جمشید سروشیار
زندگی[ویرایش]
جمشید مظاهری سیچانی متخلص به سروشیار، ادیب، محقق، اصفهانشناس، مورخ، شاعر و نسخهشناس کمنظیر اصفهان در ۱۶ خرداد ۱۳۲۱ شمسی در محله پاچنارِ سیچان اصفهان به دنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدایی را در دبستان پیشوا و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان ادب اصفهان گذراند. در دوره کارشناسی (۱۳۴۸-۱۳۴۴) در دانشگاه اصفهان از وجود استادانی نظیر سیداحمد خراسانی، فرهاد آبادانی، خسرو فرشیدورد، ابوالحسن نجفی و عبدالوهاب نورانی وصال بهرهمند شد. در مقطع کارشناسی ارشد (۱۳۵۲-۱۳۵۰) در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران محضر استادانی همچون مهدی محقق، مجتبی مینوی، عباس زریاب خویی و سید جعفر شهیدی را درک کرد.
وی همزمان با تحصیل در اصفهان و تهران، مدتی آموزگار دوره ابتدایی در دبستانهای خمینیشهر بود تا اینکه در سال ۱۳۴۸ به دبیرستان بازرگان اصفهان منتقل شد. در سال ۱۳۵۳، پسازآنکه رئیس وقت دانشگاه اصفهان از مراتب فضل وی آگاهی یافت، وی را برای تدریس به این دانشگاه دعوت کرد و وی سالها بهعنوان مربی گروه زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان تدریس کرد. وی که در بند مراتب و عناوین دانشگاهی نبود در سال ۱۳۷۹ با پذیرش کتاب تاریخ اصفهانش بهعنوان رساله دکتری، به مرتبه استادیاری ارتقا یافت و پس از بازنشستگی در سال ۱۳۸۶ تا پایان عمر به پژوهش و تدریس و افاضه مشغول بود. [۱]
استاد مظاهری از مشتاقان و جستجوگران سرسخت دانش و عاشق کتابها و نسخههای خطی بود و اغلب عمر خود را به مطالعه و تحقیق گذراند. وی از سال ۱۳۴۶ به بعد، به همکاری با مجلات معتبر ادبی پرداخت که حاصل آن بیش از ۵۰ مقاله کوتاه و بلند ارزشمند در نقد کتاب، تصحیح متون و جستارهای ادبی است که در نشریاتی چون یغما، راهنمای کتاب، آینده، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، نشر دانش، پژوهشنامه زبان و ادبیات فارسی، جهان کتاب، دریچه و چند نشریه دیگر به چاپ رسیدهاست. در کتاب های «سرو رشید»، «دانشنامه جهان اسلام» و «دانشنامه تخت فولاد» نیز مقالاتی از وی به چاپ رسیدهاست؛ همچنین وی بهعنوان استاد راهنما و استاد مشاور دهها پایاننامه از دانشجویان دوره کارشناسی ارشد و دکتری رشته ادبیات را راهنمایی کرد. بررسی این پایاننامهها نشان میدهد وی برای معرفی و نقد نسخههای خطی شوق و علاقهای فراوان داشتهاست.
وی در تسلط به متون ادبی به ویژه آثار ادیبانی چون خاقانی، ناصرخسرو، فردوسی، حافظ و سعدی استادی کمنظیر بود و به دقایق و نکات پیچیده متون آگاهی بسیاری داشت. نثر او به شهادتِ مقالات و تصحیحها و تحقیقاتش نثری استوار و پخته و درعینحال روان و دلانگیز است. وی شعر نیز میسرود و «سروشیار» تخلص میکرد اما تمایلی برای انتشار آنها نداشت.
استاد مظاهری در عرصه تاریخ نیز صاحب معلومات فراوان بود و در اصفهانشناسی کمنظیر بود. تعلیقات او بر کتاب تاریخ اصفهان نوشته میرزا حسن خان جابری انصاری نشاندهنده وسعت و عمق اطلاعات او در تاریخ و آثار تاریخی و رجال و منابع اصفهان است. دکتر لطفالله هنرفر از وی بسیار تعریف و تمجید میکرد و میگفت: «در شناخت اصفهان در همه ابعاد کسی را به جامعیت جمشید مظاهری نداریم».
استاد مظاهری برای راهنمایی دانشجویان و محققان، بسیار سخاوتمند و مشتاق بود و به همین سبب در بین دانشجویان و محققان اصفهان محبوبیت بسیاری داشت. وی انسانی فروتن و بیادعا بود و گاه برای پرسیدن نکتهای یا اطلاع از کتابی از استمداد جستن از کسانی که چندین سال از او کوچکتر بودند ابایی نداشت. وی اهل ریاکاری و مجامله نبود و نظرات خود را در نقد نابسامانیهای عرصه فرهنگ بیان میکرد؛ چنان که برای حفظ تخت فولاد -گورستان بسیار قدیمی اصفهان- خوندلها خورد و ازجمله در اعتراض به تخریب تکایای تخت فولاد و نابودی قبور مشاهیر مدفون در آن، مقالهای با عنوان «نامهای در باب قبرستان تخت فولاد» نوشت و در کیهان فرهنگی چاپ کرد [۲]؛ همچنین هنگامیکه مطلع شد عوامل شهرداری اصفهان کمر به انهدام مزار بابافولاد (سند اصلی تخت فولاد) بستهاند، به رایزنی با محققان و صاحبان نفوذ پرداخت و موفق شد از این اقدام جلوگیری کند. دو تن از دانشجویان رشته مرمت آثار تاریخی را نیز به تعمیر سنگ مزار ارزشمند بابافولاد مأمور کرد و این کار بهخوبی به پایان رسید.
استاد مظاهری در یکی دو دهه آخر عمر از برخی مقامات دانشگاه اصفهان نامهربانیهای بسیار دید و از ساعات تدریس او کاستند. بیماری دیابت نیز او را گرفتار درد و رنج کرده بود؛ بااینهمه، وی تدریس و تحقیق و نوشتن مقاله و تصحیح متون را واننهاد تا اینکه بر اثر گسترش بیماری و آسیب دیدن قلب و کلیه در بیمارستان دکتر چمران اصفهان بستری شد و روز پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶شمسی چشم از جهان فروبست. پیکر استاد در میان حزن و اندوه علاقهمندان و شاگردانش و شمار بسیاری از هنرمندان واهالی فرهنگ و ادب اصفهان از منزل پدری بهسوی آرامستان باغ رضوان تشییع و در قطعه نامآوران به خاک سپرده شد.
آثار[ویرایش]
در سال ۱۳۵۸، اولین تصحیح استاد جمشید مظاهری از کتاب «تاریخ اصفهان» جابری انصاری انتشار یافت. این چاپ تعلیقات کمی داشت و استاد بیست سال دیگر تحقیق کرد تا در سال ۱۳۷۸، این کتاب را بار دیگر با تعلیقات عمیق و ارزشمندی به چاپ رسانید. این چاپ حدود ۶۰۰ صفحه است و شامل آلبومی از دهها عکس مرتبط است که استاد با زحمت بسیار جمعآوری کرد. بنا بر قول اکثر اهلفن، تعلیقات استاد گرانقدرتر از متن کتاب است. وی با مراجعه به صدها کتاب مختلف، این حواشی ارزشمند را نوشت و در واقع، کتاب را احیا کرد. استاد مظاهری در مقدمه کتاب مذکور چنین آوردهاست: «آنان که به «تاریخ اصفهان و ری و همه جهان» درنگریستهاند میدانند که آن مجموع نفیس، کتابی چندان بسامان نیست. نه مطالب نظم و نسقی استوار دارد و نه اسلوب انشای مؤلف طرزی تندرست و بهنجار است. بگذریم از اینکه صحت بعض منقولات وی در محل تأمل است. باری، نویسنده این سطور را که دیری است تا بر مطالعه آثار انصاری مواظبت دارد دریغ آمد این گنج شایگان که خاک انبار تشویش و تعقید است، همچنان از نظر پژوهندگان پنهان ماند؛ پس فایدهجویی را صلاح آن دید که در مطالب جایجای ترتیبی و نظمی تازه دهد تا بعض حرفها که رشته سخن را میگسلد به فراویز کتاب یا جای فراخور خویش نقل گردد؛ نیز آنچه را خطا و ناتمام میدانست سعی نمود تا با استعانت از کتب دیگر به اصلاح گراید و تمام شود» [۳]
کتابها[ویرایش]
۱. ادوات شعر و مقدمات شاعری (گزیده المعجم شمس قیس رازی) (۱۳۴۸). به کوشش جمشید مظاهری و محمد فشارکی. اصفهان.
۲. تاریخ اصفهان (بخش نخست) (۱۳۵۸) تألیف میرزا حسن خان جابری انصاری. اصفهان: مشعل.
۳. رساله رباعی (۱۳۵۸). تألیف مفتی سعدالله مرادآبادی. اصفهان: چاپخانه عرفان.
۴. شرح مشکلات دیوان ناصرخسرو (نقد حاضر در تصحیح دیوان ناصر) (۱۳۶۳). تألیف ادیب پیشاوری. به اهتمام جمشید سروشیار. اصفهان: سهروردی.
۵. معیار الاشعار در علم عروض و قوافی (۱۳۶۳). نوشته خواجه نصیرالدین طوسی (چاپ از روی نسخة عکسی). به اهتمام جمشید مظاهری و محمد فشارکی. اصفهان: سهروردی.
۶. تاریخ اصفهان (۱۳۷۸). تألیف میرزا حسن خان جابری انصاری. اصفهان: مشعل؛ شرکت بهی.
۷. گزیده رباعیات کمال اسماعیل (۱۳۸۹). به خط استاد نصرالله معین الکتاب. اصفهان: سازمان فرهنگی-تفریحی شهرداری اصفهان.
مقالات[ویرایش]
۱. «بوستان سعدی (تصحیح محمد استعلامی)». راهنمای کتاب، ۱۳۴۷، ش. ۱۱، صص. ۵۲۴-۵۲۱.
۲. «نامهای از شیخ علی حزین لاهیجی». یغما. ۱۳۴۸، ش. ۲۵۱، صص. ۲۶۸-۲۶۵.
۳. «دیوان ادیب صابر ترمذی». راهنمای کتاب. ۱۳۴۸، ش. ۱۰-۹، صص. ۵۶۱-۵۴۹.
۴. «مثنوی جمشید و خورشید سلمان ساوجی (آسموسن و وهمن)». راهنمای کتاب، ۱۳۴۹، ش. ۷-۵، صص. ۴۲۴-۴۱۷.
۵. «جمشید و خورشید سلمان». راهنمای کتاب، ۱۳۵۰، ش. ۸-۷، صص. ۶۱۸-۶۱۶.
۶. «خشری (: هشری؟)». راهنمای کتاب، ۱۳۵۱، ش. ۱۵، صص. ۱۰۷-۱۰۶.
۷. «ده، دهی، دهید، دهاد، دهاده». یغما. ۱۳۵۲، ش. ۳۰۴، صص. ۵۸۸-۵۸۶.
۸. «در باب قطعه بونصر شادی». راهنمای کتاب، ۱۳۵۲، ش. ۱۶، ص. ۳۲۱.
۹. . «[[خیام]] و غزالی». یغما، ۱۳۵۳، ش. ۳۰۹، صص. ۱۵۳-۱۵۲.
۱۰. «آفریجگان- کژین». یغما، ۱۳۵۳، ش. ۳۱۸، صص. ۷۰۴-۷۰۳.
۱۱. . «حوسیان، حوسار». دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، ۱۳۵۳، د. ۱، ش. ۲۵، صص. ۱۷-۱۰.
۱۲. «تاریخ الدول الاسلامیه و معجم الاسر الحاکمه (للدکتور احمد السعید سلیمان)». راهنمای کتاب، ۱۳۵۴، .ش. ۱۷، صص. ۵۹۲-۵۹۰.
۱۳. «قطعهای نه از رودکی در دیوان رودکی». یغما، ۱۳۵۴، ش. ۳۲۶، ص. ۴۸۴.
۱۴. «حاشیهای بر یک کتاب (آثار ملی اصفهان تألیف ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی)». نگین، ۱۳۵۴، ش. ۱۲۷، صص. ۴-۳۴.
۱۵. «پیشاهنگان شعر فارسی (به کوشش محمد دبیرسیاقی)». راهنمای کتاب، ۱۳۵۴، ش. ۱۸، صص. ۸۸۱-۸۶۷.
۱۶. «اعیاد الفرس». یغما، ۱۳۵۴، ش. ۳۲۴، صص. ۳۷۳-۳۷۰.
۱۷. «ملاحظاتی در باب زندگی و آثار ابوالعلاء». دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان. با همکاری عباس اقبال. ۱۳۵۵، د. ۱، ش. ۱۴ و ۱۳، صص. ۱۸۰-۱۷۰.
۱۸. «شرح ابیات کلیله». راهنمای کتاب، ۱۳۵۵، ش. ۱۹، صص. ۸۷-۷۷.
۱۹. «پارسی، فارسی». آینده، ۱۳۵۹، د. ۶، صص. ۶۷۵-۶۷۱.
۲۰. «نی نامه (الرساله النائیه)». دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، ۱۳۶۱، د. ۲، ش. ۱، صص. ۱۱۴-۹۹.
۲۱. «مریم دسیه». آینده، ۱۳۶۱، ش. ۸، صص. ۶۰۸-۶۰۷.
۲۲. «گزیده اشعار ناصرخسرو». نشر دانش، ۱۳۶۳، ش. ۲۵، صص. ۴۳-۴۰.
۲۳. «تاب طره فلانی». حافظشناسی. فراهمآورنده: سعید نیاز کرمانی. تهران: گنج کتاب؛ پاژنگ. ۱۳۶۴، ج. ۷، صص. ۱۳۹-۱۳۴.
۲۴. «خوبان پارسیگو... این پارسی بخوانند». حافظشناسی. فراهمآورنده: سعید نیاز کرمانی. تهران: گنج کتاب؛ پاژنگ. ۱۳۶۴، ج. ۱۰، صص. ۱۸۱-۱۷۷.
۲۵. «تصحیح نقد کمعیار معیار الاشعار». نشر دانش، ۱۳۶۴، ش. ۵، صص. ۳۱۳-۳۱۲.
۲۶. «نامهای از علامه محمد قزوینی به محتشمالسلطنه اسفندیاری». آینده، ۱۳۶۵، س. ۱۲، ش. ۱۲-۱۱، صص. ۷۶۷-۷۶۲.
۲۷. «گزیده اشعار رودکی». نشر دانش، ۱۳۶۶، ش. ۳۹، صص. ۳۹-۳۶.
۲۸. «نامهای در باب قبرستان تخت فولاد». کیهان فرهنگی، ۱۳۶۷، س. ۵، ش. ۴، ص. ۵۴.
۲۹. «گنج شایگان». دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، ۱۳۷۰، د. ۲، ش. ۳، صص. ۲۰۶-۱۲۷.
۳۰. «سُمّ خر عیسی، نعل اسب سیدالشهدا». رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ۱۳۷۲، ش. ۳۲، صص. ۱۶-۱۴.
۳۱. «گزارد حق حافظ خلخالی». نشر دانش، ۱۳۷۴، ش. ۸۷، صص. ۵۰-۴۲.
۳۲. «در باب حقیقتستیزی مؤدبانه خرمشاهی». نشر دانش، ۱۳۷۴، ش. ۸۹، صص. ۸۳-۷۹.
۳۳. «سخنانی نویافته درباره شاهنامه فردوسی». هستی، ۱۳۷۴، ش. ۲، صص. ۱۲۵-۱۱۸.
۳۴. «حاج میرزا حسن خان جابری انصاری. مؤلف تاریخ اصفهان». وقف میراث جاویدان، ۱۳۷۶، ش. ۲۹-۲۰، صص. ۱۸۷-۱۸۲.
۳۵. «یکی از قاعدههای قدیم علم قافیه که متأخران از یاد بردهاند». گلچرخ، ۱۳۷۶، ش. ۱۷، صص. ۱۸-۱۷.
۳۶. «بسوخت دیده ز حیرت». نشر دانش، ۱۳۷۸، س. ۱۶، ش. ۴، صص. ۷۱-۵۵.
۳۷. «نقد و بررسی فرهنگ فارسی مدرسه سپهسالار». نشر دانش، ۱۳۸۲، س. ۲۰، ش. ۳، صص. ۵۹-۵۱.
۳۸. «توضیح درباره برخی از لغات در دیوان ناصرخسرو». نامه انجمن، ۱۳۸۳، ش. ۲، صص. ۲۳-۴.
۳۹. «رسالهای در تحقیق رباعی». فرهنگ، ۱۳۸۴، ش. ۵۴ و ۵۳، صص. ۱۴۴-۱۲۹.
۴۰. . «نقد و بررسی فرهنگ فارسی مدرسه سپهسالار». نشر دانش، ۱۳۸۴، س. ۲۱، ش. ۲، صص. ۵۹-۵۱.
۴۱. «درباره بیت ایرانستیزانه». جهان کتاب، ۱۳۸۷، ش. ۲۳۸ و ۲۳۷، صص. ۶۰-۵۶.
۴۲. «صلاحالدین صفدی و نقد شاهنامه فردوسی». دریچه، ۱۳۸۹، س. ۷، ش. ۲۴ و ۲۳، صص. ۴۳-۳۹.
۴۳. «شاهعباس ثانی، خوشنویس، نقاش، شاعر، هنرشناس». دریچه، ۱۳۹۴، س. ۱۱، ش. ۳۷، صص. ۵۱-۴۵.
۴۴. «سلطانبخت: شاهبانوی فرخندهفال». دریچه، ۱۳۹۴، س. ۱۱، ش. ۳۸، صص. ۵۴-۴۳.
۴۵. «عجم زنده کردم بدین پارسی». دریچه، ۱۳۹۴، س. ۱۱، ش. ۳۹، صص. ۷۹-۷۴.
۴۶. «باباطاهر عریان بنّای قابلی هم بود!». جهان کتاب، ۱۳۹۵، ش. ۳۳۱، صص. ۱۳-۷.
۴۷. . «اصفهان در زوال دولت صفوی». دریچه، ۱۳۹۶، س. ۱۲، ش. ۴۳، صص. ۲۰-۱۱.
۴۸. «حاکم اصفهان در روزگار کریمخان زند». دریچه، ۱۳۹۶، س. ۱۲، ش. ۴۴، صص. ۴۲-۳۵.
۴۹. «خطاگرفتن بر نظم سعدی افصحالمتکلمین». سرو رشید (یادنامة غلامرضا رشید یاسمی). به کوشش ابراهیم رحیمی زنگنه و سهیل یاری. کرمانشاه: دیباچه. ۱۳۹۶.
مدخلها[ویرایش]
۱- «بدایعنگار آقا محمدابراهیم نواب تهرانی». دانشنامه جهان اسلام.
۲- «میرزا حسن خان جابری انصاری». دانشنامه تخت فولاد.
۳- «ملاحسن نائینی». دانشنامه تخت فولاد.
گفتگوها[ویرایش]
۱- «ماتم روزگار (گفتگو در باب عباس غازی)». دریچه، ۱۳۸۶، س. ۴، ش. ۱۴، صص. ۵۳-۴۲.
۲- «خاطرات شهر: نگاهی به اصفهان آن روزها (گفتگو در باب اصفهان قدیم)». دریچه، ۱۳۹۳، س. ۱۰، ش. ۳۵، صص. ۲۸-۱۹.
نقلقولها پس از فوت[ویرایش]
علی رواقی، استاد ادبیات فارسی: «خدا مرحوم استاد مظاهری را رحمت کند. اتفاقاً خیلی خاطره داریم؛ ایشان از دوستان فاضل و کمنظیر و بهنوعی بینظیر درزمینههایی خاص و به خصوص در زمینه تاریخ اصفهان بودند. چند ماه پیش از فوتشان من در اصفهان بودم؛ از من سؤال کردند که چهکاری در دست تألیف دارید. عرض کردم رودکی را دارم کار میکنم. گفتند: "چه جالب! کاش میشد من ببینم". خیلی عجیب بود و هرگاه این سخن ایشان یادم میآید مرا متأثر میکند. حالا میخواهم این کار را بهعنوان یادواره (بهعنوان سالگرد ایشان) دربیاورم. ایشان در دانشگاه اصفهان خیلی مورد بیمهری قرار گرفتند. این اواخر من رفتم دانشگاه اصفهان؛ ایشان به من گفتند برویم اتاق چند لحظهای بنشینیم. وقتی رفتیم دیدیم که در اتاق ایشان را قفل کردهاند و حتی تابلویی را که اسم ایشان روی آن حک بود، کنده بودند. من از کسی که آنجا مسئول بود سؤال کردم که چه کسی این کار را انجام دادهاست؟ گفت نمیدانم. من هم با لحن ناخوشی گفتم هر کسی این کار را کرده انسان ابلهی بوده. این را بگویم که وقتی استاد مظاهری به دانشگاه و اتاق خاص خودشان میآمدند، دانشجویان برای دیدن ایشان صف میبستند [۴]
اصغر دادبه، استاد فلسفه دانشگاه تهران: «هنگامیکه خبر دردناک فوت استاد جمشید مظاهری را شنیدم، این شعر را به یاد آوردم: "حدیث مرگ تو باور نمیتوانم کرد"... .استاد مظاهری از دسته انسانهایی بود که زندگی را برای خود تعریف کرده بود؛ او مردانه ایستاده بود، همانگونه که همه معلمان ایستادهاند.
ایران برای استمرار حیات خود به دو گونه قنات نیاز دارد؛ یکی از این قناتها، قنات آب است که حیات مادی کشور را تضمین میکند و برای ادامه حیاتمان نیازمند احیای آنها هستیم اما قنات دوم حیات معنوی ایران، ادبیات است که جلوهگاه و نگهدارنده فرهنگ عظیم ماست و استاد مظاهری نمونه بارز احیاگر این قنات بود. اندوه بزرگ ما این است که در اصفهان بهاندازه کافی جانشینانی برای افرادی چون استاد مظاهری وجود ندارد؛ به همین خاطر به جوانان توصیه میکنم هر کاری که قرار است را در مملکت خودتان انجام دهید، اگر تمام جهان را بگردید باز هم برای شما همهچیز اینجا در کشور خودتان است؛ بمانید و ارتباطی که استاد مظاهری با این فرهنگ داشت و راهی را که اینگونه معلمان ترویج میکنند دریابید».
مهدی نوریان، استاد ادبیات دانشگاه اصفهان و یار و همنشین دیرین دکتر مظاهری از دوران دانشجویی تا ایام پایانی عمرش: «مجموعه عواملی دستبهدست هم میدهد تا شخصیتی همچون جمشید مظاهری شکل بگیرد. کتابهایی که خوانده بود، معاشران او و بسیاری از عوامل دیگر دستبهدست هم داده بود که استادی همچون او بهعنوان یک مرجع شناخته شود. استاد مظاهری چنان مرجعیتی داشت که وقتی از دنیا رفت، احساس کردیم پشتوانهای را درزمینه علم و دانش از دست دادهایم چراکه پاسخ سؤالاتمان را کامل و با چندین منبع و مرجع میداد. استاد مظاهری همیشه در کتابخانهها حضور و با کتابها ارتباطی مستمر داشت، به کتابفروشی میرفت، میسنجید، به دیگران معرفی میکرد، با دقت میخواند، حاشیه مینوشت و میشناخت و به همین خاطر هم هیچگاه معلوماتش را فراموش نمیکرد. ما نمونه جام جم را در وجود او دیدیم. به دلیل آگاهی و شناختی که در مسائل گوناگون داشت، در زمینههای مختلف برای هر سؤالی پاسخ داشت. مگر جام جم چه بود؟ دلِ آگاه، ذهن روشن، قوه استنباط، هوش و حافظه قوی و بسیاری عوامل دیگر دستبهدست هم داده بود که جام جم در دوران ما تکرار شود.
استاد مظاهری به هیچچیز جز کتاب دل نبسته بود. در جستجوی حقیقت بود و وقتش را صرف شناخت اصفهان کرده بود. باید گفت اصفهان هنگامی معنا پیدا میکند که آن را بهعنوان بخشی از ایران در نظر بگیریم. باید ایران باشد تا اصفهان معنا یابد و استاد مظاهری دستپرورده فرهنگ ایران بود؛ همان فرهنگ درخشانی که همه شعرا داشتند و دلبسته ایران بودند [۵]
مهدی نوریان، در مراسم سالگرد استاد مظاهری: «امسال سال سختی برای همه ما بود. "کس لب ز طرب به خنده نگشود امسال/ وز گریه دمی کسی نیاسود امسال"؛ در تمام روزها و شبهای سالی که گذشت فقدان جمشید مظاهری را با تمام وجود حس کردیم. سال گذشته گفتم از این به بعد هرکجای اصفهان قدم بگذاریم، یاد بیت فردوسی خواهیم افتاد که از زبان رستم به کریاس گفت: «خنک روز کاندر تو بُد جمشید» و در کل لحظات این سال، با تمام وجود این بیت را حس کردیم. از دست دادن یک شخصیت بارز و برجسته علمی و ادبی و مردی دارای فضایل اخلاقی و دوستی برایمان سخت بود. مظاهری طی یک نقد بر کتاب دبیرسیاقی، نکات ارزندهای را در قالب این نقد با زبانی شیوا و متین عنوان کرده بود و دکتر دبیرسیاقی برای چاپ دوم ضمن اعمال این نکات در کتابش از سروشیار تشکر و قدردانی کرد و در سفری که دبیرسیاقی پسازآن به اصفهان داشت، مظاهری از من خواست تا بهرسم تواضع، از معرفی مظاهری با تخلص سروشیار جلوگیری کنم. این بزرگان نظیری ندارند و این باعث تأسف ماست. البته خصوصیت شاگردپروری استاد مظاهری مثالزدنی و عالی بود و آثار وجودی استاد مظاهری هماکنون شاگردان او هستند که به وقت حیات همچون پروانه دور استاد میگشتند و امروز در فقدانش با ادامه راه او، روانش را شاد خواهند کرد».
مرتضی مشتاقی از استادان دانشگاه اصفهان: «با مرحوم مظاهری از زمانی که او در کلاس سوم ابتدایی و بنده در دوره پنجم ابتدایی تحصیل میکردیم، آشنا شدم؛ همچنین در سال ۱۳۵۰ که در دانشگاه مشغول به تدریس شدم، نقدی استثنایی را که بر یک کتاب در یکی از مجلات معتبر نوشته شده بود خواندم و متوجه شدم که نویسنده این نقد مرحوم سروشیار است. او فردی استثنایی، برخوردار از توانی بالقوه در عرصه ادبیات فارسی، معلمی فرهیخته و همچنین انسانی بسیار فرهیخته بود که از سال ۱۳۵۰ فعالیت خود را در دانشگاه اصفهان آغاز کرد».
فضلالله صلواتی، پژوهشگر و استاد دانشگاه: «تربیت شاگردان و مجتهدان افتخاری است که مرحوم مظاهری از آن برخوردار بود. ما از دوران دبستان و تربیتمعلم همراه همدیگر بودیم؛ در دورهای هم در مغازهای با مشارکت هم کتابهایی را در حوزههای مختلف فلسفه، سیاست و... به فروش میرساندیم، درحالیکه استاد سروشیار خود این کتابها را بسیار عمیق مطالعه میکرد. او پیوسته به مسائل اجتماعی و نوشتن کتابها مشغول بود و به ارزیابی مسائل مختلف اجتماعی و کتابهایی که مطالعهشان میکرد میپرداخت، عمر استاد بسیار پربار بود و موفق به تألیف کتابهای مختلف شد».
مهدی تدین، استاد ادبیات دانشگاه اصفهان: «سالیان طولانی باید طی شود تا فردی همانند استاد مظاهری برای تعلیم و تربیت دانشجویان وارد دانشگاه شود. درگذشت استاد مظاهری برای جامعه دانشگاهی ضایعهای بزرگ و غیرمترقبه بود. او مظهر تواضع، اخلاق و صفا بود و به الگویی برای دانشجویان تبدیل شد».
فریدون وحیدا، استاد بازنشسته دانشگاه اصفهان: «استاد سروشیار در عرصه آموزشی و علمی از سبکی منحصربهفرد برخوردار بودند و کسی نمیتواند در این زمینه بهراحتی جایگزین ایشان شود» [۶]
محمود عابدی، استاد دانشگاه: «به فرهنگ اصفهان باید تسلیت گفت؛ هم بابت معلم عزیز، صبور، بردبار و به معنای واقعی آرامبخش، دکتر کتابی و هم بابت فقدان مظاهری. هر دانشجویی که از اصفهان به دانشگاه تربیت مدرس میآید و اسم اصفهان را میآورد، دلتنگی من به اصفهان را دوچندان میکند و وقتی از او میپرسم چه کسی را در اصفهان میشناسد، حتماً نام دکتر مظاهری را میآورد. اصفهان هنوز هم پر از فاضلانی است که نام و فرهنگ آن را زنده نگه میدارند. آرزو دارم یاد استاد مظاهری و یادگارهایشان پاینده باقی بماند» [۷]
پیامهای تسلیت[ویرایش]
پیام تسلیت دکتر مهرعلیزاده استاندار اصفهان [۸]
پیام تسلیت معاون شهردار اصفهان[۹]
پیام تسلیت شهردار اصفهان دکتر نوروزی[۱۰]
پیام تسلیت مهدی مقدری دبیر کل سازمان عدالت و آزادی[۱۱]
پیام تسلیت انجمن ترویج زبان و ادب فارسی[۱۲]
پیام تسلیت دانشگاه شهید باهنر کرمان[۱۳]
پیام تسلیت غلامحسین غلامحسین زاده از انجمن علمی استادان زبان و ادب فارسی[۱۴]
پیام تسلیت مدیرعامل خانه کتاب[۱۵]
پیام تسلیت قطب علمی تحقیق در متون حکمی و عرفانی دانشگاه اصفهان[۱۶]
یادداشتهای شاگردان استاد در شماره ۴۶ فصلنامه دریچه[۱۷]
در ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷، انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی و کانون ادبی دانشگاه یزد به مناسبت هفته گرامیداشت مقام استاد، نشست بزرگداشت مرحوم دکتر جمشید مظاهری (سروشیار)، استاد فقید زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان را برگزار کرد. [۱۸]
مراثی[ویرایش]
فرزاد ضیایی حبیبآبادی:
از واقعهای شهر به ماتم بنشست/
مردی ز شماره خرد رفت ز دست
شد علم در این مُلک، عزادار و یتیم/
جمشید مظاهری به ایزد پیوست
پانتهآ صفایی:
بگویم روح اقیانوس در این شهر خشکیدهاست؟
و یا دست اجل یک باغ بیپاییز را چیدهاست؟
چه باید گفت؟ هر چیزی بگویم کمتر از درد» است!
چه باید گفت با شهری که داغی اینچنین دیدهاست؟
به این شهرِ دلش از شیشه و کاشی چه باید گفت؟
که از غم، چلستون پیکرش یکباره لرزیدهاست.
پسازاین، دستمال ابر از دستش نمیافتد.
چه باران سیاهی روی دانشگاه باریدهاست!
شبیهت کیست آخر؟ فیالمثل خورشید؟! او را هم کسی روشنتر از لبخند گیرای تو نشنیدهاست!
به قدر و آبرو، این خاک را کردی لسانالارض
تو را در دامنش کِی باغ رضوان خواب میدیدهاست؟
چه کاشیها که از گلدستهها ناخوانده میافتند!
اگر باور کنند آن چشمها در خاک خوابیدهاست
ابراهیم اسماعیلی اراضی:
خبر رسید، خبر پتک شد، خبر سم شد/ خبر رسید و خبرها تمام مبهم شد
بداهه میخواندم، اصفهان درآمد کرد/
بداهه میگفتم واژههام نم نم شد
خبر رسید که جمشید ملک دانایی/
سروشیار ادب با سروش محرم شد
خیال میکردم عید تازه در راه است/
خیال میکردم ناگهان محرم شد[۱۹]
عبدالرضا موسوی طبری:
مادهتاریخ وفات استاد جمشید مظاهری:
فلک امروز گفت با پیری/
کیستی ای رهیده از دامم؟
گفت جمشیدم و مظاهریام/
وه چه شیرین شد از اجل کامم
رستم از این سرا و دلشادم/
جستم از این جهان و آرامم
خواست تاریخ آرمیدن، گفت/
«سایهام» کم شد از سر نامم
ابوالقاسم سری (از ادبا، شعرا و نویسندگان توانا و نویسندة آثاری همچون «دین و دولت در ایران»، «تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار» و «برافتادن صفویان و برآمدن محمود افغان» نیز شعر بلندی در وصف جمشید مظاهری سرود که بخشی از ابیات ابتدایی آن بدین شرح است:
جمشید سروشیار ما رفت/
دیشب وی از این دیار ما رفت
تنها و ملول بود و بیمار/
جمشید سروشیار ما رفت
در ملک سخن بزرگمردی/
از صحنه روزگار ما رفت
از بهمنماه هیجده روز/
از هستی نابکار ما رفت
در سال هزار و سیصد و شش/
از بعد نود قرار ما رفت
او رفت و رهید از بد دهر/
اما ادب از کنار ما رفت
مردی سره بود و بیقرین بود/
سرمایه افتخار ما رفت
دیشب دیدم که ابر بگریست/
آنگاهکه دوستدار ما رفت
مسعود صفری:
چه روزها که در خیال واژهای غریب، شهر را قدم زدی
و برگههای بادبرده را گرفتی و باز هم به هم زدی
ای مسافر خموش رند
چه درسها که با اشاره دادهای
همچو طوطیان هند
همچو شمس با دقیقههای چشم...
تو کلاس، آن مربع کلیشه را به بیکرانه دوختی
تو برای نان شب، کتابهای خانهات که نه، پیرهن فروختی...
از این زمانه هیچ، غیر جوی مولیان و بوستان
جز بهار لَخت لَخت ارغوان
نخواستی و برنداشتی
من برای دیدنت بهانه را
چشمهای تو
-آن کتابخانه- را
دوست داشتم
من اگرچه عمر خویش را به باد دادهام
جزوه تو را نگاه داشتم...
بعد تو
آن دوشنبهها که خواب از تمام بچهها پرانده بود
که جزء عمرمان نبود
مثل آب، از دو دست سررسید ریخت.
غیر عقل سرخ باورت نبود.
در میان خانه امید
پابهپای خواجه رشید
با کتابهای بوعلی
مرگ را چشیدهای
بار اولت که نیست
کاش؛ بار آخرت نبود، کاش [۲۰]
خسرو احتشامی:
اصفهان شهر بیبدیلی بود/
پیش از آنکه شما سفر بروید
کاش هرگز نمیرسید از راه/
بامدادی که بیخبر بروید
کوچهها بیشما یتیم شدند/
ابرها بغض در گلو دارند
نهرها با کسی قدم نزدند/
سروها از زمین طلبکارند
اینطرف چارباغ غمگین است/
خواجوی پیر پا به گل مانده
آنطرف پشت سد شاهعباس/
زندهرود آرزوبهدل مانده
چه بگویم که بعد رفتنتان/
بعد از آن هجرت سراسر درد
سینه از غصهها چهها که ندید/
اشک با دیدهها چهها که نکرد
خاطرم هست روز رفتنتان/
یک نفر داشت سر تکان میداد
یک نفر داشت زیر لب میگفت/
بیرق اصفهان به خاک افتاد
واژهها بیشما گرفتارند/
بیشما شعر را دلیلی نیست
اصفهان با شما صفاهان بود/
بیشما شهر بیبدیلی نیست
پایاننامههایی با موضوع تصحیح نسخ خطی، به راهنمایی استاد جمشید مظاهری[ویرایش]
۱. احيا، تصحيح و شرح مثنوی سروشنامه آصف قهفرخی. ۱۳۷۶.
۲. تصحيح صحيفه اولي از كتاب مخزن الانشاء واعظ كاشفی. ۱۳۷۷.
۳. تصحيح و تحشيه خردنامه و منتخب نجات نامه. ۱۳۷۹.
۴. مقدمه، تصحيح و تحشيه ديوان ميرزا عبدالله عشق و ميرزا داوود اصفهانی. ۱۳۸۰.
۵. تصحيح مجموعه بديعيه. ۱۳۸۲.
۶. تصحيح و تحشيه الارشاد في الانشاء شمس منشی نخجوانی. ۱۳۸۶.
۷. تصحيح و تحشيه نورالحديقه لاهل الحقيقه سنايی غزنوی بر اساس نسخه سفينه تبريز. ۱۳۸۷.
۸. تصحيح و تحشيه بخش شرح مشكلات خاقانی از مجموعه ختم الغرائب محمد بن خواجكی گيلانی رشتی. ۱۳۸۸.
۹. مقدمه، تصحيح و تحشيه نيمه دوم كتاب تاريخی-ادبی تاج المآثر. ۱۳۸۸.
۱۰. تصحيح مقدمهای بر فتوحات معنوی عبدالقلی سهالوی. ۱۳۸۸.
۱۱. مقدمه نويسی، تصحيح و تحشيه هفت رساله منحصربهفرد از سفينه تبريز. ۱۳۸۸.
۱۲. تصحيح، ترجمه و تحشيه قواعد الفرس (قدیمترین دستور زبان فارسی به زبان عربی). ۱۳۸۹.
۱۳. مقدمه، تصحيح و تحشيه هدايتنامه ملا ادهم خلخالی». ۱۳۹۰.
۱۴. مقدمه، تصحيح و تحشیه مواهب الهی. ۱۳۹۴.
منابع[ویرایش]
This article "جمشید سروشیار" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:جمشید سروشیار. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.
- ↑ (زهرا آقابابایی، کارنامه ماندگار. دریچه. 1396. شماره 46: صفحات 276-275)
- ↑ (ر.ک. جمشید سروشیار. نامهای در باب قبرستان تخت فولاد. کیهان فرهنگی. 1367. سال 5. شماره 4: صفحه 54)
- ↑ تاریخ اصفهان. میرزا حسن جابری انصاری. تصحیح و تعلیق جمشید مظاهری. اصفهان: مشعل. 1378)
- ↑ (http://www.ibna.ir/fa/doc/longint/272687/)
- ↑ (https://www.imna.ir/news/338075)
- ↑ (https://www.imna.ir/news/337663)
- ↑ (https://www.isna.ir/news/97111910357)
- ↑ (http://iqna.ir/fa/news/3691073)
- ↑ (https://www.imna.ir/news/337003)
- ↑ (https://www.imna.ir/news/337001)
- ↑ (http://booyebaran.ir)
- ↑ (http://www.ispl.ir/new-site/index.php/about-us/news-archives/153-tslit-shoroshiar)
- ↑ (http://plit.fa.uk.ac.ir/ShowNews.aspx?Id=7876[پیوند مرده])
- ↑ (http://www.anjomanfarsi.ir/portal/2013-12-23-06-39-16/)
- ↑ (http://www.khatarnegar.ir/23789)
- ↑ (http://www.cepl.ir/new/index.php/fa/extensions-2/148-2013-12-17-13-35-60)
- ↑ (http://faslnameh.org/content/335[پیوند مرده])
- ↑ https://old.yazd.ac.ir/faculties/humanities/groups/persian/information/news/i/15006[پیوند مرده]
- ↑ https://old.yazd.ac.ir/faculties/humanities/groups/persian/information/news/i/15006[پیوند مرده]
- ↑ (http://www.naghdesher.ir/review/3042)