آن که باد میکارد
آن که باد میکارد | |
---|---|
پرونده:آن که باد می کارد.jpg روی جلد مجموعه داستان آن که باد میکارد | |
نویسنده | احمد طبایی |
ناشر | انتشارات آوای کلار |
محل نشر | تهران |
تاریخ نشر | ۱۳۹۴ |
تعداد صفحات | ۹۱ |
موضوع | مجموعه داستان |
سبک | داستانک |
زبان | فارسی |
آن که باد میکارد... عنوان مجموعه ۳۱ داستانک و داستان خیلی کوتاه از احمد طبایی است که چاپ نخست آن در سال ۱۳۹۴ از سوی انتشارات آوای کلار در تهران منتشر شد.
عناوین داستانهای این کتاب عبارتند از: اجباری، اعتراف، انتخاب، انتقالی، انتقام، آتشبس، آرامش در حضور دیگری، آن که باد میکارد...، پاداش، پرسش، پرواز، تبریک، تصمیم، تعبیر، تلخ و شیرین، تلنگر، تنگنا، حسرت، خشم خاموش، داوری، دایره، زمان، سرپناه، سگ هار، فراموشی، قفس، گربه، نماینده، واکنش، وسط خیابان، همراه.[۱]
ویژگیهای کتاب[ویرایش]
مضمون اغلب داستانهای این کتاب را موضوعات اجتماعی، فلسفی و روانشناسی شکل میدهد که گاه با عنصر طنز نیز آمیخته است.[۲]
نثر و زبان داستانهای «آن که باد میکارد...» نیز هموار و غنی است و حکایت از تلاش نویسنده برای نزدیک کردن زبان فخیم ادبی به زبان معیار امروز دارد هرچند این تلاش، گاه با فراز و فرودهایی همراه است.[۳]
دیگر ویژگی داستانهای این مجموعه، پرهیز از اطناب و تلاش نویسنده برای ارایه محتوا و پیام با حداقل توصیف و توضیح است. در حقیقت این محتواست که نقش محوری را برعهده دارد و همین عامل به داستانها، رویکردی متعهدانه و معناگرایانه میبخشد.[۴]
معرفی کتاب در نشست کتابخوان[ویرایش]
احمد طبایی در دومین نشست کتابخوان ویژه اصحاب رسانه که همزمان با هفته کتاب از سوی نهاد کتابخانههای عمومی کشور برگزار شد، به معرفی مجموعه داستان «آن که باد میکارد...» پرداخت و در پایان، داستان انتقام از این مجموعه را برای حاضران خواند.[۵] [۶]
دیدگاه نویسنده[ویرایش]
طبایی در گفتگو با خبرگزاری مهر درباره مجموعه داستان «آن که باد میکارد...» میگوید: این کتاب دربرگیرنده داستانهای من از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۲ است و جمعا ۳۱ داستانک و داستان خیلی کوتاه را شامل میشود. همانطور که ملاحظه میکنید، ۳۱ داستانک در طول ۱۲ سال خیلی زیاد نیست و این گویای آن است که من اصرار نداشتهام به هر قیمتی بنویسم و آن را منتشر کنم! بلکه کوشیدهام بر باورهای خود جامه هنر بپوشانم و آنها را با دیگران به اشتراک بگذارم.
بزرگترین آفت برای کار یک داستاننویس آن است که در داستانهایش خود را تکرار کند و به اصطلاح از روی دست خود بنویسد. امری که به شدت از آن پرهیز کردهام و فکر میکنم تنوع محتوایی و شکلی داستانهای این کتاب، گویای همین واقعیت است. البته فاصله زمانی نسبتا زیادی که در نگارش اغلب داستانها وجود داشته، بر این موضوع بیتاثیر نبوده است.[۷]
وی در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا قالب داستانک را پاسخگوی مقتضیات زمانه میداند و میافزاید: قالب داستانك به واسطه بهرهگیری از حجم محدودی از كلمات كه امكان مطالعه آن را در چند دقیقه فراهم میكند، سازگاری خوبی با شرایط امروز دارد و میتواند باعث آشتی دوباره جامعه بویژه قشر جوان با ادبیات داستانی شود.
نوشتن داستانك اگرچه ساده به نظر می رسد اما در واقع چنین نیست. اینكه نویسنده بخواهد پیامی را در قالب طرح یك موقعیت داستانی با حداقل واژگان و توصیفها و تصویرپردازیها به خواننده منتقل كند و در عین حال، به پرتگاه ابتذال یا مغلقگویی نیفتد، بسیار دشوار است.
بیتردید كاربرد ضربه پایانی، یكی از دلنشینترین امكاناتی است كه قالب داستانك و مینیمال در اختیار نویسنده قرار میدهد؛ امكانی كه استفاده درست و بجا از آن، نه تنها بر زیبایی و جذابیت اثر میافزاید بلكه آن را تاثیرگذارتر و چه بسا در ذهن خواننده، ماندگارتر میكند.[۸]
طبایی در گفتگو با خبرگزاری ایسنا با بیان اینکه مخالف فرمولنویسی برای هنر است، تاکید میکند: اینکه گفته میشود داستانک و داستانهای مینیمال باید حداکثر اینقدر کلمه باشد و یا در آن توصیف و شخصیتپردازی به کار نرود، اصلا درست نیست. ما نمیتوانیم برای نویسندگان دستورالعمل صادر کنیم و هرکس میبایست اثرش را بر اساس نگرش و انتخاب خود بنویسد. البته این بدان معنی نیست که دچار یک آنارشیسم ادبی شویم که متاسفانه به نوعی شدهایم!
شعر و داستان هم مانند هر اثر هنری دیگر، چارچوبهای مشخصی دارند که میبایست آنها را رعایت کرد. به فرض شعری که آهنگ نداشته باشد – حال این آهنگ میتواند به واسطه برخورداری از اوزان عروضی حاصل شده باشد یا از آهنگ درونی کلمات – شعر کاملی نیست و با سلیقه و ذائقه مخاطبان فارسیزبان همخوانی ندارد. یا داستانی که ساختار داستانی نداشته باشد و در آن از روایت داستانی خبری نباشد، از سوی مخاطب به رسمیت شناخته نمیشود. اما نویسنده و شاعر این اختیار را دارد که در چارچوبها و پیشفرضهای منطقی و پذیرفتهشده هر گونه ادبی، به تجربیاتی تازه دست بزند و استعداد خویش را بارور سازد.[۹]
وی در یادداشتی که خبرگزاری سیناپرس آن را منتشر کرده است، مینویسد: داستانک یک قابلیت منحصر به فرد دیگر هم دارد و آن، مشارکت خواننده در فهم داستان و تقویت قوه تحلیل و خلاقیت اوست. از این منظر شاید بتوان داستانک را با «شعر»ی که از آرایه ایهام برخوردار است، مقایسه کرد.
در داستانک به دلیل اینکه یک روایت در کوتاهترین شکل ممکن و با حداقل توصیف از صحنهها و اتفاقات بیان میشود، نویسنده این شانس را مییابد که شاهد نتیجهگیریهای متفاوت و حتی متضاد مخاطبان از داستانش باشد. تجربهای که من هم در چند مورد با آن روبهرو شدم و از خواندن برداشتهای متفاوت خوانندگان داستانم، بسیار لذت بردم.[۱۰]
دیدگاه منتقدان[ویرایش]
- امین فقیری در نقدی که بر مجموعه داستان «آن که باد میکارد...» در روزنامه اعتماد نوشته، معتقد است: يكي از حسنهايي كه در كتاب به چشم ميخورد گونهگونی ماجراهاست و البته داستانكها دارای تخيلی قوی هستند. ماجراها در مكانها و زمانهای مختلف مانند اداره، سربازخانه، خیابان، جاده و... اتفاق ميافتد كه اين تجربه موفقي در اين زمينه است چرا كه تكرار، كسالت میآورد. ديگر اينكه داستانكها به نوعی پندآموزند. نويسنده به دنبال خير و صلاح جامعه است و سعي میکند بدیها را آشكار كند. دملها را بتركاند. چه غم از اينكه بوی آن عالمگير شود. مساله مهم ديگر اينكه احمد طبايی موضوعهايی را برگزيده كه ما به آسانی از كنار آنها عبور ميكنيم. اينها موضوعاتی هستند كه ممكن است در نظر ما عادی باشند اما نويسنده با پرداختی عالی، همين ماجراهای ساده را خواندني و جالب میکند.[۱۱]
- اکبر اکسیر زبان ساده و روایت خطی را از عوامل دلپذیر شدن داستانهای این مجموعه میداند و در روزنامه اطلاعات مینویسد: نویسنده در نگارش این داستانها دنبال قهرمان نیست. او برشی کوتاه از زندگی روزمرّه ما را ثبت کرده؛ همانطوری که ما روزانه با اشیا و پدیدههای جاری زندگی روبرو میشویم. او در پردازش قصهها و تعلیق و گروتسک، به لذت متن افزوده است.[۱۲]
- اما قباد آذرآیین بر این باور است که: داستانهای این مجموعه، قبل از این که درمحدوده فلش فیکش یا داستانهای مینیمالیستی بگنجند، داستانهای کوتاه ناتمامی هستند که نویسنده میتوانست با کمی حوصله و پرداخت آنها، به داستانهای کوتاه کامل تبدیلشان بکند. ما در این داستانهای کوتاه، توصیف میبینیم که معمولا در فلش فیکشنها و داستانهای کوتاه کوتاه به آن نیازی نیست: «چشمانش را بست و نفس عمیقی کشید. ریههایش از هوای معطر و تازه بهاری پر شد.» (داستان «پرواز» ص 31). طنز، مشخصه بارز داستانهای «آن که باد میکارد...» است و در چند داستان، به روال داستانهای فلش فیکشن، ضربه پایانی دیده میشود از جمله داستان های «اجباری» و «اعتراف».[۱۳]
- علیرضا بهرامی نیز درباره ویژگیهای این کتاب در روزنامه فرهیختگان مینویسد: طبایی در کتاب خود مانند یک شاعر رباعیسرا یا شعرکوتاهنویس عمل کرده است. در بسیاری از داستانها، غافلگیریهایی دارد که خواننده را در پایان هر داستان مشتاق میکند یک داستان دیگر هم بخواند. هرچند در برخی از داستانها، تلاش برای ایجاد این غافلگیری به جایی انجامیده که برای ما مشخص نیست اصرارهای شکلی ناشر موجب شده این داستان هم در مجموعه بگنجد یا علاقه فردی مولف به تکتک آثارش؟ اما در مجموع میتوان گفت، از این منظر، بیشتر آثار کتاب، از یک درجه از موفقیت برخوردار شده است. این نکته خود گویای این است که طبایی در برخورد با این گونه ادبی، بسیار تکنیکال عمل میکند. یکی دیگر از وجوه تمایز نویسندگان مختلف که برخی از آنها به توفیق و مقبولیت عمومی میرسند، توانایی در خلق نثر مناسب و البته متناسب است. نهتنها سلیسی و روانی، بلکه دقت در انتخاب واژگان متناسب با فضای ذهنی نیز خود فوت و فنهایی دارد که مخاطب درباره آنها تنها به روان بودن و کشش داشتن میتواند توصیف کند. احمد طبایی در کلیت این مجموعه، جز معدودی جملهها نشان داده که در انتخاب تکواژهها هم دقت لازم را داشته است.[۱۴]
اسامی مشابه[ویرایش]
کتاب دیگری با نام«آنکه باد می کارد...» [مداخلات غرب در خاورميانه] به قلم ميشائيل لودرز (Michael Lüders) و با ترجمه محمود خبازی توسط انتشارات خرسندی منتشر شده است. نسخه اصلی این کتاب با عنوان Wer den Wind sät : was westliche Politik im Orient anrichtetFull Record, در سال 2015 منتشر شده و پیش از این یک بار در سال 1397 توسط انتشارات مکتوب ترجمه و منتشر شده بود. [۱۵]
پانویس[ویرایش]
- ↑ معرفی مجموعه داستان آن که باد میکارد در خبرگزاری مهر
- ↑ معرفی مجموعه داستان آن که باد میکارد در خبرگزاری ایلنا
- ↑ معرفی مجموعه داستان آن که باد میکارد در خبرگزاری شبستان
- ↑ معرفی مجموعه داستان آن که باد میکارد در خبرآنلاین
- ↑ دومین نشست کتابخوان ویژه اصحاب رسانه برگزار شد
- ↑ ترویج فرهنگ کتابخوانی به شیوه ای نو
- ↑ بزرگترین چالش ادبیات خلاقیت است
- ↑ داستانك قالبی مناسب برای مخاطبان امروز است
- ↑ قالب داستانک با زندگی امروز سازگار است
- ↑ داستانک؛ داستان نخبگان است
- ↑ لحظههايي كه از كنارشان ميگذريم
- ↑ آن که داستان کوتاه میکارد
- ↑ نگاهی به مجموعه داستان «آن که باد می کارد...»
- ↑ جادوی مینیمالیسم
- ↑ «نگاهی به آنکه باد میکارد در خاورمیانه». کتاب نیوز.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
منابع[ویرایش]
- معرفی مجموعه داستان آن که باد میکارد در خبرگزاری مهر
- معرفی مجموعه داستان آن که باد میکارد در خبرگزاری ایلنا
- معرفی مجموعه داستان آن که باد میکارد در خبرگزاری شبستان
- معرفی مجموعه داستان آن که باد میکارد در خبرآنلاین
- دومین نشست کتابخوان ویژه اصحاب رسانه برگزار شد
- ترویج فرهنگ کتابخوانی به شیوه ای نو
- بزرگترین چالش ادبیات خلاقیت است
- داستانك قالبی مناسب برای مخاطبان امروز است
- قالب داستانک با زندگی امروز سازگار است
- داستانک؛ داستان نخبگان است
- لحظههايي كه از كنارشان ميگذريم
- آن که داستان کوتاه میکارد
- نگاهی به مجموعه داستان «آن که باد می کارد...»
- جادوی مینیمالیسم
This article "آن که باد میکارد" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:آن که باد میکارد. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.