You can edit almost every page by Creating an account. Otherwise, see the FAQ.

معراج‌نامه (نوع ادبی)

از EverybodyWiki Bios & Wiki
پرش به:ناوبری، جستجو

خطای اسکریپتی: پودمان «AfC submission catcheck» وجود ندارد. متون‌ مکاشفه‌‌ای روايت‌گر روياها و کشف و شهودهایی است که افرادی خاص بدان نایل شده‌اند. [۱] ايدهٔ عروج در هر فرهنگی چه در ميان‌ اديان‌ ابتدایی و چه در جوامع و فرهنگ‌های پيشرفته به دلايل مختلف و به گونه‌ای متفاوت عرضه‌ می‌شود‌. [۲] شاید بحث در رابطه با معراج یکی از بدیهی‌ترین و در عین حال بحث‌برانگیزترین مواردی باشد که از زبان شخصیت‌های گوناگون بازگو و نقد گردیده است. [۳] معراج در لغت به معنی نردبان و در اصطلاح، گذار از زندگی زمینی و دنیایی و سیر در عالم فراماده است. [۴]

معراج‌نامه پیش از اسلام[ویرایش]

در باور شمنیسم، یکی از مؤلفه‌ های حتمی و قطعی آن، معراج يا پرواز‌ روح‌ و مرگ‌ و تجديد حيات است. از آنجا که شمن‌ها متولی درمانگری، پیشگویی و رهبری فره‌مندانه‌ در‌ جامعه هستند، ضروری مي‌نمايد که برای انجام وظايفشان، تجربه‌های منحصر به فردی را‌ از‌ سر‌ بگذرانند؛ يعني بتوانند در حالت خلسه، مرگ توهمی را تجربه کنند و حيات مجدد را بچشند‌. [۵]

شمن‌ها با اجرای آيين‌هایی از‌ طريق‌ خواندن آواز، رقصيدن، طبل زدن و گاه مصرف مواد مخدر، به حالت خلسه می‌روند و روحشان از‌ قالب‌ تن‌ خارج می‌شود و آن گاه توانایی ديدار جهان ديگر و پیشگویی را می‌يابند. [۶]

در‌ هندوئیسم نيز تجربۀ مکاشفه، تجربه‌ای آشناست. دانايان و خردمندان با مراقبه و ترک تعلقات دنیوی سعی در رسيدن‌ به‌ حقيقت مطلق دارند. روح آنان در سفر به نقاط روشن كيهان، تمامی مراتب‌ روشنایی را مرحله به مرحله طی کرده‌ تا‌ در‌ نهايت به بارگاه برهمن يا همان نورالانوار‌ که‌ اصل و ذات هستی است، نايل شوند. [۷]

در سنت دينی ايرانی نیز مکاشفه و سفرهای روحانی از‌ جايگاه‌ مهمی برخوردار‌ است‌. در‌ آيين میترایسم از عروج ارواح برگزيدگان‌ سخن‌ رفته است. اين ارواح از نردبان هفت‌ پله‌ای به نشانۀ هفت‌ ساحت‌ عبور می‌کنند و در هر مرحله بخشی از منش‌ها و خصايل‌ ديوی خود را وا نهاده و برهنه‌ و پيراسته‌ از هرگونه آلودگی به ذات مهر واصل شده و شادمانی و آرامش بی‌پايان را درمی‌يابند. [۸]

در ميان مغان‌ که‌ از جمله طوايف مادی بودند‌ و وظايف دينی و اجرای مناسک آیینی را بر عهده داشتند، مقولۀ گذر‌ از‌ دنيای مادی و سفرهای روحانی امری رايج‌ بود‌. چنان که‌ لوکيانوس‌ نويسندهٔ یونانی اهل سموسته در‌ حدود سال ١٢٠ میلادی در کتاب طنزآمیز منيپوس يا سفر به ديار مردگان، از مغان‌ سرزمين‌ بابل ياد می‌کند که می‌توانستند با‌ خواندن‌ اورادی دروازه‌‌های هادس (دنياي مردگان‌) را‌ گشوده و هر فردی را که مايل بود، به آن جهان ببرند و بياورند. [۹]

بی‌گمان در باور مزدایی هم، نمونه‌هایی از‌ مکاشفه‌ و سفر‌ روحاني‌ باورمندان‌ مزدیسنایی وجود داشته است. اما آنچه به صورت مکتوب بر جای مانده مربوط به سفر آسمانی چهار تن است: زرتشت پیامبر، گشتاسپ شاه حامی زرتشت، کرتیر روحاني‌ بزرگ اوايل دوران ساسانی و ارداویراف موبد ساسانی. [۱۰]

معراج زرتشت[ویرایش]

در گاهان بارها به همپرسگی و گفتگوی زرتشت با اورمزد و درخواست زرتشت برای ديدار اورمزد اشاره شده است. «ای اشه تو را کی خواهم‌ دید، کی به سرای اهورهٔ تواناتر از همگان، راه خواهم برد و نیوشای سخن مزدا خواهم شد؟» [۱۱]

اين تقاضا و درخواست زرتشت، آشکارا در متون دينی پهلوی نيز مطرح و بيان شده است و در نهايت او موفق می‌شود هفت بار بدين ديدار نايل شود. [۱۲]

در بامداد يكی از روزهای جشن بهاری، زماني که زرتشت قصد رفتن به‌ جشن‌ را‌ می‌کند، در دشتي يکه و تنها ناگاه به خواب می‌رود و در خواب، مردمان‌ گيتي‌ را‌ می‌بيند كه روی به سوي شمال کرده و پيشواي آنان میدیوماه پسر آراستايان است. اين‌ مردم‌ به‌ همراهی میدیوماه همگی با آرايش تمام، به نزد زرتشت می‌روند. تعبیر این خواب آن‌ بود‌ که همۀ جهان به دين زرتشت خواهند گرويد. [۱۳] اين خواب از اين منظر قابل تأمل است که در اين‌ زمان‌، هنوز زرتشت به پیامبری مبعوث نشده است. آيا ميتوان اين خواب را پيش‌ درآمد‌ مکاشفات‌ بعدي زرتشت دانست و يا آن كه اين مسأله تنها يک رؤياي صادقه بوده است؟ در‌ اين‌ حادثه هيچ سخني از زمينه های مکاشفه و نحوهٔ بروز آن داده نشده‌ است‌. اما‌ شکل این رويداد به صورت خواب است. [۱۴]

پس از اين حادثه و پنج روز پس از‌ سپری شدن‌ جشن بهاری، در بامداد روز پانزدهم ماه ارديبهشت، هنگامي که زرتشت براي‌ نيايش‌ و کوبیدن هوم به کرانۀ رود دائيتی می‌رفت تا سر و تن بشويد، در ساحل رودخانه ، مکاشفه‌ای به‌ او دست داد و امشاسپند بهمن را ديد که با چهرهٔ نورانی و موی فرقدار‌ و لباسی ابریشمین که هيچ درز و بريدگی نداشت‌، در‌ برابر‌ او ايستاده بود. بهمن پس از پرسش‌ هايی از او، زرتشت را به انجمن امشاسپندان برد. آنچه قابل تامل است آن که بنا‌ بر‌ متن گزيده ها، زرتشت در اين‌ ديدار‌، با‌ تن‌ اورمزدی حضور می‌يابد. [۱۵]

از‌ ديگر‌ مکاشفات زرتشت ميتوان به هم‌ سخنی او با امشاسپندان اشاره کرد که وی هر بار با یکی از امشاسپندان ملاقات کرده و امشاسپندان متناسب با خويشکاری خود به او اندرز داده‌ اند‌. پس از آن، زرتشت سه آزمايش ديني را با موفقيت از سر گذراند: گذر از آتش که به صورت کورهٔ آتش بود، ريخته‌ شدن‌ فلز داغ بر سينۀ او، و پاره شدن شکم او با چاقو. [۱۶]

معراج گشتاسپ[ویرایش]

تمامي منابع‌ ديني‌ زرتشتي اعم‌ از‌ گاهان‌ و ديگر متون پهلوی، از گشتاسپ به‌ نيکي‌ ياد می‌کنند و از کمک او به گسترش دين مزديسنایی و نيز از مکاشفۀ‌ او‌ سخن می‌گويند. دربارهٔ دين‌پذيری وی دو گونه روايت در‌ اين‌ متون است: در وجرکرد دينی آمده‌ است وقتی زرتشت دين را به گشتاسپ عرضه نمود، گشتاسپ از زرتشت تقاضاي‌ معجزه‌‌ای کرد و آن اين بود‌ که‌ اگر‌ او به راستی پيامبر‌ است، به وی انوشگی و عمر‌ جاودانه، رويين تنی، همه آگاهی و نيز بصیرتی دربارهٔ جايگاه و پايگاهش در جهان ديگر عطا‌ کند‌. زرتشت بدو گفت از این ميان‌، يکی را برای خود‌ و سه‌ موهبت ديگر را برای دیگران بخواهد. [۱۷] آن گاه زرتشت در روز مانثره اسپنته از ماه سپندارمذ، گياه برسم را‌ يشت‌ و دروني نهاد و بر آن شیر، می، گل‌ و انار‌ نهاد‌ و پس‌ از نيايش و يشت‌، می دعاخوانده و تقديس شده را به گشتاسپ نوشانيد. پس از آن گشتاسب به خواب رفت و در خواب‌ جايگاه‌ خود‌ را که برترين پايگاه در آن جهان‌ بود‌، ديد‌. پس از اين‌ معجزه‌، گشتاسپ دين را پذيرفت. [۱۸]

در روايت دوم ، دين آوري گشتاسپ به گونهٔ دیگری  آمده است. زرتشت هرچه کرد‌ گشتاسپ دین او را نپذیرفت. پس اورمزد خود به ايزد نريوسنگ دستور می‌دهد به نزد امشاسپند ارديبهشت رود برای خورانيدن «آن خورش روشنگر چشم جان گشتاسپ برای دیدار جهان مینوی» [۱۹]

در اين‌ دو‌ روايت، تفاوتي جزئی در دين پذيری گشتاسپ ديده می‌شود. در روايت نخست، گشتاسپ دين را به صورت مستقيم از زرتشت می‌پذيرد و در روايت دوم از اورمزد. اما در هر دو‌ روايت‌، مکاشفه‌ای رخ می‌دهد و گشتاسپ می‌تواند با سفری روحانی قدم به جهان ديگر گذارد. مراحل انجام و شيوهٔ مکاشفه با‌ اندکی تفاوت رخ می‌دهد. در روايت اول ، مي يشت شده را‌ از‌ دست‌ زرتشت می‌نوشد و به خواب می‌رود ‌ ‌و در روايت دوم تركيبی از می و منگ را که به دستور اورمزد‌ و ‌‌توسط‌ امشاسپند ارديبهشت آماده شده، می‌نوشد و به خواب می‌رود. در هر دو روايت، شرح‌ و توصيفی از‌ آنچه در اين سفر رخ داده و يا جهان‌هايی که ديده شده، نيامده و فقط در‌ روايت اول ذکر می‌شود که گشتاسپ برترين جهان را دید، اما نتيجۀ هر‌ دوی اين روايت‌ها‌ که‌ پذيرش دين است، مشترک است. [۲۰]

معراج کریتر[ویرایش]

کرتير‌ نيز از جمله کساني است‌ که‌ تجربۀ‌ معراج و سفر کشف‌ و شهودی را دارد. او که‌ کارش‌ را از مقام «هیربدی» در دربار شاهان ساساني تا مقام «بخت روان بهرام موبد‌ اورمزد‌» ارتقا داد، اين افتخار را داشت‌ تا‌ در چهار‌ کتيبه‌ از‌ خود يادگارهایی بگذارد. [۲۱]

كرتير ماجرای معراج و سفر روحانی خود‌ را‌ در‌ دو کتيبۀ سرمشهد و نقش رستم به طور مفصل و در کتيبۀ نقش رجب به شکل خلاصه‌ شرح می‌دهد. [۲۲]

او در اين کتيبه‌ها ضمن برشمردن خدماتی که برای ايزدان‌ کرده و رنج هايي که‌ در‌ اين راه متحمل شده، از ايزدان می‌خواهد برای اين که به يقين، نتيجۀ اعمالش را در جهان ديگر ببيند و به دين خستوتر و مؤمن‌تر شود، راه جهان ديگر را بدو بنمايند‌ و به او اين افتخار را بدهند که به جهان مردگان سفر کند او مدعی است که مکاشفۀ وی در زمان پادشاهی شاپور‌ اول‌ بوده و در حضور اين شاه، با خوانش سرودهای دینی به معراج رفته است. در ساختار نگارشی اين روايت، روند روايت‌گری جابجا می‌شود. يعنی در آغاز کرتير‌ در‌ مقام راوی اول شخص، ماجرای سفر و درخواستش از ايزدان برای نيل به این مکاشفه را شرح می‌دهد و اين که با خواندن اوراد و سرودهای دينی، سفر خود را آغاز کرده‌ و سپس‌ ادامۀ ماجرا از زبان راوی سوم شخص بيان می‌شود. اين راوی و يا راويان همراه کرتیر، در واقع واسطه‌های مینوی و يا روان‌های درگذشتگان هستند که کرتير را در‌ معراج‌ یاری می‌دهند در پایان سفر، دوباره روايت به زبان کرتير و به ضمير اول شخص برمی‌گردد. [۲۳]

از طرف ديگر در اين مکاشفه، تن مادی و جسمانی كرتير اين‌ سفر‌ را‌ تجربه نمی‌کند، بلکه جفت و يا هم شکل‌ و يا‌ توأمان‌ کرتير‌ است‌ که‌ به سفر می‌رود. اين نکته بلافاصله ذهن را به سوی همزاد يا همان توامان مانی سوق می‌دهد. [۲۴]

معراج ارداویراف‌[ویرایش]

داستان اين سفر آسمانی در یکی از مهم‌‌ترين‌ و کامل‌‌ترين متون پهلوی يعنی ارداویراف‌نامه آمده است. این متن که به‌ خط‌ پهلوی کتابی در اواخر دوره ساساني نوشته شده ، داراي ١٠١ فصل کوتاه و بلند است. در‌ مقدمۀ‌ کتاب‌ ذکر می‌شود که به دليل آشفتگي‌هایی که در موضوع دين در متن جامعه رخ‌ داده‌ و ترديدهایی که به اصول دين و آيين‌های دينی راه يافته و ايرادهايی که به‌ آن گرفته‌ می‌شد، دين‌مردان و دستوران دينی انجمن کرده و چاره در‌ آن‌ می‌بينند که کسي را مأمور کنند تا به جهان ديگر سفر کرده و از‌ مينوان‌ آگاهي‌ آورد و حقانيت دين را به چشم خود ببینید و برای زمينيان به ارمغان آورد. [۲۵] همين نکته که دستوران و مغ‌مردان چنين چاره‌ايی می‌انديشند‌، نشان‌ آن است که از يک طرف در اين زمان مقولۀ معراج نه تنها أمر بعيدی نبوده‌، بلکه‌ رسم رايجی محسوب می‌شده و در زمان اضطرار دينی، چنين سفرهای روحانی و آيين‌‌های مکاشفه‌ای ضرورت داشته و انجام می‌شده است، و از طرف ديگر مسائل اساسی دينی همچون باور به‌ رستاخيز‌ و معاد جسمانی و اعتقاد به بي‌پاسخ نماندن کرفه‌ها و گناهان، در نظرگاه جامعۀ‌ دينی و در ميان بهدينان و مؤمنان تزلزل يافته و بر‌ چند‌ و چون‌ آن تردیدهایی روا داشته می‌شده است. پس‌ برای انتخاب شخصی که اين ماموريت را انجام دهد، از ميان دستوران، نخست هفت‌ تن‌ از دين‌دارترين و بيگمان‌ترين‌ افراد‌ به دين‌، انتخاب‌ شده‌ و پس از برگزاری آيين‌هایی دشوار‌، سه‌ تن انتخاب می‌شوند که انديشه، گفتار و کردار ايشان آراسته‌تر و درست‌تر‌ بود‌. [۲۶]‌ قرار ميشود آن سه تن از‌ ميان خود، يک نفر‌ را‌ که پرهيزگارتر و شايسته‌تر است‌، انتخاب‌ کنند و از اين ميان، ويراف پارسا برگزيده می‌شود. ويراف پس از آزمايش‌ با‌ نيزه، نخست‌ سر‌ و تن می‌شويد، جامۀ نو و پاكيزه می‌پوشد و خود را خوشبو می‌کند، سپس بر بستری پاک‌ نشسته‌ دعای برکت و شکرگزاری می‌خواند، روان‌های درگذشتگان‌ ‌را ياد‌ می‌کند‌، مختصر‌ غذايي می‌خورد، آن وقت‌ دستوران سه جام زرين که از می و منگ گشتاسپی پر شده به او می‌نوشانند. ويراف‌ پس‌ از نوشيدن از اين جام‌ها‌، باج‌ می‌گويد‌ و بر‌ بستر می‌آرامد و هفت‌ شبانه‌ روز به خواب می‌رود. در تمام اين مدت، دستوران و خواهرانش در حالي که نگران بازگشت او‌ هستند‌، برای او دعا می‌خوانند و چشم به راه می‌مانند‌. [۲۷] سرانجام روان ويراف پس از هفت شبانه روز در تن او بازمی‌گردد. آنگاه از بستر برمی‌خيزد و سلام و درود اورمزد را به دستوران می‌رساند. نخست خوراکی می‌خورد و شرابی می‌نوشد و سپس دبيری فرزانه می‌خواهد تا هر آنچه را که در اين سفر آسمانی ديده، بازگويد و آن‌ها را بنويسند. در اين گزارش، روايت‌ از‌ زبان اول شخص (ويراف) نقل شده و سفر او در شامگاه آغاز می‌شود زيرا می‌گويد که در اولين شب، ايزد سروش و ايزد آذر به استقبالش آمدند و به او گفتند که‌ هنوز‌ تو را زمان آمدن نبود (وقت مردنت نرسيده است) و او پاسخ می‌دهد که من پیامبرم. اين پاسخ، اشاره به مأموريت‌ ارداويراف‌ دارد که از سوي زمينيان‌ برای انجام آن اعزام شده است. ويراف با ايزدان همراهش به آستانۀ پل چينود می‌رسند که به اندازهٔ نه نيزه پهن شده بود. او در اينجا ايزداني‌ همچون‌ مهر، رشن راست که ترازويي در دست دارد، وای به، بهرام و اشتاد و فره دين زرتشتی را می‌بيند که به ويراف نماز می‌برند. سپس سروش و آذر به ويراف می‌گويند‌ می‌خواهيم‌ تو را به بهشت، برزخ و دوزخ ببريم تا آنجا را از نزديک ببيني. او نخست همیستگان يا همان برزخ را می‌بيند که در آن نه عذابی است‌ و نه پاداشی. سپس به بهشت می‌رود و در آنجا به ديدار اورمزد و امشاسپندان و فروهر نيكان نايل‌ می‌شود. [۲۸] اورمزد به او خوش آمد می‌گوید و به ایزد آذر و سروش‌ دستور‌ می‌دهد‌ تا روان ویراف را به دیدار بهشت برند. [۲۹] توصیف بهشت کاملا انتزاعی‌ و ‌‌البته‌ کوتاه آمده و با صفاتی همچون روشنی، درخشانی و نیرومندی وصف شده است. اعمال نیکوکاران به صورت بویی خوش و در هیئت دوشیزهٔ زیبایی که «به دیدار دوست داشتنی‌تر‌ و خواستنی‌تر است»، تجلی می‌کند. پس از آن به‌ دیدار دوزخ می‌رود که‌ توصیف‌ آن ملموس‌تر و با جزئیات بیشتر و مفصل‌تر است و به صورت چاهی ژرف و تنگ و تاریک توصیف می‌شود. تجسم اعمال بدکاران در‌ پیکر زنی زشت‌رو و گنده نمایان می‌شود. پس از آن جرایم شرح داده می‌شود. در فصل ١٠٠، ویراف اهریمن را می‌بیند که گناهکاران را تمسخر می‌کند و می‌گوید: «که چرا نان اورمزد را خوردید و کار مرا کردید و به آفریدگار خود نیندیشیدید و کام مرا برآوردید؟» پس‌ از‌ این‌ سفر طولانی، دو ایزد سروش‌ و آذر‌، دست‌ ویراف را گرفته او را به سوی روشنی بی‌پایان و انجمن اورمزد و امشاسپندان می‌برند. در آنجا اورمزد به آرامی و ملایمت به ویراف‌ خوش‌ آمد‌ می‌گوید و او را «پیامبر مزدیسنان» خطاب کرده از‌ او‌ میخواهد به جهان مادی بازگردد و آنچه را که دیده به جهانیان بگوید. ویراف چون صدای اورمزد را می‌شنود، شگفت‌زده‌ می‌شود‌؛ زیرا او روشنی را دیده و سخن اورمزد را شنیده، اما‌ تن او را ندیده است. [۳۰] پس از آن که سخن و گفتار خداوند به‌ پایان‌ می‌رسد‌، ویراف به اورمزد نماز می‌برد و سپس ایزد سروش او را به‌ بسترش‌ بازمی‌گرداند و او از خواب خوش طولانی برمی‌خیزد. این سفر نمونۀ‌ کامل‌ و تمام‌ عیار سفری آسمانی است که در آن تمامی مراحل معراج بیان شده‌ و به‌ اجرا‌ درآمده است. [۳۱]

معراج‌نامه پس از اسلام[ویرایش]

از وقایعی که خاص سرزمین تازیان است و به ادب فارسی وارد شده و بر آن تأثیر فراوانی نهاده است، معراج پیامبر اسلام است که شاعران و نویسندگان ایرانی در آثار خود بسیار از این واقعه بهره برده و بدان توجه ویژه‌ای داشته‌اند تا آنجا که موضوع مدح و معراج پیامبر را از بخش‌های اصلی ادبیات کلاسیک به شمار آورده‌اند و به جرئت می‌توان گفت که همه‌ٔ آنها اگرچه به وصف واقعه‌ٔ معراج نبی اسلام نپرداخته‌اند، دست کم بدان توجه داشته‌اند و واژه «معراج» را، حال برای پیامبر اسلام یا برای ممدوح خود، در آثارشان به کار برده‌اند. برخی دیگر که در سرودن شعر شرعی دست داشته‌اند، به موضوع معراج التفات بیشتری نشان داده‌اند و به صورت خاص در بخشی از اشعار خود به آن پرداخته‌اند و به اصطلاح، اشعاری در ماهیت و کیفیت معراج سروده‌اند. [۳۲]

سیرالعباد سنایی[ویرایش]

مثنوی «سیرالعباد الی المعاد» سنایی در میان آثار تعلیمی صوفیه جایگاه برجسته ای دارد‌. این مثنوی ٧٥٠ بیتی شرح تمثیلی سفر روح است از مرحلۀ هبوط در‌ عالم سفلی تا بازگشت‌ به‌ عالم علوی که ضمن ماجرایی به زبان تمثیلی بازگو شده است. استفادهٔ سنایی از رمز و سمبل و به کارگیری زبان مجازی در این مثنوی از دیرباز توجه صاحب نظران و شارحان را به این‌ منظومه جلب کرده است و از قرن هفتم شروح متعددی بر آن نوشته شده است.

موضوع سیر و سفر روح از عالم ملکوت یا علوی به عالم ناسوت یا عالم خاک و سپس بازگشت‌ آن‌ به محل بازگشت یا «معاد» که با طی مراحل و منازلی همراه است از موضوعات بسیار کهن در ادبیات رمزی و عرفانی جهان است که به ویژه در مشرق زمین و در ایران سابقه‌‌ای‌ دیرین دارد. [۳۳]

سنایی‌ در‌ فاصلۀ ابن سینا و سهروردی یعنی در اوایل قرن ششم این شیوهٔ تمثیلی را در‌ مثنوی‌ «سیرالعباد» به کار بسته است. بنابراین در این زمینه وارث سنتی ادبی در‌ ادب‌ منثور‌ است و برای اولین بار تمثیل مربوط به سفر روح را به زبان شعر درآورده است‌. [۳۴]

نظامی[ویرایش]

یکی از پیشروان معراجیه‌سرایی در ادب فارسی، نظامی گنجوی است. وی با توجه به دوره و محیط زندگی خود به شعر شرع و زهد اهمیت بسیاری می‌داده است و در تمام آثار خود ذكر تحمید و مناجات خداوند، نعت رسول اکرم و وصف معراج و شب معراج را به زیبایی هرچه تمامتر التزام کرده و بدین گونه ذکر واقعه معراج را سنتی برای مثنوی سرایان پس از خود قرار داده است. [۳۵] احتمالاً وی در سرودن این معراجیه‌ها به برخی از معراج‌نامه‌های پیش‌گفته نظر ویژه‌ای داشته است و برهان این مدعا، سخن خود حکیم نظامی گنجوی در اقبال‌نامه اوست که می‌گوید [۳۶]:

خروسی سپید است در زیر عرش / شنیدم که بالای این سبز فرش

خروسان دیگر بكوبندبال / چو او برزند طبل خود را دوال [۳۷]

ساختار و محتوای معراجیه‌های خمسهٔ نظامی[ویرایش]

معراجيه‌هایی که نظامی در آغاز منظومه‌های خود یاد کرده است، تقریبا شکل و ساختار یکسانی دارند و در همه‌ی آنها شاعر روند و روال مشابهی را در ذهن دنبال می‌کند و جز در چند مورد، همه‌ی تصاویری که در این بخش ذکر می‌کند، متشابه هستند هرچند برخی شمار این موارد را بیشتر یاد کرده‌اند و به پانزده مورد نیز رسانده‌اند ولی اگر بخواهیم شکلی کلی برای معراجیه‌های نظامی ترسیم کنیم، می‌توان به گونه زیر آنها را به تصویر کشید [۳۸]:

۱. زمان معراج: شب، نیم شب؛ ۲. مكان شروع معراج: مختلف بنا به روایات؛ ۳. کیفیت معراج: جسمانی / روحانی بودن؛ ۴. وسيله حرکت: براق؛ ۵. همراهان و همسفران: جبرئیل امین، ميكائيل، اسرافيل؛ ۶. مسیر حرکت: زمین به آسمان؛ ۷. منازل سفر: آسمانها و بروج؛ ۸. اشخاصی که در این سفر دیدار با آنها رخ میدهد: انبيا؛ ۹. هدف معراج: دیدار و گفتگو با حق تعالی؛ ۱۰. مكان پایان معراج: زمین، عالم، کارگاه، مکه؛ ۱۱. زمان پایان معراج شب؛ ۱۲. ارمغان و تحفه‌ی معراج: شفاعت. [۳۹]

بررسی شاعران دیگر[ویرایش]

عطار نیشابوری در منظومه هایی چون مصیبت‌نامه و خسرونامه، سنایی در حدیقةالحقیقه و عقل‌نامه، عراقی در رسالهٔ ده فصل، سلمان ساوجی در منظومهٔ جمشید و خورشید، خاقانی شروانی در حدیقة العراقین، امیرخسرو دهلوی در آیینه سکندری، جامی در تحفة‌الاحرار و شاعرانی چون خاقانی، محتشم کاشانی، شهریار و محمدتقی بهار در اشعار خود به واقعه معراج اشاره نموده‌اند. [۴۰]

بررسی قالب‌های شعری معراج‌نامه‌‌ها[ویرایش]

با بررسی و دقت در معراجیه‌های ادب پارسی مشخص می‌گردد که یگانه قالبی که بیشترین معراجیه در آن سروده شده قالب مثنوی است. البته در قالب‌های دیگری چون قصیده، غزل، رباعی، ترکیب‌بند نیز به معراج پیامبر اکرم اشاره شده است اما در مقایسه با قالب مثنوی، بسیار اندک است. از عللی که قالب مثنوی بیشتر مورد توجه قرار گرفته یکی تابندی و انعطاف این قالب شعری است که می‌توان موضوعات مختلف را در آن گنجاند و همانگونه که مشهود است بیش‌ترین داستان‌ها، حکایت‌ها و اشعار بزمی و عاشقانه و عارفانه در این قالب به واسطه توسع آن سروده شده است و علت دیگر گرایش و انتخاب این قالب سروده‌ها و اشعار نظامی است که بالطبع در اشعار شاعران بعدی نیز ساری بوده است. [۴۱]

ارجاعات[ویرایش]

This article "معراج‌نامه (نوع ادبی)" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:معراج‌نامه (نوع ادبی). Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.

  1. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۸۱
  2. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۸۲
  3. تحقيقات تعليمی و غنايی زبان و ادب فارسی، بهار ۱۳۸۹،‌ دوره ۲، شماره ۳، ص ۷۹،‌ سيری در معراج نامه ها و سفرنامه های شهودی
  4. تحقيقات تعليمی و غنايی زبان و ادب فارسی، بهار ۱۳۸۹،‌ دوره ۲، شماره ۳، ص ۷۹،‌ سيری در معراج نامه ها و سفرنامه های شهودی
  5. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۸۲
  6. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۸۲
  7. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۸۲
  8. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۸۲
  9. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۸۳
  10. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۸۳
  11. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۸۴
  12. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۸۴
  13. وزیدگیهای زادسپرم ، فصل ٢٠، بند‌ ٢ تا‌ ٤ ← راشد‌ محصل ، ١٣٨٥ ب : ٦٦
  14. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۸۵
  15. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۸۵
  16. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۸۶
  17. وجرکرد ديني به نقل از آموزگار و تفضلی، ١٣٧٥: ۱۶۱
  18. وجرکرد ديني به نقل از آموزگار و تفضلی، ١٣٧٥: ۱۶۱
  19. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز ۱۳۹۴ - شماره ۱۹۰، ص ۹۲
  20. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص 92
  21. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۹۳
  22. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۹۴
  23. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۹5
  24. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۹۶
  25. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۹۸
  26. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص ۹۸
  27. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص 99
  28. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص 99
  29. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص 100
  30. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص 100
  31. تحليل‌ محتوايي معراج نامه هاي مزدایی فاطمه جهان‌پور،  جستارهای ادبی پاییز 1394 - شماره 190، ص 101
  32. نشریه پژوهش های ادبیات تطبیقی: پاییز و زمستان 1392، دوره اول - شماره 2: بررسی تطبیقی معراجيه‌های خمسه‌ی نظامی با نگاه موردی به سه معراج‌نامه‌ی كتاب المعراج معراج النبي و الإسراء و المعراج؛ قاسمی پرشکوه، سعيد؛ وفایی، عباس علی؛ ص 23 تا 52
  33. علوم ادبی،  بهار 1386 - شماره 3، سیرالعباد سنایی غزنوی و کمدی الهی دانته، مریم مشرف، ص ۲۴
  34. علوم ادبی،  بهار 1386 - شماره 3، سیرالعباد سنایی غزنوی و کمدی الهی دانته، مریم مشرف، ص ۲۵
  35. نشریه پژوهشهای ادبیات تطبیقی: پاییز و زمستان 1392، دوره اول - شماره 2: بررسی تطبیقی معراجيه‌های خمسه‌ی نظامی با نگاه موردی به سه معراج‌نامه‌ی كتاب المعراج معراج النبي و الإسراء و المعراج؛ قاسمی پرشکوه، سعيد؛ وفایی، عباس علی؛ ص 23 تا 52
  36. نشریه پژوهشهای ادبیات تطبیقی: پاییز و زمستان 1392، دوره اول - شماره 2: بررسی تطبیقی معراجيه‌های خمسه‌ی نظامی با نگاه موردی به سه معراج‌نامه‌ی كتاب المعراج معراج النبي و الإسراء و المعراج؛ قاسمی پرشکوه، سعيد؛ وفایی، عباس علی؛ ص 23 تا 52
  37. نظامی، ۱۳۸۱: ۳۹
  38. نشریه پژوهش های ادبیات تطبیقی: پاییز و زمستان 1392، دوره اول - شماره 2: بررسی تطبیقی معراجيه‌های خمسه‌ی نظامی با نگاه موردی به سه معراج‌نامه‌ی كتاب المعراج معراج النبي و الإسراء و المعراج؛ قاسمی پرشکوه، سعيد؛ وفایی، عباس علی؛ ص 23 تا 52
  39. نشریه پژوهش های ادبیات تطبیقی: پاییز و زمستان 1392، دوره اول - شماره 2: بررسی تطبیقی معراجيه‌های خمسه‌ی نظامی با نگاه موردی به سه معراج‌نامه‌ی كتاب المعراج معراج النبي و الإسراء و المعراج؛ قاسمی پرشکوه، سعيد؛ وفایی، عباس علی؛ ص 23 تا 52
  40. نشریه زبان و ادب فارسی: قالب‌های شعری، اوزان و بحور معراج‌نامه‌ها؛ قاری، محمدرضا
  41. نشریه زبان و ادب فارسی: قالب‌های شعری، اوزان و بحور معراج‌نامه‌ها؛ قاری، محمدرضا؛ ص. ۶۴


Read or create/edit this page in another language[ویرایش]