آخوند درباری
این مقاله دارای فهرستی از منابع، پیوندهای بیرونی یا بخش مطالعهٔ بیشتر است، اما به خاطر نداشتن پانویس و یادکردهای درونخطی، منابع آن همچنان مبهم هستند. لطفاً با افزودن یادکردهای دقیق این مقاله را بهبود دهید. |
تاریخچه[ویرایش]
پس از رسمی شدن مذهب شیعه در ایران توسط شاه اسماعیل صفوی و از اقلیت درآمدن و جان گرفتن مذهب تشیع بعضی از علمای شیعه جهت تقویت حکومت شیعی با دربار شاهان متحد شدند و حفظ حکومت پادشاهی شیعه ولو ظالم و گنهکار را اصل قرار دادند. ارتباط منصب امامت جمعه تهران از زمان صفویه تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی از نسل آیت الله میرمحمد صالح خاتون آبادی اصفهانی بوده و به این خاندان سپرده شد و از آن پس این خاندان به "خاندان امام جمعه " و سپس " امامی " شهرت یافت.
سلسله امام جمعه خاندان امامی[ویرایش]
در عهد قاجار هنگامیکه فتحعلیشاه مسجد شاه را در تهران بنا کرد تصمیم گرفت میر سید مهدی خاتون آبادی امامت جماعت اصفهان را برای امام جمعه در مسجد شاه، به تهران بیاورد وی دارای مقام علمی والایی بود و در سال ۱۲۸۳ شمسی پس از بازگشت از زیارت خانه خدا در سن ۶۳ سالگی دارفانی را وداع گفت و از تمام ولایات ایران علماء و بزرگان برای تشیع به تهران آمدند میرزا ابوالقاسم امام جمعه فرزند ارشد میر محمد حسین «سلطان العلماء» هم به تهران آمد (میرمحمد حسین برادر میر سید مهدی از جمله اهل علم و شخص اول اصفهان بود و تا هنگام مرگ در آن شهر زندگی میکرد) چون میرسید مهدی امام جمعه تهران دارای اولاد ذکور نبود، برحسب امر فتحعلیشاه، میرزا ابوالقاسم در تهران توقف کرد و بعد از رحلت عمو به مقام امامت جمعه تهران رسید، میرزا ابوالقاسم که سالها بعد با امیرکبیر نیز معاصر بودهاست. پس از وی منصب امام جمعه ئی به فرزندش میرزا زین العابدین امام جمعه رسید که به عضویت لژ فراماسونی درآمد و بعد از او نیز به فرزندش سید ابوالقاسم دوم امام جمعه شد که در جریان مشروطیت بر کنار شد و برای مدتی برادرش عهدهدار سمت امام جمعه ئی بود در عهد پهلوی دوم در سال ۱۳۲۴ فرزند سید ابوالقاسم، سید حسن امامی به فرمان محمدرضا شاه امام جمعه تهران شد.
سلسله امام جمعه یا امامی توسط شاه و فرمان او به امام جمعه ئی انتخاب میشدند این روحانیون توسط مردم آخوند درباری خوانده میشدند و تحت فرمان و مطیع اوامر شاه بودند و سیاست را در دین و حکومت دخالت نداده و منتقد دولت نبودند و در کنار مردم قرار نداشتند و به طبع این نوع روحانیون از اموال و ثروت زیادی برخوردار بودند.
نظر دکتر شریعتی دربارهٔ آخوند درباری[ویرایش]
دکتر علی شریعتی دربارهٔ آخوند درباری میگوید: همان علماء و روحانیون شیعه که همواره جبهه پیشتاز مبارزه با حکومتها بودند، و پیوسته سپر آماج و تیرهای نظام حاکم پیش از صفویه، همانها در (حکومت صفویه) در عزیزترین و مجللترین و مرفهترین شرایط زندگی میکنند، و دوش به دوش حاکم مینشینند و در حکومت، مورد مشورت قدرت سیاسی حاکم قرار میگیرند، و حتی حاکم قدرت خودش را به عنوان قدرتی تلقی میکند که به نیابت امام از روحانیون شیعه که نائب امام زمان اند و حاکم شرع، گرفته، و اینها هم به وکالت از امام به او تفویض کردهاند! پیروزی بزرگ! شیعه درست از همین موقع که همه پیروزیها را به دست آورد شکست خورد، و از زمانی که همه موانع انجام اعمال مذهبیش و مشکلات ابراز احساسات شیعیش بر طرف شد، و از هنگامی که عوامل قدرتهای کوبنده او به تشویقش پرداختند و با اون همگام شدند، از حرکت ایستاد، و به یک نهاد اجتماعی قدرتمند حاکم تبدیل شد
پیشینه آخوند درباری در اسلام[ویرایش]
در حدیثی از زرارة بن اعین آمدهاست که میگوید: محمد بن علی (باقر) در تشییع جنازهای از قریش حاضر شدند، من نیز در خدمتش بودم، عطاء بن ابی رباح نیز از جمله حاضران بود، زنی در پشت جنازه ضجه میکشید و ناله میکرد، عطاء به آن زن گفت: ساکت شو و صدایت بلند نشود وگرنه من بر میگردم، زن ساکت نشده، عطا برگشت. من به محمد بن علی (باقر) گفتم: عطاء برگشت. فرمود: چرا؟ گفتم: زن ساکت نشد او نیز برگشت. محمد باقر فرمود: به تشییع جنازه ادامه بده، ما اگر باطلی را با حق دیدیم و بخاطر باطل، دست از حق برکشیدیم حق مسلمان را ادا نکردهایم.
چون نماز میت خوانده شد، ولیّ میت به محمد بن علی (باقر) عرض کرد: برگردید خدا شما را رحمت کند، که آمدن، شمارا ناراحت میکند، محمد بن علی (باقر) برگشت، من به او گفتم: صاحب جنازه اجازه دادند برگردید، من هم با شما کار خصوصی دارم، فرمود: به راهت ادامه بده ما با اجازه او نیامدهایم تا با اجازه او برگردیم. بلکه از این عمل خواستهایم به اجر و فضل خدا برسیم، انسان هر قدر پشت سر جنازه باشد همان قدر اجر میبرد. *
عطاء بن ابی رباح از آخوندهای درباری بود که بنی امیه بسیار تعظیمش میکردند، حتی در میان مردم جار میزدند: کسی جز عطاء حق فتوا دادن ندارد اگر او نباشد عبدالله بن ابی نجیح فتوا خواهد داد، عطاء یک چشم، پهن بینی، و بسیار سیاه رنگ بود چنانکه ابن جوزی در تاریخش گفتهاست (مرآت العقول) یعنی ظاهرش مثل باطنش چرکین و تنفر آور بود. این گونه ناکسان بودند که خانههای وحی را به صورت خرابهها درآورده و مردم را از سعادت بازداشتند و با روسیاهی خدای خویش را ملاقات کردند.
این مطلب نیز قابل دقت است که منصور خلیفه عباسی مالک بن انس را در مکه ملاقات کرد، و از او در بسیاری از مسائل سؤالهای و از فشاری که عامل مدینه به او وارد آورده بود، اعتذار نمود و گفت: کتابی بنویس که مردم را وادار به عمل به آن کنم، تا نظام واحد شریعتی بوجود آید و همه بر یک مفتی گرد آیند، ولی به شرط آن که از علی بن ابیطالب در آن کتاب چیزی نقل نکنی، مالک به شرط او عمل کرد و در «کتاب موطّأ» چیزی از علی بن ابیطالب نقل نکرد. .[۱]
در این کتاب که شامل هزار و هفتصد و بیست حدیث است ، از عبدالله بن عمر صد و پنج حدیث ، از ابن شهاب زهری صد و پانزده حدیث ، از ابوهریره پنجاه حدیث ، از عایشه چهل و هشت حدیث و از علی بن ابیطالب تنها پانزده حدیث نقل شده و از حضرت فاطمه و حسن و حسین حتی یک حدیث هم نقل نشدهاست. .[۲]
منابع[ویرایش]
- شیعه صفوی شیعه علوی دکتر علی شریعتی
- شرح حال رجال ایران (قرن ۱۲، ۱۳، ۱۴ هـ. ش) جلد اول، مهدی بامداد
- امیر کبیر و ایران، فریدون آدمیت
- دانشنامه آریانیکا
- سایت موقوفات امامی۵
- رجال عصر ناصری، دوستعلی معیری
- فراموشخانه و فراماسونری در ایران، اسماعیل رائین، جلد اول
- سیاستگران دوره قاجار، خان ملک ساسانی۸ ـ تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی.
- الامام الصادق و المذاهب الاربعه: ج ۲ ص ۵۵۵
- کافی: ج ۳ ص ۱۷۱
پانویس[ویرایش]
This article "آخوند درباری" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:آخوند درباری. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.