لقب در ایل بابادی اولین بار به چراغ خان داده شد و پس از او نیز به پسرش شاه حسین خان و پسر برادرش عالیجاه معلی جایگاه شوکت الدوله محمدیوسف خان احمدمحمودی بابادی اهدا شد.

چراغ خان بابادی آخرین ایلخان کل بختیاری بود و پس از مرگ وی بختیاری به دو دسته چهارلنگ و هفت‌لنگ تقسیم شد که زمامداری امور چهارلنگ را محمدتقی خان کیان‌ارثی و زمامداری امور هفت لنگ را نیز اسد خان بهداروند و حبیب الله خان دورکی برعهده گرفتند و این تقسیم قدرت آغازی بود بر اختلاف و تفرقه میان بختیاری ها .

چراغ خان را منحصر به فرد ترین مرد ایل غیور بختیاری دانسته اند.حسب نقل قول های سینه به سینه،وجود مدارک معتبر حاکی حراست از تمامیت ارضی کشور و دفاع از هویت ملی و حفظ اقتدار و افزایش شأن بختیاری توسط آن مرد بزرگ است.شاهان سلسله ی افشاریه، زندیه و قاجاریه به لحاظ قدرت ملی و شخصی اش او را تکریم فراوان نموده اند.

چراغ خان در غزوه ی بزرگ نادر شاه افشار (فتح قندهار)سردار جنگ بود.با توجه به رخداد جنگ قندهار در سال 1150ه.ق \1737م .به طور یقین چراغ خان در آن زمان بیست و اندی سال داشته است.پیداست با حضور حدود چهار هزار جنگجوی بختیاری در سپاه نادر وقتی جوانی سرداری جنگ را به عهده می گیرد باید به هوش وذکاوت و توان او آفرین گفت.چراغ خان همراه پدرش هاشم خان و برادر بزرگترش صیدال خان و چند نفر دیگر که نام بعضی از آنها عبارتند از :آصید مراد پل(اسیوند)،آشیر منجزی،آنصراله بهداروند،آعلیصالح زراسوند،آکاظم احمدمحمودی و...در رکاب نادرشاه با منصب سردار جنگی به سال 1150ه ق قلعه قندهار را فتح نمود.بجاست برای اثبات مدعا نقل قول یکی از علاقه مندان به تاریخ که خود این حدیث را از پدر و پدر نیز از اجداد سینه به سینه شنیده است عینأ بیاوریم:در جنگ قندهار یکی از سرداران جنگ چراغ خان بوده البته هاشم خان پدرش و آصید مراد وآ کاظم هم بوده اند.چند ماه اردوی نادر شاه نتوانست قلعه قندهار را فتح کند تا اینکه بختیاری ها با جوش و خروش نزد چراغ خان آمدند و گفتند:اجازه بده تا ما یک شبه قلعه را بگیریم.اگر قلعه را گرفتیم آشیر منجزی و آصید مراد پل نعره می دهند و هر وقت صدای نعره را شنیدید بدانید قلعه قندهار را گرفته ایم و مقرر گردید پگاه آصید مراد پرچم ایران را بر روی دروازه قلعه به اهتزاز در آورد با این بیعت بختیاری ها شبانه به قلعه یورش بردند و قلعه را گرفتند.نادر شاه اگرچه فاتح قلعه شد ولی چون بختیاری بدون اجازه اش دست به حمله زده بودند سخت نارحت گردید و تصمیم گرفت بختیاری ها را از کرده خود پشیمان کند اما با مداخله ی میرزا مهدی خان منشی نادر شاه که فردی دانا و عاقل بود به دلجویی نادرشاه پرداخت و به بختیاری ها تو صیه کرد که این شعر را بگویند:

تو مپندار که بختیاری کرد       حق مدد کرد و بخت یاری کرد

شاه ایران  ،   نادر دوران        خاک بر  چشم  قندهاری   کرد

بختیاری ها چنین گفتند و شاه خوشحال شد آنگاه نادر قوای داو طلب را احضار و به هر یک از آنها اموال و غنائمی که از فتح قندهار نصیبش شده بود پاداش بخشید .نادر کیسه ی زر بزرگی که سر آن را مسدود کرده بودند و قبای سلطنتی به چراغ خان بخشید.

مرحوم اسکندر خان عکاشه ضیغم الدوله در تاریخ ایل بختیاری از چراغ خان به لقب مستوفی نام برده است.وجه تسمیه این لغت را باید معطوف به معنی لغوی آن دانست.مستوفی به معنی حق گیرنده ، خزانه دار ....می باشد.در معنای حق گیرنده دو مفهوم متبادر است اول آنکه به معنی کسی که توانایی ایجاد عدل و اقامه ی حق را دارد و ناشی از حق جویی است که البته چراغ خان دارای این ویژگی بوده است.در معنای دیگر همان خزانه دار استنباط می شود که چراغ خان در دربار آقامحمد خان قاجار این جایگاه را داشته است.

نویسنده ی محترم جناب آقای جواد صفی نژاد محقق و پژوهشگر معاصر که دارای بیش از سی سال تجربه و تحقیق در تاریخ و نیز جمیع اطلاعات ارزنده می باشد درباره ی چراغ خان چنین می نویسد:در سال 1195ه.ق یکی از سران ایل جلیل بختیاری به نام چراغ خان به همراه چند نفر از رؤسا و سر خیلان ایل مذکور به دعوت صادق خان زند برادر و جانشین کریم خان زند در چمن گندمان با صادق خان دیدن می کند و رسم خدمتگذاری به جای می آورد و نیز می گوید :«چراغ خان در دربار زندیه و حتی آقامحمد خان قاجار جایگاه ویژه ای داشت و این به خاطر اطاعت ایل بختیاری از نامبرده بود چنان چه در سال 1199ه.ق ، به شفاعت وی حبیب الله خان دورکی پدر جعفرقلی خان و پدربزرگ حسینقلی خان ایلخانی از مرگ نجات یافت و قبول خدمت نمود»

همچنین در سال 1209ه.ق آقا محمد خان قاجار که برای دفع یکی از مخالفین خود به اردبیل رفته بود چراغ خان بختیاری را با دو نفر دیگر از سران با فوجی از سپاه به حراست پل خدا آفرین که سه فرسنگی قلعه پناه آباد است مأمور کرد تا در آنجا سنگر بسازد.

در کتاب تاریخ ایل بختیاری تألیف علی قلی سردار اسعد آمده است:در زمان آقامحمدخان قاجار ،چراغ خان احمد محمودی که از طایفه ی بابادی هفت لنگ بود مقرب درگاه بود.آقامحمدخان برای عروسی برادرزاده اش فتحعلی شاه چهل رأس قاطر از بختیاری هفت لنگ و چهارلنگ تقدیمی خواست وایشان پذیرفتند سال بعد قاطرها را طلبید و این معمول شد به جای مالیات همه ساله می پرداختند و تاکنون که مالیات بختیاری اضعاف مضاعف شده باز نتیجه از روی همان چهل قاطر است.

بنا به شواهد و مستندات موجود باید اذعان نمود اولأ چراغ خان یک شخصیت بزرگ ملی است که هر کدام از سلاطین سلسله های موصوف سعی داشتند به نحوی از انحاء با ایشان ارتباط برقرار کنند تا از وجود شخصیت اعتباری و قدرت ایلی اش نهایت بهره را ببرند ثانیأ وی مرد بزرگی که در قالب یک مرد صاحب نظر و واضع مالیات نافذ در کل بختیاری است.ثالثأ دغدغه ی خاطرش نسبت به آرامش کشور و آسایش ملت موجب حضورش در هر گوشه و کنار و اقصا نقاط مملکت به هدف خدمت به ایران و ایرانی  گردید.نتیجتأ چراغ خان احمد محمودی رادمردی است که گاهی از مرز شرقی  ایران زمین نور برق شمشیرش  از نور   کوه نور    نادری درخشان تر و لبه ی تیز شمشیرش در مصاف با خصم ایران از الماس نادری برنده تر و گهی ستون آهنین وجودش که صیقل یافته ی لعاب زرین شخصیت ذاتی و جوهره ی وجود استعداد خدادادی اش است.در شیراز بناگاه حکومت زندیه که ملتمسانه به او اقتدا می کند و گاهی سیمای با هیبتش در درگاه قاجاریه در تهران و هم چنین در خط مقدم جبهه در غرب (اردبیل)مایه ی فخر و مباهات است. درود خدا بر آن مرد بزرگ تاریخ و همه ی تاریخ سازان ایران زمین و سلام بر همه ی وجدان های بیدار و ضمیرهای آگاهی که نقاب از کتمان  حقیقت برداشتند و غبار فراموشی را از چهره ی ماندگار تاریخ سازان زدودند.مقر حکومتی چراغ خان که باید گفت از بهترین جاهای دیدنی و آثار باستانی است با نام تپه چراغ خان و زادگاهش سرزمین فاتحان قندهار واقع در ییلاق بختیاری جزو شهرستان کوهرنگ از استان چهارمحال بختیاری موسوم به میهه ، لبخند به صورت مشتاقان تاریخ و آثار باستانی می زند.

سه کس بود در بختیاری سرور                تاج الدین قنبر ، دیله سخندر ،  چراغ اکبر

حبیب‌الله خان پسر رشید خان کیان‌ارثی چهارلنگ از جمله سرداران ارشد نیروهای بختیاری مبارز با نیروهای آغا محمد خان قاجار بود. که در نبرد کهیز الور تیران و کرون که بین قاجاریه و بختیاری‌ها اتفاق افتاد. پس از فرار کردن طوایفی از بختیاری که از سوی آغا محمد خان تطمیع شده بودند تا آخرین لحظات نبرد مقاومت کرد و اسیر شد که با شفاعت چراغ خان احمد محمدی بابادی که در آن زمان بلند مرتبه ترین مقام بختیاری در دربار قاجار بود مورد عفو آغا محمد خان قرار گرفت و آزاد شد و چندین سال بعد با حکم چراغ خان احمدمحمدی بابادی که اولین ایلخان بختیاری بود و زمامداری امور چهارلنگ و هفت لنگ بر عهده او بود ، مسئول اخذ مالیات از ایلات چهارلنگ بختیاری شد.

و در پایان ابیاتی در وصف مقام چراغ خان مستوفی الممالک احمدمحمودی بابادی عالی انور بختیاری که شاعران دربار در وصف این بزرگمرد تاریخ که خدمات بزرگی به بختیاری ارائه داد سروده اند و سال هاست که این ابیات بر روی زبان هاست :

بزرگ اژدري چون بلند زردكوه

ستاده زيزدان خود بس شكوه

شجاع و نترس و به قامت جلال دبير و عقيل و به صورت جمال

به زند و به افشار و قاجاريان به دربار شاهان ز مستوفيان

نبودش كس ديگري آنچنان به سان چراغ خان نيكو نهان

گران گوهر قوم لر بختيار ز بابادي هفت لنگش تبار

وي امومدي بود با قلب پاك شدي سينه اش از ستم چاك چاك

برش پر ز زير و بر روزگار پر از سوز سرما و عطر بهار

بديده هم از خدمت خادمان شنيده بد از ذلت خائنان

ز آريو و از كورش و اردشير ز بهرام و از گور و از بردشير

ز زال حكمتان و قوي رستمان

ز سيمرغ سيران روشن روان

شنيده ز چنگيز وتيمور لنگ

زجنگ مغول وان‌همه نام وننگ

چو نادر بگفتش ز افغان ستان

ز قصد نبرد وره داستان

چراغ خان بدو گفت اي مهتري

كه فوج نظامي كنم رهبري

ز ايل غيورم چو خواهم مدد سواران جنگي هزاران عدد

ز الطاف ايزد خداوند پاك

همي بركنيم ريش دشمن زخاك

دل شاه روشن شدي از چراغ سپرد لشكرش را به روشن چراغ

سپاهي بياراست زايرانيان زترك و عرب ، لر و گيلك زبان

روانه شدي سوي افغان ستان

همه با دلي پاك وقلب جوان

گرفتند وكشتند وخون ريختند

گريبان دشمن براويختند

رسيدند به محكم دژ قندهار

بلند و تنومند چو كوه استوار

به فرمان نادر به دژ تاختند نبردي بسي سخت به پا ساختند

به رغم تلاش زياد سپاه نشد آنهمه كارزار رهگشا

سران سپه چون گمانه زدند

عقب بر كشيدند واردو زدند

هوا سرد مي شد به فصل خزان همي كم شد اذوقه و اب و نان

نبود شاه افشار به حمله قبول

چراغ خان سردار نبودش صبور

به لشکر بفرمود چراغ خان به شب

بتاختند به قلعه به تاريك شب

شدي فتح بزرگ قلعه قندهار

دل و چشم دشمن بشد پر زخار

همه شاد ومسرور بجز شخص شاه

كه بي امر من حمله كرده ست سپاه

بگفتش چراغ اي بزرگ پادشاه

كه بخت تو ياري بكردي سپاه
  ببخشيد نادر بزرگ خان را                                          
 بدادش يكي خلعت ناز را


منابع:

۱- ضیغم الدوله ، اسکندر خان عکاشه ، تاریخ ایل بختیاری

۲- سردار اسعد ، حاج علیقلی خان ، تاریخ ایل بختیاری

۳- کاشانی غفاری ، ابوالحسن ، گلشن مراد ، به اهتمام غلامرضا طباطبایی

۴- هدایت ، رضاقلیخان ، فهرست التواریخ

۵- اعتماد السلطنه ، محمدحسن‌خان ، صدالتواریخ به اهتمام محمد مشیری

۶- کنکاشی بر فرهنگ،ادب،فولکور،آداب و رسوم ایل بختیاری تألیف پرویز صحراشکاف

۷- محمدتقی سپهر کاشانی ، ناسخ التواریخ


This article "چراغ‌خان مستوفی الممالک" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:چراغ‌خان مستوفی الممالک. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.



Read or create/edit this page in another language[ویرایش]