You can edit almost every page by Creating an account. Otherwise, see the FAQ.

تاریخچه تربیت بدنی

از EverybodyWiki Bios & Wiki
پرش به:ناوبری، جستجو

خطای اسکریپتی: پودمان «AfC submission catcheck» وجود ندارد.

بانک اطلاعاتی ورزش کشور (کتاب سوم) - ۱۳۸۷[ویرایش]

بانک اطلاعاتی ورزش کشور، کتاب سوم، سال ۸۷-۱۳۸۶. تهران: شرکت برگ‌های زرد طیف هنر، ۱۳۸۷. ISBN 978-964-04-0366-2.[ویرایش]

بوریاوالی [ورزش] هم‌ارزِ «sepak takraw, kick volleyball»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل، «فارسی»، در دفتر سیزدهم، فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان، تهران: انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی (ذیل سرواژه بوریاوالی)[ویرایش]

دان اف دریکر، نینجوتسو «هنر نامرئی شدن»، ترجمه: سوسن مشهدی، تهران: نشر علم و حرکت.[ویرایش]

“A Brief History of the Game”. hornetfootball.org, 10 December 2002. Archived from the original on 04 January 2013. Retrieved 18 December 2012.[ویرایش]

علی کروکی، مهری تبریزی یگانه، سیده اعظم اسلامی، تاریخ تربیت‌بدنی و ورزش‌ها (ایران و جهان)، (1397)، انتشارات طلایی پویندگان دانشگاه.[ویرایش]

تاریخ[ویرایش]

تاریخ در واژه نامه به این صورت معنی شده است: «مدتی را از ابتدای امری عظیم، قدیم و مشهور تا ظهور امر دیگری که در ادامه آن رخ می‌دهد، زمان وقوع واقعه‌ای، یا سلسله اعمال و حوادث قابل ذکر که به ترتیب زمان‌ها تنظیم شده باشد.»

در زبان یونانی به تاریخ ایسروریا[1] می‌گفتند. ارسطو معنای دیگری به کلمه ایستوریا[2] داده است و آن عبارت است از مجموع اطلاعات، اسناد و گزارش‌ها و مدارک مربوط به یک موضوع، چنانکه نام کتاب او درباره موجودات زنده «تاریخ موجودات زنده» نام دارد.

رفته رفته ایسروریا به کلمه هیستوریا[3] تبدیل شد و معنای «یادگیری از راه تحقیق و روایت آنچه از آن باخبر شده‌ایم یا یاد گرفته‌ایم» را به خود گرفت. در نهایت امروزه این کلمه به شکل هیستوری[4] تبدیل شده است.

تعریف جیمز رابینسون[5] از تاریخ[ویرایش]

تاریخ عبارت است از دانش‌های ما درباره آنچه انسان تاکنون انجام داده، فکر و اندیشه نموده، امید بسته و احساس کرده است.

تعریف استاد مطهری از تاریخ[ویرایش]

استاد مطهری تاریخ را در سه مرحله تعریف می‌کند: 1) علم تاریخ را علم وقایع و حوادث سپری شده، اوضاع گذشتگان و زندگی‌نامه‌ها، فتح‌نامه‌ها و سیره‌ها که در میان همه ملل تعریف شده است، می داند. ۲) تعریف دوم، به تاریخ علمی تعبیر شده و عبارت است از علم به قواعد و سنت های حاکم بر زندگی های گذشته که از مطالعات، بررسی، تحلیل حوادث و وقایع گذشته به دست می‌آید.

۳) تاریخ در معنای سوم؛ علم تکامل جوامع از مرحله‌ای به مرحله دیگر است، نه علم زیست آنها. اصطلاحاً این تاریخ را «فلسفه تاریخ» نیز می‌نامند.

سه سؤال اساسی در فلسفه نظری مطرح است که عبارت‌اند از:[ویرایش]

1- تاریخ به کجا می‌رود (هدف)؟

۲- تاریخ چگونه می‌رود (سازوکار حرکت و محرک)؟

۳- تاریخ از چه راهی می‌رود (مسیر)؟

هدف: تاریخ به طرف جامعه بی‌طبقه سیر می‌کند.

سازوکار حرکت و محرک: محرک، حرکت رشد ابزار تولید و نزاع طبقه نوخاسته با طبقه کهن است.

مسیر: مراحل مختلف تاریخ ادوار برده‌داری، فئودالی (حکومت زمین‌داران)، بورژوازی[6] (طبقه سرمایه‌دار) و… است که هر یک دوره‌ای متناسب با درجه‌ای از رشد ابزار تولید حکومت و عمومیت یافته‌اند.    

دیدگاه اسلام درباره پرسش‌های بنیادی فلسفه نظری تاریخ[ویرایش]

در آیاتی چند از قرآن سرانجام و سرنوشت تاریخ و در ضمن مسیر و بستر تکامل تاریخ به صورت بیان شده است:

  • پیروزی ایمان بر بی‌ایمانی
  • پیروزی تقوا بر بی‌بند و باری
  • پیروزی صلاح بر فساد
  • پیروزی عمل صالح بر عمل ناشایست

تربیت بدنی[ویرایش]

نخست باید به این سؤال پاسخ داد که تربیت بدنی چیست؟

تربیت بدنی فرآیندی است آموزشی- تربیتی که هدف آن بهبود بخشیدن به اجرا و رشد انسان از طریق فعالیت‌های جسمانی است. تعریف فوق برداشتی است کلی از تعلیم و تربیت که نشان‌دهنده فرآیند مستمر یادگیری و تکامل در طول زندگی است.

تربیت بدنی شامل کسب و پردازش مهارت‌های حرکتی، توسعه و نگهداری آمادگی جسمانی برای تندرستی و سلامتی، کسب دانش علمی درباره فعالیت‌های جسمانی و تمرین و توسعه تصور و ذهنیت مثبت از فعالیت‌های جسمانی به عنوان وسیله‌ای برای بهبود اجرا و عملکرد انسان است. تربیت بدنی نه تنها به فواید جسمانی حاصل از شرکت در فعالیت‌های بدنی توجه دارد، بلکه بالا بردن دانش و آگاهی و ایجاد موقعیت‌های مناسب برای یادگیری و فعالیت مداوم را نیز مورد توجه قرار می‌دهد. برای عینیت بخشیدن به فواید تربیت بدنی، مربیان باید در تدوین برنامه‌های کامل و انتخاب آگاهانه فعالیت‌ها کوشا باشند تا از این طریق نهایت استفاده نصیب شرکت‌کنندگان گردد.

اهداف تربیت بدنی و ورزش[ویرایش]

1- هدف‌های بهداشتی و تندرستی

1-1. تأمین سلامت و بهداشت بدن و تجهیز آن در برابر عوارض و بیماری‌ها.

1-2. تسهیل شرایط رشد و تقویت بدن در حد امکان و توان و رعایت جنبه اعتدال در آن.

1-3. ایجاد ورزیدگی و هماهنگی در بین اعضاء و اندام‌ها به منظور برخوردارشدن از قدرت، سرعت و چابکی.

1-4. ایجاد مقاومت و افزایش میزان تحمل و عادت دادن آدمی به صبر واستقامت در برابرسختی ها.

1-5. دستیابی به قدرت و کنترل ارادی اعضای بدن و به کار انداختن ارادی آنها.

1-6. بازسازی و نوتوانی بدن به منظور رفع نقایص جسمی و نارسائی‌های فیزیکی و افزایش میزان کارایی بدن.

2-هدف‌های پرورش و اخلاقی

2-1. پرورش روان و ایجاد زمینه برای استقلال شخصیت، سعه صدر، همت بلند، ایثار و فداکاری.

2-2. دستیابی به مراتب قوت قلب، جرأت، شهامت، استقامت و پایداری و تقویت روحیه.

2-3. رشد و پرورش، رغبت‌های مثبت و جهت‌دهی آنها به سوی خیر و کمال.

2-4. توجه به کرامت و والایی خود و خویشتنداری در برابر نابسامانی‌ها و مفسده‌ها.

2-5. افزایش توان و قدرت تصمیم‌گیری‌های سریع، عادلانه، اقتصادی و مشروع.

2-6. رشد و پرورش توجه و دقت، مقایسه و تشخیص و جهت دادن به آنها.

3- هدف‌های روانی

3-1. تقویت روان و افزایش توانمندی آن در مبارزه با هوای نفسانی و غلبه بر حسادت، خودپسندی و کینه‌توزی.

3-2. تعدیل عواطف و کنترل حالاتی چون خشم، ستیز، ترس و محبت.

3-3. پاک کردن روان از نگرانی‌ها، انزواجوئی‌ها، یأس‌ها و ترس‌ها.

3-4. تعدیل رقابت و پذیرش اصول معقول در زندگی روزمره.

3-5. دستیابی به شادابی و نشاط که همواره برای تداوم و رشد حیات ضروری است.

3-6. پرورش فرد، هوش و قوه کنجکاوی و دیگر ذخایر وجودی انسان.

4- هدف‌های حرکتی و مهارتی

4-1. شناخت استعدادهای حرکتی و پرورشی و شکوفایی آنها و دیگر قابلیت‌های فطری و استعداهای خدادادی.

4-2. تمجید فرهنگی و تقویت حس زیباشناسی در حرکات.

4-3. یادگیری مهارت‌های حرکتی و ورزشی و ایجاد هماهنگی عصبی و عضلانی.

4-4. بهره‌مند شدن از فعالیت‌های حرکتی و جسمی در گذراندن سالم اوقات فراغت.

5- هدف‌های اجتماعی ورزش


حرکت و جنبش از ویژگی‌های حیات انسان و دارای انگیزه و ریشه‌ای در سرشت او و عاملی برای رشد و سلامت و نشاط اوست. انسان نیازمند به حرکت است. منع انسان از حرکت نه تنها موجب توقف رشد بلکه سبب افسردگی، بروز رفتار ناهنجار، از دست رفتن شور و نشاط زندگی وی می‌گردد. نیاز انسان به حرکت و فعالیت در طول حیات تاریخی او همواره با کسب تجارت و کشف روش‌های جدید برای رفع آن همراه بوده است.

تربیت بدنی و ورزش در طول تاریخ زندگی انسان به شیوه‌های گوناگونی متجلی شده است ورزش‌های امروزی صورت مختلفی از فعالیت‌های جسمی و تربیت بدنی است که در چهار چوب نظام تعلیم و تربیت هر جامعه و همراه با ارزش‌های فردی و اجتماعی آن موجبات پرورش فکری و جسمی کودکان و جوانان را فراهم می‌کند. تربیت بدنی و ورزش جزء لاینفک تعلیم و تربیت و وسیله‌ای برای رسیدن به سلامت جسمی و روحی نسل جوان است. نباید چنین تصور شود که تربیت بدنی امری بی‌ارزش و تفنّنی است و صرفاً وسیله‌ای است که موجبات سرگرمی و مشغولیت کودکان و جوانان را فراهم می‌سازد، برعکس باید آن را جزء مهمی از فعالیت‌های زندگی به شمار آورد.

مفاهیمی مانند تندرستی، بهداشت، رشد فردی و اجتماعی و سلامت روحی، ارتباط نزدیکی با تربیت بدنی و ورزش دارد. نگاهی به تاریخ نشان می‌دهد که ملل متمدن جهان همواره به نقش و اهمیت ورزش توجه داشته‌اند و از آن در پرورش جوانان خود و آماده کردن آنها برای مشکلات فردی و اجتماعی استفاده می‌کردند. شرایط اضطراری و جنگ‌های عقیدتی سیاسی ملت ما با استکبار جهانی، ضرورت توجه و توسعه تربیت بدنی را در بین اقشار مختلف جامعه دو چندان می‌سازد تا آنان را در مقابله با ترفندهای استکبار جهانی هر چه بیشتر مهیا و آماده سازد.

تربیت بدنی در دوران باستان[ویرایش]

از زمان حضور انسان برروی کره زمین تعلیم و تربیت نیز تاریخ خود را آغاز کرده است. حتی انسان اولیه نیز برای تنازع بقاء نیازمند آموختن و برحسب فطرت و غریزه ناگزیر از آموزش دادن به فرزندان و خانواده بوده است. بعدها شعور بر فطرت افزون گردید و او را در مقابله یا سازگاری با طبیعت یاری نمود. او به تدریج درک کرد که انتقال تجربیات منجر به زندگی بهتر آیندگان خواهد شد. ناگفته پیداست که بشر اولیه فلسفه مدونی برای انتقال اطلاعات و تجربیات نداشته است، اما آداب ورسوم، سنت‌ها و عاداتی که رفته رفته بر اساس میل به بقاء و نیازهای فطری در جوامع اولیه به وجود آمد و نیز تمایل به حفظ آنها، مبنای اولیه تعلیم و تربیت به شمار می‌آید.

مطالعه تاریخ زندگی انسان و حسب تاریخ تربیت بدنی به دلایل جنگ‌ها، غارت‌ها، کشتارها و سوزاندن‌ها و ویران کردن‌های متوحشّانه و همچنین بلایای طبیعی به طور دقیق امکان پذیر نیست. لیکن می‌دانیم که جوامع بشری رفته رفته و با گذشت روزگاران دراز، به تدریج سیری از تکامل را پشت سر نهادند و در طی این راه اندک اندک دارای زندگی پیچیده‌تر و متقابلاً نیازهای بیشتری شدند. آنان گذشته از شکار، گلّه داری، کشاورزی و اموری از این قبیل به مرور توانستند ابزار و وسایلی بسازند که در انجام فعالیت‌های حیاتی یاریشان نماید. حاصل این دگرگونی تدریجی توجه بیشتر به خانواده، آداب و رسوم و انتقال آنها به نسل بعد بود.

با پیچیده‌تر شدن روابط اجتماعی و پیدایش مسائل اقتصادی، اندک اندک سازمان سیاسی تازه‌ای شکل گرفت و با پیشرفت و تکامل این سازمان نو به تدریج جامعه به طبقات مختلف اجتماعی ـ اقتصادی تقسیم شد. این طبقه‌بندی، وظایف، مسئولیت‌ها و حقوق طبقات مختلف را متناسب با موقعیتی که در جامعه داشتند تعیین می‌کرد.

در تمدن‌های باستانی جوامع معمولاً به چهار طبقه درباریان، جنگاوران، صنعت‌گران و کشاورزان تقسیم می‌شدند. این طبقه‌بندی اجتماعی با کم و بیش تفاوت در تمام جوامع باستانی وجود داشت و تغییر طبقه اجتماعی به ندرت امکان‌پذیر بود. هر دختری در کنار مادر خود رسوم زندگی و خانه‌داری را می‌آموخت تا با مردی از طبقه خود ازدواج کند و هر پسری ناگزیر شغل پدر خود را فرا می‌گرفت تا جهت امرار معاش و اداره خانواده به آن تن در دهد. در چنین شرایطی آنچه تعلیم و تربیت مدون و سازماندهی شده نامیده می‌شود، تقریباً در انحصار طبقات درباریان و جنگاوران بود. تربیت بدنی بخش وسیعی از آن را در بر می‌گرفت.

تحقیقات نشان می‌دهد که در جوامع اولیه چهار موضوع به عنوان موضوعات تعلیم و تربیت مد نظر بوده است:

1- تنومندی و جنگاوری برای دفاع از خود، خانواده، قبیله و همچنین توانای امرار معاش.

2- فراگیری آ داب و رسوم و سنت‌های قومی و قبیله‌ای.

3- تعلیمات مذهبی، پرستش و عبادت آنچه را معبود می‌دانستند.

4- هنرهای گوناگون زمان، از سخنوری گرفته تا موسیقی و رقص‌های سنتی و مذهبی.

در این میان تنومندی و جنگاوری و آموزش مسائل ایمنی و زیستی از اهمیت بیشتری برخوردار بود و به عنوان پایه و اساس آموزش برای پسران محسوب می‌گردید. بدین لحاظ آموزش مهارت‌هایی چون شمشیرزنی، اسب‌سواری، دویدن، کمان‌کشی و تیراندازی و غیره در رأس آموزش‌ها بود و افراد از کودکی و نوجوانی ناگزیر به فراگیری آنها بودند.

برای شناخت پدیده‌ای به نام تربیت بدنی ابتدا بایستی بازگشتی به گذشته داشت و از دید تاریخ هم فراتر رفت. بر مبنای اطلاعات و نشانه‌هائی که از زندگی انسان اولیه در دست است، می‌توان جای پای فعالیت‌های تربیت بدنی را پیدا کرد. بر همین مبنا اگر انسان را در اولین دوره پیدایش یعنی دوره تلاش برای خوراک مورد بررسی قرار دهیم، می‌بینیم که دو عامل حرکت و مهارت نقش بسیار مهمی در زندگی انسان این دوره بازی می‌کنند؛ به عبارت دیگر حرکت که نتیجه طبیعی عملکرد اندام‌ها و واکنش ارگانیسم در برابر محیط بود از یک طرف و از طرف دیگر مهارت که بر اثر تکرار طرح‌های حرکتی و پالایش آنها از محرک‌های اضافی و هماهنگی عصبی و عضلانی به دست می‌آید. در مجموع  انسان آن روزگار برای حفظ جانش در برابر خطرات طبیعی و حمله حیوانات و همچنین برای شکار حیوانات و تهیه غذا می‌بایستی از قابلیت‌های بالقوه جسمش به خوبی بهره‌برداری کرده و حتی سعی در افزایش و توسعه این قابلیت‌ها بنماید.

در این رهگذر تکرار اعمالی خاص مانند دویدن، پریدن، پرتاب کردن و غیره به طور طبیعی زمینه را برای تبدیل این حرکات به مهارت فراهم آورد، در نتیجه این تبدیل، به تدریج حرکات اضافی حذف و کنترل عصبی و عضلانی بهتر انجام شد. در مجموع قابلیت انطباق‌پذیری بدن انسان در برابر فشارهای وارد بر آن موجب گردید که به تدریج امکانات حرکتی روز به روز توسعه یابد.

در این مسیر تکاملی انسان با ساختن ابزار و بهره‌برداری از آن مرحله جدیدی را آغاز کرد که در اصطلاح جامعه‌شناسی به آن دوره تولید خوراک می‌گویند، تحولاتی که پس از کاربرد ابزار در زندگی انسان ایجاد شد، سرآغاز پیدایش اولین تمدن‌ها گردید که در واقع انسان کوچ‌نشین شکارچی را که به دنبال شکار و محیط مناسب، دائماً در حال حرکت بودند، در مناطق خوش آب و هوا به صورت قبیله برای زیست در یک جا فراهم آورد. این تحولات بر فعالیت‌های تربیت بدنی هم اثر گذاشت و در واقع این گونه فعالیت‌ها این بار ابعاد تازه‌ای پیدا کردند یعنی آن حالت طبیعی و خود انگیخته‌ای که فعالیت‌های جسمانی در گذشته داشتند و بر حسب ضرورت به شکلی کاملاً طبیعی تکامل پیدا کرده بودند این بار علاوه بر رفع نیازهای اولیه به عنوان بخش هائی از حرکات و مهارت‌ها با شناختن دقیق‌تر از گذشته و هدفی جدا از زندگی روزمره انتخاب و در قالب شکل‌های خاص تمرین برای افزایش آمادگی و کارائی جنگی افراد به کار برده شدند؛ به عبارت دیگر فعالیت‌های تربیت بدنی این مرحله در چارچوب نظام تعلیم و تربیت مربوط به جوامع آن روزی جائی را پیدا کردند، منتهی  جنبه نظامی و لشکری  داشت و حتی در تعلیم و تربیت عمومی اقوام باستانی نظیر ایران، چین، یونان، اسپارت و روم قدیم نیز به دلیل وجود جامعه طبقاتی آن روزگار که تعلیم و تربیت را در انحصار طبقه خاصی قرار می‌داد برنامه تربیت بدنی به عنوان مهمترین بخش تعلیم و تربیت عمومی بر اساس اهداف نظامی برنامه‌ریزی گردید.

در هند تعلیم بودا به لزوم عدم توجه به جسم و خوار شمردن آن تأکید داشتند و مردم را تشویق و ترغیب می‌کردند تا از طریق ریاضت به یک نوع تعالی روحی و پیوستن به نیروی برتر برسند. در کشور چین به عکس هند، فعالیت‌های تربیت بدنی از یک حالت قدومیت برخوردار بود و برخی حرکات مثل بوکس و کشتی در مراسم مذهبی اجرا می‌گردید و حتی چینی‌ها برای شفا دادن بیماران اجرای اینگونه فعالیت‌ها را مفید و مؤثر می‌دانستند.

در یونان فیلسوفانی نظیر افلاطون و سقراط و ارسطو به لزوم توسعه و پرداختن به فعالیت‌های تربیت بدنی تأکید فراوان داشتند، چنانکه افلاطون در دستورات خود برای ایجاد یک جامعه ایده‌آل پرداختن به فعالیت‌های تربیت بدنی و ورزشی را ضروری دانسته و سقراط نیز عقیده داشت که انسان بایستی نیروها و زیبائی های نهفته در جسمش را به وسیله فعالیت‌های تربیت بدنی توسعه دهد و عدم توجه و بی خبری از آنها را برای انسان خفت‌آور دانسته است و در ایران باستان در سیستم تعلیم و تربیت که برای طبقات بالای جامعه مثل شاهزادگان و موبدان و لشگریان وجود داشت برای فعالیت‌های تربیت بدنی ارزش بسیار قائل بودند و ورزش هائی نظیر سوارکاری، تیراندازی، شنا، زوبین اندازی و غیره رواج داشت.

تربیت بدنی در ایران[ویرایش]

ورزش در ایران و تحولات آن در سیر زمان شامل 3 دوره کاملاً متمایز می‌باشد. دوره اول ورزش در ایران باستان، دوره دوم ورزش قدیم ایران یا دوره بعد از اسلام و دوره سوم ورزش نوین ایران.

دوره اول تربیت بدنی در ایران باستان[ویرایش]

اگر چه براساس آنچه گذشت تقریباً تمامی جوامع و کشورهای باستانی به دلیل ویژگی‌هایی خاص آن جوامع، نقش تعیین کننده و اهمیت حیاتی برای تربیت بدنی قائل بودند اما دو کشور بیش از سایر کشورها به تربیت بدنی در نظام تعلیم و تربیتی خود اولویت می‌دادند. این دو کشور یکی ایران و دیگری یونان بودند. این اهمیت دو دلیل عمده داشت، یکی حفظ و حراست از مرزها و دیگری کسب خصلت‌های عالی انسانی از طریق سلامتی و نیرومندی. چه ایرانیان باستان نیرومندی را اساس راستی و درستی و کسب سجایای اخلاقی می‌دانستند و سستی و کاهلی را مایه فرومایگی و نادرستی. از مطالعه تاریخ ایران باستان می‌توان دریافت که برخورداری از سجایای اخلاقی همچون گذشت، شجاعت، جوانمردی، فروتنی، داشتن چشم و دل پاک و نیکی کردن از خصوصیات یک ایرانی آزاده محسوب می‌گردیده است.

در قرون گذشته مشرق زمین، ایران تنها کشوری بود که در نظام تعلیم و تربیت خود بیشترین اولویت را به ورزش و تربیت بدنی اختصاص داده بود. در حالی که در همان زمان سایر کشورها به ورزش و تربیت بدنی توجه چندانی نداشتند، ایرانیان به اهمیت و ارزش توانایی و سلامت بدن به عنوان یکی از عوامل بسیار مهم در ایجاد ارتشی سلحشور و پیروز پی برده بودند.

به دلیل نقش محوری و تعیین کننده‌ای که ایرانیان برای تربیت بدنی قائل بودند از سنین بسیار پائین کودکان را مورد آموزش هنرهای مختلف (هنر را به معنی باستانی واژه بکار می‌بریم) از جمله اسب‌سواری، تیراندازی، شنا، چوگان و هاکی قرار می‌دادند. «هرودوت» می‌نویسد ایرانیان سه چیز را از پنج‌سالگی به کودکان خود می‌آموختند: سواری، تیراندازی و راستگویی. بدین ترتیب می‌توان دریافت که تربیت بدنی از چه ارزش و اهمیتی در نزد ایرانیان باستان برخوردار بوده است.

تلاش برای حفظ مرز وبوم ایران بر اساس تعالیم زرتشت که به عنوان سرزمین مقدس نامیده شده است و نیز میل به کشور گشایی و تسخیر سرزمین‌های مجاور ایجاب می‌کرد که جوانان از آموزش‌های نظامی منظمی که پایه و اساس آن ورزش و تربیت بدنی بود برخوردار شوند. در حقیقت برنامه آموزش نظامی بسیاری از جوانان به مهارت‌های بدنی و قوای جسمانی محدود می‌شد تا بتوانند ویژگی‌های لازم یک سرباز خوب و شایسته را به دست آورند.

در مجموع، آموزش و پرورش فرزندان جامعه ایران باستان و در مواردی فرزندان طبق اعیان و شاهزادگان- تقریباً به روی تربیت بدنی متمرکز می‌شد و آن هم با توجه به اهداف نظامی شکل می‌گرفت. بدین تربیت کودکان تا هفت سالگی زیر نظر مادران پرورش می‌یافتند. سپس پسران در هفت سالگی تحصیلات رسمی خود را آغاز می‌کردند و از همان هنگام رسماً متعلق به کشور شناخته می‌شدند و تا سن پانزده سالگی به آموختن فنون نظامی مشغول بودند. این افراد از سن پانزده سالگی، خدمت در ارتش را شروع می‌کردند و تا پنجاه سالگی همچنان به عنوان عضو رسمی ارتش در خدمت باقی می‌ماندند. به روایت هرودوت، فرزندان طبق اشراف و اعیان و شاهزادگان تا 20 سالگی به تحصیل ادامه می‌دادند و برای فرماندهی سپاه و حکمرانی و دادرسی آماده می‌شدند. این نوع آموزش در تاریخ تعلیم و تربیت، نخستین نمونه کنترل آموزشی و پرورشی به وسیله دولت است که برای هدفی خاص- که در آن زمان عبارت بود از حفظ قدرت و عظمت کشور- صورت گرفته است. بنابر آنچه گفته شد برنامه‌های تربیت بدنی بیشتر به آماده سازی جوانان برای جنگهای احتمالی اختصاص یافته بود. هرودوت مورخ مشهور یونانی می‌نویسد: ایرانیان از 5 سالگی تا 20 سالگی سه چیز را می‌آموختند:

1- سوارکاری  2-کمانداری (تیراندازی)  3- راستگویی.

جوانان تمرینات روزانه را از طلوع آفتاب با دویدن و پرتاب سنگ و نیزه آغاز می‌کردند. مقاومت با غذای اندک، تحمل گرما و سرمای شدید، پیاده روی‌های طولانی، عبور از رودخانه بدون تر شدن سلاحها و خواب در هوای آزاد از جمله تمرین‌های آنان بود. سوار کاری و شکار نیز دو فعالیت رایج بود. جستن بر روی اسب و پرش از روی اسب در حال دویدن (تمرین سرعت و چالاکی) از ویژگی‌های سوارکاران سواره نظام ایران بود.

اسب سواری: اسب[7] در ایران باستان (اوستا) به عنوان آفریده نیک بود. ایرانیان عهد باستان دلبستگی زیادی به اسب داشتند و این موجود را عضو خانواده خود می‌پنداشتند و به هنگام نیایش برای اسب نیز مانند سایر اعضای خانواده خود دعا می‌کردند. اهمیت اسب در زندگی مردم ایران باستان چنان بوده است که نام بسیاری از سلاطین نامدار با کلمه اسب ترکیب یافته بود؛ مانند لهراسب (اسب تندرو)، تهماسب (دارنده اسب زورمند) و ارجاسب (دارنده اسب با ارزش و ارجمند). همچنین گشتاسب (اسب از کار افتاده) را ویشتاسب (اسب چموش) نیز می نامیدند. اختراع اولین ابزارهای سوارکاری مانند دهنه، نعل، زین و رکاب به ایرانیان نسبت داده شده است. همچنین ارابه رانی در ایران باستان قسمت مهمی از برنامه جشن مهرگان بود که به افتخار مهر، فرشته روشنایی برگزار می‌شد. یونانیان این مسابقه را از ایران و رومیان از یونانیان اقتباس کرده‌اند.

تیراندازی: پس از آموزش اسب سواری، تعلیم تیراندازی و شکار آغاز می‌شد. کمان بلند و تیرهایی ساخته شده از نی و نیزه کوتاه جزو وسایل شکار و تیراندازی ایرانیان بود. در مورد آموختن تیراندازی و شکار به کودکان در شاهنامه سخن بسیار رفته است و از مهارت بهرام گور در تیراندازی، داستان‌های شگفت انگیزی نقل شده است.

چوگان بازی: یکی دیگر از برنامه‌های تربیت بدنی در ایران باستان بازی چوگان است که ایرانیان آن را ابداع کردند. کودکان پیاده و جوانان سوار بر اسب به بازی چوگان می‌پرداختند و بدان عشق می‌ورزیدند. بازی کریکت انگلیسی و گلف که امروزه از ورزش های متداول و پرطرفدار در سراسر دنیا هستند، برگرفته از بازی چوگان ایرانی است.

شنا: از دیگر برنامه‌های با اهمیت ورزشی در ایران باستان تعلیم شنا به کودکان بود. شنا در نهرها و رودخانه‌ها آموزش داده می‌شد و این آموزش با هدف نظامی صورت می‌پذیرفت. به روایت استرابون ایرانیان به کودکان خود گذشتن از نهرها و رودخانه‌ها را بدون ترشدن سلاح و جامه آموزش می‌دادند.

این نکته درخور توجه است که ورزش و پرورش اندام از نظر فضایل اخلاقی نیز مورد توجه ایرانیان باستان قرار داشت و آنان عقیده داشتند که ورزش علاوه بر تأمین تندرستی و نیرومندی، پرورش دهنده فضایل صفات نیک همچون شجاعت، جوانمردی و فروتنی است. آنان تربیت بدنی را اساس نیرومندی دانسته و نیرومندی را برای دستگیری ناتوانان و نه برای زورگویی و ماجراجویی می‌خواستند تا بدان جا که نیرومندی و پهلوانی را با جوانمردی و چشم پاکی و فروتنی و راستی و بسیاری دیگر از سجایای اخلاقی همراه می‌دانستند و ناتوانی و سستی را مایه ناراستی بر می‌شمردند. حماسه سرای بزرگ ایرانی، فردوسی طوسی که داستان های پهلوانی و حماسی ایران کهن را به شعر در آورده است. این عقیده ایرانیان دوره باستان را اینگونه بیان کرده است:

                     ز نیرو بود مرد را راستی      ز سستی کژی زاید و کاستی  

مقام پهلوانی در ایران باستان از اهمیت خاصی برخوردار بود. برای رسیدن به مقام پهلوانی علاوه بر مهارت در فنون شکار سوار کاری، تیراندازی و کشتی، برخورداری از سجایای اخلاقی مانند جوانمردی، شجاعت، بزرگواری و معرفت نیز لازم بود. پهلوانان کشور در هنگام صلح در مقام پهلوان و در هنگام جنگ از جمله سرداران سپاه بودند.

در ایران باستان ورزش وانجام حرکات پهلوانی جز فعالیت های اصلی روزمره ایرانیان در دوران باستان بوده است. جامعه آن زمان ارزش خاصی برای ورزشکارانی قائل می‌شد که برای قدرت بدنی و شجاعت روحی که دراختیار داشتند، شکرگزار بوده اند. پهلوانان درصورت نیاز از خانواده و سرزمین خود در برابر دشمنان دفاع می‌کردند. این پهلوانان با تشویق زائدالوصف همگان برای ورزش، قهرمانی و قدرت خود روبرو می‌شدند. طبق آموزش مذهبی آنها، مردان زورخانه در نیایش خود ابتدا زیبایی بهشت را می‌ستودند و سپس قدرت بدنی و فکری خود را از خداوند خواستار می‌شدند. آن‌ها اعتقاد راسخ به بدن سالم و نیرومند داشتند. ایرانیان باستان به فعالیت های ورزشی خود که بر الگوی سلاح های جنگی‌شان تأثیر گذار بوده است، روح معنوی می‌دادند. حتی در حین مجیزخوانی (استعاره‌های مذهبی) در زمان نیایش در معابد خود گرزی دردستان خود نگه می‌داشتند همانند اسقف بریتانیایی که روی کمربند خود شمشیر می‌آویختند، «اوستا». کتاب مقدس مذهبی قدیم ایران تا حد زیادی مشوق قهرمانان و ورزشکاران بوده است و ازآنان تجلیل و ستایش به عمل می‌آورد، درست همانند آنکه مردان بزرگ در مقابل خدایان خود عبادت می‌نمودند. نسل قدیمی‌تر می‌بایست هماهنگی‌هایی در زمینه حکایات باستانی و یا اشعار حماسی‌ای به وجود آورد که مقرر است برای جوانان از روی کتاب‌های بر جا مانده و یا آن‌هایی که از نسل های پیشین خود آموخته بودند، خوانده شود. این سنت تا امروز باقی مانده و قرون زیادی را تجربه نموده است. امروزه حتی مشهود است که بین قبایل و در قهوه خانه ها داستان گویی با همان شور وذوق مشابه قرن های پیش، اجرا می‌شود. با توجه به این حقیقت که در زبان فارسی ایران باستان بیش از 30  لغت در ارتباط با مفاهیم قهرمان و پهلوان وجود دارد، میزان علاقه وافر ایرانیان به قهرمانان و پهلوانان مسلم وآشکارا می‌گردد. جوانان زیر 24 سال آموزش تکمیلی مرتبط با ورزش را درزمان خود فرا می‌گیرند، این ورزشها عبارتند از: دو، سوارکاری، چوگان، پرتاب دارت، کشتی، بوکس، تیروکمان، شمشیربازی و...

این فنون تحت شرایط بسیارسخت آموزش داده می‌شد تا بتوانند در زمان نیاز شرایط سخت، ناسازگاری‌ها و مشکلات ناشی از جنگ از قبیل گرسنگی، تشنگی، کوفتگی، گرما، سرما و ... را تحمل نمایند. ساختمان زورخانه شکل درون و برون زورخانه‌های قدیم در توالی معماری دوران ساسانیان است. ورود به زورخانه از دری کوتاه (حدود 5/1 متر) و با دو یا چند پله از کف کوچه به پایین به کنار گود می‌رسید. گود زورخانه به صورت هشت ضلعی و از کف تا لبه حدود 70 تا 90 سانتیمتر و طولان از هر سو از زاویه به زاویه حدود هشت متر است که بیست نفر در آن ورزش می‌کنند دور آن معمولاً چهار ایوانچه مانند حمام‌های قدیم قرار دارد سقف زورخانه مدور و بلندای آن تا 10 متر هم می‌رسد؛ اما در زورخانه‌های کنونی تفاوت در اندازه‌ها و مصالح و شکل وجود دارد. در کنار در ورودی به محوطه زورخانه، سردم یا جایگاه مرشد قرار دارد تا به ورود و خروج ورزشکاران مسلط باشد. شکل و نمای داخلی و خارجی ساختمان زورخانه‌ها به ویژه در گذشته به تکیه‌ها و خانقاه‌ها شباهت دارد بعد از ظهور اسلام زورخانه‌ها، لنگرگاه‌ها، خانقاه‌ها و تکیه‌ها، مرکز اقطاب اهل تصوف و مرجع پهلوانان و عیاران پیرو اهل فتوت بوده است لذا می‌توان گفت علت شباهت بنای زورخانه‌ها و تکیه‌ها و خانقاهها، همین رابطه نزدیک پهلوانان و اهل تصوف بوده است. ضمناً از نظر معماری هم زورخانه‌ها شباهت بسیاری از جهت پائین تر بودن از سطح زمین، آستانه ورودی کوتاه، سکوهای زیر پله و مسند پیر طریقت یا مرشد داشته‌اند که نمونه‌های بازمانده این خانگاه ها گواه صادق بر آنند. نمای بیرونی زورخانه چهارگوش است با گنبد و یا گنبد گلدسته مانند که محل ورود هوا و نور آفتاب از دریچه‌ها به درون زورخانه‌هاست. در ورودی زورخانه را عمد کوتاه می‌سازند تا وارد شوندگان به احترام و به نشانه تواضع و فروتنی سر فرود آورند. درست در زیر سقف زورخانه و حدود 70 سانتی متر پایین‌تر از سطح زمین گود قرار دارد. از دور گود تا جایگاه تماشاگران حدود 5/1 تا 2 متر فاصله است و ارتفاع از کف گود تا بالای گلدسته نزدیک به 10 متر می‌رسد. گود زورخانه را متناسب با وسعت فضای زورخانه به صورت پنج ضلعی، شش ضلعی و یا هشت ضلعی می‌سازند؛ و اصولاً گود مقدس در زورخانه‌هایی که بر اساس معماری صحیح و با آگاهی از پیشینه ایی ورزشخانه سنتی و باستانی درست شده باشند باید هشت ضلعی باشد و همچنین نورگرهای طاق گنبد فراز گود نیز یا هشت روزنه داشته‌اند و یا به‌صورت ستاره هشت پر با شیشه‌های ضخیم ساخته می‌شده است. نقش ستاره هشت پر از معماری کهن و سنتی ایران به شمسه (خورشیدی) مشهور است و آن نشانه خورشید یعنی منشاء حیات انسان است که ایرانیان باستان در روزگاران کهن خورشید را به عنوان منشاء و منبع اصلی حیات انسان ستایش می‌کرده‌اند. نام دیگر خورشید «مهر» است که در زبان پهلوی به آن میثرا[8] می‌گویند و مهرپرستان هنوز هم در اکناف جهان هستند؛ و این هشت گوشه گود و یا هشت کنج آن نشان مهر است که در طی سالیان متمادی سینه به سینه و نفس به نفس به نسل امروز رسده است. در فرهنگ ایران کهن معماران اصل مسلم داشتند که به معمار می‌گوید: «نور دختر خداست؛ دست دختر خدا را بگیر و در خانه‌ای که می‌سازی اورا بگردان» و قطر آن حداکثر 10 متر و ارتفاع آن معمولاً 90 سانتیمتر است. از آنجا که گود محل اصلی ورزش است و ورزشکاران زورخانه پا برهنه در گود ورزش می‌کنند ترتیبی می‌دهند که کف گود نرم باشد. در گذشته کف گود بوته‌های صحرایی خشک قرار می‌دادند و روی آن به قدر کافی خاک نرم می‌ریختند تا پس از آب پاشی و پا خوردن حالتی نرم و فنری داشته باش.

کتزیاس[9] پزشک یونانی دربار اردشیر هخامنشی در کتاب خود با عنوان «پرسیکا» که در حدود 400 ق.م. نوشته شده مطالبی درباره ورزش در ایران باستان نوشته است. دوریس[10] نیز مطالبی در مورد ورزش ایران باستان نوشته بود که آن هم مثل پرسیکا از بین رفته ولی قبل از اینکه از بین برود نویسندگان دیگر مطالب او را در کتب خود مورد اشاره قرار داده‌اند. دوریس در حدود سال 280 ق.م. می‌زیسته است. آتنائوس[11] در بخش هفتم کتاب تاریخ خود نوشته است: در میان همه جشن‌های ایران فقط در جشن مهر (میترا) پادشاه ایران حضور می‌یابد و ایرانیان حرکات موزون بدنی انجام می‌دهند. گذشته از ایرانیان هیچیک از مردم آسیا، چنین کاری انجام نمی‌دادند. ایرانیان آنچنان که خواندن را می‌آموزند، انجام حرکات موزون را هم یاد می‌گیرند. گویند که جنبش اندام‌ها در انجام حرکات موزون، پیکر آدمی را استوار می‌کند. استرابون[12] جغرافیانویس یونانی که از سال 63 ق.م. تا 19 میلادی می‌زیسته می‌نویسد: در ارمنستان هم اسب‌های خوب می‌پرورند که پست‌تر از اسب های سرزمین ماد نیستند. مرزبان (خشتروپان - ساتراپ) ارمنستان هر سال در هنگام جشن مهرگان 20000 کره اسب به دربار شاهنشاه هخامنشی خراج می‌فرستد. گزنفون مورخ بزرگ یونانی در کتاب خود «تربیت کوروش» می‌نویسد: در هر شهر پارس جایی است بنام «الواترا»، قصر شاهی یا حکومت و سایر ابنیه دولتی در اینجا واقع شده و محل تربیت و پرورش افراد است این محل چهار قسمت دارد، یکی برای کودکان، دیگری برای نوجوانان، سومی برای مردان، چهارمی برای کسانی که دیگر نمی‌توانند اسلحه برگیرند و موافق قانون کلیه افراد هر محل باید در قسمت محله خود حاضر شوند، وقت تمرینات و تعلیمات و تربیت ورزش چنین است:

کودکان و مردان در طلیعه صبح، پیرمردان در روزهای معین وقتی که می‌توانند، ولی جوانان همه وقت. جوانان تمرینات روزانه را از طلوع آفتاب با دویدن و پرتاب سنگ و پرتاب نیزه آغاز می‌کردند و از جمله تمرینات معمولشان، ساختن با جیره اندک و تحمل گرمای بسیار و پیاده روی‌های طولانی و عبور از رودخانه، بدون تر شدن سلاح‌ها و خواب در هوای آزاد بود. سواری و شکار نیز دو فعالیت معمول و رایج بود و جستن بر روی اسب و فرو پریدن از روی آن در حال دویدن و به طور کلی سرعت و چالاکی، از ویژگی‌های سوارکاران سوار نظام ایران بود. اینان هر شب در اطراف ابنیه دولتی و حکومتی با اسلحه می‌خوابند، عده روسای این شعب که مسئول تربیت و ورزش هستند 12 است، زیرا در پارس 12 طایفه وجود دارد. این تربیت تا سن 16 تا 17 سالگی است سپس طفل داخل طبقه نوجوانان می‌شود، این‌ها به کارهای عام‌المنفعه گمارده شده اغلب در شکار شاهی، با شاه بیرون می‌آیند. پارسیان شکار را آموزشگاه حقیقی جنگ می‌پندارند، جوانان در شکار سحرخیزی، در سرما و گرما بردباری، راه رفتن و دوندگی و تیراندازی و آمادگی روحی و چابکی را فرا می‌گیرند. در سایر تمرینات ورزشی آنروز ایرانیان متمدن، آن عصر را مسخر خود ساختند. دکتر گریشمن، باستان شناس فرانسوی درباره ورود آریان ها هزار سال قبل از میلاد می‌گوید: این سواران ایرانی با زن، بچه و گله وارد شدند و مزیت تقسیم ناحیه را به مالک کوچک متعدد به دست آوردند و بیشتر آنان همراه گروه سواران خود وارد خدمت امرای محلی گردیدند. برخی از باستان شناسان معتقد هستند که ساکنین اولیه آریان ها یا آریایی‌ها در قسمت شرقی و جنوب شرقی دریای خزر بوده و برخی دیگر آنها را به مردمان قفقازیه که به قسمت‌های جنوبی خزر آمده‌اند نسبت می‌دهند. اینان مردانی بودند که از راه شمشیر و به‌عنوان سرباز زندگی می‌کردند ایشان سربازانی را تشکیل می‌دادند که می‌بایست یک روز جانشین امرائی بشوند که خود در خدمت ایشان بودند. تاریخ مهاجرت آنها نیز به‌درستی روشن نیست ولی بین دو هزار سال تا پانصد سال قبل از میلاد این قوم به سرزمین ایران آمده و افراد بومی و محلی را به جنوب برده‌اند؛ بنابراین آریان ها مردمانی قوی، سلحشور و صحرا گرد بوده و کار عمده‌شان پرورش حیوانات اهلی و شکار و سواری و تیراندازی بوده است.

ورزش و تقویت قوای بدنی و مهارت در جنگ و سواری و تیراندازی و راهپیمائی از اصول متداول این مردم بوده است قومی که دائماً در حال کوچ کردن و منازعه با بومی‌های محلی بوده و به قهر و غلبه زمین‌ها و کشتزارها را تصاحب می‌کرده قطعاً باید چالاک و سلحشور و بردبار و قوی اندام باشند. این مردم به‌تدریج شهر نشین شده و ده و شهر و قصبه به وجود آورده‌اند از وقتی که آریان ها شهر نشین شدند همیشه مورد هجوم شعبه دیگر آریائی‌ها – سکاها واقع شدند. قبل از تشکیل دولت ماد، آریانها به شکل ملوک الطوایفی می‌زیسته و رئیس هر خانواده با قدرت کامل خانواده را اداره می‌کرد و در مواقع جنگ یکی از رؤسای این خانواده فرماندهی لشکر را به عهده می‌گرفتند که بعداً مقام سلطنت از همین اختیارات به وجود آمد. در آن زمان هیچیک از امراء و سلاطین قدرت رئیس خانواده را تهدید نمی‌کردند. از قرن نهم قبل از میلاد سه تیره بزرگ آریائی در سرزمین ایران به حکومت رسیدند، در مشرق باختری‌ها، در مغرب مادها و در جنوب پارس‌ها. آنچه از اخلاق و آداب این زمان روشن است حالت آمادگی قوم آریائی برای حرکت و جنگ و دفاع بوده و در این عصر کشت غلات کاملاً مرسوم شده و در دهات و قصبات مزارع رونق بیشتری یافتند. تربیت حیوانات اهلی را عملی ساخته و اسب و سگ از نظر فوایدی که در جنگ و سفر و حضر و نگهبانی رمه و گله داشتند بیشتر اهمیت دادند.

زورمندی جوانان از راه مسابقات کشتی و اسب سواری و تیراندازی و پرتاب سنگ و انداختن و دویدن و ارابه رانی با تمرینات و تشویقات رؤسای خانواده به وجود آمده است. آریان ها قبل از ظهور زرتشت (آشوزرتشت به عقیده ارسطو دانشمند یونانی و «ادکوس» یک مورخ یونانی در سال 634  قبل از میلاد ظهور کرده است). مثل سایر اقوام جهان، عوامل طبیعت را پرستش می‌کردند ولی احترام به پهلوانان نیز تا سر حد پرستش در افسانه‌ها ذکر شده است. به خصوص در باره دوران پارت‌ها یا اشکانیان و پیدایش کلمه پهلوان باید گفت:

شرح فتوحات این قوم آریایی و حکومت پانصد ساله آن‌ها پر از دلاوری‌ها و کوشش‌های این مردم است. کلمه پهلوان و پهلوانی، ریشه پارتی است که هر فرد زورمند را منتسب به پارت یا پرتو و پهلو دانسته‌اند. اینان مردمی جنگجو و شکارچی بودند. هنستین، مورخ یونانی می‌نویسد: پارت‌ها جنگ و شکار را دوست داشتند. این قوم از دوران طفولیت تا به هنگام کهولت همیشه با ورزش و تمرینات سخت جنگی و شکار بار آمده بودند.

مورخین تاریخ قدیم ایران را که در شاهنامه فردوسی به پیشدادیان و کیان وغیره تقسیم شده است با سلسله‌های قبل از ماد و پارس و هخامنشیان تطبیق می‌کنند. پیداست که حماسه‌های ملی و افسانه‌های باستانی و داستان‌های جنگ ایران و توران و پهلوانان نامی ایران رستم و سایر پهلوان‌ها و داستان‌های جنگ و رزم آنان و ستیزه با دیوان و غلبه بر عوامل طبیعت و کشتی‌های مختلف رستم با پهلوانان دیگر، این حقیقت را مسلم می‌دارد که ایرانی‌ها از همان وقت به ورزشهای مورد علاقه و احتیاج خود تا چه اندازه دلبستگی داشته و مهر وزریده اند.

مهم‌ترین رشته‌های ورزشی آن عصر کشتی و زورآوری، اسب سواری، کوه نوردی، تیراندازی با کمان، سنگ اندازی با دست و فلاخن، پرتاب سنگ، دویدن و پریدن از موانع و پرتاب نیزه و زوبین بوده است. در دوران دولت ماد پرورش اسب و استفاده از آن مورد توجه کامل بوده چنانچه وقتی امرای محلی ماد با هدایا به دربار پادشه آشور رفتند بهترین تحفه آنان اسب‌های مادی و لاجورد بوده است. هووخشتر پادشاه ماد، قشونی ترتیب داد که پیاده نظام آن مسلح به تیر و کمان و شمشیر بود، سواره نظام تیراندازان ماهری بودند که از کودکی با است سواری، تیراندازی و قیقاج زدن عادت کرده بودند.

مادها به تربیت جوانان و تمرینات ورزشی و فنون رزمی اهمیت می‌دادند. اسب‌های عالی، سوارکاران ممتاز، تیراندازان ماهر، ارابه رانان بی باک و شکارچیان ورزیده و کشتی گیران دلیر همگی بر پایه اهمیت تربیت بدنی جوانان و تقویت قوای جسمی آنان بوده است. از قول کزیاس مورخ یونانی نقل شده که سکاها (قوم آریائی) زنانشان مانند مردان دلاور و جنگنده بودند چنانچه ملکه سکاها بنام زارین وقتی مُرد مقبره‌ای برای او ساختند و بر بالای آن مجسمه بزرگی از طلا نصب کرده، آنرا تعظیم و تکریم می‌کردند چنانکه پهلوانی را کنند. قسمت عمده تربیت اطفال در دوره کیانی و مادی و هخامنشی و اشکانی و ساسانی پرورش بدن و ورزش‌های گوناگون برای زمان صلح و جنگ بوده‌است و کودکان را از کوچکی در فنون و استعمال اسلحه گوناگون تعلیم می‌داده‌اند.

مهم‌ترین اسلحه تیر و کمان و زوبین بوده تیرو کمان در تمام دوره‌ها به کار می‌رفته‌است. در ابتدا کاربرد سلاح را پیاده به اطفال می‌آموختند و بعدها او را به فنون اسب‌سواری و به کار بردن اسلحه در حالت سواری آشنا می‌کرده‌اند. مهم‌ترین ورزش‌هایی که در آن دوره به کودکان یاد می‌دادند دویدن، شنا و تیروکمان و زوبین اندازی و گوی و چوگان و شکار و اسب سواری بوده است. برای قهرمان و صفات قهرمانی در زبان پارسی واژه‌های متعددی به کار رفته که چند نمونه از آن در این‌جا ذکر می‌شود. عناوین و صفات قهرمان، گو، گرد، دلیر، مرد، جوانمرد، دلاور، آزاده، راد، رادمرد، راستار نژاد، راست، یل، پرویز، شهسوار، توانا، آزادمرد، هژیر، نامور، اردشیر، نامدار، نیوزاد، بهادر، نامدار، آریا، هورچیتر، پهلو، پهلوان، نبرده، شیرگیر، شیردل. بنابه گفته استرابون تا پایان سن 24 که جوانان ایرانی موظف بودند که انواع و اقسام دانستنی‌ها و ورزش‌ها و تعلیمات را فرا گیرند و آن‌گاه بود که آنها را گردک می‌خواندند و معلوم است که منظور این بوده که جوان پهلوان و دلیر کوچکی شده‌است. به مرور ایام و در ضمن عمل کارزار از صلح و جنگ به درجه گردی می‌رسید. در آن دوره مسابقاتی نیز وجود داشت و مسابقه‌ای که بیشتر انجام می‌شد و مورد توجه بود مسابقه اسب دوانی بود. در مسابقه اسب‌دوانی و ارابه‌رانی، اسب مسابقه را اسب ارنوا یا تنها ارنوا می‌گفتند که به معنی دونده یا به اصطلاح فارسی امروزی «بادپا» است. در نبردهای ارابه جایزه‌ای که می‌داده‌اند موسوم به ارنوا یعنی اسب بادپا بوده و از این‌جا معلوم می‌شود که برای تشویق اسب‌سواری و گردونه‌رانی، هیچ جایزه‌ای را مناسب‌تر از بخشش اسب بادپا به برنده نمی‌دانسته‌اند. از ابتدای سلسله هخامنشیان تا حکومت صفویه، اقدار ملی ایران بر پایه پارتی زان‌ها بوده است، در دوران استعمار جامعه ایران به دو گروه فئودالی و قبیله‌ای تجزیه شد و تا انقلاب بورژوازی یعنی انقلاب مشروطیت، اختلاف و جنگ بین دو ساختار تاریخی اجتماعی ادامه داشت. پارتی زان‌ها زیر نفوذ فکری آنها متفرق شدند، در ضمن استعمار و امپریالیسم هم با نفوذ به حکومتها، مخالفت جدی با قدرت گرفتن چریک‌های محلی داشتند، چون از آن‌ها می‌ترسیدند. در تاریخ ایران مانند بقیه جهان، گروه‌های چریکی بسیاری به وجود آمده‌اند که برای حفظ این خاک مبارزه می‌کردند، خلاصه سر گذشت چند گروه پارتی زان از باستان تا کنون:

زامیاد: اولین گروه منسجم و آموزش دیده، چریکها که ۲۵۰۰ سال پیش در زمان کوروش بزرگ تشکیل شد. نام این چریکها در متون باستانی زامیاد، فرزند زمین، جان باز، پیش مرگ آمده است. این چریکها به سختی آموزش می‌دیدند، وظیفه آنها دریدن شکم اسبان ارابه‌های جنگی دشمن بوده تا ارابه‌ها بعد از کشته شدن اسبها در سرعت زیاد بشدت سرنگون شوند. کار چریکها به این صورت بوده که از قبل در مسیر حرکت ارابه‌ها گودال‌هایی حفر می‌کردند، آنگاه چریکها خود را در این گودالها پنهان یا در عمق کم دفن می‌نمودند و ساعتها در همان حال می‌ماندند و با سر رسیدن ارابه‌ها نیزه‌های خود را در شکم اسب‌ها می‌کرده و ارابه‌ها سر نگون می‌شدند؛ اما چریکها در زیر ضربات سم اسبها یا ارابه‌ها جان می‌باختند. از مهمترین جنگ‌های این چریکها نابودی امپراطوری آشور یا نینوا در کربلای امروزی است.

سرخ جامگان: یکی دیگر از نیروهای مطرح چریکی ایران در گذشته، جنبش سرخ جامگان بوده است، این چریک‌ها به خاطر اینکه لباس‌های یکسان سرخ می‌پوشیدند، سرخ جامگان لقب گرفتند. بعد از شاهنشاهی ساسانیان در 650 میلادی، با تغییرات فرهنگی ایران بزرگ در ابتدای اسلام و ایجاد مهاجرت‌های عمده روستاییان به شهرها و حرکت طوایف به اطراف شهرها و تغییرات فیزیکی حکومت و عدم امنیت، عده‌ای از برجسته‌ترین افسران ساسانی به همراه عده‌ای زیادی از زنان و مردان وطن پرست، ارتش چریکی بر پا کردند. این گروه چریکی با بازسازی قلعه‌ها ایران و ایجاد استحکامات نظامی در نقاط حساس و بستن گلوگاه‌ها، دره‌ها، جاده‌ها، در سراسر ایران، با نا امنی‌ها مبارزه کردند. اینان ضمن فعالیت‌های نظامی به شیوه‌ای آنارشیستی آن دوران که تضادی با ساختار قبایلی زمان نداشته باشد، مناطق تحت پوشش و یا در دست دولت‌های محلی وقت را اداره می‌کردند، رد پای اینها تا زمان صفویه و استعمار در تاریخ دیده می‌شود که در نهایت به قزلباش صفویه ختم شدند.

سیاه جامگان: این گروه‌های چریکی، از حدود سال 800 م، توسط مردم سازمان دهی گردیدند، چون جامه سیاه می‌پوشیدند به سیاه جامگان معروف شدند. تغییرات سیاسی و جغرافیای انسانی که دوره ابتدای اسلام ایجاد شده بود، اقوام غیر تاریخی ایرانی به ایران بزرگ آمدند و در جاهایی حکومت‌های محلی را به دست گرفتند و به مردم ظلم و ستم می‌کردند. در این دوره نیز مردم غیور و ملی ایرانی، برای حفظ امنیت و حق خواهی و نشان دادن توانایی‌های ملی، اقدام به ایجاد این شیوه چریکی کردند و همچنین خدمات فروان فرهنگی و اجتماعی انجام دادند. همزمان با جنبش سیاه جامگان، جنبش‌های دیگری از جمله خروج به آفریدیان (۱۳۲ هجری)، قیام مهریان (۱۳۳ هجری) و شورش سنبادیان، به وقوع پیوست. در دوره ایران باستان هشت عامل نشان از گسترش تربیت بدنی در حوزه تاریخی بوده‌اند که شامل موارد زیر می‌باشند:

1.     عادت به سحرخیزی: جوانان و بزرگسالان ایرانی عادت به زودخیزی داشتند. آن‌ها توسط فرماندهان خود هر بامداد حدوداً 1900 متر می‌دویدند.

2.     شنا: یکی از امور تعلیمی اطفال بود که در مرحله سوم تحصیلی می‌آموختند. به دو دلیل: پاکیزگی و مذهبی؛ عملی و جنگی.

3.     اسب سواری: نگهداری و پرورش اسب و فنون اسب سواری مرسوم آن زمان بوده است. آن‌ها در حرکت به یکباره سوار بر اسب می‌شدند و آن شیوه را شیوه پارتی می‌نامیدند.

4.     چوگان بازی: که از ورزش‌های مخصوص ایرانیان بوده است.

5.     زوبین: یکی از وسائل مهم جنگی بوده است که آن را به طور موثری در جنگ و شکار استفاده می‌کردند.

6.     تیراندازی: یکی از تمرینات اولیه اطفال بوده که از سن 5 سالگی به آنها آموزش می‌دادند.

7.     قیقاج زدن: یک نوع تیراندازی بوده که سوار در حرکت، با تیروکمان به سمت دکلی می‌تازد که بر بالای آن پیاله‌هایی رنگی قرار داشت و پس از عبور از دکل از راست یا چپ برگشته و در حین تاخت به طرف پیاله‌ها تیر می‌انداخت.

8.     نبردها (مسابقات): مسابقاتی در تیراندازی، چوگان، شناوری و دو در بین همه مردم برگزار می‌شده است.

9.     شمشیربازی: به‌طور معمول برای تفریح و تمرین همگان شمشیربازی می‌کردند.

از دیگر ورزش‌های متداول در این دوره می‌توان کشتی، ارابه رانی، کوهنوردی و مشت زنی را نام برد.

اهداف آموزشی ایران باستان[ویرایش]

1.     هدف دینی و اخلاقی که بر اساس تعالیم زرتشت (گفتار نیک-کردار نیک- پندار نیک) قرار داشت.

2.     هدف جنگی به منظور نگهداری مرز و بوم و حفظ آرامش و احیاناً کشورگشایی که اساس آن بر تعلیمات نظامی بود.

3.     هدف اقتصادی که تعلیم حرفه‌ها و صنایع کشاورزی و دامداری و بازرگانی و غیر را در بر می‌گرفت.

4.     هدف سیاسی که عبارت از تعلیم کشورداری چه از نظر تأمین امنیت داخلی و چه از نظر روابط با دیگر کشورها بود.

دوره دوم تربیت بدنی در ایران باستان یا دوره بعد از اسلام[ویرایش]

در ایران پس از اسلام سه گروه به‌نام فتیان[13]، عیاران[14] و شطاران[15] با تأثیرپذیری از فرهنگ غنی اسلام ظهور کردند. فعالیت این گروه‌ها مبتنی بر نثار جان و مال و فرزند در راه رضای خدا، عفو و بخشش، روی برتافتن از لذت‌های دنیوی، جوانمردی و عدالت بود.

از آنجا که در دوران استیلای بنی امیه و بنی عباس سازمان‌دهندگان فتیان و عیاران به مردان فداکار و نیرومندی احتیاج داشتند در محلی که در پیچ وخم کوچه‌ای بود و رونقی نداشت جلساتی مخفیانه تشکیل می‌شد. درآغاز زور بازوی خود را محک می‌زدند و محلی بنام زورخانه تشکیل دادند تا به‌این وسیله آمادگی بدنی و رزمی برای نابودی حکومت ظلم و تشکیل حکومت حق به‌دست آورند.

تربیت بدنی و ورزش در عهد تیموریان[ویرایش]

در دوره تیموریان ورزش کشتی با رسوم پهلوانی رایج بود. پهلوانان این دوره با الهام از مکتب اسلام و الگوهای عالی آن چون حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع)، فقط از قدرت بدنی بالایی برخوردار نبودند بلکه از نظر علمی، اجتماعی و کمالات عالی انسانی و بلاغت نیز سرآمد روزگار بودند. در این دوره از پهلوانانی مانند پهلوان حسین، پهلوان کاتب و پهلوان محمد ابوسعید می‌توان نام برد.

صفویان ورزش‌هایی همچون شمشیربازی، اسب‌دوانی، چوگان، تیراندازی، شکار، شنا و کشتی را رواج دادند. از معروف‌ترین پهلوانان این دوره می‌توان پهلوان بیک قمری، پهلوان میرباقر آجرپز، پهلوان جلال یزدی و پهلوان حیدر را نام برد. در اواخر دوران صفوی که انحطاط و فساد دستگاه شاه سلطان حسین صفوی به جامعه از جمله زورخانه کشیده شد. ورزش و پهلوانی به علت بی کفایتی دربار و حکام شاه سلطان حسین که غرق در خوشی و لذت‌های ناروا شده بودند، نه تنها مقام معنوی خود را از دست داد و به زوال کشیده شد، بلکه ورزش که حافظ دین و ناموس شناخته می‌شد به عامل مزاحم ناموس مبدل شد. جوانان بسیاری به جای پرداختن به عملیات جسمانی بیشتر به دزدی و شب‌روی پرداختند.

تربیت بدنی و ورزش در زمان قاجاریه[ویرایش]

ورزش در زمان آقامحمدخان قاجار که از مردانگی و جوانمردی بهره‌ای نداشت به انزوا کشیده شد و ورزش پهلوانی کنار گذاشته شد. حتی پهلوانان را از روی بخل و حسادت زجر و شکنجه نیز می‌دادند.

اما به‌ لحاظ آن که مردم این فن شریف را دوست داشتند پس از قتل شاه دیو سیرت، باز به ورزش به‌خصوص رشته کشتی پرداختند و به تدریج دوباره سنت باستانی را زنده کردند. قاجاریان همچون گذشتگان خود نظر به محبوبیت پهلوانان در بین مردم خود را ناگزیر علاقه‌مند به آنان نشان دادند تا بدین وسیله خود را محبوب ملت سازند.

در این دوره پهلوانان در جشن‌ها به کشتی می‌پرداختند و در طول مسابقات، پهلوان پایتخت معین می‌شد. دیدارهای خارج از کشور در کشتی پهلوانی آغاز شد و چند نفری برای مسابقه به خارج از کشور سفر کردند. همچنین کشتی گیران برجسته‌ای از هند، روس، افغانستان و غیره به ایران آمدند.

دوره سوم تربیت بدنی در ایران یا ورزش نوین[ویرایش]

تربیت بدنی و ورزش در دوره پهلوی[ویرایش]

شروع ورزش‌های مدرن و نوین در ایران را باید از نخستین سال‌های سال 1300 دانست. اولین انجمن تربیت بدنی به‌صورت رسمی و قانونی سال ۱۳۱۳ تشکیل شد. ریاست عالیه آن را محمدرضا پهلوی به‌عهده داشت. حسین علاء به ریاست آن انتخاب شد. او عامل مستقیم استعمار، عضو لژ بیداری جهانی و عضو لژ «مهر» وابسته به آلمان نیز بوده است.

مهم‌ترین فعالیت‌های انجمن عبارت‌اند از:[ویرایش]

۱. تهیه کتب و مقررات ورزشی و پیشاهنگی مدرن اروپایی برای ورزشکاران ایرانی.

۲. تربیت تعدادی ورزشکار و مربی زیر نظر کارشناس آمریکایی (گیبسون).

۳. تشکیل باشگاه‌های ورزشی، اردوهای تابستانی و شرکت در المپیک ۱۹۳۶ برلین.

سال ۱۳۱۷ دانش‌سرای مقدماتی تربیت بدنی پسران تأسیس شد و برای نخستین بار به  گزینش هنرآموز تربیت‌بدنی پرداخت. این دانش‌سرا پس از سه سال تعطیل شد و بار دیگر سال ۱۳۲۶ کار خود را از سرگرفت.

گذشته از دانش‌سرای مقدماتی تهران، در اصفهان نیز رشته تربیت‌بدنی از سال ۱۳۳۰ دایر شد. دانش‌سرای عالی نیز از سال ۱۳۳۵ رسماً دوره کارشناسی تربیت‌بدنی را تأسیس کرد. همچنین دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران (سال ۴۵ و ۴۶) و مدرسه عالی ورزش وابسته به سازمان تربیت‌بدنی که بعدها به دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی (دانشگاه تربیت معلم) تغییر نام داده شد از سال تحصیلی ۵۲ ـ ۵۱ کار خود را آغاز کرد. از سال تحصیلی ۵۴ ـ ۵۳ دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران دوره کارشناسی ارشد تربیت‌بدنی را دایر نمود.

دانشگاه‌های جندی شاهپور و گیلان نیز در سال‌های آخر دوره پهلوی به پذیرش دانشجو برای رشته تربیت‌بدنی اقدام کردند

۱- بیگانه نمودن مردم از فرهنگ اسلامی و نادیده گرفتن فداکاری، شجاعت، جوانمردی و از خودگذشتگی یاران رسول الله (ص) و علی (ع) و فرزندان گرامیش (س) که در صحنه‌های جنگ و جهاد و زندگی روزمره آن امامان بر حق، اسوه خوبی برای ارتقا و تعالی انسان در جهت رضای خداوند در تمامی اعصار بوده‌اند.

۲- مبنا قراردادن دین زرتشتی به منظور همگونی با سلاطین نظام شاهنشاهی در جهت حفاظت از ملیت و نژاد آریایی.

۳- از بین بردن مظاهر پهلوانی، پهلوانانی که مرجع و ملجاء مؤثری در جهت رفع ظلم و مظلومین و پاسدار شرافت و عزت مسلمین بودند.

۴- با مطرح کردن بی حجابی و سوءاستفاده از استعدادهای زنان در میادین ورزشی، علاوه بر به سرقت بردن روح و عاطفه طبیعی آن‌ها، نیمی دیگر از نیروی قشر جوان (پسران) را که باید در راه مبارزه با استعمار و کسب استقلال صرف شود به انحراف کشاندند.

۵-الگو و نمونه قراردادن «قهرمان بازویی» برای جوانان این مرز و بوم تا اینکه جامعه قهرمانان اصلی (پهلوانان) را نشناسد.

۶- بالاخره با همه آن بوق و کرناهایی که به وسیله مطبوعات و رسانه‌های گروهی آن هم با اشکال انحرافی و فسادآفرین به راه انداخته بودند، می‌دیدیم که رژیم  شاه به خود ورزش و تربیت بدنی به عنوان یک عامل مهم در تسهیل رشد و سلامت افراد جامعه هیچ اهمیتی نمی‌داد. از طرفی عموم مردم به‌خصوص طبقات مستضعف از امکانات ورزشی محروم بودند.

تربیت بدنی در عصر جمهوری اسلامی[ویرایش]

در نخستین سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ورزش نیز مانند بسیاری دیگر از پدیده‌های جامعه دچار دگرگونی شد اما تفاوت ورزش با سایر پدیده‌ها مثل هنر در این بود که آن‌ها ماهیتاً دچار تحول شدند در حالی که ورزش از لحاظ ماهیتی نه نیازی به تحول داشت و نه اساساً می‌شد آن را تغییر داد. به همین علت دچار رکود شدیدی شد.

دلایل متعددی برای این رکود وجود دارد، ازجمله اینکه اساساً و در بدو امر ورزش در مقوله بازی‌ها می‌گنجید و بازی نیز نوعی لهو و لعب محسوب می‌شد هرچند این نکته به طور صراحت بیان نشد. از دیگر دلایل مواجه ورزش با رکود، حضور زنان در عرصه‌های مختلف ورزشی به صورت کاملاً آزاد بود که با هیچ یک از معیارهای انقلابی و اسلامی سازگاری نداشت و به‌طور کلی با آن برخورد شد. یکی دیگر از عوامل کم توجهی به ورزش در این دوره، ورزش‌هایی بودند که دارای اشکالات شرعی محسوب می‌شدند و کلاً حرام و ممنوع اعلام شده بودند مانند بوکس و شطرنج.

نظر به اینکه تاریخ تربیت بدنی و ورزش پس از انقلاب اسلامی هنوز تدوین نشده است. یا در اختیار مؤلف قرار نگرفته است. به این جهت به‌طور اختصار صرفاً به برخی از مشخصات آن اشاره می‌شود:

۱- توجه سازمانی و منطقی عمیق به ورزش مستقل بانوان

۲- رعایت موازین اخلاقی و انسانی در کلیه شوؤن ورزشی

۳- جلوگیری از بردگی ورزشکاران در نظام تبلیغاتی تجار و سرمایه‌داران.

۴- توسعه مراکز آموزش علمی ـ کاربردی برای آموزش مربیان و متخصصان تربیت‌بدنی و همچنین تأسیس و توسعه دوره‌های کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری.

۵- رواج مسابقات ورزشی در سطوح مختلف سنی متناسب با فرهنگ اسلامی.

۶- احیا و رواج فرهنگ و ورزش پهلوانی

۷- اشاعه فرهنگ فتوت در بین جوانان از طریق اشاعه فرهنگ اصیل اسلامی.

تاریخ تربیت بدنی دوران باستان[ویرایش]

تاریخ تربیت بدنی چین[ویرایش]

چینی‌ها علی‌رغم تأکیدی که بر تعالی ذهن و تأثیر تأئوئیسم، بودیسم و کنفوسیوئیسم بر زندگی روحانی آرام و پرزحمت داشتند شواهد و قراین روشنی دال بر شرکت در فعالیت‌های تربیت‌بدنی و ورزش در چین وجود دارد. در مباحثه‌های کلاسیک چینی‌ها مطالب زیادی درباره شرکت پسران ثروتمندان در موسیقی، رقص، تیراندازی با کمان، کشتی، بوکس، فوتبال، چوگان، طناب‌کشی، ورزش‌های آبی چیووان (فعالیتی شبیه به گلف) بازی بدمینتون و بادبادک‌بازی، وجود دارد؛ بنابراین بازی از سرگرمی‌های طبقات بالا بود و توده‌های مردم برای شرکت در فعالیتهای بدنی رسمی فرصت کمی داشتند.

نکته جالب توجه این است که به عقیده چینی‌ها بعضی از بیماری‌ها در اثر فعالیت نکردن به‌وجود می‌آیند. تاریخ حاکی از این است که کونگ‌فو و ژیمناستیک در سال ۲۶۹ پیش از میلاد گسترش یافته بود. ژیمناستیک طبی برای حفظ بدن در شرایط ارگانیکی مناسب، مورد توجه بود. این باور که بیماری در اثر سوء عملکرد ارگانها و عدم کارآیی درونی به وجود می‌آید، رواج داشت؛ بنابراین اگر حرکات مشخصی مانند خم کردن زانوها و خم و راست شدن همراه با بعضی از تمرینات تنفسی انجام می‌شد، بیماری بهبود می‌یافت.

در تاریخ قدیم چین به پرورش جسم و تربیت بدن بیش از دوره‌های دیگر توجه می‌شد؛ زیرا با پیشرفت دانش کودکان و جوانان بیش‌تر به اندیشیدن، سکوت و خواندن کتاب تشویق می‌شدند. از این رو، جایگاه تربیت‌بدنی بیش‌تر در مدارس نظامی برای تربیت جنگجویان و آمادگی‌های رزمی آنان بود؛ اما با گذشت زمان نیاز به وجود ارتش موجب شد تا در مدارس کشور در کنار درس‌های ادبیات، تاریخ و غیره درس ورزش نیز گنجانده شود. همچنین در آزمون‌های رسمی برای انتخاب رهبران آینده کشور به توانایی‌ها و مهارت‌های نظامی همچون اسب‌سواری و تیراندازی با کمان نیز توجه می‌شد. درس ورزش برای داوطلبان سپاهیگری اهمیتی ویژه داشت. در مدارس نظامی نیز برای کسب نیرو و آمادگی‌های بدنی به تربیت‌بدنی توجه بسیار می‌شد و انواع ورزش‌ها و بازی‌ها گاه برای رفع خستگی نظامیان و گاه برای جلوگیری از کسالت و تن‌پروری آنان انجام می‌گرفت. در آن آموزشگاه‌ها به بازی‌هایی همچون فوتبال، مشت‌زنی، کشتی، تیراندازی با تیر و کمان و شکار پرداخته می‌شد. بسیاری از ورزش‌های متداول در چین مانند ارابه‌رانی، کشتی، مشت‌زنی و فوتبال نخست در خدمت آموزش نظامی و سپاهیگری بوده است. در تاریخ کهن چین از توپی مویین به شکل کروی برای بازی فوتبال استفاده می‌شد و قرن‌ها پس از آن، یعنی در قرن پنجم میلادی، توپ بادی جایگزین توپ مویین شد. در چین ورزش‌ها و بازی‌های ورزشی زیر اهمیتی بسیار داشته است:

1. کشتی: از سال ۲۲۵ تا ۶۱۸ میلادی هر سال دو مرتبه مسابقات رسمی کشتی برگزار می‌شد.

3. کمان‌گیری: تیراندازی با کمان از هنرهای مشهور روزگاران بسیار قدیم مردم چین بود که به شکل‌های مختلف و با کمان‌های گوناگون که کمان صلیبی از آن جمله است، صورت می‌گرفت.

3. ارابه‌رانی: این ورزش کاربرد نظامی و جنگی داشت و از بازی‌های رایج و مورد علاقه چینیان بود. همچنین از عوامل اساسی پیروزی جنگی آنان به شمار می‌رفت.

4. شمشیربازی: این بازی در بین سال‌های ۶۱۸ تا ۱۱۱۷ میلادی در چین بسیار رواج داشت و از جمله درس‌های بااهمیت مدرسه‌های نظامی بود. در این بازی از انواع مختلف شمشیر استفاده می‌شد.

۵. مشت‌زنی: این بازی از حدود سال ۵۲۷ میلادی به بعد در چین بسیار گسترش یافت. مقررات و روش این بازی نخست شامل هجده حرکت بود و این حرکت‌ها بیش‌تر بر تاکتیک‌های تهاجمی استوار بود. سپس در فاصله سال‌های ۹۶۰ تا ۹۷۶ میلادی به وسیله تائی تسو به ۳۳ حرکت افزایش یافت. چیویان شانک جی یک قرن بعد، آن را به ۱۷۰ حرکت رساند. در دوره فرمانروایی مغولان (۱۳۶۸ ـ ۱۲۸۰ م) راهبان بودایی بهترین مشت‌زنان چین بودند و در این ورزش هنرنمایی می‌کردند. به نظر می‌رسد، ورزش جوجی تو ۱ ژاپنی‌ها نیز با توجه به روش مشت‌زنی چینی‌ها است، البته به گونه‌ای پیشرفته‌تر. این ورزش بیش‌تر به بازی خشن و از پای افکننده پانکراتیوم یونانی شباهت دارد.

۶. فوتبال: از قدیمی‌ترین ورزش‌های مردم چین است. این ورزش نخست به صورت تمرین جنگی بود، اما با مرور زمان به یکی از ورزش‌های متداول و مورد علاقه مردم در آمد. چینیان با دست یافتن به توپ بادی در قرن پنجم میلادی به شکل‌های گوناگونی فوتبال بازی می‌کردند. یکی از انواع فوتبال هدایت کردن توپ به سمت شش حفره‌ای بود که در قسمت داخلی اطراف زمین کنده بودند. در نوع دیگر، توپ را به سوی یک دروازه می‌راندند.۲ استفاده از دو دروازه در بازی فوتبال در سال‌های ۶۱۸ تا ۹۰۷ در چین ابداع شد.

۷. چوگان: این بازی به احتمال زیاد از ایران آغاز شده و از راه ترکستان و تبت، در سال‌های میان ۶۶۰ و ۷۰۰، به چین راه یافته است. اشراف و نجیب‌زادگان چینی به این بازی بسیار علاقه داشتند. همچنین در چین بازی دیگری شبیه گلف وجود داشت که در باره چگونگی آن کتاب‌هایی نوشته بودند. از دیگر سرگرمی‌های مردم چین تماشای جنگ خروس‌ها، مسابقه میان سگ‌ها و انواع بازی نرد و شطرنج بوده است. شطرنج به ویژه از سرگرمی‌های نظامیان بوده و علم جنگ نامیده می‌شده است.

در چین باستان به وجود آوردن شرایطی بود که افراد بتوانند به خوبی انجام وظیفه نمایند و در آینده مشاغل دولتی دریافت کنند و از عهده و ظلایفی که بر عهده آنان گذاشته می‌شود بر آیند سال‌های موفق چینی‌ها در زمان پادشاهی به نام چاردیناستی بود او گفته بود که هدف تعلیم و تربیت پرورش بدن و روح بود چینی‌های باستان معمولان سوار کاری و تیر اندازی را بیشتر ترجیح می‌دادند. چین در زمان قدیم فوتبال هم داشت. بوکس چینی‌های باستان مشهور بود و از دستکش استفاده نمی‌کردند و از فرماندهانشان که از معروف‌ترین آن‌ها هند سینگ بود علم جنگ را می‌آموختند و قبل از چین در مصروجود داشت که مصریان علم جنگ را با استفاده از بازی شطرنج آموزش می‌دادند.

تاریخ تربیت بدنی هند[ویرایش]

هندوها به امور دینی بیشتر اهمیت می‌دادند و قدرت بدنی از اهمیت چندانی برخوردار نبود. ۵ فرقه در هندوستان وجود داشت برهمن‌ها (روحانیون)، شاتریازها (جنگجویان) وایسیاس (دهقان‌ها)، سودراس ها (کارگران) و خارجیان. برهمن‌ها دوست داشتند در طبقات بالای اجتماع قرار گیرند و بیشتر کودکان را روحانی یا معلم بار می‌آوردند. شاتریازها بیشتر به نظام و حکومت توجه داشتند. وایسیاس ها بیشتر در امور مزرعه داری تخصص داشتند. سودراس ها وظیفه نوکران را به عهده گرفته بودند. خارجیان شغل معینی نداشتند و اغلب خاک‌ها و زباله‌ها را شب‌ها پاک می‌کردند. به هر حال عقیده اصلی آنان ایجاد فلسفه فرقه‌ای در تعلیم و تربیت بود. در هند دردوران مسیحیان به امور جسمانی بیشتر اهمیت می‌دادند و حتی مدرک فنی هم کسب می‌نمودند.

روش تربیت بدنی هندی‌ها را انواع رقص‌ها که در زمره مراسم مذهبی بود تشکیل می‌داد. شیوا خدای رقص آنان بی اندازه مورد پرستش بود. رقاصان آن زمان به دو دسته تقسیم می‌شدند. یکی کسانی که در معابد می‌رقصیدند و دومی افرادی که برای سرگرمی و ازدواج می‌رقصیدند. به‌طور کلی پیشرفت تربیت بدنی هند را باید در موقعیت‌هایی که روی رقص به دست آورده‌اند خلاصه نمود.

تاریخ تربیت بدنی یونان باستان[ویرایش]

یونان باستان مهد علم و دانش، گهواره نوابغ و بزرگان ادب و فلسفه دوران باستان و سرزمین المپیک بوده است. در واقع امروز کمتر ایده، فکر، اندیشه علمی و فلسفی است که ریشه در یونان باستان به ویژه عصر طلائی نداشته باشد. به موازات پیشرفت علم و دانش تعلیم و تربیت و هنر نیز دوران طلائی خود را در یونان باستان تجربه کرد؛ بنابراین هدف تربیت بدنی در یونان ترکیبی از تقویت جسم و روح بوده است. مهم‌ترین تمدن‌های یونان باستان را اسپارت ها[1]، آتنی‌ها[2] و تبسی ها[3] تشکیل می‌دادند.

اسپارت[ویرایش]

در این سرزمین بر اساس قانون تعلیم و تربیت اجباری، والدین موظف بودند از شش سالگی فرزندان خود را در اختیار مدرسه بگذارند. بر اساس مقررات حکومت، هر کس خواندن و نوشتن و شنا کردن بلد نبود در پایین‌ترین سطح و شرایط اجتماعی قرار می‌گرفت. تعلیم و تربیت در اسپارت زیر نظر مستقیم دولت انجام می‌شد و دو رشته داشت: تربیت بدنی و ادبیات برنامه تربیت بدنی شامل دو، شنا، ژیمناسیک، آموزش شکار، سواری (حتی بر اسب‌های برهنه) پرتاب سنگ و دیسک و وزنه، مشت‌زنی پانکریشن یا پانکراتیوم (ترکیبی از کشتی و مشت زنی)، کشتی و انواع بازی با توپ بود. هدف اصلی از فراگیری این مهارت‌ها آموزش سپاهی گری بود؛ زیرا یونانیان باستان در نظر داشتند انسان‌هایی جنگجو، مقاوم و شجاع یا در واقع «مرد عمل» تربیت کنند. اسپارتی‌ها بی‌گمان نخستین پایه‌گزاران شیوه‌های تربیت بدنی در نظام آموزشی به شمار می‌روند و دیگر کشورهای گیتی شیوه‌های مزبور را از آنان تقلید و اقتباس کرده‌اند. با این وجود آشنایی و آموزش هنرها از جمله موسیقی از نظر دور نبود زیرا همواره این خطر وجود داشت که آموزش‌های مختلف ورزشی و نظامی جوانان را خشن، تندخو و بی‌رحم بار آورد؛ لذا از انواع هنرها از جمله موسیقی برای تلطیف روح جوانان استفاده می‌شد. این مردم رقص را جهت ایجاد یک مدل برای سرباز شدن انجام می‌دادند و یک تحریک نامعینی بود که جرأت و قدرت را شعله ور می‌کرد.

آتن[ویرایش]

در آتن تعلیم و تربیت زیر نظر معلمین مخصوص که به همین منظور آموزش دیده بودند انجام می‌شد و تربیت بدنی قسمت اعظم این آموزش‌ها را تشکیل می‌داد؛ زیرا آنها نیز همانند ایرانیان ورزش و تربیت بدنی را فقط عامل رشد و توسعه قوای جسمانی نمی‌دانستند، بلکه معتقد بودند راز تکامل خصلت‌های عالی انسان در فعالیت‌های بدنی نهفته است، بدین لحاظ آموزش‌های اخلاقی به هیچ وجه کم اهمیت شمرده نمی‌شد.

به اعتقاد یونانیان تربیت‌بدنی نه تنها سبب پرورش بدن می‌شد، بلکه بهترین راه رشد خصوصیات انسانی و رسیدن به کیفیات کامل فردی نیز بود. یونانیان آتن قدیم برای کسب کمال زیبایی، تناسب اندام و پرورش بدن نیز الگویی داشتند. آن‌ها به جای بسنده کردن به ثبت قدرت، سرعت و نیروی تحمل جوانان، برای نخستین بار به نحوه اجرای حرکات بدنی و مهارت‌های ورزشی نیز توجه کردند.

جوانان آتن دو نوع مدرسه می‌رفتند: مدرسه پالسترا شامل وسائل سرگرمی برای شنا، کشتی، مشت زنی، پرش، ژیمناستیک برای تربیت بدنی بود و مدرسه دیداسکالئوم ادبیات موسیقی و چهار علم اصلی و حساب را می‌آموختند.

کشتی یکی از معروف‌ترین و رایج‌ترین ورزش‌های یونانیان بوده است. هرچند کشتی رشته‌ای از مسابقات پنج‌گانه قهرمانی یونانیان بوده، ولی در مسابقات المپیک نیز به طور مستقل و جداگانه برگزار می‌شده است. یونانیان کشتی را برای قدرت، چابکی، چالاکی و آمادگی کامل جسمانی را مناسب‌تر از هر ورزش دیگری می‌دانستند. در یونان باستان کشتی به دو گونه برگزار می‌شد؛ سرپا و در خاک.

ورزش‌های آبی مانند شنا و قایق‌رانی هرچند جزء رشته‌های ورزشی مسابقات بزرگ و فستیوال‌ها نبودند، ولی جزئی از برنامه تربیت‌بدنی آتن قدیم بودند. از این رو، شنا یکی از ورزش‌های عمومی جوانانی بود که نزدیک دریا زندگی می‌کردند.

در یونان قدیم جشن‌ها و مسابقه‌های ورزشی منطقه‌ای گوناگونی در نقاط مختلف کشور با شرکت قهرمانان همان نواحی برگزار می‌شد. گذشته از این مسابقات منطقه‌ای، تمامی قهرمانان و نام‌آوران شهرها و استان‌های مختلف در چهار مسابقه بزرگ ملی نیز شرکت می‌کردند. این مسابقات به ترتیب اهمیت عبارت بودند از: 1-المپیک 2-استیمن 3-پی تین 4-نی مین که به مسابقات پن هلینک شهرت داشتند.

المپیک: در حقیقت مسابقات المپیک بزرگ‌ترین سرگرمی و فعالیت ورزشی و اجتماعی و بهترین وسیله تبادل افکار و عقاید مردم نواحی مختلف، در آن روزگار بود. یکی از افتخارات آتنی‌ها برگزاری المپیک بود که از سال 776 قبل از میلاد مسیح به افتخار «زئوس» خدای اساطیری یونان هر 4 سال یکبار در فصل تابستان به مدت 5 روز در «المپیا» برگزار می‌شد. این مسابقات هر چهار سال یک بار تا سال ۳۹۴ پس از میلاد مسیح ادامه داشت؛ یعنی در حقیقت ۲۹۳ دوره آن به طور مرتب برگزار شد که به مجموع این دوره، دوره باستان می‌گویند. المپیک در دوره باستان طی دوره‌های مختلف تکامل و توسعه فراوان یافت. با گذشت زمان بر تعداد رشته‌های ورزشی و شرکت‌کنندگان در مسابقات افزوده می‌شد و اهمیت و اعتبار بیش‌تری می‌یافت. استادیوم‌های بزرگ آتن آکادمی، لی سیوم و سینوسارجز بودند.

المپیا اولین دوره بازی‌های المپیک باستان، 776 سال قبل از میلاد مسیح در دشت «المپیا» واقع در دامنه کوه المپ[4] برگزار شد؛ یعنی 2780 سال قبل «کورئبوس» مردی از اهالی آلیس است که او را اولین قهرمان المپیک باستان می‌نامند و البته گفته می‌شود که قبل از تاریخ یاد شده المپیاد باستان برگزار می‌شده و کورئبوس قهرمان دو 200 یارد اولین نفری است که تاج زیتون را روی سرش گذاشته‌اند. آن موقع هم المپیادها با وقفه‌ای چهار ساله برگزار می‌شده‌اند و اگر المپیک نوین فقط 105 سال عمر کرده، المپیاد باستان انقدر ریشه دار بوده که 1200 سال متمادی برگزار شود و بیش از 1000 سال باید صبر کرد تا عمر المپیک نوین با نمونه باستانی‌اش برابری کند. در آن بازی‌های تاریخی ورزشکاران از تمام نقاط مدیترانه به دشت المپیاد می‌آمدند تا برای پیروزی و دریافت تاج زیتون مبارزه کنند. دویدن، پرتاب اجسام، ارابه رانی، پرش‌ها و کشتی ورزش‌هایی هستند که از همان دوره‌های نخستین در برنامه‌های المپیک گنجانده شدند. مسابقات کشتی هم به این صورت برگزار می‌شده که شرکت کنندگان بدن خود را با روغن زیتون چرب می‌کردند و بلافاصله پس از مسابقه بدن‌های روغنی و شن چسبیده‌شان را با منبع آبی که نزدیک محوطه اصلی بود، می‌شستند.

استیمن یا استیا: این مسابقات هر دو سال یک بار برگزار می‌گردید. در این مسابقات اسب سواران و موسیقی دانان شرکت می‌کردند. مسابقات قایقرانی به افتخار خدای دریا برگزار می‌شده است. جایزه آن برگ‌های خشک جعفری بود.

پی تین: هر 4 سال یک بار به افتخار آپولو در رشته‌های موسیقی، ارابه رانی و اسب سواری برگزار می‌شد و جایزه آن برگ درخت برگِ بو[5] (غار) بود.

نی مین: هر 2 سال یک بار به افتخار زئوس در دره نی میا برگزار می‌شد و جایزه آن برگ‌های تایزه جعفری بود.

در سال ۳۹۴ به فرمان تئودوسیوس، امپراطور روم، تحریم و تعطیل شد. این تعطیلی نزدیک به ۱۵۰۰ سال ادامه یافت. در سال‌های ۱۸۵۹ و ۱۸۷۰ دو دوره بازی‌های المپیک برای احیای بازی‌های المپیک جدید انجام شد، اما این دوره گرمی و رونق چندانی نداشت تا آن‌که سرانجام در سال ۱۸۹۶ میلادی به همت و کوشش پی یردوکوبرتن فرانسوی بار دیگر بازی‌های المپیک برگزار شد. به غیر از سه دوره در سال‌های ۱۹۱۶ و ۱۹۴۰ و ۱۹۴۴ که جنگ‌های جهانی سبب تعطیلی بازی‌های المپیک شد، بقیه دوره‌های مسابقات در سطح بین المللی با موفقیت انجام شده است.

مظهر المپیک نوین از پنج حلقه رنگین تشکیل شده است که هر یک نمودار یکی از قاره‌های پنج‌گانه (اروپا، آسیا، آفریقا، استرالیا و آمریکا) است. این پنج حلقه رنگین که به گونه‌ای زنجیروار به هم پیوسته‌اند، نشان‌دهنده دوستی و برادری مردم پنج قاره کره زمین در میدان‌های ورزشی، بدون توجه به رنگ و نژاد و عقاید مذهبی و سیاسی است. ترتیب حلقه‌های رنگی از چپ به راست آبی، زرد، سیاه، سبز و قرمز است. رنگ این حلقه‌ها نمایانگر یکی از رنگ‌های پرچم هر کشور است. در زیر حلقه‌های المپیک سه کلمه تندتر، بالاتر، قوی‌تر نوشته شده که شعار قهرمانان شرکت‌کننده است، بدین معنا که سریع‌تر بدوند، بالاتر بپرند و قوی‌تر مبارزه و پیکار کنند.

تاریخ تربیت بدنی هومری[ویرایش]

هدف نهایی تربیت‌بدنی در یونان که از جنگ‌های متناوب روزگار هومر سرچشمه می‌گرفت، پرورش مرد عمل و مرد میدان بود. بر این اساس هدف از ورزش و تمرین‌های آموزشی در یونان هومری به سبب آمادگی رزمی برای شرکت در جنگ و رویارویی با دشمنان و همچنین افزایش نیرو، تحمل، چالاکی و شجاعت شهروندان بود. از دیگر اهداف تربیت‌بدنی در یونان تناسب و زیبایی اندام بود؛ زیرا یونانیان به این امر بسیار توجه داشتند و در کنار فعالیت‌های ورزشی و آموختن فنون جنگی به تناسب و زیبایی اندام نیز اهمیت می‌دادند و از این نظر سرآمد تمام جوامع آن روزگار بودند.

در یونان عصر هومر برخی از ورزش‌ها همچون رقص، ارابه‌رانی، کشتی، مشت‌زنی و دو ویژه طبقه نجبا بود. ورزش‌هایی همچون پرتاب نیزه، پرتاب دیسک، تیر و کمان و سنگ‌برداری نیز به گروه سربازان عادی اختصاص داشت، هرچند بزرگان و نجبا نیز به ورزش‌های سربازان عادی می‌پرداختند.

کودکان با روشی غیر رسمی و تقلیدی همچون نظاره بازی‌ها، مسابقات ورزشی، شرکت در مراسم ترحیم و شنیدن داستان‌های هیجان‌انگیز خدایان و غیره آموزش می‌دیدند و با مهارت‌ها آشنا می‌شدند و از این رهگذر به شرکت در فعالیت‌های بدنی تشویق می‌گردیدند. مردان باتجربه و کارآزموده در آموزش شکار، ژیمناستیک و تاکتیک‌های نظامی به جوانان یاری می‌رساندند.

تاریخ تربیت بدنی روم[ویرایش]

تاریخ تربیت بدنی رومیان را به دو بخش تقسیم کرده‌اند:

1-    از روم قدیم تا تصرف یونان که روم قدیم نامیده می‌شود.

2-    از تصرف یونان تا انقراض تمدن عظیم روم که روم جدید نام دارد.

تعلیم و تربیت در روم قدیم جنبه عملی داشت. تربیت مردانی مفید و کارآمد برای زندگی روزانه بود که شامل ساخت و ساز پل‌ها و ساختمان‌ها و امکانات و لوازم جنگی بود؛ بنابراین تربیت بدنی در روم قدیم در جنگ خلاصه می‌شد.

بسیاری از آداب و رسوم یونانیان در رومیان اثر گذاشته بود. از زمانی که امپراطور به قدرت رسید تربیت‌بدنی در ارتش آن‌ها مشاهده می‌شود و به طور اساسی ورزش آن‌ها بر عملیات نظامی استوار بوده است. آن‌ها جوانان و نوجوانان را در اردویی نظامی به نام «ماتیوس» جمع می‌کردند و آن‌ها را جهت یافتن شکل بدنی عالی و فوق‌العاده به تمرینات سنگین از جمله دویدن، پریدن، شنا، پرتاب نیزه و دیسک وادار می‌کردند.

رومی‌ها به دلیل آنکه تربیت‌بدنی یونان با ساز و آواز توأم بود با آن موافق نبودند و معتقد بودند که تربیت‌بدنی باید تماشاچی را احساساتی کند، خونش را به جوش آورد و صحنه‌های ترسناکی را ایجاد کند. می‌توان مسابقات آن زمان را به ارابه‌سواری، مبارزه گلادیاتورها و طریقه جنگیدن مردان با حیوانات که منجر به کشته شدن یکی از آن‌ها می‌شد خلاصه نمود.

تاریخ تربیت بدنی مصر[ویرایش]

تربیت‌بدنی در مصر را می‌توان در سه موضوع مورد بحث قرار داد:

  • اشراف
  • سربازان
  • مردم عادی

اشراف چون قدرت مالی کافی داشتند، فرزندان خود را برای تعلیم و تربیت به مدرسه‌های خصوصی می‌فرستادند و در آنجا به آن‌ها می‌آموختند که با کمان و نیزه چگونه شکار کنند و نیز ژیمناستیک، کشتی، رقص و شنا را به آنان یاد می‌دادند.

در سرگرمی‌ها و بازی‌ها برای بچه‌ها نوعی ژیمناستیک که اغلب به صورت کله معلق بوده اجرا می‌گردید. شنا در بین مردم مصر طرفداران زیادی داشت و فن شنای آنها شبیه به کرال سینه بوده است. تربیت بدنی برای سربازان صرفاً برای آماده ساختن بدن به منظور جلوگیری از حمله دشمنان کشور و حمایت از فرعون برای جمع‌آوری مالیات انجام می‌شده است. مصر را می‌توان اولین کشوری دانست که پی به اهمیت شنا برده است، چون در کتیبه‌ها نشان داده شده که سربازان در رودخانه نیل چگونه شنا می‌کردند. تربیت‌بدنی برای مردم عادی با شغل مردم رابطه مستقیم داشت. به طور مثال اگر کسی چنان بود که جنبش و حرکت فراوان لازم داشت، او خود به خود دارای بدنی قوی و نیرومند می‌شد.

تاریخ تربیت بدنی بین النهرین[ویرایش]

تربیت بدنی در این دوران به‌صورت عملی بود و کارهای انجام می‌گرفت که در زندگی کار برد داشت چون در آن زمان بابل یک شهر تجاری بود مردم این شهر به زبان‌های مختلف آشنا بودند. به‌طور کلی سه امپراطوری در بین النهرین وجود داشت. یکی بابلی‌ها در 1900 ق.م، دومی آشوری‌ها در 1100 ق.م و سوم امپراطوری ثانویه بابلی‌ها در 600 ق.م بود که در این بین بابلی‌ها متمدن‌تر بودند. بابلی‌ها، آشوری‌ها در این حکومت‌ها کودکان را بیشتر مورد آموزش قرار می‌دادند آشوری‌ها به مهارت‌های رزمی اهمیت می‌دادند و تربیت بدنی این دو نیز به مانند انسان‌های اولیه بود تمرینات بدنی بیشتر به صورت سرگرمی بود و به شکار می‌رفتند و برای جنگ آماده می‌شدند. اشراف زادگان اولین علت پیشرفت تربیت بدنی به حساب می‌آیند. چرا که به جز برای طبقات ممتاز و کشیشان و اطرفیان شاه تربیت بدنی رسمی نبود. به‌طور کلی به واسطه رودخانه در بین النهرین ورزش شنا محبوب بوده است.

تاریخ تربیت بدنی در قرون وسطی[ویرایش]

در فاصله بین قرون پنجم تا چهاردهم میلادی، اروپا دوران سیاهی را از نظر علم، دانش، تعلیم و تربیت، اقتصاد و فرهنگ پشت‌سر گذاشت که به قرون وسطی معروف است. اروپای قرن دهم فقیر و توسعه نیافته و کم جمعیت بود. لااقل در نیمی از اراضی به علت پوشیده بودن از جنگل و مرداب زراعت نمی‌شد. جنگ، بیماری، قحطی و مرگ و میر نوزادان و بی‌توجهی به مسائل بهداشتی، جمعیت اروپا را کم نگاه می‌داشت. حد متوسط عمر فقط سی‌سال بود. سفر کردن و ارتباط مردم با یکدیگر معمول نبود. تعداد کسانی که در مدت عمر خود 15 کیلومتر از زادگاه خود دور شده و به جای دیگر سفر کرده بودند از صدی بیست مردم کمتر بود. مردم اروپای غربی از سه طبقه تشکیل می‌شدند، فئودال‌های بزرگ که بر تیول‌ها فرمانروایی داشتند و در جنگ‌ها شرکت می‌کردند، روحانیون که در خدمت کلیسا بودند و روستائیان که بر روی زمین کار می‌کردند تا وسیله معاش خودشان و روحانیون و فئودال‌ها را فراهم آورند. روستائیان حقوق چندانی نداشتند و تقریباً یکسره در اختیار فئودال‌های خود بودند و علاوه بر زراعت خدمات دیگری که به آنان ارجاع می‌شد (مانند بریدن جنگل، بردن غله به انبار، مرمت راه‌ها و پل‌ها) انجام می‌دادند. روستائیان، اجاره‌ها و مالیات‌های گوناگون می‌پرداختند. روستائی مجبور بود که گندم خود را در آسیاب ارباب آرد کند، نان خود را در نانوایی او بپزد و آب انگور او را در عصارخانه بگیرد و در مقابل هر یک از این کارها چیزی به ارباب بپردازد. چون پول نادر بود، روستائیان بدهی خود را با گندم، جو، تخم‌مرغ و ماکیان و مرغان زمین خود می‌پرداختند. روستائی در کلبه ابتدایی محقری زندگی می‌کرد و بر کیسه‌ای پر از کاه می‌خوابید. نان سیاه، تخم‌مرغ، تخم ماکیان و سبزیجاتی مانند کلم و شلغم می‌خورد. کمتر به گوشت دسترسی داشت و اجازه شکارکردن و ماهی گرفتن نداشت. در چنین اوضاع اسفباری مشخص است که تعلیم و تربیت از چه جایگاه و شرایطی برخوردار است. دهقانان و صنعتگران مطلقاً سواد نداشتند. در واقع آموزش آن‌ها اصلاً اهمیت نداشت. برای طبقه حاکم مطلوب این بود که توده مردم در فقر و جهل نگاه داشته شوند تا آنان بتوانند به استثمار خود ادامه دهند. علاوه بر توده محروم بسیاری از افراد مرفه و صاحب تمکن طبقات عالی هم سواد نداشتند. حتی بسیاری از افراد مرفه و صاحب تمکن طبقات عالی هم سواد نداشتند. حتی بسیاری از پادشاهان نیز خواندن نمی‌دانستند. امپراطور «هانری چهارم» را تنها به این دلیل که می‌توانست بخواند و بنویسد می‌ستودند؛ اما در کلیسا وضعیت متفاوت بود. کلیسا به روحانیونی نیاز داشت که بتوانند بخوانند و بنویسند و بسرایند و مردم را موعظه کنند و رسوم اطاعت از اربابان را به آنها بیاموزند. لذا در طی قرون متمادی تعلیم و تربیت به طور کامل در انحصار روحانیون قرار گرفته بود؛ اما مشکل عمده این بود که زبان رسمی آموزش، زبان لاتین بود. ادبیات، کلیسا، کتاب‌های درسی فقط این زبان را به رسمیت می‌شناختند و این زبان هم برای عامه مردم غیر قابل فهم بود. بدین ترتیب تعلیم و تربیت با زبان ویژه‌اش از توده مردم جدا بود. تنبیه بدنی در نظام تربیتی بیداد می‌کرد. درتصاویر مدارس قرون وسطی معمولاً معلم با ترکه‌ای در دست مشخص گردیده است. در این دوران عبارت «زیر سایه ترکه زندگی کردن» سمبل تعلیم و تربیت بود.

در تعلیم و تربیت کلیسایی تربیت بدنی مفهومی نداشت. بازی‌های المپیک به سال 394 میلادی منسوخ شد. چشم پوشیدن از مواهب مادی، ترک امور دنیوی و در سختی قرار دادن بدن نوعی تقدس محسوب می‌گردید. تحمل رنج‌ها، مشقات و داشتن زندگی محقر فضیلتی بود که هر کس نمی‌توانست داوطلبانه از فیض آن بهره‌مند شود. توجه به مسائل جسمانی، پرورش تن و تقویت بدن مغایر با تعلیمات کلیسا بود زیرا نیازی به این نوع تربیت مشاهده نمی‌شد. همه چیز باید در پناه معنویت، صبر، تحمل و گذشت حل می‌شد حتی هجوم و ظلم و فساد و قتل و غارت: اما به هر حال سایر مردم به ویژه فئودال‌ها و استثمارگران برای دفاع از منافع، سرزمین‌ها، مایملک، ثروت‌های خود و دفاع از مال و جان رعیت که به هر حال بایستی وجود داشته باشد تا بتواند بهره دهد نیاز به قوه قهریه و سرباز و سردار داشتند. لذا در هر منطقه، بستگی به وسعت و ثروت منطقه، قشون کوچک یا بزرگی با تعداد متنابهی سرباز و فرمانده و شهسوار وجود داشت که تحت نظارت و فرمان فئودال‌ها بودند. در واقع همیشه چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ، زندگی سربازان و مردان جنگی را فئودال‌ها تأمین می‌کردند؛ زیرا زندگی فئودال‌ها بر قوه قهریه و جنگ استوار بود. لذا این عقیده را رواج داده بودند که یگانه زندگی افتخار آمیز زندگی جنگجویان است؛ بنابراین برای این قشر تعلیماتی مانند دویدن، شمشیر زدن، جنگیدن با گرز و نیزه و انواع سلاح‌ها، اسب سواری و نبردهای تن به تن از اهمیت خاص برخوردار بود. مرسوم بود که به هنگام لزوم فئودال‌ها و سردارانشان زره‌های سنگین می‌پوشیدند و بر اسب‌های بزرگ جنگی سوار می‌شدند و با نیزه‌ها و شمشیرهای سنگین به جنگ می‌پرداختند. طرز سلوک و رفتار مردان جنگی رفته‌رفته تحت نظام خاص شهسواری در آمد. شهسوار باید در جنگ شجاع باشد، با مراعات مقررات معین جنگ کند، به وعده‌های خود وفادار باشد و از کلیسا دفاع کند. شهسواری مقتضی مراعات رفتار جوانمردانه نسبت به زنان نیز بود. برای پسر نجیب‌زادگان در دوره فئودالیسم دو حرفه در نظر گرفته می‌شد. آن‌ها یا به کلیسا می‌رفتند و پس از آموزش، روحانی می‌شدند و یا به کسوت شوالیه‌ها درمی‌آمدند. اگر کلیسا را انتخاب می‌کردند تعالیم مذهبی و دانشگاهی را دنبال می‌کردند و اگر به کسوت سلحشوری درمی‌آمدند، تعالیم جسمانی، اجتماعی و نظامی را پشت‌سر می‌گذاشتند. برای نوجوان کسوت سلحشوری و شوالیه‌گری بیشتر از کلیسا جذبه و کشش داشت.

تربیت بدنی و ورزش در دوره فئودالیسم (شوالیه گری)[ویرایش]

تمریناتی را که باید شوالیه انجام می‌داد، طولانی و کامل بود. در سن ۷ سالگی پسران برای شروع تعالیم شوالیه‌گری به قلعه نجیب‌زاده‌ای فرستاده می‌شدند. نخست با او مانند یک پادو برخورد می‌شد و معلم آموزشی او یک زن از قلعه لرد بود. در مدت پادویی، او آداب احترام، پیشخدمتی، پیغام‌رسانی و کمک به اهل خانه را یاد می‌گرفت و باقیمانده دوره کارآموزی را در فعالیت جسمانی برای سال‌های پر التهاب شوالیه‌گری آماده می‌شد و در رقابت‌هایی چون بوکس، دو و شمشیربازی، شنا و پرش شرکت می‌کرد.

تربیت بدنی و ورزش در دوره نوزایش غرب (رنسانس)[ویرایش]

دوره نوزایش بر تربیت بدنی و ورزش نیز تأثیر گذاشت، لذت بردن از حال و توسعه جسم و پرورش آن مورد توجه قرار گرفت و زهدگرایی در بین توده‌ها از رونق افتاد. نظریه وحدت روح و جسم و ضرورت هریک از این مقولات برای عملکرد بهینه در دوره نوزایش مورد پذیرش و حمایت قرار گرفت. بهبود یادگیری و دانش‌اندوزی از طریق سلامت جسمی، یک اعتقاد درونی شد. شخص پس از مطالعه و کار احتیاج به استراحت و تفریح داشت.

توسعه و پرورش جسم باید هم به منظور سلامت و هم برای آمادگی جسمانی صورت می‌گرفت. بعضی از رهبران و پیشروان برجسته دوره نوزایش که به گسترش باورهای فوق در زمینه تربیت‌بدنی و ورزش کمک کردند عبارت‌اند از: ویتورینودافلترا، پیترو ورگریو، پوپ پیوس، سر توماس الیوت، مارتین لوتر، فرانسوا رابله، روگر آشام، جام میلتون، جان لاک، جان کومنیوس و ژان‌ژاک روسو. آنان دیدگاه‌های مهمی در زمینه تربیت‌بدنی ارائه نمودند که پرداختن به تمام آن‌ها در درس تاریخ ضروری است. برای نمونه ژان‌ژاک روسو در کتاب خود امیل، به تعلیم و تربیت آرمانی و سهم تربیت‌بدنی در سلامت و تقویت جسمانی اشاره می‌کند. او بر این نکته تأکید می‌کند که جسم و روح مقوله‌های جدا از هم نیستند و با هم ارتباط دارند؛ بنابراین در دوره نوزایش این باور رایج شد که تربیت‌بدنی برای تندرستی، آمادگی جنگی و برای رشد جسمانی ضرورت دارد.

تربیت بدنی و ورزش بعد از نوزایش (در کشورهای غربی)[ویرایش]

در اوایل قرن بیستم تربیت بدنی نوین ظهور کرد. تلاش می‌شد اصول علمی نیازهای جسمانی شناخته شود. در دهه دوم، مربیان تربیت‌بدنی هدایت برنامه‌های آمادگی جسمانی و نیروهای مسلح را به‌دست گرفتند. در اواسط قرن بیستم مربیان از خدمات تخصصی برای معلولان ذهنی و جسمی آگاه شدند. از دهه هشتم به بعد چارچوب علمی متشکل از اصول تربیت‌بدنی به‌سرعت درحال رشد است، حوزه‌های متعدد تخصصی نظیر روان‌شناسی ورزشی و فیزیولوژی ورزشی متول دشده‌اند.

تاریخ تربیت بدنی در آغاز دوره مسیحیت[ویرایش]

امپراطوری روم که به دلیل زندگی‌های مجلل و عیش و عشرتهای طبقه اعیان و اشراف رو به انهدام و ضعف بود، مصادف بود با آغاز دوره مسیحیت که با زبانی ساده و عباراتی روشن و واضح و قابل فهم و درک و احساس همگان توضیح داده می‌شد. عشق به کمال مطلوب خدایی، دلسوزی و همدردی و همفکری با دوستان و ترس از کیفر خداوندی از جمله مطالبی بود که اعماق وجود مردم اثر گذاشت. اصول و عقاید مسیحیت امید تازه‌ای در دل و جان مردم آن زمان دمید. این عقیده انقلابی که همه انسانها در نزد خداوند برابرند، در طبقات پایین اجتماع بسیار اثر گذاشت و فضیلت فردی موردتوجه قرار گرفت.

اهداف آموزش و پرورش در آیین مسیحیت به مراتب والاتر و جهانی‌تر از اهداف و اندیشه‌های بت پرستان بود. هدف نهایی مسیحیان این بودکه فرزندانی تربیت کنند که از نظر اخلاق و اعتقادات پای بند به وجود خدای بزرگ باشند. آن‌ها تعلیمات اخلاقی را برای دستیابی به رستگاری ابدی بسیار با اهمیت می‌دانستند و علاوه بر تهذیب اخلاق فردی به امور و تعهدات اجتماعی و روحیه معاضدت و مساعدت و همکاری نیز توجه مخصوص داشتند. تأثیر و نفوذ پاکدامنی و عفت و عطوفت و اخلاق مسیحیان بر رومیان و بربرهای جنگجو امری در خور اندیشه واهمیت بود. از آنجا که حضرت مسیح خود بهترین نمونه یک انسان کامل و ایده آل بود و از نظر سلامت جسم و روح و فکر نیز در نهایت کمال بود و با توجه به اینکه به فعالیت و کار در محیط باز و خارج از محدوده خانه علاقه فراوان داشت و همچنین آشنایی و علاقه‌ای که به امور درمانی و پزشکی داشت، مسلماً به اهمیت سلامت جسم آگاه بوده است. از طرف دیگر چون حضرت مسیح برای برنامه‌های تفریحی نیز ارزش قابل توجهی قائل بود، استفاده از لذت و آسایش را در دنیا محکوم نکرده و مردم را به غلبه و تسلط بر دنیا و استفاده از مواهب الهیم تشویق و ترغیب نموده است. با این همه تربیت بدنی در قرون وسطی مورد عنایت و توجه مسیحیان قرار نگرفت.

برخی از حکما و علمای الهی و خداشناسی، در اوایل قرون میانه، برای پیوند و تلفیق فلسفه یونان با اعتقادات مسیحیان در مورد ارزش و اهمیت فعالیتهای ورزشی و بازیها و سلامت جسم کوشش بسیاری به کار برند، اما چون بیتر روحانیان و اعضای کلیساهای مسیحی با تربیت بدنی مخالف بودند، با تمام قدرت تربیت بدنی را از برنامه مدارس حذف و ریشه کن کردند و حتی به این نیز اکتفا نکرده و تعدادی از مسابقات و فعالیتهای ورزشی را حتی در خارج از مدرسه ممنوع اعلام کردند و این حکم قرنها در قرون میانه ادامه پیدا کرد. مخالفت شدید کلیسا با ورزش از سه عامل مایه گرفته بود:

1.      زشت شمردن و شیطانی قلمداد کردن جسم و تن

2.     اهمیت برنامه‌ها و فعالیت‌های ورزشی در آیین بت پرستی

3.     دیدگاه منفی و نامناسبی که مسیحیان از مبارزات و مسابقات ورزشی رومیان داشتند.

با توجه به روحیات و معتقدات مسیحیان و اهمیت و ارزشی که برای دوستی و محبت و علایق بین افراد بشر قائل بودند، بسیار طبیعی بود که نسبت به برنامه‌های ورزشی که در میدانهای مسابقات رومیان با تلخی و ناخوشایندی تمام به تجربه دیده بودند. نظری کاملاً نامساعد داشته باشند. برخورد مسیحیت با تربیت بدنی و ورزش در این دوره نشان می‌دهد که تربیت بدنی به خودی خود نمی‌تواند یک عامل اجتماعی خوب و مناسب محسوب شود، مگر اینکه دارای اهداف متعادلی و مدیریت و رهبری شایسته‌ای باشد.

هر چند که توجه به توانایی جسمانی و تناسب تن و اندام هرگز در اهداف تعلیم و تربیت و برنامه مدارس تعلیم ذهبی منظور نشد ولی از هنگامی که بندیکت مؤسس و قانونگذار و رهبانیت غرب، بیکاری وتنبلی را دشمن روح و جان اعلام کرد و همه رهبانان را به کار و زراعت و کشاورزی دعوت کرد، بخشی از اهداف تربیت بدنی که به کار گرفتن اندام و عضلات و جسم به منظور تأمین سلامتی بود، عمل گردید.

تربیت بدنی از دیدگاه اسلام[ویرایش]

ضرورت شناخت انسان از تربیت بدنی[ویرایش]

مسئله تربیت بدنی جزو علوم انسانی است، لذا ابتدا بایستی انسان شناخته شود تا چگونگی تربیت بدنی که برای انسان مطرح است روشن شود. انسان در جهان‌بینی اسلامی داستانی شگفت دارد به قول استاد شهید مرتضی مطهری انسان در اسلام تنها یک حیوان مستقیم‌القامه که ناخنی پهن داشته و با دو پا راه می‌رود و سخن می‌گوید، نیست، این موجود از نظر قرآن کریم بسیار ژرفتر و مرموزتر از این است که بتوان آن را با چند کلمه بیان نمود. شناخت انسان‌ها یعنی شناخت خود و بدون آن ما دچار نوعی ناخودآگاهی خواهیم شد که چراغ درخشان آگاهی و دانش نمی‌تواند ما را به جائی راهبر گردد؛ و این همان کمبود فاجعه‌آمیزی است که انسان امروز را علیرغم موقعیت‌های خیره‌کننده‌اش در جهان علم، از فهم درست معنی زندگی و مفهوم وجودی خویش محروم ساخته و به قول دیوئی او را از انسان قدیم در حاکمیت بر خویش ضعیف‌تر و ناآگاه‌تر نموده است. بدین جهت پیشرفت‌های حیرت‌انگیزی که سیستم تعلیم و تربیت جدید کرده و از امکانات عظیم تکنولوژی تا آخرین کشفیات علمی روان‌شناسی برخوردار شده است، به غیر از تجهیز نسل جدید در زمینه فراگیری علمی و فنی و فکری، نه تنها هیچ گونه موقعیت درخشانی به دست نیاورده بلکه از بسیاری جهات حتی نسبت به نظام‌ها و  مکتب‌های تربیتی گذشته نیز عقب مانده است.

در تربیت بدنی و ورزش که محور اصلی آن بر تعلیم و تربیت نهاده شده و نیز برای گوناگونی در مفاهیم و ارزش‌های حاکم بر آن که در گذشته سبب دور شدن انسان از انسانیت و حتی کشاندن جوانان ما به سمت غرب و یا شرق می‌گردید، بایستی همواره این شناخت و آگاهی استمرار یابد و براساس این معرفت که از قرآن و سنت است نه تفکر و اظهار نظرهای افراد بریده از منبع وحی، بلکه روش‌های تربیت و شکوفایی استعدادهای او مورد دقت قرار گیرد.

پرورش بعد جسمانی[ویرایش]

اسلام همه پیروان خود را موظف به محافظت دقیق از جسم و بدنشان می‌دادند. انَ لبدنک علیک حقٌّ (تن و بدن تو بر تو حقی دارد که باید آن را ادا نمایی).

اداء حق بدن ایجاب می‌کند که انسان در در حفظ و حراست و رساندن حوائج آن بکوشد و از سلامت و تندرستی خویش پاسداری کند و بدنش را از ضعف و سستی و امراض گوناگون دور کند.

جالب است که بدانید در کتب فقه و آداب اسلامی ابوابی دیده می‌شود که عموماً برای حفظ سلامتی بدن و بهره برداری‌های معقول از عوامل لذت، دردنیا به خاطر هدف‌های معقول و شروع قواعد و ضوابطی ارائه شده حتی در بعضی از کتب برخی از ورزش‌ها را به منظور تقویت جسم در جهت اهداف انسانی مورد عنایت قرار می‌دهد. سوارکاری و تیراندازی و همچنین تعلیم شنا برای فرزندان اصولاً هر نوع ورزش سالمی که به جسم و بدن توان و نیرومندی بیشتری عطا کند در تعالیم اسلام مطلوب است.

رسول اکرم (ص) که تندرستی را بالاترین نعمت‌ها می‌داند، می‌فرماید:

(یک انسان با ایمان و قوی محبوب‌تر از یک مؤمن ضعیف و ناتوان است)

مولای متقیان هنگام راز و نیاز با پروردگار از خدای خویش می‌خواهد تا اعضای وی را برای خدمت گزاری نیرومند گرداند. قوّ علی خدمتک جوارحی.

از آنجا که هدف نهائی انسان مسلمان نزدیکی به پروردگار از طریق اجرای دقیق و کامل فرمان‌های الهی است و با در نظر گرفتن این نکته که انسان تندرست در اجرای فرائض به ویژه آن دسته از احکام که با توانائی تن رابطه مستقیم دارد همچون (نماز، روزه، حج، جهاد، حمایت از مستضعفان) توفیق بیشتری خواهد داشت.

بدیهی است که تربیت بدنی و ورزش که ضامن سلامت و فزاینده توانایی تن و موجب تعادل جسم و روان انسان است در معیار ارزش‌ها در سلام جایگاهی والا دارد و بیهوده نیست که پرورش بدن به منظور حفظ تندرستی و نیرومند ساختن جسم از ضروریات اسلام شمرده شده است.

کسب مهارت‌های جنگی به منظور شرکت در جهاد و حمایت از مستضعفان همواره مورد توجه اسلام بوده و حلال بودن شرط‌بندی در اسب سواری و تیراندازی در حالیکه هر گونه شرط‌بندی در دین اسلام حرام است بهترین شاهد این مدّعاست.

به هر صورت با سخن گهربار حضرت رسول اکرم (ص) این مبحث را به پایان می‌بریم:

بازی کنید، تفریح کنید، زیرا دوست ندارم که در دین شما خشونتی دیده شود.

حوزه‌های وابسته به تربیت بدنی[ویرایش]

تندرستی، تفریحات سالم و حرکات موزون به عنوان حوزه‌های وابسته به تربیت بدنی و ورزش شناخته شده‌اند. این حوزه‌ها با تربیت بدنی و ورزش اهداف مشترک بسیاری دارند و هدف آنها پرورش تمام ابعاد وجودی انسان و بهبود سطح کیفی زندگی اوست. ارتقای سطح تندرستی، دنبال کردن فعالیت‌های مفید تفریحی، تجاربی هستند که همراه فعالیت‌های حرکتی در قلمرو تربیت بدنی و ورزش، استعداد بهبود زندگی را در تمام افراد به وجود می‌آورد.

تندرستی[ویرایش]

نیل به تندرستی نیازمند کوشش همگانی است تا سلامت و بهداشت مناسب برای عموم افراد جامعه فراهم آید. در این راستا تربیت بدنی و انجام حرکات جسمانی نقش حائز اهمیتی دارد. با معرفی دانش ورزش به جامعه بشری آگاهی از خواص سلامت بخش فعالیت‌های جسمانی رو به افزایش است. پیشگیری از بیماری‌های قلبی، فشار خون، دیابت، پوکی استخوان،‌ چاقی، مشکلات روحی و کاهش احتمال  وقوع بیماری‌های قلبی از جمله مزیت‌های فعالیت‌های جسمانی مداوم است. یافته‌های علمی مؤید نقش بارز و معنی‌دار فعالیت‌های بدنی در حفظ تندرستی است.

تفریحات سالم[ویرایش]

تفریحات سالم از دیگرحوزه‌های وابسته به تربیت بدنی و ورزش است. فعالیت‌هایی اختیاری که به‌وسیله آنها فرد از نظر روحی و جسمی بازپروری می‌شود، برای تمام رده‌های سنی ضروری است. با تفریحات سالم، افراد استفاده مفید و سازنده از اوقات فراغت را یاد می‌گیرند. اجرای فعالیت‌ها و برنامه‌های تفریحی و افراد شرکت‌کننده در این نوع از فعالیت‌ها به طور چشمگیری افزایش یافته‌اند که افزایش اوقات فراغت و بالا رفتن سطح درآمدها در این شکوفایی دخیل بوده است.

با افزایش فرصت تفریحات، مدارس، جامعه و بخش خصوصی جهت برآورده ساختن نیازهای جسمانی و اوقات فراغت انواع خدمات را ارائه می‌دهند.

برنامه‌های آمادگی جسمانی در کارگاه‌ها، لیگ‌های ورزشی بخش صنعتی، برنامه‌های تفریحی ورزشی بخش تجاری و اجتماعی، لیگ‌های تفریحی رقابتی برای خانم‌ها و آقایان در رده‌های سنی و در رشته‌های مختلف، مؤسسات آموزشی و فراهم آوردن لوازم تفریحی، به طور کلی در حال توسعه هستند. همواره با افزایش مراکز اجتماعی ارائه دهنده خدمات تفریحی امکانات مدارس در ساعات غیر آموزشی نیز مورد توجه افراد قرار می‌گیرند؛ و بسیاری از خانواده‌ها نیز به صورت مستقل برنامه‌های تفریحی را دنبال می‌کنند. تفریحات سالم نیز مانند تربیت بدنی و ورزش در بهبود سطح کیفی زندگی مؤثر است و فرصت فعالیت آزادانه از طریق تفریحات فراهم می‌آید.

حرکات موزون[ویرایش]

حرکات موزون سومین حوزه وابسته به تربیت بدنی و ورزش است. این حرکات فعالیت‌های آمیخته از حرکت و هنر هستند. حرکات موزون هنری است که رابطه ایده‌ها و احساسات است و مانند سایر رشته‌های هنری مکمل تجارب تربیتی بوده و در بهبود سطح کیفی زندگی مؤثر است. ارتقای سطح تندرستی، دنبال کردن فعالیت‌های مفید تفریحی و اظهارات خلاق از طریق حرکات موزون تجاربی هستند که همراه با فعالیت‌های حرکتی در قلمرو تربیت بدنی و ورزش زمینه بهبود زندگی را در افراد به وجود می‌آورد. به خصوص اجرای این حرکات در کودکان، فرصت ابتکار و تلاش فردی را نیز به کودک می‌دهد.

اوقات فراغت[ویرایش]

انجمن بین‌المللی جامعه‌شناسی فراغت را این طور تعریف کرده است: «فراغت عبارت است از مجموعه‌ای از اشتغالات که فرد به میل خود برای استراحت یا تفریح و یا به منظور توسعه آگاهی‌ها و یا فراگیری غیر انتفاعی و مشارکت اجتماعی داوطلبانه بعد از رهایی از الزامات شغلی، خانواده و مذهبی- اجتماعی بدان بپردازد» بدین ترتیب فراغت در وهله اول نوعی رهایی از کار و سایر وظائف است. این وظائف شامل وظائف اساسی است که از مذهب، جامعه و خانواده نشأت می‌گیرد. از این رو فراغت را می‌توان مانند شمشیر دولبه‌ای دانست که ممکن است به دو نتیجه کاملاً متفاوت منتهی شود. یا شخصیت فرد را در مسیر کمال شکوفا می‌کند و آن را بارور می‌سازد و یا برعکس موجب فساد و تخریب فرد و جامعه می‌شود. یونانیان قدیم معتقد بودند که هدف از کار و اشتغال روزانه کسب اوقات فراغت و تفریح است که بدون آن فرهنگی وجود نخواهد داشت. برای فراغت تعاریف متفاوتی به دست داده‌اند بعضی آن را آزادی از کار دانسته‌اند، در صورتی که بعضی دیگر آن را وسیله‌ای برای کنترل اجتماعی تلقی کرده‌اند. عده کمی آن را چیزی غیر از بیکاری می‌دانند و معتقدند که در جوامع مترقی اصولاً بیکاری وجود ندارد و اگر هم باشد به مقدار بسیار جزئی است. با این همه و با وجود تعاریف مختلفی که از فراغت شده است می‌توان گفت زمان عامل اصلی فراغت به شمار می‌رود.

دکتر جی بی‌ناش در کتاب «فلسفه فراغت و تفریحات سالم» در تعریف فراغت می‌گوید: فراغت مربوط به اوقاتی از زندگی می‌شود که انسان کار موظف و دیگر وظائف شرعی و اجتماعی خود را تمام کرده باشد و یا در خواب نباشد. فعالیت کودکان در اوقات فراغت بازی است، در صورتی که این وقت را بزرگسالان در ورزش و سایر فعالیت‌های فرهنگی و هنری می‌گذرانند و به علائق مختلف علمی و هنری خود می‌پردازند.

جرالد بی‌فیتز در کتاب «سازمان تفریحات سالم در جامعه» می‌نویسد: فراغت یک دوره یا بخشی از زندگی انسان است و تفریحات سالم در این دوره نوعی بیان علائق و   نگرش‌های فرهنگی اوست نامبرده می‌گوید فراغت برای همه افراد جامعه وجود دارد، لیکن آنچه مهم است چگونگی استفاده از این اوقات است. بسیاری از فعالیت‌ها در زمان فراغت از کار می‌توانند سودمند، سازنده، سالم و توانبخش باشند و برای تجدید قوا و آمادگی بهتر برای ادامه کار و تلاش روزانه و رفع خستگی فیزیکی و روانی از یکنواختی ناشی از آن به کار گرفته شوند. بالعکس فعالیت‌ها و اعمال زشت وناپسند از قبیل بزهکاری، قماربازی و سایر تفریحات ناسالم و تخریب‌کننده و مضر باعث سقوط انسان و شخصیت فردی و اجتماعی او خواهد شد.

جرج دی بالتر در کتاب «مقدمه تفریحات سالم و بازی در جامعه» به این نکته اشاره کرده است که تفریحات سالم و ورزش در گذراندن اوقات فراغت نقش سازنده‌ای در جامعه دارد. او معتقد است که واژه بازی و ورزش در اوقات فراغت کودکان و جوانان نوعی بیان حالت‌های روانی یا عاطفی و عادات رفتاری آنها است. اکثر نویسندگان و صاحب‌نظران ورزشی را عقیده بر این است که بازی و ورزش یکی از عوامل اصلی و مؤثر در روند رشد کودکان، نوجوانان و جوانان است و در نزد بزرگسالان آثار فیزیولوژیکی و روانی دارد که به بهداشت جسمی و ذهنی آنان کمک می‌کند.

بازی[ویرایش]

بازی لغتی فارسی و از نظر دستوری اسم عام است. فرهنگ «عمید» بازی را چنین تعریف کرده است: «سرگرمیِ به چیزی، ورزش، تفریح، قمار، به عنوان فعل بازی کردن چیزی در دست گرفتن و خود را بیهوده با آن سرگرم ساختن و فریفتن». فرهنگ «وبستر» در توضیح مفهوم کلمه بازی می‌نویسد: «حرکت، جنبش و فعالیت همانند حرکت عضلات، آزادی در حرکت یا جنبش فعالیت یا تمرین‌هایی برای سرگرمی، تفریح یا ورزش».

«جان هویزینگا» استاد تاریخ عمومی و جغرافیای سیاسی و فرهنگ‌شناس مشهور هلندی می‌گوید: بازی فعالیتی است آزاد، خارج از زندگی عادی و معمولی. اگرچه هنگام پرداختن به آن، بازی‌کننده را به کلی از خود بی خود و مجذوب می‌کند، با این وصف جنبه جدی ندارد. بازی فعالیتی است که با سود آوری مادی ارتباطی ندارد و از طریق آن نمی‌توان استفاده مالی نمود. بازی در محدوده زمان و مکان مناسب و مخصوص به خود و بر حسب مقررات تعیین شده و شیوه منظم جریان می‌یابد. «راجرکای لوا» جامعه شناس دیگر فرانسوی معتقد است: بازی فعالیت است اختیاری و ارادی جدا از واقعیت، بی‌ثبات و تغییر پذیر که از مقررات خاصی (وانمود کردن به تبعیت از مقررات خاصی) انجام می‌گیرد. «پاتریک» روان شناس فرانسوی می‌نویسد: اصطلاح بازی را می‌توان به تمام فعالیت‌های آزاد و دلخواه که صرفاً به خاطر خودشان (و نه هدف دیگر) انجام می‌گیرد، اطلاق کرد. سود آنها در خود پرورشی است. پرداختن به آن و ادامه دادن آن تحت هیچ یک از عوامل اجباری درونی و بیرونی نیست.

«ویلیام استر» در کتاب «روانشناسی در دوره کودکی» بازی را فعالیت غریزی و نوعی تمرین‌های مقدماتی برای زندگی واقعی می‌داند. «آرنولدگزل» کاملاً با «استرن» هم عقیده است. او در کتاب «کودک از 5 تا 10 سالگی» می‌نویسد: «بازی تمرین‌های دوران کودکی برای آمادگی فعالیت‌های جدی در دوران بزرگسالی است» «جان دیویی» فیلسوف و مربی بزرگ امریکایی معتقد است تمام موجودات زنده بر اساس ساخت مکانیکی و فیزیکی خود به کوشش و فعالیت نیاز دارند. او می‌گوید: «این احساس نیاز باید از راه‌های گوناگون ارضاء شود، بازی یکی از آنهاست، به همین دلیل انسان به صورت آزاد وخودمختارآن را اجرا کند» «آرتور جرسیلد» محقق دیگر امریکایی نظریه خود را به زیباترین شکل بیان می‌کند: بازی راهی است که ممکن است کودک را از مجهول به معلوم (یادگیری) هدایت کند. موضوع مهم در این راه، تخیل و تجربه کودک است. نظریه «جرسیلد» از چنان استحکام علمی برخوردار است که اکثر روان شناسان در پذیرش آن اتفاق نظر دارند. نگاهی به تعاریف ارائه شده گویای این واقعیت است که علی رغم سخن گفتن از موضوع و پدیده‌ای واحد، پاره‌ای از تعاریف تا حدود زیادی با یکدیگر تفاوت دارند تحلیل مختصر تعاریف به تبیین کلی موضوع کمک خواهد کرد.

«هویزینگا» از منظر فرهنگی و جامعه‌شناسی پدیده بازی را مطالعه قرار داده، لذا توجه زیادی به ابعاد روانی معطوف نداشته است. اگر چنان که او می‌گوید بازی نیازمند زمان و مکان مخصوص و مناسب است، چرا کودکان در هر مکان و زمانی که بتوانند بازی می‌کنند؟ ثانیاً این اعتقاد که بازی‌ها در قالب و شیوه منظم انجام می‌گیرند، چه طیفی از فعالیت‌های کودک را در چه سنی در برمی‌گیرد؟ آیا بازی کودک 2 ساله هم مشغول همین قاعده می‌شود؟ و سرانجام این که حاصل غایی بازی کودکانه چیست؟

از آنجا که بینش و زاویه نگرش «کای لوا» نیز جامعه‌شناسی فرهنگی است، او نیز به مبانی   روان شناختی بازی توجه نداشته است. او علاوه بر سؤالات مربوط به «هویزینگا» به سؤال دیگری هم باید پاسخ دهد: بازی برای چه کسی جدی نیست، برای «کای لوا» یا برای کودک؟ «میشل دومونتی» فیسلوف معروف رنسانس گفت: «بازی برای کودکان تفریح نیست. جدی‌ترین کار آنان است.»

«استرن» و «گزل» از دیدگاه روان شناختی بازی را مورد مطالعه و تفسیر قرار داده‌اند؛ بنابراین سؤالات مطرح در برابر آنان می‌تواند از منظر جامعه‌شناختی مطرح شود:

آیا شکل بازی همیشه ثابت است به طوری که همه اشکال بازی، تمرینی برای زندگی جدی در بزرگسالی است؟

آیا محیط و فرهنگ به عنوان دو عنصر اساسی نقشی در تعیین و انتخاب بازی ایفا نمی‌کنند؟ اگر پاسخ منفی است، بازی‌های محلی و بومی چه جایگاهی در این طیف وسیع دارند؟

و سرانجام اینکه آیا اصولاً پاره‌ای از بازی‌ها نیازمند ضوابط و مقررات خاص نیستند؟

مروری بر آنچه گذشت گویای این واقعیت است که سعی شد از طریق بسط وگسترش بحث، ذهن دانشجویان به سوی هدف هدایت شود؛ بنابراین سؤال اصلی این است که چرا فعالیت‌هایی تحت عنوان «بازی» دارای تعاریف غیر متشابه و گاه متفاوت است؟ شیوه ارائه بحث تا حدودی پاسخ را روشن ساخته است:

اولاً آنچه در فرهنگ جهانی «بازی» نامیده می‌شود، طیف وسیعی از فعالیت‌های جسمانی (فردی و گروهی) و روانی را در بر می‌گیرد که از شکل، محتوا و انگیزه متفاوت هستند. لذا برای دستیابی به تعاریف مشخص و روشن، گروه‌بندی آنان اجتناب ناپذیر است.

اهداف بازی[ویرایش]

ازدیدگاه نظام تربیتی اسلام، انسان به اراده خداوند خلیفه خدا در روی زمین قرار داده شده پس باید خدا گونه شود و به اخلاق الهی آراسته گردد. او در حرکت از خودی خود و رسیدن به لقاء الله در مسیر و حرکت دایمی است و در این راه از تمامی موهبات خداوندی که به او عطا شده است اعم از اعضاء و جوارح و نیروهای نهانی خویش استفاده می‌نماید. چون معلومات و مهارت‌های مختلف انسان جنبه اکتسابی دارد، برای به فعلیت در آوردن استعدادها و قوای خویش اعم از ظاهری و باطنی باید به آموزش و تمرین بپردازد و اهمیت تربیت بدنی و ورزش در آمادگی یرای رسیدن به کمال لایق انسانی در همین جا آشکار می‌شود. به‌طور کلی اهم اهداف تربیت بدنی و ورزش در سه بخش خلاصه می‌شود:

1- ساخت شخصیت انسان‌ها و تربیت و تزکیه آنها.

2- بهداشت و سالم سازی افراد.

بر این اساس تربیت بدنی به‌عنوان یک روش عملی می‌تواند تحقق بخش اهداف تربیتی اسلام باشد؛ یعنی پرورش و تزکیه افراد از طریق عمل و نه صرفاً خواندن و شنیدن و گفتن. به واسطه تربیت بدنی و با برخورداری از فرصت‌های فراوانی که در حین فعالیت‌های مختلف ورزش به وجود می‌آید، بهترین موقعیت برای ارائه نکات تربیتی و شناخت ویژگی‌های روحی و اخلاقی افراد و القاء ارزش‌های الهی به دست می‌آید. اهمیت این امر در دوان تربیت پذیری (کودکی، نوجوانی، جوانی) بیشتر است. لذا این مسائل مهم به‌عنوان محور و اساس  فعالیت‌های تربیت بدنی و ورزش محتاج دقت و توجه فراوان  می‌باشد.

به ترتیب با توجه به سه هدف عمده تربیت بدنی که بیان شد هدف تربیت و تزکیه در این رشته، دیگر اهداف را تحت الشعاع قرار می‌دهد. با واسطه قرار دادن بدن و بکار گیری و هدایت فعالیت‌ها و وادار کردن بدن به عادت مطلوب و بالا بردن قوه و توان جسم باید به ترتیب و تزکیه پرداخت. چه بدن و اندام و جوارح سالم را آنگاه ارزشمند می‌شناسیم که در جهت هدف مطلوب و آرمانی حرکت نماید.


[1] Spartans

[2] Athenians

[3] Thebes

[4] Olympus

[5] Laurus nobilis


[1] Isroria

[2] Istoria

[3] Historia

[4] History

[5] James Robinson

[6] Bourgeoisie

[7] Aspa

[8] Mithra

[9] Ktsias

[10] Duris

[11] Atheneaus

[12] Strabon

[13] جوانمردان

[14] اصلاح طلبان

[15] دوندگان پستچی رده:مقاله‌های ایجاد شده توسط ایجادگر


This article "تاریخچه تربیت بدنی" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:تاریخچه تربیت بدنی. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.



Read or create/edit this page in another language[ویرایش]