You can edit almost every page by Creating an account. Otherwise, see the FAQ.

هوانس تومانیان

از EverybodyWiki Bios & Wiki
پرش به:ناوبری، جستجو

پیش‌نویس:هوهانس تومانیان (منبع شناسی)


پیمان[ویرایش]

هُوانِس تومانیان ۱۸۶۹–۱۹۲۳ م. /۱۲۴۸–۱۳۰۲ ش. نویسندهٔ پرآوازه ارمنی[۱]. در آثار خود به همان اندازه که از میراث ادبیات گذشته بهره جسته، به دیدگاه‌های جدید آموزشی نیز تکیه دارد[۲]. نسل‌های پی در پی از کودکان ارمنی با شعرها و داستان‌های تومانیان آشنا شده‌اند[۳]. او که به مخاطبان خردسال ادبیات کودکان توجه بسیار داشت، دربارهٔ دوره کودکی می‌نویسد: کودکی، بهترین دورهٔ زندگی انسان است[۴]. او از دنیای پیرامونش بسیار می‌آموزد و با بازی، چیزهای زیادی را فرا می‌گیرد[۵].

لید[ویرایش]

هوهانس تومانیان شاعر غزل‌سرا قصیده گو و حماسه سرای ارمنی است که بجز شعر در سایر رشته‌های ادبی نیز از جمله داستان‌نویسی - قصیده پردازی، نقد ادبی و نیز قصیده‌های کودکان تبحر کافی داشته‌است تا آنجا که در زمینه داستانسرایی و حکایت نویسی فقط قازاروس آقایان و از لحاظ تمثیل پردازی و لطیفه گوئی تنها اتابیگ خنکویان به پای او می‌رسند.[۶]

تومانیان همراه با هوانسیان، ایساهاکیان و دریان یکی از چهار رکن اساسی شعر ارمنستان شرقی محسوب می‌شود نام تومانیان به عنوان شاعر قصیده گو و حماسه سرا جاودانه بر پیشانی تاریخ ادبیات ارمنی باقی خواهد ماند.[۷]

آهنگ کلامش همچون آهنگ ملی «کومیتاس» موسیقیدان و آهنگساز شهیر ارمنی دلنشین و روح پرور است.[۸]

تومانیان در بین شعرا و نویسندگان ارمنی از همه بیشتر به مرز و بوم خود و محیط گرداگردش پای بند بوده و در حقیقت می‌توان گفت که وی برجسته‌ترین نماینده ملت ارمنی و آب و خاک همان ملت بوده‌است.[۹] به پیروی از همین عواطف میهن‌پرستی و انسان دوستی و آزادی‌خواهی خویش است که اوضاع روستاها و روستانشینا کوهستانی ارمنی را با زبانی ساده و آشنا و بیانی گرم و بی‌ریا شرح داده‌است.[۱۰] زیرا تومانیان حقیقه از میان اصیل‌ترین قشر اجتماع ارامنه برخاسته و پیوسته مظهر عشق و پیمان، عشق به آزادی انسان‌ها، عشق به‌پاکی و پاکیزگی نهاد آدمی، عشق بر آب و خاک و زادگاه خود و معرف وضع اجتماعی عصر خویش بوده‌است و بهمین لحاظ است که اشعار تومانیان در قلب فرد فرد ارامنه جای دارد و ملت ارمنی همواره او را شاعر ملی خود دانسته و از این پس نیز خواهد دانست.[۱۱]

ادبیات ارمنستان شرقی با تومانیان راه ترقی و تکامل را پیموده‌است زیرا در فنون مختلف شعر و فصاحت و بلاغت زبان پیشرفت‌های ارزنده‌ای را نصیب ادبیات ارمنی کرده‌است.[۱۲]

این شاعر و نویسنده همان‌طور که به اشاره رفت علاوه بر قصاید و مقالات ادبی و اجتماعی در ترجمه نیز استادی و زبردستی شگرف خود را نشان داده‌است زیرا ترجمه‌های وی هر کدام به‌نوبه خود در حدود خلاقیت هنری بشمار می‌رود.[۱۳] این ترجمه‌ها را اکثراً از زبان روسی به‌ارمنی انجام می‌داده‌است.[۱۴]

تومانیان خلق آثار هنری خویش را با روحیه آرام و آگاه نیاکان خویش تلفیق نموده‌است و این موضوع حتی در مقاله‌های اجتماعی و نامه‌هایش به‌خوبی روشن است.[۱۵] وی آثار منظوم و منثور خود را با تیزبینی و روشن فکری و مردانگی ویژه‌ای خلق کرده‌است.[۱۶] تومانیان در بین شاعران و نویسندگان ارمنی مقام ارجمندی را داراست و الحق در صف اول آنان جای دارد؛ و علاوه بر این چه در زمان خیاتش و چه بعد از آن در بین ملت ارمنی محبوبیت بسزائی داشته و دارد

تومانیان از اوان کودکی شعر می‌سرود و در این هنگام یعنی در سن یازده سالگی نخستین شعرش را در این مدرسه نوشت.[۱۷] در سال ۱۸۸۳ چون مدرسه مزبور بسته شد ناچار به‌دهکده موطنش بازگشت و پس از اندک توقف در آنجا با پدرش بجانب تفلیس رهسپار گردید و وارد مدرسه نرسسیان شد و مدت سه سال نیز در آنجا به‌تحصیل اشتغال یافت (۱۸۸۶–۱۸۸۳) و آنجا را نیز نیمه تمام ترک گفت و مانند دیگر نویسندگان ارمنستان با پشتکار و مطالعات شخصی و هوش و ذوق و استعداد فطری بعداً نتوانست در صف شاعران و نویسندگان قدر اول ارمنی درآید.[۱۸]

نخستین مجموعه وی در سال ۱۸۹۰ در مسکو بچاپ رسید و دو سال بعد دومین مجموعه اش که در آن منظومه «آنوش» نیز دیده می‌شد بطبع رسید.[۱۹] انتشار این دو مجموعه نام و شهرای بحق برای تومانیان به‌وجود آورد.[۲۰] در اینجا بجاست که یادآوری کنیم این شاعر هنوز بیش از نوزده سال نداشت که تأهل اختیار کرد و از آن ازدواج پرثمر… پرثمرتر از آثار علاقه ادبی وی ده فرزند به‌وجود آورد (چهار پسر و ۶ دختر) که شاعر غالباً نام آنها را فراموش می‌کرد یا آنها را اشتباه صدا می‌کرد.[۲۱] زنش که کدبانویی با کفایت بوده که با صبر و شکیبایی قابل تقدیری بار سنگین مسئولیت اداره این خانواده را بگردن داشت.[۲۲] فرزندانش هر کدام به‌نوبه خود افرادی برجسته و نیکنام و در جامعه خود نامی شدند.[۲۳]

والری برسف نویسنده روس با تومانیان روابط بسیار نزدیک داشت و در سال ۱۹۱۶ کتابی بنام «شعر ارمنستان» برشته تحریر درآورد.[۲۴] وی دربارهٔ تومانیان می‌نویسد: «قدرت هنرنمائی تومانیان را در آثار منظومش باید دید.[۲۵] او در اشعارش از زندگی اجتماعی و زوایای بیشمار اجتماع و روحیه مردم قشرهای مختلف آن سخن می‌گوید: «با مطالعه آثار منظوم تومانیان نظیر «آنوش» بهتر می‌توان به‌زندگی اجتماعی و سنت‌های باستانی ملت کهنسال ارمنی پی برد تا با مطالعه و بررسی کتب تاریخی و اجتماعی دیگر شاعر با قدرت خلاقه‌ای بی نظیر و پروازهای آتشیت و قلمی شیدا و بیانی فصیح به‌زندگی طبقات مختلف مردم روح و جان تازه می‌دهد.[۲۶]

تومانیان آثار بیشماری از نویسندگان برجسته روسی منجمله پوشکین به‌ارمنی ترجمه کرده‌است که با متن اصلی آن اصالت و هنر نویسنده روس کاملاً محفوظ مانده‌است.[۲۷]

تومانیان در جنگ جهانی دوم در آن هنگام که فراریان و آوارگان ارامنه ترکیه پس از قتل‌عام به سوی ارمنستان شرقی مهاجرت می‌کردند نسبت به آنها و کودکان یتیمی که والدین خود را در آن کشتارها از دست داده بودند کمال همراهی و مساعدت را داشت و در نگاهداری و تأمین غذای آنان فداکاری بسیار کرد.[۲۸] از این کودکان که به‌کمک تومانیان بنان و نوائی رسیدند بعداً شاعری معروف بنام «واغارشاک نورنتز» به‌وجود آمد.[۲۹]

تومانیان در سراسر عمر خود تنها یک بار بخارج از ارمنستان یعنی به کنستانتینوپل مسافرت کرد؛ و اغلب به‌سیر و سیاحت مناطق مختلف ارمنستان می‌پرداخت و در تمام این مسافرت‌ها سعی می‌کرد که روابط هنری و ادبی بین این مناطق برقرار و محفوظ ماند.[۳۰] در اوایل سال ۱۹۲۳ تومانیان به بیماری سرطان مبتلا و برای معالجه به مسکو انتقال یافت و پس از چندی چشم از جهان فروبست.[۳۱] جسدش به تفلیس منتقل و در آنجا بخاک سپرده شد و به این ترتیب چراغ زندگی شاعر ملی ارامنه برای ابد خاموش شد در حالی که آثار ارزنده وی برای همیشه در ادبیات جهان باقی خواهد ماند.[۳۲] در ارمنستان برای تجلیل و بزرگداشت شاعر بلند قدر نام دهکده زادگاه وی را به تومانیان نامیدند؛ و در ایروان خانه‌ای بنام موزه تومانیان بنا نهادند.[۳۳] همچنین کتابخانه‌ها، قرائت خانه‌ها و مدارسی هم به نام تومانیان ناگذاری کردند.[۳۴]

این شاعر با اکثر نویسندگان و شعرای هم عصر خود رشته الفت و روابط هنری و ادبی برقرار کرده بود ولی رابطه وی با «قازاروس آقایان» رابطه پدر و فرزندی بود می‌گویند علاقه علاقه «قازاروس» به تومانیان به قدری بود که شبی دیرهنگام نویسنده نامی در خانه شاعر جوان را می‌کوبد وی را از خواب بیدار می‌کند و سراسیمه می‌پرسد آمده‌ام احوالت را بپرسم چون خوب بدی را برای تو دیده بودم.[۳۵] نویسنده اخیر هنر شاعری و نویسندگی تومانیان را پیوسته می‌ستود و خشنود بود که چراغ وادی علم و هنر بوسیله تومانیان و امثال او روشن و فروزان خواهد ماند.[۳۶]

هوانس تومانیان یکی از بزرگترین شعرا و نویسندگان ارمنی یعنی است.[۳۷]

زندگی[ویرایش]

وی هفتم فوریه (تقویم قدیم ۱۹ فوریه) ۱۸۶۹ در روستای دسق (dsegh) (که امروزه به افتخار او تومانیان نام گرفته‌است) از ناحیه لوری چشم به جهان گشود.[۳۸][۳۹]

تومانیان در هفتم فوریه سال ۱۸۶۹ در یکی از روستاهای ارمنی‌نشین نواحی ارمنستان بنام دسق پای بجهان وجود گذاشت و دوران صباوت خود را دامن خانواده‌ای شریف و اصیل گذراند.[۴۰] پدرش کشیش طاطاوس مردی نجیب و نیکوکار زنده دل و فوق‌العاده مردم دوست و فقیرنواز بوده‌است.[۴۱] تومانیان پدر درویش مسلک و شاعرمنش خویش را بحد پرستش دوست می‌داشت و بعدها دربارهٔ او می‌نویسند.[۴۲]

«بهترین و بزرگترین موهبتی که در زندگی داشته‌ام پدرم بوده‌است وی مردی ژرف بین با روحی بلند و قلبی بزرگ و رفتاری ملایم بود… تومانیان چهار برادر و سه خواهر داشت که خود ارشد آنها بوده‌است.[۴۳] وی مرد وارسته و خودساخته بود زندگیش نیز شعر بود و بنوشته‌ها، ضرب‌المثل‌ها قصه‌ها و داستان‌ها و شعرهایش شباهت بسیار داشت.[۴۴]

دوران کودکی تومانیان در دهکده زادگاهش طی شد و هنگامی که قدم به‌سن هفت سالگی گذاشت به‌جای آنکه وارد مدرسه شود بدنبال گاوچرانی رفت و گاوچرانی بازی گوش و خواب آلود بود که اغلب شب هنگام در حالیکه نتوانسته بود گاوهایش را در چراگاه‌ها یکجا جمع کند با دست خالی گریه کنان از دشت و صحرا بخانه بازمی‌گشت.[۴۵] تومانیان از زادگاهش دوستان بیشماری را بدور خود گردآورده بود و با کودکان روستایی یکدل و یک زبان در آغوش طبیعت زادگاهش به‌طور طبیعی باهوش سرشار و تیزبینی خود همه چیز را از محیط خود فرا می‌گرفت و افسان‌ها و قصه‌ها و حماسه‌ها و ضرب‌المثل‌های ارمنی را از سالخوردگان موطتنش می‌شنید و تمام گوشه و کنار مسقط الرا خود را از کوه‌ها، دشت‌ها، بیشه‌ها و آبها گرفته تا اماکن مقدس و بناهای ویران شده نیاکان خود را به‌دقت باز می‌دید و روح هم میهنان و هوای زادگاه خود را با خون خود عجین می‌ساخت و گنجینه‌های گرانبهایی را در نهان خود ذخیره می‌کرد.[۴۶] تا بعداً بتواند وارث راستین نیاکان پرافتخار خود باشد این موضوع در نخستین مرحله نویسندگیش در حکایات و قصه‌ها و یادداشت‌های وی چشمگیر است.[۴۷]

تحصیلات[ویرایش]

تحصیلات ابتدایی را نخست در نزد پدر و عمو سپس در سال ۱۸۷۷ در مدرسه ساهاک معلم آنگاه تحصیلات منظم خود را در مدرسه مختلط جدیدالتاسیس استپاناوان (۱۸۸۳ _ ۱۸۷۹) کسب نمود.[۴۸][۴۹] از سال ۱۸۸۳ ساکن تفلیس شد و در اثنای سال‌های ۸۷–۱۸۸۳ در مدرسه مشهور نرسیسیان تحصیل نمود.[۵۰] لیکن در سال ۱۸۸۶ مدرسه را رها کرده به مطالعه آزاد در تاریخ و ادبیات ارمنی پرداخت.[۵۱]

تومانیان در سن هشت سالگی الفبای زبان ارمنی را نزد پدر و عموی خود فرا گرفت.[۵۲] آنگاه مدت دو سال در مدرسه زادگاهش تحت تعیم «ساهاک» معلم قرار گرفت و وقتی به ده سالگی رسید پدرش وی را به جلال‌اوغلی (استپاناوان فعلی) برد و در آنجا مدت چهار سال به‌تحصیل علم و دانش پرداخت.[۵۳]

فعالیت‌ها[ویرایش]

هفده ساله بود که منشی خلیفه گری ارمنیان در تفلیس شد و پنج سال این شغل را تحمل کرد، ولی سرانجام به‌گناه سرودن شعری در هجو یکی از روحانیان از آنجا رانده شد و دیگر تا پایان عمر به هیچ خدمت دولتی و غیردولتی تن در نداد.[۵۴]

تومانیان از هفده سالگی وارد زندگی اجتماعی شد و بعنوان منشی در استخدام خلیفه‌گری ارامنه تفلیس درآمد و مدت ۵ سال در آن مؤسسه مشغول انجام وظیفه شد ولی چون این شغل با روح وی سازگار نبود و از طرفی بعلت سرودن شعری که در آن یکی از روخانیان را هجو کرده بود از خلیفه گری رانده شد و از آن به‌بعد تا پایان عمرش در هیچ جا به‌استخدام رسمی درنیامد.[۵۵]

خانواده[ویرایش]

او در شانزده سالگی ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و شش دختر بود.[۵۶]

فعالیت‌ها ۲[ویرایش]

تومانیان بیانی شیرین داشت و خانه اش در تفلیس مجمع شاعران و نویسندگان بزرگ آن عصر بود.[۵۷]

تومانیان در سال‌های اوایل سده بیستم فعالیت گسترده اجتماعی و ادبی داشت.[۵۸]

بالاخانه[ویرایش]

او در سال ۱۸۹۹ گروه ادبی «بالاخانه» را تأسیس کرد، که قازاروس آقایان، آوتیک ایساهاکیان، لئون شانت، درنیک دمیرچیان و دیگران عضو آن بودند.[۵۹]

۱۹۱۲[ویرایش]

در سال ۱۹۱۲ به ریاست انجمن تازه تأسیس نویسندگان ارمنی برگزیده شد (تا سال ۱۹۲۱).[۶۰] ریاست انجمن امداد ارمنی (۲۲–۱۹۲۱) و خانه فرهنگ ارمنی (تفلیس) را بعهده داشت.[۶۱]

فعالیت ادبی[ویرایش]

تومانیان بحق شاعر ملی ارمنی نامیده می‌شود.[۶۲] افسانه‌ها و ادبیات شفاهی ارمنی، قصه‌ها و داستان‌هایی که از مادر و روستاییان شنیده بود، فرهنگ مردمی که در اعماق روح وروان شاعر جا گرفته بود، همه باعث شدند که تومانیان چنان آثاری خلق نماید که در تاریخ ادبیات ارمنی بی همتا هستند.[۶۳] او شاعر را قلبی می‌داند که با آرزوی بهروزی و رستگاری در پیکر مردم می‌تپد و خود مصداق کامل همین اندیشه بود.[۶۴]

آثار تومانیان سه ویژگی دارد: واقع گرایی، سادگی در بیان، نزدیکی با روح و زبان مردم.[۶۵] گرچه تومانیان در انواع نظم و نثر دست داشت اما منظومه سرایی هنر خاص او بود.[۶۶]

به اعتقاد بسیاری از منتقدان او در ردیف بزرگانی چون گوته (آلمانی)، پوشکین (روسی)، میگویچ (لهستانی)، شفچنکوی (اوکراینی) و تاگور (هندی) قرار دارد.[۶۷] ادبیات ارمنی دارای سه قله رفیع است: تومانیان، ایساهاکیان و چارنتس.[۶۸] تومانیان در ترجمه آثار ادبی دستی توانا داشت و ترجمه‌های او از زبان‌های دیگر آنقدر صمیمی است که خواننده متوجه تعلق آن به یک فرهنگ دیگر نمی‌شود.[۶۹] (برادران گریم، ادبیات روسیه، هند، ژاپن، ایتالیا و غیره).[۷۰] این شاعر بزرگ ده‌ها حکایت و داستان اصیل ارمنی را به رشته تحریر درآورده، مجموعه آثار تومانیان برای کودکان یکی از گرانبهاترین ارزشهای ادبی ارمنی است و تا کنون بارها بچاپ رسیده و هر سال شاهد انتشار جدید آن هستیم.[۷۱]

آثار[ویرایش]

از آثار ماندگاری که وی به ادبیات ارمنی افزوده می‌توان آثار زیر را نام برد:[۷۲] خمره طلا، ساکوی لر، برادر گارنیک

پس از فوت او آثارش در بین سال‌های (۱۹۴۰–۱۹۵۹) بشرح زیر در شش جلد بچاپ رسید.[۷۳] جلد اول - مجموعه اشعار تومانیان، دوم منظومه‌ها، سوم قصیده‌ها و داستان‌ها، چهارم انتقادات ادبی نطق خطابه‌ها، پنجم نامه‌ها و ششم بقیه آثار تومانیان

شاهکارهای جاویدانی که از تومانیان همواره بر تارک آثار ارزنده ادبیات ارمنی خواهد درخشید عبارتنداز: آنوش، داوید ساسونی، تسخیر قلعه طبل، بسوی لایتناهی، پروانه، آختامار، دیر کبوتر، مارو، یک قطره عسل، بقوس پطروس، ترانه من، هزاردستان، گیکور، شاع، و الهام و دیگر قصیده‌ها و منظومه‌ها و ده‌ها آثار نظم و نثر دیگر که هر یک به‌نوبه خود در شمار پرارزشترین سخنان منظوم و منثور ادبیات جهان محسوب وی شوند: به‌طور کلی آثار تومانیان دارای سه جنبه اختصاصی است جنبه ادبی، جنبه واقع گرایی (رئالیتیک)، و جنبه سادگی آن.[۷۴]

آثار تومانیان به ده‌ها زبان ترجمه شده‌است و نمونه ای از این ترجمه‌ها و نیز کلیه نشرهای آثار او در موزه تومانیان در ایروان نگهداری می‌گردد.[۷۵]

از آثار مهم و مشهور او عبارتند از: منظومه‌های آنوش، مارو، داویت ساسونی، آخ تامار، بسوی لایتناهی، تسخیر قلعه طبل، دیر کبوتر، یک قطره عسل، بغوس پتروس، هزار دستان، ترانه من، پروانه، گیکور، دوست من نسو، بازار دلاوران و غیره.[۷۶] کلیات نظم و نثر تومانیان چندین بار در چند مجلد یا به‌صورت جلدهای جداگانه به چاپ رسیده‌اند که از همه معروفتر مجموعه شش جلدی است که آکادمی ارمنستان بچاپ رسانده‌است.[۷۷]

آثار تومانیان به فارسی نیز برگردانیده شده‌اند که اهم آنها بشرح زیر است:[۷۸]

  • یادنامه تومانیان _ نادر نادر پور، ه. سایه، تهران: ۱۳۴۸.
  • هوانس تومانیان، پروانه، آخ تامار، آنوش، ترجمه، آلک تهران: ۱۳۴۸.
  • آنوش، به مناسبت صدمین سال تولد هوانس تومانیان، هراند قوکاسیان، تهران :ص. ۱۳۰–۹۶.
  • آی وطن، آی وطن - ترجمه احمد نوری زاده، تهران: ۱۳۵۷.
  • دوست من نسو، ترجمه محمد باقری
  • گیکور، ترجمه آرا هوانسیان ۷ - ترجمه‌های مختلف دیگر

آخ تامار[ویرایش]

ترجمه آلک خاچاطوریان[۷۹]

هر شب جوانی از دهکده ساحل (وان) پنهانی راه امواج رقصان را می‌سپرد.

بدون زورق با بازوانی ستبر دل امواج را می‌شکافد و بسوی جزیره مقابل پیش می‌رود

نوری شفاف، که از دورترک همچون پرتو فانوس است. جوان را در تاریکی بخود می‌خواند. تا راهش را گم نکند.

تامار زیبا هر شب در جزیره آتشی برمی‌افروزد؛ و در مخفی گاه نزدیک، بی‌قرار و بی تاب ، انتظار می‌کشد.

دریای مواج می‌خروشد وبا التهاب فریاد می‌کشد جوان دلش در حالیکه در سینه می‌تپد، شجاعانه با دریا می‌جنگد و تاب می‌آورد.

تامار ملتهب از نزدیک صدای شکافتن امواج را می‌شنود، و وجودش می‌سوزد، از آتش عشقی که اندامش را دربرگرفته.

در شب ساکت: اما شکاک صدایی در کرانه دریا خاموش شد و شبح سیاه رنگی ایستاد وآنان همدیگر را یافتند. موج‌های لغزان دریاچه (وان) آرام، آرام بر کرانه بوسه می‌زدند. وآن گاه بازمزمه ای دلنشین کف آلود بازمی‌گشتند.

گویی امواج در گوش یکدیگر نجوا می‌کردند و ستارگان آسمان نیز همچنین از تامار بی شرم و سبکسر غیبت و بد گویی می‌نمودند.

ساعت موعود فرا رسیده‌است التهابی در دل دختر باکره چنگ می‌زند. یکی از دل امواج راه می‌سپارد وآن دگر در کرانه جزیره دعا می‌کند.

" آن جوان بی‌باک کیست که مست از عشق، هراس از دل بدور انداخته وهر شب دل امواج را شکافته به جزیره می‌آید.

او راه امواج را می‌سپارد و تامار ما را می‌بوسد حیثیت و تعصب ما را به چه گرفته‌است که توانسته دختری را از دست ما برباید "

جوانان دهکده جزیره، که دلشان جریحه دار شده بود چنین گفتند، و شبی مشعل افروخته به دست تامار را خاموش کردند.

اکنون که مشعل خاموش شده دلباخته شناگر در دریای تاریک سرگردان است وتنها نسیم زمزمه گر است که آوای آه‌هایش را می‌پراکند (آخ تامار)

در تاریکی قیرگون از کناره صخره‌های تیز آن جا که دریای بی‌کران می‌خروشد آوایی که گاه ضعیف و گاه قوی است بگوش می‌رسد (آخ تامار)

بامدادان دریای کف بر لب جسدی را بر کرانه انداخت جسدی که گویی بر لبانش دو واژه یخ زده‌است (آخ تامار)

از آن زمان به بعد جزیره دریاچه (وان) به (آخ تامار) مشهور شد. === آختامار === یکی از مشهورترین منظومه‌های وی شعر «آختامار» است. آختامار در اصل نام جزیره‌ای در دریاچه وان است.

برگردان فارسی شعر آختامار به عنوان نمونه آثار تومانیان:[۸۰]

آختامار ԱԽԹԱՄԱՐ

هوهانس تومانیان

برگردان فارسی متن ارمنی

بر کرانه‌های دریاچه سرزنده وان، از کلبه‌ای هر شب جوانی بدون بلم و در نهان، خود را می‌زند به آب

و با بازوان مردانه‌اش شناکنان آب را به سوی جزیره‌ای در روبرو می‌شکافد

از فراز جزیره تاریک، فروغی صاف و درخشان او را به خود می‌خواند همچون فانوسی فروزان تا که راه را گم نکند

تامار زیبا هر شب بر فراز جزیره، نوری می‌افروزد و ناشکیبا در نهانگاهی نزدیک به انتظار می‌نشیند

دریاچه با موج‌هایش در تکاپو و دل جوان در شر و شور.

آب‌ها، سهمگین در خروشند ولی جوان مهارناشدنی پیش می‌آید.

و اکنون تامار با قلبی تپنده به هم خوردن موج‌ها در نزدیکی‌اش را می‌شنود و شدت عشق سراپای وجودش را برمی‌افروزد

در خاموشی، شکلی سایه وار و سیاه بر کران‌های تاریک دریاچه ایستاده‌است خود اوست… و ازنو به هم رسیده‌اند آه، ای رموز شب آرام…

امواج دریاچه وان، اکنون به تنهایی ساحل خود را می‌نوازند و به هنگام فروکش با پچ‌پچ‌هایی مبهم پس می‌نشینند

انگار به آرامی نجوا می‌کنند و ستارگان گردونه آسمان با چشمانی پُرافترا به تامار بی شرم و آزرم، می‌نگرند

نَظّاره آن‌ها دل دوشیزه را می‌آشوبد زمان جدا شدن فرارسیده و باز یکی از ایشان، به تلاطم دریاچه فرو می‌غلتد و دیگری: بر کران‌هایش دست به دعا می‌گشاید…

اما یک بار، مردانی شرور از راز دو دلدار آگه شده و آتش را کشتند در شبی اهریمنی و سیاه

جوان دل‌سپرده، شناکنان گم شد در ظلمت آب‌ها و باد، پیوسته ناله‌هایش را به کرانه می‌آورد که می‌گفت: آخ تامار…!

صدایش نزدیک است: در تیرگی دلگیر، پایین صخره‌های نوک‌تیز زیر پا جایی که دریاچه هراس‌انگیز، می‌غرد

صدا دیگر خفه شد و مرد و تنها باری دیگر به ضعیفی به گوش رسید که می‌گفت: آخ تامار…!

آب‌های پرآشوب بامداد پیکر را به کرانه انداختند بر لبان سرد و سخت شده‌اش گویی در لحظه مرگ، دو واژه فرو فسرده بود: آخ تامار…!

و چنان شد که این جزیره، نام آختامار به خود گرفت.

Ծիծաղախիտ Վանա ծովի Փոքրիկ գյուղից առափնյա, Ծովն է մըտնում գաղտագողի Ամեն գիշեր մի տըղա:

Ծովն է մըտնում առանց նավակ, Բազուկներով առնացի Ջուրը ճողփում, լող է տալի Դեպի կըղզին դիմացի:

Խավար կըղզուց պարզ ու պայծառ Մի լույս կանչում է նըրան, Մի վառ փարոս նըրա համար, Չըմոլորի իր ճամփան:

Սիրուն Թամարն ամեն գիշեր Այնտեղ կըրակ է անում, Եվ ըսպասում է անհամբեր Այնտեղ` մոտիկ դարանում:

Ծըփում ծովն ալեծածան, Ծըփում է սիրտը տըղի. Գոռում է ծովն ահեղաձայն, Նա կըռվում է կատաղի:

Եվ Թամարը սըրտատըրոփ Արդեն լըսում է մոտիկ Ջըրի ճողփյուն, ու ողջ մարմնով Սիրուց այրվում է սաստիկ:

Լըռեց: Ծովի խավար ափին Կանգնեց սեւ-սեւ մի ըստվեր... Ահա եւ նա... իրար գըտան... Կասկածավո՜ր լուռ գիշեր...

Միայն ալիքը Վանա ծովի Մեղմ դիպչում են ափերին, Հըրհըրելով հեռանում են Շըշունջներով անմեկին:

Նըրանք ասես փըսփըսում են... Ու աստղերը կամարից Ակնարկելով բամբասում են Լիրբ, անամոթ Թամարից...

Բամբասում են կուսի սըրտում... Ժամ է արդեն... ու կըրկին Մինն ալեկոծ ծովն է մըտնում, Մյուսն աղոթում եզերքին...

«Ո՞վ է ջահել էն խիզախը, Որ հենց հարբած իր սիրով, Սըրտից հանած ահն ու վախը Ծովն անցնում է գիշերով:

Ծովն անցնում է մյուս ափերից Մեր Թամարին համբուրում... Աղջի՞կ խըլի նա մեր ձեռի՜ց... Ի՞նչի տեղ է մեզ դընում...»:

Էսպես ասին վիրավորված Կըղզու միջի ջահելներ Ու Թամարի ձեռքով վառած Լույսը հանգցրին մի գիշեր:

Մոլորվեցավ խավար ծովում Լողորդ տըղան սիրահար, Ու բերում է հողմը, բերո՜ւմ Հառաչանքներն՝ «Ա՜խ, Թամա՜ր...»:

Մոտ է ձայնը. խոլ խավարում, Ժայռերի տակ սեպացած, Ուր ամեհի ծովն է գոռում, Մերթ կորչում է խլացած, Ու մերթ լըսվում ուժասպառ. «Ա՜խ, Թամա՜ր...»:

Առավոտյան ծովը ծըփաց, Ափը ձըգեց մի դիակ, Նըրա շուրթին, պաղ, կարկամած, Ասես մեռած ժամանակ Սառել էին երկու բառ. «Ա՜խ, Թամա՜ր...»:

Այն օրվանից սըրա համար Կըղզին կոչվեց Ախթամար:

شعر «ستاره»[ویرایش]

ای ستاره ها! ستاره‌ها…
چشمان آسمان! این‌گونه سوسو زن درخشان می‌خندید
آن زمان‌ها که چست و چالاک
کودکی بودم من
بی خیال و چون شما بشکوه
از سر بی دردی جست و خیز می‌کردم
شما می‌خندیدید
اینک نیز می‌خندید
اینک که ناتوان و زِ پا افتاده
جانسوزش امیدهای به باد داده‌ام را می‌گریم
فردا نیز همچنان می‌خندید
بر فراز گور من

اسطوره[ویرایش]

هوهانس تومانیان، این شاعر انسان‌دوست برجسته، در اعتلای ادبیات نوین ارمنی سهم عظیمی دارد. او از پایه‌گذاران شعر واقع‌گرایانه در ادبیات ارمنی است. شعرهایش از زندگی مردم مایه گرفته‌است و او را به مثابه ستایشگر و آفرینشگر بزرگ هنر راستین مردمی، در قلب خوانندگان آثارش جای داده‌است. تومانیان علاوه بر خلق شعرها و قصه‌های ماندگار که بسیاری از آن‌ها به صورت فیلم سینمائی و اپرا نیز درآمده‌است، آثاری از بزرگان ادب دنیا را نیز به زبان ارمنی ترجمه کرده‌است. تومانیان شاعر و نویسنده پر توانی است که در کلیه ژانرها و زمینه‌ها و قالب‌های شعری و داستانی آثار موفقی خلق کرده‌است. شعرها و داستان‌های این نابغه بشر دوست به بسیاری از زبان‌های ملل دنیا ترجمه شده‌است.

زندگی‌نامه[ویرایش]

وی بعداً لقب «شاعر تمام ارامنه» را دریافت کرد. وی یکی از چهره‌های برجسته ادبیات ارمنی در قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی بوده‌است.

تومانیان در ۱۹ فوریه ۱۸۶۹ میلادی در روستای «دسق» در استان لوری کشور ارمنستان متولد گردید. تحصیلات ابتدائی را در روستای زادگاهی اش آغاز کرد و در سال‌های ۱۸۸۳م-۱۸۷۹م در مدرسه مذهبی ادامه داد. سپس وارد مدرسه «نرسسیان» تفلیس شد اما به دلیل فقر و نداری ناچار تحصیل در این مدرسه را ناتمام گذاشت، و به مطالعه سیری ناپذیر و خودآموزی‌های بی‌وقفه همت گماشت.

تومانیان از همان سال‌های نوجوانی پا به عرصه کار و کوشش زندگی نهاد و مدتی در سمت‌های منشی شورای خلیفه گری ارمنی‌های تفلیس و منشی انجمن انتشاراتی ارمنی‌های قفقاز به کار پرداخت. تومانیان از سال ۱۸۹۳م تمام زندگی اش را وقف فعالیت در عرصه‌های اجتماعی، ادبی کرد. بگونه‌ای که در سال‌های بعد از ۱۹۰۰م برجسته‌ترین چهره حیات اجتماعی-ادبی ارمنی‌های قفقاز بود.

تومانیان نشسته از چپ

از سال ۱۸۹۹م گروه ادبی (بالاخانه)، با سازماندهی تومانیان فعالیت خود را آغاز کرد که در آن بسیاری از چهره‌های نامدار ادبی-اجتماعی ارمنی مانند آوتیک ایساهاکیان و لوون شانت و غیره عضویت داشتند.

تومانیان در سال ۱۹۰۸م به سبب فعالیت‌های گسترده آزادی‌خواهانه ملی به زندان افکنده شد.

در سال ۱۹۱۵م پس از نسل‌کشی ارمنیان تومانیان از سازمان دهندگان اصلی پذیرش و اسکان مهاجرین و فراریان ارمنی بود، در این سال‌ها به تومانیان (پدر یتیمان)، لقب داده بودند. در سال ۱۹۲۰م از انقلاب ارمنستان و ایجاد اولین جمهوری ارمنستان به گرمی استقبال کرد و در سال ۱۹۲۱م به سمت دبیر اول (کمیته امداد ارمنستان) انتخاب گردید. در همین سال تومانیان (خانه هنر ارمنی) را پایه‌گذاری و رهبری کرد که نقش بزرگی در متحد کردن نویسندگان و هنرمندان ارمنی قفقاز ایفاء نمود.

دولت‌های ارمنستان و گرجستان به خاطر فعالیت‌های پیگیر و خستگی ناپذیر تومانیان، لقب (شاعر مردمی) را به او اعطاء کرده‌اند.

درگذشت[ویرایش]

سنگ قبر هوهانس تومانیان در شهر تفلیس

سرانجام بیماری سرطان شاعر را از تلاش زندگی بازداشت و تومانیان روز ۲۳ ماه مه سال ۱۹۲۳م در سن ۵۴ سالگی در مسکو چشم از جهان بربست و کالبدش در پانتئون ارمنیان تفلیس («گورستان کلیسای خوجی وانک») در شهر تفلیس در کشور گرجستان به خاک سپرده شد.


[۸۱]

هوهانس تومانیان در روز ۱۹ فوریه ۱۸۶۹ در روستای دسق در فرمانداری تفلیس امپراتوری روسیه (اکنون در استان لوری، ارمنستان) به دنیا به دنیا آمد.

پدرش آسلان (۱۸۹۸–۱۸۳۹) معروف به تر-تادئوس کشیش روستا بود. وی از اولاد خانواده سلطنتی ارمنی تومانیان، شاخه‌ای از دودمان سلطنتی سرشناس مامیکونیان بود که اصالتالشان از فئودال تارون بود و در سده‌های دهم و یازدهم میلادی در لوری اسکان گزیده بودند. مادر وی سونا (۱۹۳۶–۱۸۴۲)، یک قصه‌گوی مشتاق بود و علاقه خاصی به حکایت‌ها داشت. تومانیان جوان، بزرگترین در میان هشت فرزند خانواده بود. برادران و خواهرانش عبارت بودند از: رُستُم (۱۸۷۱–۱۹۱۵), اُسان (۱۸۷۴–۱۹۲۶), ایسکوهی (۱۸۷۸–۱۹۴۳), واهان (۱۸۸۱–۱۹۳۷), آستغیک (۱۸۸۵–۱۹۵۳), آرشاویر (۱۸۸۸–۱۹۲۱), آرتاشس (۱۸۹۲–۱۹۱۶)

تحصیلات[ویرایش]

تومانیان از سال ۱۸۷۷ تا ۱۸۷۹ در مدرسه محلی زیر نظر تر-ساهاک تحصیل و سپس از سال ۱۸۷۹ تا ۱۸۸۳ در مدرسه تازه‌تاسیس و مختلط جلال‌اوغلی (استپاناوان فعلی) تحصیلات نمود. تومانیان در سال ۱۸۸۳ در تفلیس سکونت گزید و در از سال ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۷ تحصیلات خویش را ادامه داد.

در سال ۱۸۸۸ در سن ۱۹ سالگی هوهانس تومانیان با اولگا ماچکالیان ۱۷ ساله ازدواج نمود این زوج صاحب ده فرزند شدند.

موشق (۱۹۳۸–۱۸۸۹)، آشخن (۱۹۶۸–۱۸۹۱)، نوارت (۱۹۵۷–۱۸۹۲)، آرتاوازد (۱۹۱۸–۱۸۹۴)، هاسمیک (۱۹۳۷–۱۸۹۶)، آنوش (۱۹۲۷–۱۸۹۸)، آرپیک (۱۹۸۱–۱۸۹۹)، آرگ (۱۹۳۹–۱۹۰۰)، سدا (۱۹۸۸–۱۹۰۵)، تامار (۱۹۸۹–۱۹۰۷)

در سال ۱۸۹۹، تومانیان با ایدهٔ سازماندهی جلسات روشنفکران ارمنی در خانه خود در خیابان ۴۴ Bebutov در تفلیس (اکنون) آغاز به کار کرد.

اعضای برجسته گروه آوتیک ایساهاکیان، درنیک دمیرچیان، لوون شانت، قازاروس آقایان، پرژ پروشیان، نیکول آقبالیان، آلکساندر شیروانزاده، نار-دوس، وارتانس پاپازیان، واهان دریان، لئو، استپان لیسیتسیان، ماریام تومانیان، گوروگ باشینجاقیان و بسیاری دیگری از چهرهای سرشناس ارمنی ابتدای سده بیستم میلادی

در سال ۱۹۱۲ به عنوان رئیس انجمن جدید تأسیس نویسندگان ارمنی قفقاز برگزیده شد و تا سال ۱۹۲۱م در همین سمت باقی ماند.

در پاییز ۱۹۲۱ به هدف یافتن حمای به استانبول رفت.

This article "هوانس تومانیان" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:هوانس تومانیان. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.

  1. خاچیکیان، آشنایی با بنیاد پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان ایران.
  2. خاچیکیان، آشنایی با بنیاد پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان ایران.
  3. خاچیکیان، آشنایی با بنیاد پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان ایران.
  4. خاچیکیان، آشنایی با بنیاد پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان ایران.
  5. خاچیکیان، آشنایی با بنیاد پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان ایران.
  6. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  7. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  8. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  9. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  10. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  11. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  12. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  13. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  14. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  15. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  16. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  17. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  18. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  19. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  20. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  21. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  22. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  23. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  24. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  25. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  26. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  27. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  28. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  29. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  30. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  31. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  32. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  33. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  34. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  35. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  36. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  37. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  38. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  39. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  40. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  41. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  42. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  43. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  44. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  45. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  46. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  47. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  48. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  49. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  50. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  51. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  52. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  53. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  54. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  55. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  56. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  57. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  58. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  59. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  60. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  61. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  62. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  63. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  64. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  65. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  66. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  67. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  68. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  69. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  70. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  71. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  72. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  73. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  74. ، هوانس تومانیان شاعر ملی، قصیده سرا و حماسه گوی توانای ارمنی.
  75. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  76. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  77. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  78. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  79. گرمانیک، نامه فرهنگ ارمن: گزیده مقاله‌های ادیک باغداساریان، ۱:‎ به مناسبت ۱۴۵- مین سالگرد تولد شاعر.
  80. این متن بر پایه نسخه انگلیسی آن در کتاب: Kudian, M. : The Bard of Loree, selected works of Hovannes Toumanian, London 1970. به فارسی برگردان شده‌است.
  81. , Hovhannes Tumanyan - Biography - ARMENIAN LITERATURE.


Read or create/edit this page in another language[ویرایش]