You can edit almost every page by Creating an account. Otherwise, see the FAQ.

دموکراسی در شیلی

از EverybodyWiki Bios & Wiki
پرش به:ناوبری، جستجو

بخش اول : کلیات  

  در منطقه آمریکای جنوبی، شیلی را می توان توسعه یافته ترین کشور دانست. این توسعه هم در راستای اقتصادی ورفاه مادی بوده و هم به لحاظ توسعه فرهنگی و ساختارهای سیاسی ودموکراتیک. درآمد سرانه این کشور۱۵هزاردلاراست، این رقم سه برابر ایران و نصف ژاپن است. در رتبه بندی جهان شیلی به لحاظ درآمد سرانه مقام ۵۰ را داراست. 


  شیلی کشوری با وسعت ۷۵۰ هزار کیلومتر مربع می باشد (نصف ایران) این کشوربه صورت باریکه ای به عرض حدود ۱۰۰ کیلومتر و به طول بالغ بر۵۰۰۰ کیلومتراز میانه امریکای جنوبی تا پائین ترین نقطه این قاره کشیده شده است. علی رغم اینکه این جغرافیای عجیب به لحاظ عمق استراتژیک بسیار آسیب پذیرمی نماید، اینگونه نبوده و شیلی توسط دو دژ طبیعی، رشته کوه آند درشرق واقیانوس آرام درغرب احاطه شده است. رشته کوه آند با بیش از۷۰۰۰ متر ارتفاع پس ازهیمالیا دومین رشته کوه بلند جهان محسوب می شود. این رشته کوه شیلی را ازآرژانتین جدا می کند.  

  

  شیلی عمدتا در شمال و جنوب ازجغرافیای مناسبی برخوردار نیست.  درشمال این کشور خشک ترین بیابان دنیا آتاکاما قراردارد که حاوی معادن غنی مس، نقره، طلا، نیترات می باشد. ازهمین رو شیلی به لحاظ معدنی کشوری غنی محسوب می شود. در جنوب نیزاین کشور نزدیک به قطب جنوب بوده وضعیت مساعد اقلیمی ندارد. دره بخش مرکزی کشور بخش حاصلخیز و زراعی کشوراست.

  

  جمعیت شیلی حدود ۲۰ میلیون نفر بوده و سکنه این کشور برخلاف دیگرکشورهای امریکای لاتین تقریبا یکدست و اسپانیایی می باشد.  ۸۵% جمعیت کشوردرمناطق شهری زندگی می کنند فقط درسانتیاگو پایتخت ۴۰% جمعیت کشور متراکم شده است. زبان رسمی این کشوراسپانیولی با لحجه شیلیایی می باشد. دین این مردم کاتولیک ۵۵%، بی دین ۲۵% و پروتستان ۱۳% و سایر ادیان حدود ۷% می باشد.   


ارتش    

  شیلی به دلیل دوری جغرافیایی از جهان مسکون و انزوای جغرافیایی خیلی درگیر و دار نبوده واز اینرو ارتشی کوچک و حرفه ای دارد. ارتش این کشور به لحاظ تجهیزات بسیار پیشرفته است. در تاریخ معاصر شیلی ارتش نقش بسیار مهمی در تحولات داخلی داشته و برای سامان بخشی سیاسی کشور و حفظ دموکراسی در شیلی بارها دخالت کرده است. به دنبال کودتای نظامیان در۱۹۷۳م  نیروی پلیس درارتش ادغام شد. اما بدنبال بازگشت دموکراسی در شیلی مجددا پلیس زیرمجموعه وزارت کشور بازگشت.  

 

تاریخ معاصرشیلی      

  در آغازقرن ۱۹ با ظهور ناپلئون بناپارت و اشغال اسپانیا توسط ارتش فرانسه، وضعیت مساعدی برای استقلال طلبان شیلی فراهم شده و درسال  ۱۸۱۸ م این کشور از استعمار اسپانیا مستقل شد. این کشوربه دلیل یکپارچگی فرهنگی و قومی قدیمی ترین نظام دموکراسی را درامریکای جنوبی داراست. دموکراسی در شیلی درگذشته دارای ویژگیهای زیر بود  

۱-دموکراسی الیگارشیک   

۲- انتخابات سالم   

  منظور از دموکراسی الیگارشیک دست به دست شدن قدرت به صورت دموکراتیک میان عده ای معدود بود. در این نظام درهای قدرت به روی همه گروه های اجتماعی باز نبوده و درانحصار گروهی معدود بوده است. از زمان استقلال تا ۱۸۹۰ قدرت بیشتر درانحصار رئیس جمهور بود. در این سال درطی یک جنگ داخلی میان رئیس جمهور و پارلمان، رئیس جمهور خوزه مانوئل بالماسدا شکست خورد و از آن زمان پارلمان نقش بسیار قوی تری در کشور در دست گرفت.   

  انتخابات سالم و به دور از تقلب و توام با پذیرش نتیجه، توسط رقبا، ازویژگیهای کشورشیلی محسوب می شود. درشیلی بسیاری از مناقشات درطی رفراندوم مرضی الطرفین حل شده است.  

  در قرن بیستم به دلیل مشکلات اقتصادی و فاصله طبقاتی، اختلافات درونی در این دموکراسی دیرپا، شکل گرفت. ازسال ۱۹۳۰ به دنبال بحران اقتصادی جهانی، دردنیا بسیاری ازدولت ها درصدد دخالت دراقتصاد کشورهایشان برآمدند. به دلیل وابستگی شیلی به اقتصاد جهانی این تمایل درشیلی نیز به وجود آمد. دولت دموکرات مسیحی ادواردو فری (پدر) بین سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۰ در شیلی یک نظام نسبتا سوسیالیستی برپا کرد، تا بحرانهای اقتصادی کشور را چاره کند اما نتوانست و درسال ۱۹۷۰ سناتور سالوادور آلنده به قدرت رسید.

 

بخش دوم : رژیم آلنده 

  پس از پایان دولت ادواردو فری، سالوادورآلنده که سوسیالیستی میانه رومحسوب می شد به قدرت رسید. وی پس از ۳ دوره شکست متوالی ( ۱۹۵۲-۱۹۵۸-۱۹۶۴) در انتخابات ریاست جمهوری، سرانجام در۱۹۷۰ با اکثریت بسیار ناچیزی پیروز شد. البته بدلیل اختلاف اندک با رقبای خود نیازمند رای کنگره بود. کنگره نیز به وی رای مثبت داده و کرسی ریاست جمهوری شیلی را اشغال کرد. وی پزشکی مارکسیست بود که پیش ازریاست جمهوری سالها به عنوان نماینده مجلس، سناتور، وزیر کابینه در عرصه سیاسی شیلی کار کرده بود. 

  دولت آلنده با اتحاد مارکسیستها و سوسیالیستهای شیلی، « اتحادمردمی» را به وجود آورد. برنامه های این اتحاد مردمی عبارت بود از:  


۱- فسخ یکجانبه قراردادهای خارجی(آمریکا) در صنایع مس تحت عنوان شیلیایی کردن صنایع و متعاقب آن پرداخت غرامت به آنها.  


۲- اصلاحات ارضی و واگذاری زمین به زارعان بی زمین  


۳- سیاست بین المللی مستقل و غیروابسته به غرب که آن را «استحکام بین المللی» می نامید.   


۴- تصدی گری اقتصاد توسط دولت. آلنده به نظام بازاراعتقادی نداشت وآن را موجب استثمارکارگران می دانست. از همین رو بسیاری از واحدهای اقتصادی را به دولت واگذارکرد. 


۵- ارتقای زندگی طبقات فرو دست، نظیر کارگران و حاشیه نشینان 


۶- حذف مجلس سنا و تشکیل کنگره واحد. دولت انقلابی آلنده سنا را به عنوان پایگاه محافظه کاران برنمی تابید.  


۷- تثبیت قیمتها وافزایش دستمزدها.  


۸- ملی کردن صنایع معدنی. دولت آلنده دیگر صنایع معدنی نظیر نیترات ، نقره ، ...  نیز مانند صنعت عظیم مس از بخش خصوصی گرفته شده و دولتی کرد. 

 

۹- پرداخت رانت حمایتی به بخشهای آسیب پذیر مردم  

 

  اقدامات آلنده درماههای اول اثرات مطلوبی گذاشت وعلاوه بر ارتقای وضع معیشتی طبقات فرودست برخی معضلات اجتماعی نظیر بیکاری را کاست. این دقیقا همان چیزی بود که از ده ها سال قبل درشیلی به صورت یک آرزو درآمده بود. اما نتایج درازمدت دستکاری درنظم اقتصادی شیلی در سال دوم خود را نشان داد و از۱۹۷۲ مشکلات اقتصادی، روبه تزاید گذاشت و پیشرفت اولیه معکوس شد.  

در طی دو سال سیاستهای آلنده موجب شد 


۱- فرار سرمایه از شیلی و کاهش سرمایه گذاری  

۲- کاهش تولید  

۳- افزایش بیکاری  

۴- تحریم جهانی : به دلیل اقدامات یکجانبه ای که ازسوی شیلی نسبت به غرب صورت گرفت، توسط دولت امریکا (نیکسون) تحریم های بین المللی نسبت به وی برقرار شد.  

۵- رسانه های جهان آزاد که ازغلطیدن شیلی به پشت پرده آهنین کمونیسم درهراس بودند تبلیغات گسترده ای علیه شیلی آغاز کردند.  

۶- جامعه بشدت بین مخالفان و موافقان دولت دو قطبی شد. این دو قطبی درجامعه به جان هم افتادند. این وضعیت، حاصل سیاست حذفگرایی دولت آلنده بود. به عنوان مثال آلنده با حذف مجلس سنا پایگاه محافظه کاران را که غالبا این مجلس می باشد ازایشان گرفت.  

۷- خروج تورم ازکنترل دولت و اعتصابات گسترده برای گرانی ها.  

۸- درگیری وسیع میان کنگره و دولت آلنده  

۹- تشکیل بخش نظامی وابسته به دولت آلنده. ظاهراً آلنده نسبت به نیروهای مسلح مطمئن نبود از همین رو نیروهای مسلحی برای خود تشکیل داد. 

 

  آخرین اقدام دولت آلنده تصمیم برای تغییرقانون اساسی بود که دراوایل سپتامبر۱۹۷۳ اعلام شد اما دولت فرصت آن را نیافت و در ۱۱سپتامبر۱۹۷۳ دولت آلنده درطی یک کودتای خونین سقوط کرد. خود وی نیز کشته شد.  

  به نظر می رسد تداوم دولت آلنده به دو راه ختم می شد، جنگ داخلی یا  شکل گیری نظام کمونیستی تمام عیار مانند کوبا. اما دخالت ارتش هر دو را مانع شد‌. 


بخش سوم : رژیم پینوشه  

  در۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ ارتش به رهبری ژنرال آگوستو پینوشه درکودتایی خونین دولت آلنده را سرنگون و زمام اموررا بدست گرفت. درشیلی بدنبال کودتا، نظامیان به مدت ۱۷ سال یکه تاز عرصه سیاست کشور بودند. ویژگیهای این دوره عبارتند از: 


۱- بی اعتنایی به حقوق بشر 

  دردوره حکومت ۱۷ ساله نظامیان به خصوص سالهای نخست تمام موازین حقوق بشری زیرپا گذاشته شد. گویی ارتشیان خود را برای هرکاری تام الاختیار می دیدند. این رفتارها موجب کشته و مفقود شدن هزاران نفر شد. بطوریکه هنوزهم بسیاری از سرنوشت عزیزانشان بی خبرهستند. چنین رویه ای در سایر دیکتاتوریهای امریکای جنوبی نیزسابقه دارد.

 

۲- کوچک شدن دولت  

  تلاش نظامیان در دوره خود برخلاف دوره آلنده مصروف کوچک کردن دولت شد. بسیاری از شرکتهای دولتی به بخش خصوصی واگذارشد. اساسا درقانون اساسی ۱۹۸۰ دولت از دخالت درامورسیاسی منع شده بود.  


۳- اعتقاد به نظام بازار  

  نظامیان به شدت معتقد به نظام بازاربودند. احترام به مالکیت خصوصی در قانون اساسی نظامیان نیز تصریح شده بود. ازهمین رومناسبات اقتصادی را درجهت پیوستن مجدد به نظام سرمایه داری انجام دادند. 


۴- سرکوب گری  

  دراین دوره کوچکترین اعتراض و اعتصابی توسط دولت سرکوب می شد. اعتراض و اعتصاب در فرهنگ سیاسی شیلی ریشه دار بود. اما دولت نظامی بی توجه به پیشینه فرهنگی وتاریخی کشور، هیچگونه اعتراضی بر نمی تابید.

  

۵- جذب سرمایه گذاری 

  اگرچه در دوران پینوشه بسیاری از مخالفان از کشور گریختند، اما دوران هفده ساله نظامیان را باید بهشت سرمایه گذاری داخلی و خارجی درشیلی دانست. زیرا نظام به قواعد بازار آزاد به خصوص مالکیت خصوصی و امنیت سرمایه به شدت وفادار بود. 


۶- اعتقاد به دموکراسی در شیلی

  اگرچه پس از کودتا به مدت ۱۷ سال سرنوشت کشور به شورایی نظامی (خونتا) آن هم به شکل قیم مآب واگذارشد. اما همین شورا دراوج قدرت خود ۱۹۸۰ قانون اساسی را به گونه ای تنظیم کرد که تداوم حکومت نظامیان به انتخابات ۱۹۸۸ واگذار شود. این نشان می دهد نظامیان به موقت بودن حاکمیت دیکتاتورمآب خود باورداشتند و می دانستند روزی باید کشور را به مردم واگذار کنند.  

 

۷- تمایل به غرب  

   نظامیان بدلیل وفاداری به نظام سرمایه داری روابط حسنه ای با غرب داشتند. اما این به معنای چپاولگربودن و غیر ملی بودن آنها نبود. بلکه کاملا به منافع ملی پایبند بودند. مثلاً ملی شدن صنایع مس که درزمان آلنده صورت گرفته بود را لغو نکردند و پرداخت غرامت به امریکا را چون گذشته ادامه دادند، ولی راه را برای سرمایه گذاری خارجی در شیلی نبستند.  

 

سرانجام پینوشه  

   در قانون اساسی شیلی ۱۹۸۰ پیش بینی شده بود که در ۱۹۸۸ رفراندومی برگذار شده و تداوم ریاست جمهوری پینوشه (نظامیان) به رفراندوم گذاشته شود. این رفراندوم برگذار شده و در ناباوری رژیم، تداوم ریاست جمهوری پینوشه رای نیاورد (۴۴% موافق در مقابل ۵۶% مخالف) بدین ترتیب دوران گذارازحکومت نظامیان به دموکراسی در شیلی شروع شد.

 

بخش چهارم : مرحله گذار 

  درسال ۱۹۸۸ م ۴۴% درصد رای دهندگان به بقای نظامیان و ۵۶% به رفتن ایشان رای دادند و این یعنی پایان رژیم. اما درعمل روند دموکراتیزه شدن کشور ۱۵ سال طول کشید ودر سالهای قرن بیست ویکم ( ۲۰۰۰ به بعد) تحقق نسبی یافت. هنوزهم این تکامل در شیلی تداوم دارد. جالب اینجاست درسالهای پس از سقوط نظامیان دولتهای منتخب غالبا در دست سوسیالیستها بوده است. اگرچه دوره های کوتاهی نیز جناحهای راست و لیبرال قدرت را دردست گرفته اند.   

  یک سال پس انتخابات سرنوشت ساز تعیین سرنوشت رژیم نظامی, انتخابات ریاست جمهوری برگذار شد و نامزد حزب «همبستگی برای دموکراسی» پاتریسیا آیلوین Patricio Aylwin رئیس جمهورشیلی شد.۱۹۸۹  جالب اینجاست این فرد تمایلات چپ میانه داشت. یعنی دیکتاتوری نظامیان که تمایلات اقتصادی لیبرال داشت در یک انتخابات آزاد دولت را به یک دموکراسی متمایل به سوسیالیسم واگذار کرد.  

  بطورخلاصه فرایند گذاربه دموکراسی درشیلی که از دهه هشتاد میلادی تا پایان قرن بیستم و حتی تاکنون تداوم یافته است عبارتند از :   

 

۱- باور به دموکراسی در رژیم دیکتاتوری  

  همانگونه که گفته شد دولت نظامیان علی رغم تمام ویژگیهای دیکتاتوری به آینده دموکراتیک کشورباورداشت. ازهمین رو دراوج اقتدار۱۹۸۰ قانون اساسی را به گونه ای نوشت که تداوم رژیم نظامیان به رفراندوم ۱۹۸۸ موکول باشد. این نشان می دهد نظامیان فقط درنظام اقتصادی پیرو غرب نبوده و آینده سیاسی خود را نیز عملا مانند غرب دموکراتیک می دیدند.  

 

۲- برنامه ریزی ملی برای دموکراسی در شیلی

  نخبگان سیاسی و مردم وقتی براساس قانون اساسی، می دانستند که باید روزی درانتخابات به تداوم حکومت نظامیان ویا برکناری ایشان رای دهند، شروع به هماهنگی های لازم وهمبستگی با یکدیگر کردند. ایشان می دانستند اگرنتوانند سامان سیاسی دموکراتیک را به وجود آورند کشوربار دیگربه نظم استبدادی نظامیان خواهد غلطید.   

 

۳- دیرپا بودن دموکراسی در شیلی  

  درشیلی فرهنگ حیات دموکراتیک دیرپا بوده و به قرن ۱۹ بازمی گردد. دوره ۱۷ ساله نظامیان یک دوره استثنایی درتاریخ کشوربود. نظامیان معتقد بودند دموکراسی شیلی را از چنگ دیکتاتوری کمونیستی رهانیده اند‌. درنتیجه درشیلی نهادهای مناسب برای احیای مجدد دموکراسی نظیر انتخابات ، قانونگرایی، احزاب ، ... زمینه قبلی داشت.  

 

۴-انتقال قدرت چند مرحله ای  

  انتقال قدرت درشیلی به صورت چند مرحله ای صورت گرفت. انتقال انقلابی و سریع نه از سوی حاکمان و نه از سوی مخالفان قابل قبول نبود. ایشان آن را  انقلابی کور و هرج و مرج طلبانه محسوب می کردند. ازهمین رواین تحولات به تدریج و درطی چند مرحله صورت گرفت.  

مرحله اول : رای نه به تداوم حکومت نظامیان ۱۹۸۸ 

مرحله دوم : انتخاب رئیس جمهورغیر نظامی ۱۹۸۹ 

مرحله سوم : خلع قدرت تدریجی شورای نظامیان ازسال ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۵ 

مرحله چهارم : تغییرقانون اساسی و اصلاح ساختارها  تا سال ۲۰۰۵  

 

۵-توافق محوری  

  زندگی سیاسی درسالهای پیش از۱۹۷۳ به خصوص دردوره آلنده آلوده به جمود سیاسی شده بود. یعنی یک جناح تمایل به حذف جناح دیگر داشته وهیچ انعطافی ازخود نشان نمی داد. درحالیکه محور دموکراسی سیالیت است نه جمود. تلاش برای حذف رقیب یک ارزش دموکراتیک نیست، بلکه سازش و توافق ارزشمندست. ازسال ۱۹۸۸ و حتی سالهای منتهی به این موعد انتخاباتی جناحهای سیاسی شیلی درصدد توافق و سازش با یکدیگر بر آمدند. ازهمین روبه دموکراسی نوین شیلی درقرن ۲۰ و ۲۱،  دموکراسی توافقها گفته می شود.  

 

۶- وابستگی به اندیشکده ها  

  در شیلی رهبری گذاربه دموکراسی مرتبط با اندیشکده ها بود. درواقع نهادها و پژوهشکده هایی بود که اپوزوسیون شیلی را رهبری و راهنمایی می کرد. حتی دیکتاتوری پینوشه نیزبه اندیشه های مهم عصر خود وابسته بود. بطور مثال اندیشه های لیبرال نظیر مکتب شیکاگو(میلتون فریدمن) یکی از الگوهای اقتصادی دولت پینوشه بود‌. این نشان می دهد که جامعه سیاسی و مدیریتی شیلی تمایل به علمی شدن و تخصصی شدن داشت واین قطعا به دموکراتیزه شدن سیاست دراین کشور کمک کرده است.  

 

۷- پذیرش واقعیات موجود 

  گذار به دموکراسی در شیلی براساس پذیرش مخالفان به عنوان یک واقعیت بنا شد بود. می توان درذهن آرزومند بود که مخالفان، قدرتمند نباشند اما وقتی چنین قدرتی وجود خارجی دارد، باید آن را به عنوان یک واقعیت پذیرفت. گریز از واقعیت یکی از بزرگترین معضلات کشورهایی نظیر ایران است. ایرانیان درذهن خود مخالف را به عنوان اهریمنی ناپذیرفتنی درنظر می گیرند درحالیکه آن مخالف درواقعیت وجود دارد.

۸- فرهنگ بالای تحزب 

  مخالفان و موافقان رژیم نظامیان وقتی خود را درمقابل یک انتخابات دیدند به سرعت درغالب احزاب همگرا شدند. به عنوان مثال وقتی در ۱۹۸۸ روند انتقال قدرت از حاکمیت نظامی و البته لیبرال آغاز شد، جناح راست شیلیایی ها شامل لیبرالها ومحافظه کاران به سرعت متشکل شدند. زیرا برای حضوردرآینده شیلی تحزب را ضروری می دانستند.

  ازهمین رو احزابی نظیر"نوسازی ملی" و"اتحاد دموکراتیک مستقل" وغیره را تشکیل دادند. تمام این احزاب از راست تا چپ بعدها ستون فقرات دموکراسی توافقی شیلی را تشکیل دادند.  

 

۹- حقیقت یابی وآشتی بجای انتقام  

  نظامیان بعد ازکودتا به خصوص درسالهای اول دست به جنایات فراوانی زدند. بسیاری از جنایت‌ها درخفا صورت گرفته و آسیب دیدگان هیچ چیزی درمورد جزئیات آن نداشتند. یکی از نگرانی های انتقال قدرت درشیلی همین جنایات و پنهانکاری ها بود. درآفریقای جنوبی نیز درزمان سقوط آپارتاید همین نگرانی وجود داشت. این نگرانی در دو سوی حاکمان و محکومان(مخالفان) وجود داشت.  

 

  درحاکمان این وحشت وجود داشت که مورد محاکمه وانتقام قرارگیرند. اگرانتقام قطعی بود ایشان قدرت را براحتی واگذارنمی کردند و در روند انتقال قدرت وقفه ایجاد می شد.   

  در میان مخالفان هم این وحشت وجود داشت که مجازات وانتقام راه را برای دموکراسی سد کند.زیرا حیات دموکراتیک با مفاهیمی نظیرخشونت وانتقام رابطه ای معکوس دارد.   

  ازهمین رواگرچه کمیته حقیقت یاب برای تعیین سرنوشت مفقودان وآسیب دیدگان تشکیل شد، اما اساس کاربرانتقام نبود. بقول خانم میشل باشله رئیس جمهور شیلی، دموکراسی با انتقام گیری رابطه ای ندارد. درسالهای بعدازانتقال قدرت بارها درصدد برآمدند تا برخی رهبران نظامیان را به محاکمه بکشند. اما این کار موفقیت آمیز نبود.  

 

۱۰- اصلاح ساختاری، بجای انقلاب و تعویض افراد 

  درشیلی مخالفان می دانستند که با انقلاب چه بسا دستاوردهای جامعه دیرپای شیلی نیز تخریب شود‌ درعین حال می دانستند که با تعویض افراد حتی پینوشه چیزی تغییر نمی کند. از همین رودرصدد اصلاح ساختار سیاسی شیلی درطی ۱۵سال برآمدند. مهم ترین ویژگی این اصلاح عبارت بود  

الف) عدم توانایی پیروز یک انتخابات برای حذف رقیب  

ب ) عدم توانایی صاحبان قدرت برای تغییر ساختارهای قانونی


This article "دموکراسی در شیلی" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:دموکراسی در شیلی. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.



Read or create/edit this page in another language[ویرایش]