آبنبات پسته ای
آبنبات پسته ای نام کتابی از مهرداد صدقی است . این کتاب جلد دوم مجموعه کتاب آبنبات مهرداد صدقی است . این کتاب به زنده یاد دکتر " تقی بنی هاشم " تقدیم شد . این کتاب به تازگی به چاپ سیزدهم رسیده است . این مجموعه کتاب ها توانسته اند که جزو پر فروش ترین کتاب های انتشارات سوره مهر باشند . فضای این کتاب در سال 70 می گذرد . جایی که نوجوانی طناز و شیطون به نام محسن ، زندگی خود را روایت می کند . طنز بسیار شیرین کتاب در اتفاقاتی که برای محسن می افتد ، کاملا مشهود است . داستان در شهر بجنورد اتفاق می افتد ، در این کتاب ، فرهنگ بجنورد با استفاده از کلمات بومی بجنورد نمایش داده شده است .، حتی در برخی از قسمت های کتاب ، مکان های دیدنی استان خراسان شمالی مثل روستای طبر و بش قارداش نام برده شده است و معرفی شده است . محسن ، نوجوانی است که فرزند اخر یک خانواده پنج نفره است . پدر او ، آقاجان (علی ) ، کاسب است و یک بقالی در بازار دارد و از این طریق امرار معاش می کند و مادر او (کبرا ) خانه دار است . او همچنین برادری بزرگتر از خودش دارد که فرزند ارشد خانواده است و محمد نام دارد . او فردی مذهبی است و در جنگ ایران و عراق ، از ناحیه پا جانباز شده است . خواهر او ملیحه ، دانشجوی رشته پزشکی در مشهد است و در مشهد به تحصیل می پردازد ولی در اکثر داستان حضور دارد . همچنین آنها با مادربزرگشان زندگی می کنند که در داستان به او بی بی می گویند . محسن نوجوانی است که در پی اتفاقات زندگی ، گاهی مجبور می شود دروغ بگوید ، دعوا کند و ... اما در این راه او هر روز با خود عهد هایی می بندد که باعث اصلاح او می شود .
آبنبات پسته ای | |||||
---|---|---|---|---|---|
نویسنده | مهرداد صدقی | ||||
ویراستار | مریم بحرانی | ||||
ناشر | سوره مهر | ||||
محل نشر | ایران | ||||
چاپ | ، آخرین چاپ: چاپ سیزدهم | ||||
تعداد صفحات | 351 | ||||
موضوع | داستان های فارسی - قرن 14 | ||||
سبک | رمان | ||||
زبان | فارسی | ||||
سری | آبنبات | ||||
تعداد جلد | 3 | ||||
|
|
بخشی از کتاب[ویرایش]
وقتی به بش قارداش رسیدیم ، حمید و بقیه بچه ها با شوق و ذوق از پشت وانت پریدند و به طرف استخر دویدند . خیلی دلم می خواست من هم با آنها بروم شنا کنم ، اما مایو نداشتم ، البته آنها هم مایو نداشتند و می خواستند از لب استخر کرایه کنند . آقا حشمت بدش نمی امد تنی به آب بزند ، به خصوص به خاطر کمر دردش . ظاهرا برای شنا همه امکانات تفریحی را توی ماشین همراه داشتند . دایی هم که می خواست برود شنا کند ظاهرا همه امکانات تفریحی اش را توی خانه از زیر پوشیده بود .
آقاجان هندوانه ای که خریده بود را در جوی آبی که کنارمان بود ، گذاشت تا خنک شود . وقتی دید مهمان ها از بش قارداش خوششان آمده ، بادی هم به غبغب انداخت و طوری خودش را قلدر گرفت که انگار صاحب کل بش قارداش است . حمیرا خانم پرسید : (( چرا به اینجا میگن بش قارداش ؟)) آقاجان راجع به به تاریخچه و علت نام گذاری بش قارداش و خواص آب استخر توضیح داد و از قیافه اش معلوم بود بعضی توضیحاتش برای خودش هم تازگی دارد . در توضیح آب بش قارداش ، چند نکته ای که درباره آب زمزم شنیده بود را به آن اضافه کرد تا مهمانان را بیشتر تحت تاثیر قرار دهد . او که فکر می کرد کسی مچش را نمی گیرد ، درباره نام گذاری چند مکان دیگر بجنورد صحبت کرد و چیز هایی از خودش در می اورد و مهمانان هم تحت تاثیر قرار می گرفتند ، اما ضغراباجی برای اینکه پاترول سواری اش را حلال کند ، می گفت : نه اینجوری نیست که !
منابع[ویرایش]
https://www.iranketab.ir/book/8548-pistachio-candy
This article "آبنبات پسته ای" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:آبنبات پسته ای. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.