سقوط گوگوریو
سقوط امپراتوری گوگوریو که در سال 668 میلادی که به طور رسمی با فتح پایتخت آن پیونگیانگ رقم خورد،ناگهانی و برحسب یک اتفاق نبود بلکه انحطاط و فروپاشی امپراتوری گوگوریو یک فرایند تدریجی بود که از نیمهی اول قرن ششم میلادی و پس از گذر چند دهه از مرگ پادشاه جانگسو که فرزند گوانگتوی کبیر بود طی نزدیک به یک قرن حکومت پایه های سرزمین را محکم کرد و پایتخت را به پیونگیانگ منتقل نموده و موفق شده بود تسلط کامل بر کل منچوری و خاور شمالی را بدست بیاورد و بکجه و شیلا را مطیع خود نماید شروع شد.
سرزمین به گستره وسیعی رسیده بود بطوریکه جمعیت آن در حکومت جانگسو بیش از دوازده تا پانزده میلیون نفر تخمین زده میشود و وسعت آن کل خاور دور (شرقی ترین مرز روسیه) و منچوری،از غرب تا پکن و اولان باتور امروزی (دژهای گوگوریوی یافته شده در مغولستان امروزی شاهد بر آن است) و پشت دیوارهای چین و از جنوب تقریبا کل شبه جزیره بود؛ از کارهای بزرگ دیگر دو پادشاه مطیع کردن و برقراری پیوند خونی با مالگال بود که بعده ها در جنگ ارتش و در صلح خراج میفرستادند و در قرن هفتم درکنار مردم سابق گوگوریو را احیا کردند که موضوع این بحث نمیباشد؛ سیاست جانگسو مبتنی بر احاطه شدید بکجه و شیلا باوجود اتحاد بیسابقهی آنان و مقاومت شدید اما کارساز بود و بجز چند شهر انگشت شمار برای شیلا و بکجه تمام شبهجزیره کره تحت تسلط گوگوریو درآمده بود و برای مدتها سه پادشاهی متحد شد.
پیش زمینه[ویرایش]
زوال حکمرانی گوگوریو از اختلافات داخلی طی اواسط قرن ششم میلادی و حین حکومت پادشاهان و نوادگان نزدیکِ جانگسو آغاز شد؛ تهاجم این پادشاه پس از مرگ پدرش به بکجه با بزرگترین ارتشی که شبه جزیره به خود دیده بود شیلا و بکجه را به یک اتحاد بیسابقه وادار کرد تا بتوانند حیات خویش را حفظ کنند و درنهایت با تهدید از طرف چین و فشارهای داخلی و مقاومت همه جانبه جلوی تسلط کامل بر سه پادشاهی را از گوگوریو گرفته باشند پس از مرگ او شیلا و بکجه دشمن تراز اول گوگوریو بودند و ضعف پادشاهان بعدی دربرابر آنان نمایان شد،آنان نمیتوانستند دربرابر زیاده خواهی اشراف بایستند و این ضعف در سلطنت شاه آن وون به اوج رسید بطوریکه زنان در امور داخلی دخالت نموده،مقامات به اوج فساد و یاغیگری رسیده بودند،با تبعیت از لیانگ چین گوگوریو تحقیر شد و شیلا با پادشاه جین هئونگ کنترل اکثر شبه جزیره را دردست گرفت و حتی توانسته بود پایتخت را تهدید کند؛
وقتی باید فکری به حال سیستم حکومتی آنان که شامل چند ایالت یا به اصطلاح (یوکسال) گفته میشد میکردند نکردند اشراف و نظامیان برای خود جناح تشکیل داده بودند و به طمع قدرت پس از مرگ جانگسو روز به روز بیشتر به جان هم افتادند و اشراف و مقامات توانسته بودند با ثروت و بیگاری از عوام یک ارتش خصوصی تشکیل دهند که فوق العاده نفوذ و قدرت آنان را بالاتر برد و حتی جرئت میکردند در کلیه امور نظامی نیز دخالت کنند؛ جسارت اشراف به حدی رسید که پادشاه آنجانگ را به قتل رساندند و برادرش آن وون را بر تخت نشاندند و بر سر جانشینی کشور دچار چند دستگی شد و هرگز این نزاع بر سر قدرت حل نشد و اشراف و حکام محلی با ارتش خصوصی بر موقعیت خود حکمرانی تام داشتند بدون اینکه تحت نظارت پادشاه یا منصب دیگری باشند (البته این حکمرانی مستبدانه اشراف محلی در گوگوریو به کمترین میزان مشاهده میشود و چنین مسائلی در پادشاهیهای گوریو و به ویژه چوسان به اوج رسید). همچنین در اواسط قرن ششم قبایل غربی استپ نشین به شهرهای شمالی گوگوریو یورش بردند و این اتفاق دقیقا همزمان با تهاجم ارتش متفق شیلا و بکجه از جنوب و اوج نزاع و کشمکش های داخلی در حین حکومت پادشاهی کودک و دست نشانده بود که پایانی بر دوران باشکوه جانگسو و گوانگتو گردید و گوگوریو به شکل قابل ملاحظهای تضعیف شد و مرزهای خودرا از دست داد که البته بعدها آنان را بازپس گرفت اما زخم های این چند دهه هرگز التیام نیافت. درنهایت با رسیدن زمان به زمامداری پیونگ وون او کمی به حکومت سروسامان داد و با فروپاشی اتحاد شیلا-بکجه او مرزهای سابق را در شبه جزیره دوباره تا سئول امروزی بازپس گرفت وی دست به عملی بی سابقه یعنی برقراری دوستی و اتحاد با قبایل گوکترک و استپ های مغولستان امروزی زد و توانست تاحدودی ثباتی شکننده میان اشراف و نظامیان برقرار کند.[۱]
در دوران حکومت یئونگ یانگ اما برای گوگوریو همه چیز سخت شد؛ در سرزمین چین پس از بیش از سه قرن یک حکومت تک آمده بود و به اصطلاح چین پس از امپراطوری هان برای بار دوم توسط دودمان سویی یکپارچه شده بود آنان طی چند جنگ توانستند قبایل شمالی و غربی را سرجای خود بنشانند و تبعیت شیلا و بکجه را نیز گرفتند اما گوگوریو که در تاریخ خود هرگز به هیچ کشوری باج نداده بود با فرستادگان سویی نهایت خصومت را نشان داد و درخواست آنان را در دربار گوگوریو با فرستادن سر فرستاده به سویی اجابت کردند-اینکه جنگ اجتناب ناپذیر بوده و مطابق با این مسئله این کار را کردهاند مشخص نیست اما هردوطرف برای جنگ آماده شدند جنگی که قرار بود یک قرن بین موجودیت گوگوریو و قصد فتح سلسله های چینی به طول انجامد.[۲]
جنگ با سلسله سویی[ویرایش]
این جنگ که از تهاجم سویی پس از رد ادعای چینیها بر حاکمیت تمام بر دنیا (تصور آنروزه) و اینکه تنها امپراتور جهان امپراتور چین است و درخواست تبدیل گوگوریو به یک پادشاهی خراج گذار و همچنین درخواست تغییر لقب امپراطور گوگوریو یعنی تهوانگ(Taewong) به عنوانی معزول تر،در سال 598 با حمله صدهاهزارنفر آغاز شد که طی این دور از جنگ گوگوریو با قدرت تمام ظاهر شد و پیش از اینکه شهر یا قلعهای مورد حمله قرار گیرد توانست ارتش سویی را زمین گیر کند و بخشی از آنان نیز با بیماری از بین بروند همچنین ناوگان بزرگ سویی با هشتاد هزار نفر نیز پیش از رسیدن به خاک گوگوریو توسط ناوگان مدافع یا طوفان شدید (مورد مناقشه) کاملاً از بین رفت که یک فاجعه برای امپراطور وِن به شمار میرفت و او تصمیم گرفت هرگز وارد جنگی دیگر با گوگوریو نشود که تا مرگش این تصمیم تداوم یافت.
اما پس از مرگ اولین امپراطور سویی پسر دوم او به نام یانگ گوانگ برتخت نشست و برادرانش را کشت یا تبعید کرد؛ او سویی را با ساخت بخش هایی از دیوار چین و حفر کانال هایی بزرگ و جدید و توسعه تجارت به اوج رفاه و قدرت رساند و با ساخت ارتشی میلیونی و با آمادگی کامل شخصاً برخلاف پدرش به گوگوریو حمله کرد و وارد خاک آن شد که به جنگ دوم گوگوریو-سویی شهرت دارد او بیش از یک میلیون جنگاور و با نیروی تدارکاتی و ذخیره و شبه نظامی جمعاً سه میلیون نفر را بسیج کرد که چنین تهاجمی در تاریخ کم نظیر است؛ او تمامی قلعه ها را با این نیروی عظیم به محاصره درآورده بود و گوگوریو طی این تهاجم آسیب شدیدی در کشاورزی دید چرا که مجبور بود تمام جمعیت را بسیج کند و حتی نمیتوانست باوجود ارتش بزرگ دشمن دست به زراعتی گسترده بزند و بخشی از راهبرد زمین سوخته آنان نیز در درازمدت آسیب شدیدی بر کشور وارد کرد؛
در اول جنگ و پیش از عبور از رود یوها در مرز و در کرانهی آن با مقاومت شدید مواجه شدند و طی اشتباهی محاسباتی در ایجاد پل و کوچکتر زدن آن تلفات زیادی بدواً بر سویی وارد آمد که خشم امپراطور را برانگیخت،درنهایت پس از گذر از مرز آنان به دژها یورش برده و شخص یانگگوانگ به یودونگ (بزرگترین شهر شبه جزیره لیائودونگ که امروزه نیز پابرجاست) حمله کرد که ژنرال کانگ یی شیک و سربازانش دربرابر او ایستاد و دژهای دیگر نیز سقوط نکردند. مقاومت جانانه آنان طی ماه ها جنگ و محاصره طوری نمود کرد که امپراطور سویی در تصرف حتی یک قلعه هم موفق نشد و او که زمستان را نزدیک میدید سیصدهزارنفر از بهترین نفرات و نظامیان خودرا مستقیماً به پایتخت فرستاد تا همزمان با قوای مخفی آنان شامل حدود هشتاد هزار ارتش خبره که از دریای زرد میآمدند پایتخت را فتح کند و جنگ تمام شود؛[۳][۴]
هیچ چیز طبق نقشه پیش نرفت و این ارتش سیصدهزارنفری در رود سالسو و با شاهکارهای نظامی ژنرال بزرگ اولچی موندوک که نفرات بسیار کمتری داشت از بین رفتند و تنها دوهزار تن از آنان زنده برگشتند(پیروزی در نبرد سالسو بعنوان یکی از سه پیروزی بزرگ تاریخ کره شناخته میشود). نیروی دریایی سویی هم در شهر پیونگ یانگ پایتخت طی یک تله ماهرانه از ارتش گوگوریو شکست سنگینی خورد و از دم سلاخی شد با روبرو شدن با چنین فجایعی و حملات مداوم بی نتیجه و عدم سقوط حتی یک دژ و قلعه درنهایت امپراطور یانگ گوانگ مجبور شد پس از تحقیر شدن و با ناکامی در شرایط نامساعد جوی عقب نشینی کند.[۵][۶][۷]
او برای بار سوم در سال 613 به گوگوریو بازگشت اما مدت زیادی نگذشت که سویی دچار شورش و ناآرامی شد و علت این شورش ها فشار شدید بر مردم برای جنگ بود بطوریکه خیلی ها از قحطی میمردند و اشراف نیز دارایی خودرا صرف جنگ میکردند و اکثر ارتش در گوگوریو بود و این باعث ناآرامی های زیادی از جمله اوج گرفتن راهزنان شده بود که درنهایت امپراطور برای مقابله به چین بازگشت؛ امپراطور یانگ گوانگ تمام هم و غم خودرا غلبه بر گوگوریو کرده بود و سیاست های مداوم و شکست های متوالی باعث قحطی و مشکلات جدی و نارضایتی شدید نسبت به حکومت شده بود.
پس از خواباندن شورش و ناآرامیها برای بار چهارم دو کشور وارد جنگ شدند که امپراطور یانگ گوانگ باوجود موفقیت اولیه اما با شورشی همه جانبه مواجه شد و چین وارد جنگ داخلی شد و برای سالها میلیونها چینی جان خودرا در قحطی و جنگ و بیماری از دست دادند و درنهایت امپراطور یانگ گوانگ توسط محافظان شخصی خود کشته شد و دودمان سویی از بین رفت،دودمان تانگ به رهبری لی شیمین و پدرش پس از شکست رقبا توانست حاکمیت را به دست گیرد.[۸]
گوگوریو اما پیروز تمام و کمال این جنگ بود و با عملکرد خارق العاده خود توانسته بود بدون سقوط هیچ قلعهای نه تنها سویی را شکست دهد بلکه با تضعیف شدید قوای سویی و اتحاد با قبایل شمال و غرب و تهاجم همزمان آنان مقدمات سقوط آن را فراهم کند و دلیل اصلی بر سقوط و نابودی حاکمیت سویی باشد؛پادشاه پیونگوون نیز در همان سال 618 پس از اطمینان از حفاظت از کشورش درگذشت و یئونگ نیو جای او را گرفت.[۹]
اواخر حکومت و پیش از جنگ با تانگ[ویرایش]
نظامیان و فرماندهان حین جنگ داخلی اصرار بر تدارک یک تهاجم همه جانبه به همراه کل قبایل شمالیِ چین (که متحد گوگوریو بودند) بر چین داشتند که با کارشکنی اشراف و یوکسالها و ارسال نکردن ارتشهای خصوصیشان و حتی تهدید و کشتن فرماندهان این مهم به جایی نرسید و شکاف عناصر حکومتی را دوچندان نمود. پادشاه یونگنیو برخلاف پدرش سیاست های ضد چین و اقتدار را به کار نبست و تحت نفوذ اشراف قرار گرفت بطوریکه یوکسالها توانسته بودند کنترل کامل دربار را دردست گرفته و امور مملکتی کلان را کنترل کنند؛ پادشاه یونگنیو دست به حملات متداومی به شیلا زد و قصد داشت کشور را پس از بیست سال جنگ مداوم و خانمان سوز با سویی بازسازی کند، و برای این هدف از هیچ کاری ابا نداشت درحالیکه برخی نظامیان بلندمرتبه قصد حمله به تانگ را داشتند و میخواستند سر مار را قطع کنند پادشاه دربرابر خواسته های دودمان تانگ سر تعظیم فرود میآورد از جمله بدترین آن اجازه دادن به ورود تائوئیسم بود طی چندسال تانگ همان درخواستهارا که سویی فرستاد ارسال کرد و این بار یونگ نیو موافقت میکرد و در صدد کسب رضایت امپراطور تایزونگ بود این اتفاق نیز برای نظامیان و جامعه کشور بی سابقه و فاجعه بود و ناآرامی را موجب گردید و حکومت بجای اینکه بدنبال محکم کردن پایه های خود باشد بدنبال حذف مخالفان و درگیری بین عناصر ضد خود رفت این درگیری ها ادامه یافت تا وقتی که نظامی بلند مرتبه یونگهسومون پیش از آنکه خود کشته شود تمامی اشراف (دویست نفر) را به همراه شخص پادشاه کشت و در سال 642 یکی از هم خون های پادشاه یعنی بوجانگ را بر تخت نشاند و حکومت را به همراه نظامیان در دست گرفت او عنوان "تهمانگنیجی" بمعنای فرمانده/وزیر کبیر را بر خود نهاد و بدواً شروع به ساخت استحکامات و دخالت در جنگ شیلا-بکجه نموده و با کمک بکجه چهل دژ شیلا را فتح کردند و شیلا که موجودیت خودرا در خطر میدید طی چندین و چند نامه از طرف ملکه سئوندوک به لی شیمین درخواست کمک نمود که ابتدا با تمسخر و بی اعتنایی مواجه شد اما پس از دوسال و اندی آماده سازی ارتش تانگ بود که جنگ تانگ-گوگوریو شروع شد.[۱۰][۱۱][۱۲][۱۳]
نکته حائز اهمیت طی این دوره قریب به سی سال منفعل بودن کامل گوگوریو بود و نزاع های داخلی و آسیب های جنگ و ضعف پادشاه مسبب بحران های آینده شد کشتن پادشاه پایه های کشور را سست نمود و ایالتها بعلت از بین رفتن خاندان های اشرافی بدست نظامیان و یونگهسومون کینه به دل گرفتند و فقط از ترس و ارعاب تبعیت میکردند آنان تا جای ممکن سعی در کارشکنی داشتند و اوضاع به هم ریخته بود بطوریکه یونگهسومون افراد خود را در مناطقی که خاندان های اشرافی حاکم بودند میفرستاد و بخشی از اربابان شهرها با او به خصومت پاسخ میدادند.[۱۴]
جنگ با تانگ[ویرایش]
در سال 645 و با حمله ارتشی که حداقل پانصد و حداکثر تا یک میلیون نفر تخمین زده میشود به همراه شخص امپراطور طلایی و بزرگِ بنیانگذارِ تانگ، جنگ گوگوریو تانگ آغاز شد؛ فتح گوگوریو برای لی شیمین (تایزونگ) درست همانند امپراطور سویی به یک جاه طلبی شخصی تبدیل شده بود و او میخواست جایی که امپراطور سابق ناکام بود به موفقیت برسد.
این بار همه چیز با تهاجم سویی متفاوت بود؛ اول اینکه ارتش تانگ از تجربیات حملات سابق بهره میبرد و با منطقه و دژها و ساختار نظامی و کشور آشنا بود؛ دوم اینکه امپراطور جدا ازینکه خود یک استراتژیست کارکشته بود همراهانی نخبه و جنگاورانی مشهور مثل لی جینگ و سودینگفانگ داشت که قهرمانان جنگ داخلی و درهم کوبیدن گوکترک بودند؛ سوم هم یک دل نبودن و کشمکش های داخلی کشور گوگوریو پس از اتفاقات سال های گذشته در سرتاسر کشور بود.
دژ شین اولین هدف بود که فتح شد و پس از آن گهمو نیز فتح گشته و ژنرال خائن قلعه پگام به وعده امپراطور چین گوش داد و دژ را تسلیم کرد که ضربهای مهلک بر روحیه مدافعان بود از این حیث که آن را فوق العاده غیرقابل نفوذ میدانستند و سربازان زیادی در آن قرار داشتند؛ همه چیز وفق مراد تانگ پیش میرفت و باوجود مقاومت شدید ده ها و شاید صدهزار جنگجو در قلعه یودونگ (بزرگترین قلعه و شهر اصلی شبهجزیره لیائودونگ که با تهاجم ارتش میلیونی سویی پس از بارها سقوط نکرد و قهرمانانه ایستاد) پس از چند هفته جنگ تمام عیار و پس زدن ارتش تانگ آنان طی یک حمله برقآسا با برج محاصره و در شبی طوفانی و مهآلود این قلعه نیز به تصرف لی شیمین امپراطور چین درآمد که ضربهای مهلک بر پیکره گوگوریو بود امپراطور تانگ برخلاف یانگ گوانگ ارتش خودرا تقسیم نمیکرد و شاید همین یکی از عوامل موفقیتش بود.[۱۵][۱۶][۱۷]
در این زمان یونگهسومون دو ژنرال خودرا به همراه صدوپنجاه هزار جنگجو غالباً سواره نظام برای شکست کامل خصم فرستاد که درنهایت منتهی به یک شکست سنگین در کوهستان جوپیل در نزدیکی آنسیشد بخش عظیمی از قوای کشور از اول جنگ بخصوص این نبرد به تحلیل رفته بود و یونگهسومون آخرین نیروهارا برای دفاع از پیونگ یانگ جمع میکرد؛ ارتش تانگ با روحیهای بالا آخرین مانع قبل از پایتخت یعنی آنسی را نیز تحت حمله قرار داد،گوگوریو ناامید بود و همه مطمئن بودند که فقط مسئله زمان نابودی آنست اما این بار حملات متعددشان بی نتیجه بود و مدافعان با تمام وجود حملات ارتش تانگ را دفع کردند تانگ بی وقفه و گاهاً دهها بار حمله میکرد و هربار مهار میشد پس از گذشت یک ماه فرماندهیِ تانگ تصمیم گرفت یک خاکریز در اطراف قلعه برای فتح آن بسازد همچنین پس از فتح آنسی قصد داشت با قوایی متحد از چهل هزار نیروی دریایی خود به پایتخت یورش ببرد که یونگهسومون شخصاً کل این ناوگان را غرق نمود ساخت خاکریز هفتهها به طول انجامید و پیش از اینکه حمله ای صورت بگیرد و تکمیل شدد خاکریز ناگهان نابود شد و مدافعان نیز به اردوگاه امپراطور یورش بردند که منتهی به کشته شدن ده ها هزار چینی شد (یکی دیگر از سه پیروزی بزرگ تاریخ کره در کنار نبرد سالسو و غلبه یی سون شین بر ناوگان ژاپن) درنهایت امپراطور تانگ باوجود تلفات بالا و فرارسیدن زمستان و نیرویی کمکی تصمیم به عقب نشینی گرفت که در راه نیز با ارتش تجدید قوا یافتهی یونگهسومون مواجه شد او ارتش بزرگی آورده بود حتی از ارتش تانگ بیشتر که لی شیمین مجبور شد از مناطق دورافتاده و باتلاقی راه برگشت را در پیش بگیرد که منجر به بیماری شده و جان تعداد زیادی از ارتش او را گرفت از جمله خود امپراطور و یونگهسومون چندین و چند شهر تانگ را تصرف کرد او تا دیوار چین پیشروی کرد و در یکی از این شهرها از یک زن چینی دارای پسر اول خود به نام یوننامسنگ شد (البته این مسئله قطعی نیست اما یک گمان باقی مانده است و خیلی ها مادر پسرِ اول او را چینی میدانند) جنگهای متعدد لی شیمین نیز در سال 647 و 648 ناکام ماند و در همان سال 648 بخاطر بیماری ناشی از این جنگ درگذشت (تئوریِ دیگری حاکی از قتل او نیز توسط گوگوریو وجود دارد).[۱۸][۱۹][۲۰]
دومین امپراطور تانگ یعنی گائوزونگ تمام تمرکز خودرا بر انتقام و تحقق رویای دو امپراطور پیشین قرار داد و کل دستگاهها را برای حملات خود در آینده بسیج کرد آنان به پیشنهاد کیم چونچو (پادشاه آیندهی شیلا) ابتدا متحدانه به بکجه حمله ای بزرگ تدارک دیدند و باوجود مقاومت جانانه آنان به ویژه گیبک که دربرابر ده برابر قوای شیلا ایستاد این کشور سقوط کرد و تانگ و سودینگفانگ فرمانده ارتش صدوسیهزارنفری آن پایتختش سابی را تصرف و پادشاه بکجه را اسیر کردند. بلافاصله در 661 صدهاهزارنفر بفرماندهی لی جینگ و ژورنگوی و سودینگفانگ و پانگ ژیائوتای (فرماندهان مشهور تانگ) و ارتشهایی از شیلا به گوگوریو یورش بردند و این بار این قوا مستقیماً به پیونگیانگ رفتند و به هیچ قلعه دیگری حمله نکردند پس از چندی محاصره درنهایت جنگ دوم گوگوریو-تانگ طی حمله برقآسای شخص یونگهسومون در یک شب طوفانی با پیروزی قاطع گوگوریو و کشته شدن اکثر ارتش تانگ به همراه پانگ ژیائوتای و تمامی 13 پسرش بدست شخص یونگهسومون منجر شد و حدت این شکست امپراطور گائوزونگ را وادار به تشکیل کمیته حقیقت یاب و مجازات مصببان آن کرد.[۲۱][۲۲]
سقوط و میراث[ویرایش]
باوجود این پیروزیهای بینظیر و مقاومت جانانه اما طی این سالها خیلی از نظامیان کشور طی جنگهای متعدد کشته شده بودند و قحطی مستمر و استراتژی زمین سوخته کشور را به ورطه ویرانی کشانیده بود و باعث نارضایتیهای متعدد و مشوش شدن جو حاکم بر کشور شده بود اما نه اشراف و نه تانگ تا زمانی که یونگه سومون زنده بود جرئت طغیان و حمله دیگری پیدا نکردند(حمله آنان در 668 و بلافاصله پس از مرگ یونگهسومون شاهد بر ایناست و شاهد بر اینکه تانگ و چینیان از یونگهسومون ترس داشتهاند). در این میان چند اشتباه میشود گفت کار گوگوریو را تمام کرد: عدم مساعدت به بکجه در سال 661 و درنتیجه سقوط آن که کشور را به اوج انزوا و تحت حمله قرار گرفتن در دوجبهه رسانید. و تعیین نکردن جانشین مناسب و حل نکردن مسئله قدرت پس از مرگش (همانطور که گفته شد پسرِ ارشدش از مادری متفاوت نسبت به برادرانِ دیگرش بود و آنها با او دشمنی میورزیدند) یا اختیار دادن به پادشاه و بازگشت اقتدار او که انجام نشد و اشراف دوباره قدرت گرفتند که نهایتاً به سقوط انجامید.
اوضاع در دهه آخر بسیار بحرانی بود؛ کشور دچار قحطی،بزهکاریهای شدید،اختلافات بنیادی و حل نشدنی بین حکما،تضعیف بنیان جمعیتی با جنگ و قحطی و خشکسالی و... بود پس از مرگ یونگه سومون در سال 666 فرزند ارشدش یوننامسنگ مقام تهمانگنیجی را عهده دار شد اما چندی نگذشت که برادران دیگرش به تحریک اشراف طغیان کردند و در نبود او کنترل پایتخت را به دست گرفتند و خیلی ها مخصوصا فرماندهان و نظامیان وفادار به یوننامسنگ در پایتخت کشته شدند و یون نامسنگ که حکم قتلش توسط شاه صادر شده بود به تانگ پناهنده شد و این آخرین ضربه بر گوگوریو بود چرا که وی بر اسرار و پتانسیل و نقاط ضعف و قوت گوگوریو اشراف کامل داشت و کشور را کاملاً میشناخت و به یک منبع فوق العاده ارزشمند برای تهاجم آینده تبدیل گردید.[۲۳] تانگ در اواخر سال 667 یا زمستان 668 از شمالی ترین منطقه به گوگوریو با ارتشی میلیونی یورش برد فرماندهیِ آنان را ژنرال نود ساله لیجینگ برعهده داشت آنان با مقاومت سنگین یوننامگون در کرانه رود یالو مواجه شدند و پس از چندین جنگ و نبرد با تغییر مسیر از سمت روسیه امروزی به شهرهای دست نخورده و آسیب ندیدهی شمال یورش بردند و با سقوط شهر بویو کل آن ایالت و ده ها شهرِ شمالی نیز تسلیم شد و پس از آن یودونگ و پگام و شین نیز به آتش کشیده شدند،ارتش تانگ به آنسی حمله نکرد و تنها بخشی را برای محاصره فرستاد و آخرین قوای گوگوریو در قلعهای در نزدیکیِ پیونگیانگ به زانو درآمد ارتش تانگ پیونگیانگ را در این زمستان سخت محاصره کرد با این وجود اما مدافعان پایتخت و مردم ماه ها مقاومت کردند و تمام نقشه های تانگ برای تصرف شهر ناموفق از آب در میآمد تا اینکه به فرمان گائوزونگ در همین حین ارتش شیلا با بسیجی تمام عیار با ۲۰۰ هزار نفر بفرماندهی کیمیوشینِ پیر از جنوب به گوگوریو حمله کرد و پیونگ یانگ باز هم پس از هفتهها مقاومت و محاصره با آمدن راهب بودایی به نام شین سونگ که به اسم نیروی کمکی آمده بود اما در داخل دست به مبارزه بر مدافعان زد شهر سقوط کرد و قصر و معابد گوگوریو به آتش کشیده شدند و مقامات و کل نظامیانش کشته و پادشاه و یوننامگون پسر دوم یونگه سومون باوجود اقدام به خودکشیِ ناموفق به اسارت تانگ درآمدند و درنتیجه گوگوریو در سال 668 پس از هفتاد سال جنگ با دودمانهای تانگ و ده ها دور مبارزه سقوط کرد.[۲۴][۲۵][۲۶] آنان توانسته بودند ارتش های میلیونی و بزرگ سلسله های مختلف چینی را بارها از بین ببرند و دفع کنند و اگر اختلافات داخلی نبود شاید به بقای خود ادامه میدادند.
در ادامه بخشی از جمعیت به بردگی تانگ گرفته شد و بخشی دیگر به شیلا پناهنده شدند و جنبش احیای ژنرال گوموجام با کارشکنی شیلا و شاهزادهی جوان گوگوریو به تحریک شیلا به جایی نرسید و گوموجام کشته شد با این وجود اما فرقه دونگمیونگ دست به مبارزهای خاموش در شهرهای تحت تصرف تانگ زد و درنهایت پس از سال ها جنگ های خونین در منطقه در سال 698 ژنرالان سابق گوگوریو پس از جنگ چونمونریونگ و درهم کوبیدن موج پشت موج از ارتش تانگ توانستند بخش بزرگی از جمعیت گوگوریو را گرد آورده و کشور بالهه را تاسیس کنند.[۲۷][۲۸][۲۹]فرهنگ و زبان گوگوریو نیز با بالهه حفظ شد آنان تمامی سنن و دین و زبان گوگوریو را به کار میبردند و در قرن دهم میلادی نیز تهجو وانگ گان توانست پس از نابودی شیلا باری دیگر گوگوریو را تاسیس کند که بعلت نبود خاندان "گو" (سلسلهای که به پادشاه جومونگ میرسد) نام کشور گوریو شد که پس از قرنها نام آن تبدیل شد به "کره" که نشات گرفته از همان گوگوریو و متعاقباً گوریوست (همچنین گ اول در برخی مواقع نام آن در زبان کرهای ک تلفظ میشود و نام دیگر یا حتی درست ترِ گوگوریو کوگوریو بوده (همچنین در اکثر نوشتههای تاریخیِ چین آنرا گوریو میخواندند) که همین نیز به کوریا یا کوریوی امروزی تبدیل گردیده)؛کشورها و دودمانهای زیادی همگی خودرا جانشین گوگوریو میدانستند نه سلسله دیگری؛ گوریو،بالهه و حتی خیتان که بر سر همین مسئله با گوریو وارد جنگ شد همگی خودرا میراث دارِ گوگوریو میدانستند.[۳۰][۳۱][۳۲]
منابع[ویرایش]
- ↑ Kim Djun Kil (The History of Korea).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Samguk Sagi.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Medieval Chinese Warfare 300-900.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Samguk Sagi.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Chinese Medieval Warfare 300-900.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Old Book of Tang.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Samguk Sagi.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Chen Wei (۲۰۱۶). «Poetics of Sovereignty: On Emperor Taizong of Tang Dynasty».صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Ebrey, Patricia Buckley; Walthall, Anne; Palais, James B. (۲۰۱۳). «East Asia: A Cultural,Social and Political History». صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Goguryeo was the Empire of Son of Heaven.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Yi Ki Baek (A New History of Korea).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Kim Djun Kil (The History of Korea).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Samguk Sagi.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ "평원왕". www.doopedia.co.kr (به 한국어). Retrieved 2024-02-19.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Old and New Book of Tang.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ A New History of Korea and The History of Korea.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Samguk Sagi.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Graff and David (۲۰۰۳). «Medieval Chinese Warfare 300-900».صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Old and New Book of Tang.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Samguk Sagi and Yusa.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Bedeski and Robert (۲۰۰۷). «Human Security and the Chinese State: Historical Transformations and the Modern Quest for Sovereignty».صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Goguryeo was the Empire of Son of Heaven.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Samguk Sagi.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ New and Old Book of Tang.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Yi Ki Baek (A New History of Korea).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Kim Djun Kil (The History of Korea).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Samguk Sagi.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ A New History of Korea and History of Korea.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ "평원왕". www.doopedia.co.kr (به 한국어). Retrieved 2024-02-19.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ "평원왕". www.doopedia.co.kr (به 한국어). Retrieved 2024-02-19.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ A New History of Korea and History of Korea.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Samguk Sagi and Yusa.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
This article "سقوط گوگوریو" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:سقوط گوگوریو. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.
- ↑ Samguk Yusa.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Kim Djun Kil (The History of Korea).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Yi Ki Baek (A New History of Korea).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Goguryeo was the Empiee of Son of Heaven.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Atrocities: The 100 Deadliest Episodes in Human History.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.