You can edit almost every page by Creating an account. Otherwise, see the FAQ.

کارل اسپنسر لشلی

از EverybodyWiki Bios & Wiki
پرش به:ناوبری، جستجو

کارل اسپنسر لشلی
[[File:Photo of Karl Lashley.jpg|300px|link=]]
Born ۷ ژوئن ۱۸۹۰ in دیویس، ویرجینیای غربی, ایالات متحده آمریکا
💀Died پواتیه, فرانسه ۷ اوت ۱۹۵۸ (۶۸ سال)
🏳️ Nationality ایالات متحده آمریکا
🏅 Awards

کارل اسپنسر لشلی (به انگلیسی: Karl Spencer Lashley) (زاده ۷ ژوئن ۱۸۹۰ -درگذشته ۷ اوت ۱۹۵۸) روانشناس و رفتارگرا بود که بخاطر مطالعات خود در زمینه یادگیری و حافظه شناخته می‌شود. مروری بر روانشناسی عمومی، که در سال ۲۰۰۲ منتشر شد، لشلی را به عنوان 61مین استناد به روانشناسی قرن بیستم معرفی کرد. [۲]

سنین جوانی و تحصیل[ویرایش]

لشلی در ۷ ژوئن ۱۸۹۰ در شهر دیویس ، ویرجینیا غربی متولد شد. او تنها فرزند چارلز و مگی لشلی بود. او در خانواده ای از طبقۀ متوسط با زندگی مناسب رشد کرد. پدر لشلی موقعیت‌های مختلف سیاسی محلی را در اختیار داشت. مادر او خانه دار بود و مجموعه گسترده‌ای از کتاب را در خانه داشت. او به زنانی از جامعه موضوعات مختلف را آموزش می‌داد. این بدون شک دلیلی بود که عشق به یادگیری لشلی را رقم زد. لشلی همیشه از خانواده خود را با احترام یاد می‌کرد. او گفته‌است كه پدرش مردی مهربان بوده‌است. [نیازمند منبع]

مادر لشلی یک مدافع سرسخت مدرسه سازی بود و از همان سنین کودکی لشلی را از نظر فکری تشویق می‌کرد. لشلی از نظر جسمی و روحی پسری بسیار فعال بود. او از چهار سالگی می‌توانست بخواند. کار مورد علاقه او در کودکی، گردش در جنگل و جمع آوری حیواناتی مانند پروانه‌ها و موش‌ها بود. او بیشتر دوران کودکی خود را تنها گذراند و دوستان زیادی نداشت. دلایل عدم دوستی وی مشخص نیست. لشلی دبیرستان را در سن ۱۴ سالگی به پایان رساند.

او در دانشگاه ویرجینیا غربی ثبت نام کرد، جایی که در ابتدا قصد داشت کارشناس زبان انگلیسی شود. ولی به هر حال دوره ای را در زمینه جانورشناسی گذراند و به دلیل تعامل با استاد جان بلک جانستون، رشته خود را به جانورشناسی تغییر داد. لشلی نوشته‌است: «طی چند هفته در کلاس او، می‌دانستم که پیشۀ زندگی ام را یافته‌ام». [۳]

پس از اخذ لیسانس هنر خود در دانشگاه ویرجینیا غربی، به وی در دانشگاه پیتسبورگ بورس تحصیلی اعطا شد و در آزمایشگاه‌های زیست‌شناسی آنجا به تحصیل زیست‌شناسی پرداخت. در حین تحصیل، او همچنین تحقیقاتی را انجام داد که برای پایان نامه کارشناسی ارشد خود از آنها استفاده می‌کرد. [۴] لشلی پس از اتمام دوره کارشناسی ارشد، در دانشگاه جان هاپکینز ، دکترای ژنتیک خود را در ژوئن سال ۱۹۱۱ دریافت کرد. وی استاد دانشگاه مینسوتا ، دانشگاه شیکاگو و دانشگاه هاروارد شد .

در هاپکینز لشلی در روانشناسی تحت تأثیر جان ب. واتسون بود و بعد از دریافت دکترای خود به همکاری نزدیک با او ادامه داد. در این زمان بود که لشلی با فرانتس همکاری داشت و با روش آموزش/فرسایش وی آشنا شد. واتسون تأثیر زیادی روی لشلی گذاشت. این دو با هم آزمایش‌های زیادی روی تاثیرات داروهای مختلف در یادگیری موش‌ها در مارپیچ انجام دادند. [۴] واتسون به لشلی کمک کرد تا بر مشکلات خاص در یادگیری و تحقیق تجربی متمرکز شود و به دنبال آن محل ناحیه مغزی درگیر در یادگیری و تمایز را مشخص کردند.

پژوهش‌ها[ویرایش]

لشلی یک روان‌شناس و بیولوژیست برجسته بود و یکی از طرفداران جدی رفتارگرایی محسوب می‌شد و از افزایش عینیت‌گرایی در روان‌شناسی بشدت حمایت می‌کرد. پژوهش‌های او نتایجی به بار آورد که در نکاتی چند با واتسون تفاوت داشت. وی معتقد بود که پیوندهای S-R (محرک و پاسخ) که از رهگذر شرطی‌شدن پدید می‌آید، کارسازترین شیوه برای تجزیه و تحلیل رفتار نیستند. وی سال‌های بسیاری را وقف پژوهش در زمینه نقش مغز در فرآیند یادگیری کرد. مطالعات اولیه‌اش در جهت همکاری با استاد قبلی خود، یعنی اس. آی. فرانتس انجام شد. از لحاظ مفهومی، روش اساسی پژوهشی که لشلی و فرانتس دنبال می‌کردند، رویه‌ای ساده بود. پس از اینکه حیوانی، رفتار ویژه‌ای از قبیل گریز از جعبه معما -از گونه‌ای که ثورندایک به کار می‌برد- را موفقیت‌آمیز فرا می‌گرفت، بخش‌های متفاوتی از مغز حیوان برداشته می‌شد تا اثرش بر رفتار فرا گرفته شده، تعیین شود. آیا حیوان می‌تواند در حالی‌که بخش‌هایی از قشر مغز او از کار افتاده، آن رفتار را به یاد بسپرد و انجام دهد؟

نتایج این پژوهش، شگفت‌آور بود؛ زیرا با دیدگاه‌های مورد قبول آن زمان در خصوص معین بودن جای کنش در قشر مغز، مغایرت داشت. محققان پیشین محل‌های حسی و حرکتی خاص را در قشر مغز، نشان داده بودند؛ اما پژوهش لشلی نشان داد که تخریب قسمت‌های بزرگی از قشر مغز یادگیری را کندتر می‌کند، ولی حیوانات می‌توانستند با یک قسمت از قشر مغز سالم، بخوبی قسمت دیگر، یاد بگیرند. این یافته گیج‌کننده روشن می‌کرد که دیگر مراکز قشر مغز می‌توانند عهده‌دار کنش‌هایی شوند که توسط مراکز تخریب شده انجام می‌گرفت. نتایج بدست آمده، او را به وضع دو اصل مهم راهنمایی کرد:

  1. اصل فعالیت جمعی
  2. اصل هم‌قوه بودن

اصل فعالیت جمعی بیان می‌کند که کارآیی تابعی است از مجموع تودۀ قشر مغز که دست نخورده باقی مانده‌است. به عبارت دیگر، هر چه بافت قشر مغزی بیشتری موجود باشد، یادگیری بهتر خواهد بود، بنابراین، یادگیری به مقدار قشر مغزی که فعال باقی می‌ماند بستگی دارد، نه به یکپارچگی بخشی خاص از آن.

و اصل هم‌قوه بودن مبین این مطلب است که اصولاً یک بخش از قشر مغز با بخش دیگر آن از لحاظ سهم آن در وظایف برابر و یکسان است؛ هر چند این اصل استثناهایی هم دارد؛ مثلاً ادراک بصری یک شکل یا یک طرح مستلزم این است که بخش خاصی از قشر مغز، دست نخورده باقی بماند، گرچه درون آن بخش قشر مغزی خاص، بخش‌ها تا اندازه زیادی هم‌قوه اند.

در کل نتایج لشلی روشن ساخت که مغز نقش فعال‌تری در یادگیری دارد و با این فرض واتسون که رفتار به صورت تکه تکه از رهگذر بازتاب‌های شرطی ترکیب می‌شود، به رویارویی برخواست و بدین‌ترتیب، با اینکه پژوهش لشلی نکته‌ای از نظام فکری واتسون را بی‌اعتبار کرد، اما ادعای اساسی رفتارگرایان را که تنها روش‌های کاملاً عینی باید به کار روند، تضعیف نکرد، بلکه برعکس، کار او نمایشی عالی از ارزش روش‌های عینی در پژوهش روان‌شناختی شد.

حرفه[ویرایش]

کار لشلی با تحقیق در مورد مکانیسم‌های مغز و نحوه ارتباط آنها با گیرنده‌های حس شروع شد. او همچنین کار بر روی غریزه و همچنین بینایی رنگ را انجام داد. او حیوانات و پستانداران نخستین زیادی را مورد مطالعه قرار داد، که از سال اول سال تحصیلی خود در کالج به آنها علاقه داشت.

لشلی قبل از اینکه استاد دانشگاه دانشگاه شیکاگو شود ، مدتی در دانشگاه مینسوتا و سپس در انستیتوی تحقیقات نوجوانان در شیکاگو کار کرد . پس از این او به هاروارد رفت ، اما ناراضی بود و از آنجا مدیر آزمایشگاه زیست‌شناسی پریم در Yerkes در Orange Park ، فلوریدا شد.

تأثیرگذارترین تحقیقات لشلی در محور اساس قشر یادگیری و تبعیض قرار دارد. وی این مسئله را با نگاهی به اندازه‌گیری رفتار قبل و بعد از آسیب‌های مغزی خاص ، با دقت کمّی در موش‌ها بررسی کرد. او موشها را برای انجام کارهای خاص (به دنبال دریافت پاداش غذایی) آموزش داد ، سپس مناطقی خاص از قشر موش‌ها را قبل از یا بعد از آموزش حیوانات جدا کرد. ضایعات قشر مغز اثرات ویژه ای در کسب و حفظ دانش داشتند ، اما محل قشر خارج شده هیچ تاثیری بر عملکرد موش در مارپیچ نداشت. این باعث شد که لشلی نتیجه بگیرد که خاطرات بومی سازی نشده‌اند ، اما آنها به طور گسترده در قشر مغز توزیع می‌شوند. امروز می‌دانیم که توزیع نمودارها در حقیقت وجود دارد ، اما توزیع آن در همه مناطق قشر مغز برابر نیست ، همانطور که لشلی فرض کرد. [۵] [۶] مطالعه وی در مورد V1 (قشر بینایی اولیه) وی را به این باور رساند که مکانی برای ذخیره سازی حافظه (مانند یک نمودار) در مغز وجود دارد. وی به دلیل روش‌های ناقص ضایعات به این نتیجه‌گیری نادرست رسید.

در دهه ۱۹۵۰، دو اصل جداگانه از تحقیقات لشلی رشد یافته بود: اقدام جمعی و توانمندی . "اقدام جمعی" به این ایده اشاره دارد که میزان ، کارایی و دقت یادگیری به میزان قشر موجود در آن بستگی دارد. اگر به دنبال یادگیری یک کار پیچیده ، بافت قشر از بین برود ، بدتر شدن کار از روی میزان بافت تخریب شده نسبت به محل آن تعیین می‌شود. [۷] "توانمندی" به این ایده اشاره دارد که یک قسمت از قشر می‌تواند عملکرد بخش دیگری را به عهده بگیرد. در یک منطقه عملکردی از مغز ، هر بافتی در آن منطقه می‌تواند عملکرد مرتبط با آن را انجام دهد. [۸] بنابراین ، برای از بین بردن یک عملکرد ، باید تمام بافتهای موجود در یک ناحیه عملکردی از بین بروند. اگر منطقه نابود نشود ، قشر می‌تواند قسمت دیگری را برای این وظایف محول کند. این دو اصل از تحقیقات لشلی بر پایه قشر یادگیری و تبعیض ناشی شد.

دوران سالخوردگی[ویرایش]

در فوریه ۱۹۵۴، ضمن انجام تدریس در دانشگاه هاروارد، لشلی به طور غیر منتظره ای سقوط کرد و در بیمارستان بستری شد. در بیمارستان كم خوني هموليتيك وی مشخص شد و تحت درمان كورتيزون قرار گرفت. در نهایت مهره‌های او شروع به نرم شدن کرده و موجب طحال‌برداری وی شد. او تا زمان سفر به فرانسه به همراه همسرش كلر در روال بهبودی قرار داشت، اما بار دیگر به طور غیر منتظره بیماریش وخامت یافت و این بار به مرگ وی در ۷ اوت سال ۱۹۵۸ منجر گردید. [۴]

افتخارات[ویرایش]

لشلی در بسیاری از جوامع علمی و فلسفی منسوب شد، از جمله انجمن روانشناسی آمریکا (عضو شورای روانشناسی آمریکا (عضو شورا ۱۹۲۶-۱۹۲۸ ؛ رئیس جمهور ، ۱۹۲۹) ، انجمن روانشناسی شرقی (رئیس جمهور ، ۱۹۳۷) ، انجمن روانشناسان تجربی ، انجمن روانشناسی انگلیس (همکار افتخاری) ، آمریکایی انجمن جانورشناسان ، انجمن طبیعت شناسان آمریکایی (رئیس جمهور ، ۱۹۴۷) ، موسسه بریتانیا برای مطالعه رفتار حیوانات (عضو افتخاری) ، انجمن ژنتیک آمریکایی آمریکا ، انجمن فیزیولوژیک آمریکا ، انجمن هاروی (عضو افتخاری) ، آکادمی ملی علوم (منتخب در سال ۱۹۳۰). [۴] در سال ۱۹۳۸، وی به عنوان عضو انجمن فلسفی آمریكا ، قدیمی‌ترین جامعه آموخته در ایالات متحده انتخاب شد. از سال ۱۹۵۷، این انجمن در زمینه شناخت در زمینه علوم عصبی یکپارچه رفتاری، جوایز سالانه کارل اسپنسر لشلی را اعطا کرده‌است. [۹] در سال ۱۹۴۳ لشلی از آکادمی ملی علوم مدال دانیل جیرود الیوت اعطا شد . [۱۰]

به لشلی از دانشگاه پیتسبورگ (۱۹۳۶) ، دانشگاه شیکاگو (۱۹۴۱) ، دانشگاه وسترن رزرو (۱۹۵۱) ، دانشگاه پنسیلوانیا درجه دکترای افتخاری اعطا شده‌است. در سال ۱۹۵۳ نیز، دانشگاه جان هاپکینز به وی مدرک دکترای افتخاری داد. [۴]

انتقادات[ویرایش]

لشلی به عنوان یک دانشمند عینی شهرت داشت، اما نادین ویدمن سعی کرده‌است که وی را یک نژادپرست و یک جبرگرای ژنتیکی جلوه دهد. در صورتی که دونالد دیوسبوری و دیگران این ادعا را كه او یك جبرگرای ژنتیك بود، با استناد به تحقیقات لشلی، كه در آن شواهدی از تأثیرات ژنتیكی و محیطی بر روی ارگانیسم‌ها پیدا كرد، رد كردند. اما دیوسبوری اعتراف می‌کند که لشلی کاملاً نژاد پرست بود. او خطی را از نامه ای که لشلی برای یک همکار آلمانی نوشت ، نقل می‌کند که می‌گوید: «خیلی بد است که همه کاکاسیاهان در کشورهای زیبای گرمسیری جمع شده‌اند. زنده باد هیتلر و آپارتاید!» [۱۱] این خط به تنهایی بحثی را در این مورد به جا نمی‌گذارد، اما وی به دیگران نیز استناد می‌کند.

انتشارات قابل توجه[ویرایش]

  • ۱۹۲۳ "تفسیر رفتاری آگاهی." بررسی روانشناسی
  • ۱۹۲۹ "مکانیسم‌های مغزی و هوش."
  • ۱۹۳۰ "مکانیسم‌های عصبی اساسی در رفتار." بررسی روانشناسی
  • ۱۹۳۲ "مطالعات در پویایی رفتار." انتشارات دانشگاه شیکاگو.
  • ۱۹۳۵ "مکانیسم بینایی" ، قسمت ۱۲: ساختارهای عصبی مربوط به کسب و حفظ عادات بر اساس واکنش به نور. مونوگرافهای روانشناسی مقایسه ای ۱۱: ۴۳-۷۹.
  • ۱۹۴۳ "بررسی عملکرد مغز در یادگیری" ، مجله مقایسه عصب‌شناسی جلد. ۷۹
  • ۱۹۵۰ "در جستجوی نقشه." انجمن سمپوزیوم زیست‌شناسی تجربی ۴: ۴۵۴-۴۸۲.
  • ۱۹۵۱ "مشکل ترتیب سریال در رفتار." مکانیسم‌های مغزی در رفتار .

همچنین ببینید[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  1. خطای لوآ در پودمان:Citation/CS1/en/Identifiers در خط 47: attempt to index field 'wikibase' (a nil value).
  2. خطای لوآ در پودمان:Citation/CS1/en/Identifiers در خط 47: attempt to index field 'wikibase' (a nil value).
  3. Beach, Frank A. (1961). Karl Spencer Lashley 1890-1958 (PDF). Washington, D.C.: National Academy of Sciences. p. 9.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ [۱]
  5. خطای لوآ در پودمان:Citation/CS1/en/Identifiers در خط 47: attempt to index field 'wikibase' (a nil value).
  6. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۱ مه ۲۰۱۹. دریافت‌شده در ۳۱ اکتبر ۲۰۱۹.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  7. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۷ آوریل ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۳۱ اکتبر ۲۰۱۹.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  8. [۲]
  9. "Award Ceremony: Karl Spencer Lashley Award, 2008." American Philosophical Society. "Archived copy". Archived from the original on 2010-08-01. Retrieved 2010-06-20.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
  10. "Daniel Giraud Elliot Medal". National Academy of Sciences. Archived from the original on August 1, 2012. Retrieved 15 February 2011.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
  11. خطای لوآ در پودمان:Citation/CS1/en/Identifiers در خط 47: attempt to index field 'wikibase' (a nil value).

مطالعه بیشتر[ویرایش]

  • خطای لوآ در پودمان:Citation/CS1/en/Identifiers در خط 47: attempt to index field 'wikibase' (a nil value).
  • خطای لوآ در پودمان:Citation/CS1/en/Identifiers در خط 47: attempt to index field 'wikibase' (a nil value).
  • Sapetskiĭ, A O (1999), "[A physiologist's dialog with a psychologist]", Zhurnal Vyssheĭ Nervnoĭ Deiatelnosti Imeni I P Pavlova, 49 (6), pp. 909–18, PMID 10693270صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
  • خطای لوآ در پودمان:Citation/CS1/en/Identifiers در خط 47: attempt to index field 'wikibase' (a nil value).
  • خطای لوآ در پودمان:Citation/CS1/en/Identifiers در خط 47: attempt to index field 'wikibase' (a nil value).
  • خطای لوآ در پودمان:Citation/CS1/en/Identifiers در خط 47: attempt to index field 'wikibase' (a nil value).
  • خطای لوآ در پودمان:Citation/CS1/en/Identifiers در خط 47: attempt to index field 'wikibase' (a nil value).
  • خطای لوآ در پودمان:Citation/CS1/en/Identifiers در خط 47: attempt to index field 'wikibase' (a nil value).

پیوند به بیرون[ویرایش]

This article "کارل لاشلی" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:کارل لاشلی. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.

Page kept on Wikipedia This page exists already on Wikipedia.


Read or create/edit this page in another language[ویرایش]