شاهدبازی (تصوف)
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. |
پیشینه[ویرایش]
جریان شاهدبازیِ متصوفان مربوط میشود به جریان تصوف که از قرن ششم یعنی در عصر سلجوقیان شروع بهرشد کرد و در قرون هفتم و هشتم، در دورهٔ مغولان بازار گرمی گرفت.[۱] در دورهٔ مغول، شاعران سبک عراقی هم میزیستند که مهمترین مختصهٔ آن، یکی طرح مسائل عرفانی در ادبیات و دیگری جایگزین شدن قالب شعری غزل بهجای قصیده است.[۱][منبع بهتری نیاز است]
تفسیر مولانا و سعدی از داستان محمود و ایاز[ویرایش]
باید در وهلهٔ گفت که مولانا به تبعیت مرادش، شمس تبریزی و پدرش بهاءولد، نظر خوشی نسبت به شاهدبازی نداشته و آن را بهانهٔ صوفیان برای مکروهات میداند یا میگوید که: بدین وسیله به دام میافتند و جمال زیبارویان باعث گمراهی مشایخ میشود؛[۲][منبع بهتری نیاز است] چنانکه در دفتر اول مثنوی میگوید:
آن خیالات که دام اولیاست
عکس مهرویان بستان خدا
در مثنوی، انعکاس این اعمال را میتوان دید، چنانکه صوفیان، اهل عادت مذموم بودند:
هست صوفی آن که شد صَفوَتطلب
نه از لباس صوف و خیاطی و دَب
صوفیای گشته بهپیش این لئام
الخیاطه و اللَواطه و السلام[۳]
ظاهراً منظور از خیاطه چاکزدن پیراهن در وجد و سماع و رقص است. مولانا داستانهای عشق محمود غزنوی به غلامش اَیّاز را که جنبهٔ تاریخی و عشق زمینی داشته را بهصورت عرفانی تأویل کرده.[۱][منبع بهتری نیاز است] بهنظر میرسد که عرفان عکسالعمل تفکر و روحیهٔ ایرانی در مقابل تفکر و روحیه سایر قوام است که در سرنوشت ایرانی وارد شدهبودند.[۱][منبع بهتری نیاز است] از نظر شمیسا: مسائل زمینی ترکان در تأویلات عرفانی جنبهٔ والای معنوی مییابد و تعصب مذهبی عرب نیز در عرفان تلطیف میشود.[۱] لذا عشق سلطان محمود بهچنین موجودی، عشقی عرفانی و در حکم عشق به اولیاءالله است که همان عشق بهخدا میباشد.[۱]،[۴]،[۵][منبع بهتری نیاز است]
در باب سوّم بوستان، سعدی شیرازی، حکایت سلطان محمود و سیرت ایاز را به رخ میکشد و حکایت فردی را میگوید که به محمود معترض میشود که ایاز چهرهٔ خوشی ندارد و عشق تو بهاو عجیب است:
یکی خرده بر شاه غزنین گرفت
که حسنی ندارد ایاز ای شگفت
گلی را که نه رنگ باشد و نه بوی
غریب است سودای بلبل بر اوی!
اما سلطان محمود در پاسخ به آن خواجه:
که عشق من ای خواجه بر خوی اوست
نه بر قد و بالای نیکوی اوست
صوفیان موافق و مخالف[ویرایش]
صوفیان دودسته بودند:
۱- شمار اندکی از آنان مانند شهابالدین یحیی سهروردی و مولانا، امردبازی را نمیپسندیدند. [۶][منبع بهتری نیاز است]
۲- دستهٔ دیگر که اکثریت با آنان بود، شاهدباز بودند.[۶][۷][منبع بهتری نیاز است]
این دستهٔ اخیر برای توجیه کردن کار خود، از آموزههای عرفانی سوءاستفاده میکردند.[۶][منبع بهتری نیاز است] در عرفان میگویند «اللهُ جمیلُ و یُحِبُ الجَمال» یعنی «خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد».[۶][منبع بهتری نیاز است] پس دوستداشتن زیبارویان تشبّه به اخلاقالله است.[۶][منبع بهتری نیاز است] صوفیان میگویند مقید بهمطلق پیوسته است و ازاینرو، زیباییهای جزئی هم نمودی از آن زیبایی کل است.[۶][منبع بهتری نیاز است]
مبانی چند آموزهٔ مهم عرفانی ما از جمله اصلِ المَجازُ قَنطَرةُ الحَقیقهِ یعنی مجاز پلی برای رسیدن به حقیقت است با تفسیر اینکه با عشق مجازی و زمینی، نهایتاً بهعشق آسمانی راه مییابد، در این رساله بهتفضیل دیده میشود. چنانکه مولانا هم چنین میفرمایند :
عاشق گر زین سر و گر زان سرست
عاقبت ما را به جایی رهبرست[۸][۹][منبع بهتری نیاز است]
بدین ترتیب، صورتپرستی یا جمالپرستی میتواند تمرینی باشد برای عشق ورزیدن به خدا. زیرا زیبایی پسران، جلوهای از زیبایی خداست.[۸][منبع بهتری نیاز است]
ابوحلمان دمشقی[ویرایش]
بدیعالزمان فروزانفر در توضیح بیت فوق مینویسد :
بعضی از صوفیان نیز، پرستش جمال و زیبایی را موجب تلطیف و احساس و ظرافت روح و سرانجام تهذیب اخلاق و کمال انسانیت میشمردهاند و گاهی آنرا ظهور حق و یا حلول وی به نعت جمال در صور جمیله میدانستد، که سردستهٔ این گروه، ابوحُلمان دمشقی است که درواقه از مردم فارس و ایرانینژاد بوده پیروانش را حُلمانیه میخواندهاند و چون عقیدهٔ خودرا در دمشق اظهار کرده است به دمشقی شهرت گرفتند. این حُلمانیان مردمانی باذوق و خوشمشرب بودند و بهپیروی از پیر خود هرجا زیبارویی را میدیدند، بیروپوش و بیملاحظه و بهآشکارا پیش وی بهخاک میافتادهاند و سجده میکردند اگرچه علیابن عثمان هجویری که صاحب کشف المحجوب بوده، ابوحلمان را از این عقیده مبرا میداند. ظاهراً ابوحلمان در قرن سوّم میزیسته و همانکس است که ابونصر سرّاج از وی بهنام ابوحلمان صوفی یاد میکند. پیروان وی در اوایل قرن پنجم وجود داشتند و ...[۸][منبع بهتری نیاز است][۱۰]
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ، . شاهدبازی در ادبیات فارسی، تألیف دکتر شمیسا، سال ۱۳۸۸، ص ۹۵.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ شاهدبازی در ادبیات فارسی، تألیف دکتر شمیسا، سال ۱۳۸۸، ص ۱۲۳.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ مثنوی مولانا، دفتر پنجم، ب ۳۶۳–۶۴.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ شاهدبازی در ادبیات فارسی، تألیف دکتر شمیسا، سال ۱۳۸۸، ص ۹۷.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ عطار نیشابوری، فریدالدین محمد (۱۳۸۶). مصیبتنامه عطار. تهران: سخن. ص. ۹۶۰. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۷۲-۲۰۲-۹.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ ۶٫۵ شاهدبازی در ادبیات فارسی، تألیف دکتر شمیسا، سال ۱۳۸۸، ص ۹۷.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ فروزانفر، بدیع الزمان (۱۳۹۴). شرح مثنوی شریف. تهران: دانشگاه تهران. ص. ۱۱۷۰. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۳-۶۵۶۸-۷.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ شاهدبازی در ادبیات فارسی، تألیف دکتر شمیسا، سال ۱۳۸۸، ص ۹۸.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ پیوند دفتر اول مثنوی مولانا، بخش ۶ : بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ شرح مثنوی شریف، جلد ۱، ص ۳۱.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- {8} نفحات الانس ص ۴۶۶ با تصحیح مهدی توحیدی پور
- Wikipedia contributors, "Nazar ila'l-murd," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Nazar_ila%27l-murd&oldid=336574049 (accessed January 8, 2010).
This article "شاهدبازی (تصوف)" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:شاهدبازی (تصوف). Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.
![]() |
This page exists already on Wikipedia. |