بازگشت جاودانه
بازگشت جاودانه (به آلمانی: Ewige Wiederkunft) مفهومی است که جهان و تمام هستی و انرژی در حال تکرار بوده و ادامه خواهد یافت، به شکل خود مشابه، تعداد بینهایت بار در طول زمان یا مکان نامحدود.
فرضیه[ویرایش]
فرض اصلی از این فرض ناشی میشود که احتمال وجود جهانی دقیقاً مانند جهان ما غیر صفر است. سپس، اگر زمان بینهایت باشد، وجود ما باید بینهایت بار تکرار شود. این مشابه ادعای تگمارک[۱] است، اما یکسان نیست.
شخصی که در سیاره ای به نام زمین، با کوههای مهآلود، مزارع حاصلخیز و شهرهای پراکنده، در منظومهٔ شمسی با هشت سیاره دیگر زندگی میکند. زندگی این شخص از هر نظر با زندگی شما یکسان بودهاست - تا به حال… به نظر میرسد که ما فقط باید با آن زندگی کنیم، زیرا سادهترین و محبوبترین مدل کیهانشناسی امروزی پیشبینی میکند که این شخص در واقع در یک کهکشان وجود دارد. ۱۰^۱۰^۲۹ متر فاصله دارد
در سال ۱۸۷۱، لوئی آگوست بلانکی، با فرض یک کیهانشناسی نیوتنی که زمان و مکان بینهایت است، ادعا کرد که عود ابدی را به عنوان یک قطعیت ریاضی نشان دادهاست.
دوران باستان[ویرایش]
در یونان باستان، مفهوم بازگشت ابدی بهطور برجسته با رواقییسم، مکتب فلسفی که توسط زنون سیتیوم تأسیس شد، مرتبط بود.
با این حال، نکاتی وجود دارد مبنی بر اینکه این نظریه ممکن است از رواقیون سرچشمه نگیرد. به گفته پورفیری، این یکی از آموزههای فیثاغورث بود که «پس از دورههای مشخص، همان حوادث دوباره رخ میدهد» و اینکه «هیچ چیز کاملاً جدیدی نبود».[۲] اودموس رودس نیز در تفسیر خود بر فیزیک ارسطو به این آموزه فیثاغورثی اشاره میکند. در قطعه ای که توسط سیمپلیسیوس حفظ شدهاست، ائودموس مینویسد:
رواقیون، احتمالاً با الهام از فیثاغورث نظریه عود ابدی را در فلسفه طبیعی خود گنجاندهاند. طبق فیزیک رواقی، جهان بهطور دوره ای در یک آتشسوزی عظیم (ekpyrosis) نابود میشود و سپس تولدی دوباره (palingenesis) را تجربه میکند. این چرخهها تا ابد ادامه مییابد و در هر چرخه دقیقاً همان اتفاقات تکرار میشود. رواقیون ممکن است در مفهوم سال بزرگ از این آموزه حمایت کرده باشند که قدیمیترین بیان شناخته شده آن در تیمائوس افلاطون یافت میشود. افلاطون این فرضیه را مطرح کرد که زمانی که خورشید، ماه و سیارات مدارهای مختلف خود را تکمیل کرده و به موقعیت اولیه خود بازگردند، یک چرخه کامل زمانی انجام میشود.[۳]
منابع در مورد اینکه آیا رواقیون معتقد بودند که محتویات هر جهان جدید با جهان قبلی یکی است یا فقط آنقدر مشابه است که غیرقابل تشخیص است، متفاوت است.[۴] دیدگاه قبلی توسط اسکندر آفرودیسیاس به کریسیپوس رواقی نسبت داده شد که نوشت:
از سوی دیگر، اوریگن رواقیون را چنین توصیف میکند که ادعا میکنند محتوای هر چرخه یکسان نیست، بلکه فقط غیرقابل تشخیص است:
اوریگن همچنین نسخهای هترودوکسی از این دکترین را ثبت میکند و اشاره میکند که برخی از رواقیون پیشنهاد میکنند که «تفاوت جزئی و بسیار جزئی بین یک دوره و رویدادهای دوره قبل از آن وجود دارد».[۵] این احتمالاً یک باور رایج نبود، زیرا نشان دهنده انکار دیدگاه جبرگرایانه است که در قلب فلسفه رواقی قرار دارد.[۶]
نویسندگان مسیحی به دلایل مختلف به آموزه عود ابدی حمله کردند. اوریگن استدلال کرد که این نظریه با اراده آزاد ناسازگار است (اگرچه او امکان چرخههای متنوع و غیر یکسان را مجاز میداند). آگوستین کرگدن به این واقعیت اعتراض کرد که رستگاری در طرح رواقی ممکن نیست، و استدلال میکرد که حتی اگر یک شادی موقت حاصل شود، اگر روحی محکوم به بازگشت دوباره به بدبختی باشد، نمیتواند واقعاً برکت یابد.
آگوستین همچنین از «فیلسوفان خاصی» یاد میکند که به جامعه ۱: ۹–۱۰ به عنوان شاهدی بر بازگشت ابدی اشاره میکنند: «آنچه بودهاست چیست؟ آن چیزی است که باید باشد. و آنچه انجام میشود چیست؟ آن چیزی است که باید انجام شود: و هیچ چیز جدیدی در زیر آفتاب نیست. چه کسی میتواند صحبت کند و بگوید ببین این جدید است؟ از زمان قدیم که قبل از ما بود، گذشتهاست.» آگوستین منکر این است که این اشاره به تکرار افراد، اشیاء و وقایع خاص داشته باشد، در عوض این قطعه را به معنای کلی تر تفسیر میکند. در حمایت از استدلال خود، او به آیات کتاب مقدس مانند رومیان ۶: ۹ متوسل میشود، که تأیید میکند که مسیح «در حال برخاستن از مردگان دیگر نمیمیرد».
فریدریش نیچه[ویرایش]
مفهوم عود ابدی در برخی از نوشتههای مهم فردریش نیچه نقش اساسی دارد.[۷] در تعدادی از آثار او، به ویژه §۲۸۵ و §۳۴۱ از علم همجنس گرایان و در چنین گفت زرتشت. در Ecce Homo (1888)، او نوشت که فکر بازگشت ابدی «تصور اساسی» زرتشت چنین گفت.[۸] تاریخ پیدایش این ایده توسط خود نیچه به اوت ۱۸۸۱ میرسد، زمانی که او در سیلس-ماریا قدم میزد.
تفاسیر بازگشت جاودانه آن گونه که در آثار نیچه به چشم میخورد، بیشتر حول محور اصول کیهانی و نگرشی و هنجاری میچرخد.[۹]
به عنوان یک اصل کیهانشناختی، فرض بر این است که زمان دایرهای است و همه چیز برای ابد تکرار میشود.[۹] تلاش ضعیفی برای اثبات در یادداشتهای نیچه ذکر شدهاست و مشخص نیست که نیچه تا چه اندازه به حقیقت آن اعتقاد داشتهاست.[۹] منتقدان عمدتاً با اصل کیهانشناختی به عنوان معمایی در مورد اینکه چرا نیچه ممکن است این ایده را تبلیغ کرده باشد، برخورد کردهاند.
به عنوان یک اصل نگرشی، اغلب به عنوان یک آزمایش فکری به آن پرداخته میشود، تا ببینیم فرد چگونه واکنش نشان میدهد، یا بهعنوان نوعی بیان نهایی تأیید زندگی، گویی که باید آرزوی بازگشت ابدی داشته باشد.[۹]
به عنوان یک اصل هنجاری، آن را به عنوان یک معیار یا معیار، شبیه به یک «قاعده اخلاقی» در نظر گرفتهاند.[۹]
یکی از مواردی که در مورد بازگشت جاودانهعود ابدی در آثار نیچه مورد بحث قرار گرفتهاست، بخش ۳۴۱ در علم همجنس گرایان، "بزرگترین وزن" است:
چه میشود اگر روزی یا شبی یک دیو شما را در تنهاترین تنهایی شما بدزدد و به شما بگوید: "این زندگی را که اکنون در آن زندگی میکنید و زندگی کردهاید، باید یک بار دیگر و چندین بار دیگر زندگی کنید. در آن چیز جدیدی نخواهد بود، اما هر درد و هر شادی و هر فکر و آه و هر چیزی که به طور غیرقابل توصیفی کوچک یا بزرگ در زندگی شما وجود دارد باید به همان ترتیب و توالی به شما بازگردد. . . ] آیا خودت را پایین نمیاندازی و دندان قروچه نمیکنی و به دیویی که اینطور صحبت میکند نفرین نمیکنی؟ یا آیا یک بار لحظه ای فوق العاده را تجربه کردهاید که به او پاسخ میدهید: "تو خدایی و من هرگز خدایی تر از این نشنیدم". . . ]
همانطور که هایدگر در سخنرانیهای خود دربارهٔ نیچه اشاره میکند، اولین ذکر نیچه از عود ابدی، در قصیده ۳۴۱ ("بزرگترین وزن") علم همجنسگرایان، این مفهوم را بهعنوان یک سؤال فرضی مطرح میکند نه اینکه آن را به عنوان یک واقعیت فرض کند. به گفته هایدگر، بار تحمیل شده توسط پرسش از عود ابدی - اینکه آیا چنین چیزی احتمالاً میتواند درست باشد یا نه - در تفکر مدرن بسیار مهم است: «شیوه ای که نیچه در اینجا اولین ارتباط فکری را الگوبرداری میکند. بزرگترین بار» [عود ابدی] روشن میکند که این «فکر افکار» در عین حال «سنگینترین فکر» است.[۱۰] رابرت ویکس پیشنهاد میکند که مفهوم عود ابدی، همانطور که در "بزرگترین وزن" به تصویر کشیده شدهاست، "در خدمت جلب توجه از همه جهانهای دیگر به غیر از دنیایی است که در حال حاضر در آن زندگی میکنیم، زیرا عود ابدی امکان هر گونه ای را از بین میبرد. فرار نهایی از دنیای کنونی[۱۱] تحلیل ویک نشان میدهد که عود ابدی به تکرار بیپایان رویدادهای خاص اشاره نمیکند، بلکه به شرایط عمومی اجتنابناپذیری اشاره دارد که وجود در جهان فیزیکی را تشکیل میدهند.
نویسندگان متعددی به موارد دیگر این فرضیه در اندیشه معاصر اشاره کردهاند. رودولف اشتاینر، که اولین فهرست کتابخانه شخصی نیچه را در ژانویه ۱۸۹۶ بازنگری کرد، خاطرنشان کرد که نیچه میتوانست چیزی مشابه را در دورههای فلسفه یوگن دورینگ (۱۸۷۵) خوانده باشد، که نیچه به آسانی آن را نقد کرد. لو آندریاس-سالومه اشاره کرد که نیچه در تأملات نابهنگام به مفاهیم چرخهای باستانی زمان، به ویژه توسط فیثاغورثیها اشاره میکند. هانری لیختنبرگر و چارلز اندلر سه اثر معاصر نیچه را مشخص کردهاند که بر همان فرضیه هستند: جی جی وگت، دی کرافت. Eine real-monistische Weltanschauung (1878)، Auguste Blanqui , L'éternité par les asres[۱۲] (۱۸۷۲) و Gustave Le Bon , L'homme et les sociétés (1881). والتر بنیامین بحث بلانکی و نیچه در مورد عود ابدی را در اثر تاریخی و ناتمام خود پروژه آرکیدها در کنار هم قرار میدهد.[۱۳] با این حال، گوستاو لوبون در هیچ جای دست نوشتههای نیچه نقل نشدهاست. و آگوست بلانکی تنها در سال ۱۸۸۳ نامگذاری شد. از سوی دیگر، نیچه آثار وگت را در تابستان ۱۸۸۱ در سیلس ماریا خواند.[۱۴] آلبرت لانگ در کتابی که نیچه از نزدیک خوانده بود، از بلانکی در تاریخ ماتریالیسم (تاریخ ماتریالیسم) نام میبرد.[۱۵]
والتر کافمن معتقد است که نیچه ممکن است با این ایده در آثار هاینریش هاینه مواجه شده باشد، که زمانی نوشت:
زمان نامتناهی است، اما اشیاء در زمان، اجسام انضمامی، متناهی هستند. آنها در واقع ممکن است به کوچکترین ذرات پراکنده شوند. اما این ذرات، اتمها، اعداد معین خود را دارند، و اعداد پیکربندیهایی که همگی از آنها تشکیل شدهاند نیز معین هستند. اکنون، هر چقدر هم که زمان زیادی بگذرد، طبق قوانین ابدی حاکم بر ترکیب این بازی ابدی تکرار، همه پیکربندیهایی که قبلاً در این زمین وجود داشتهاست هنوز باید یکدیگر را ملاقات کنند، جذب کنند، دفع کنند، ببوسند، و دوباره یکدیگر را خراب کنند. . .[۱۶]
برای درک عود ابدی در اندیشه او، و نه تنها به صلح با آن، بلکه در آغوش گرفتن آن، نیاز به چیزی دارد که او آن را amor fati، «عشق به سرنوشت» مینامد.[۱۷] در Ecce Homo - «چرا من خیلی باهوش هستم»، بخش ۱۰، او اعتراف میکند:[۱۸]
«فرمول من برای عظمت در یک انسان عشق است: اینکه آدم میخواهد هیچ چیز متفاوت نباشد، نه جلو، نه عقب، نه در تمام ابدیت. نه صرفاً آنچه را که لازم است تحمل کنید، بلکه کمتر آن را پنهان کنید — تمام آرمانگرایی دروغگویی در برابر آنچه ضروری است است — بلکه آن را دوست داشته باشید.
در سمینار کارل یونگ دربارهٔ زرتشت چنین گفت، یونگ ادعا میکند که کوتوله ایده بازگشت ابدی را قبل از اینکه زرتشت استدلال خود را دربارهٔ بازگشت ابدی به پایان برساند بیان میکند. کوتوله با تحقیر زمزمه کرد: "همه چیز درست دروغ است." "همه حقیقت کج است، زمان خود یک دایره است." با این حال، زرتشت در پاراگراف بعدی کوتوله را پس میزند و او را از روح گرانش برحذر میدارد.
ژیل دلوز پیشنهاد کرد که بازگشت ابدی نیچه نه تنها دستورالعملی برای رفتار اخلاقی است، بلکه یک درک رادیکال از ماهیت زمان است. همانطور که او میگوید: «حال باید با خودش به عنوان گذشته و هنوز هم وجود داشته باشد. رابطه ترکیبی لحظه با خودش به مثابه حال، گذشته و آینده، رابطه آن را با لحظات دیگر پایهگذاری میکند؛ بنابراین بازگشت ابدی پاسخی به مشکل گذر [بین گذشته و حال، یا حال و آینده] است.» دلوز این درک را با این درک مقایسه کرد که نیچه به بازگشت واقعی و مکانیکی همان لحظه اشاره دارد. دلوز بیشتر مدعی بود که نیچه در تلاش است تا هستی و شدن را ترکیب کند: «این هستی نیست که برمیگردد، بلکه برگرداندن خودش است که تا آنجایی که صیرورت تأیید میشود، وجود را تشکیل میدهد».[۱۹] بیان خود دلوز از این مفهوم در تفاوت و تکرار (۱۹۶۸) بیشتر گسترش یافت.
آلبر کامو[ویرایش]
آلبر کامو، فیلسوف و نویسنده، مفهوم «بازگشت ابدی» را در مقالهاش دربارهٔ «افسانه سیزیف» بررسی میکند، که در آن ماهیت تکراری هستی نشاندهنده پوچی زندگی است، چیزی که قهرمان میکوشد از طریق تجلی آنچه پل تیلیش میخواند مقاومت کند. «شجاعت بودن». اگرچه وظیفه غلتاندن بارها و بارها به بالای تپه بدون انتها ذاتاً بیمعنی است، چالشی که سیزیف با آن مواجه است، پرهیز از ناامیدی است. کامو نتیجه میگیرد: «باید سیزیف را شاد تصور کرد».
مخالفتها[ویرایش]
محقق نیچه، والتر کافمن، استدلالی را که در ابتدا توسط گئورگ زیمل ارائه شد، شرح دادهاست، که این ادعا را رد میکند که تعداد محدودی از حالتها باید در مدت زمان نامحدود تکرار شوند:
حتی اگر چیزهای بسیار کمی در یک فضای محدود در یک زمان نامتناهی وجود داشته باشد، آنها مجبور نخواهند شد در همان تنظیمات تکرار شوند. فرض کنید سه چرخ با اندازه مساوی وجود داشته باشند که بر روی یک محور میچرخند، یک نقطه در محیط هر چرخ مشخص شدهاست، و این سه نقطه در یک خط مستقیم قرار گرفتهاند. اگر چرخ دوم دو برابر سریعتر از چرخ اول بچرخد، و اگر سرعت چرخ سوم ۱/π سرعت چرخ اول باشد، خط اولیه هرگز تکرار نمیشود.[۲۰]
منابع[ویرایش]
- ↑ Tegmark M. , "Parallel universes". Sci. Am. 2003 May; 288(5):40–51.
- ↑ "Porphyry, Life of Pythagoras (§19)". 1920.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد. Hosted at the Tertullian Project.
- ↑ Plato, Timaeus 39d.
- ↑ "Stoicism: Physical Theory". Stanford Encyclopedia of Philosophy. Retrieved 11 December 2021.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Chadwick 1965, pp. 279–80 (book V, section 20).
- ↑ White 2003
- ↑ Anderson, R. Lanier (2017), Zalta, Edward N., ed., "Friedrich Nietzsche", The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Summer 2017 ed.), Metaphysics Research Lab, Stanford University, retrieved 2020-07-23صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Nietzsche, Ecce Homo, "Why I Write Such Good Books", "Thus Spoke Zarathustra", §1
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ ۹٫۴ Sinhababu, N. , & Teng, K.U. (2019). Loving the Eternal Recurrence. The Journal of Nietzsche Studies 50(1), 106-124. https://www.muse.jhu.edu/article/721006.
- ↑ See Heidegger Nietzsche. Volume II: The Eternal Recurrence of the Same trans. David Farrell Krell. New York: Harper and Row, 1984. 25.
- ↑ Wicks, Robert (2018), Zalta, Edward N., ed., "Nietzsche's Life and Works", The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Fall 2018 ed.), Metaphysics Research Lab, Stanford University, retrieved 2020-07-23صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Tremblay, Jean-Marie (2 February 2005). "Louis-Auguste Blanqui, (1805-1881), L'éternité par les astres. (1872)". texte.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Walter Benjamin. The Arcades Project. Trans. Howard Eiland and Kevin McLaughlin. Cambridge: Belknap-Harvard, 2002. See chapter D, "Boredom Eternal Return," pp. 101-119.
- ↑ "La bibliothèque de Nietzsche". Archived from the original on November 16, 2006.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد. and "revision of previous catalogues". Archived from the original on 2006-11-16. Retrieved 2007-01-05.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد. on the École Normale Supérieure's website
- ↑ Alfred Fouillée, "Note sur Nietzsche et Lange: le "retour éternel", in Revue philosophique de la France et de l'étranger. An. 34. Paris 1909. T. 67, S. 519-525 (in French)
- ↑ Kaufmann, Walter. Nietzsche; Philosopher, Psychologist, Antichrist. 1959, page 376.
- ↑ Dudley, Will. Hegel, Nietzsche, and Philosophy: Thinking Freedom. Cambridge University Press, Cambridge 2002, page 201.
- ↑ Basic Writings of Nietzsche. trans. and ed. by Walter Kaufmann (1967), p. 714.
- ↑ خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ متنی برای ارجاعهای با نامDeleuze
وارد نشده است - ↑ Kaufmann, Walter. Nietzsche: Philosopher, Psychologist, Antichrist. (Fourth Edition) Princeton University Press, 1974. p327
پیوند به بیرون[ویرایش]
- دفتر ۱۸۸۱ نیچه: بازگشت ابدی همان. جولای ۲۰۲۱. ترجمه دانیل فیدل فرر. انلاین رایگان.
- گفتاوردهای مربوط به بازگشت جاودانه در ویکیگفتاورد نقل قول
رده:پدیدههای تناوبی رده:صفحات با ترجمه بازبینینشده رده:علیت رده:فلسفه دین رده:فلسفه زمان رده:کیهانشناسی دینی
This article "بازگشت جاودانه" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:بازگشت جاودانه. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.
This page exists already on Wikipedia. |