حسین محمدزاده صدیق
حسین محمدزاده صدیق (تخلص دۆزگۆن)، ۲۴ تیر ماه ۱۳۲۴، فعّال سیاسی پانتورکیست، نویسنده و مترجم ایرانی است. او در حال حاضر به تدریس زبان ترکی آذربایجانی در دانشگاههای مختلف کشور و آموزش و پرورش اشتغال دارد.[نیازمند منبع] از جمله کارهای او میتوان به نشر ترجمهٔ دیوان لغات الترک اثر شیخ محمود کاشغری، خلاصهٔ عباسی (خلاصه شدهای از سنگلاخ اثر میرزا مهدی استرآبادی)، مجموعه آثار ملا محمد فضولی، مجموعه دیوانهای شاعران کلاسیک آذربایجان و قارا مجموعه (که صدیق منتسب به شیخ صفیالدین اردبیلی کردهاست) اشاره نمود. صدیق، دیوان سید روحالله خمینی را بصورت منظوم به زبان ترکی ترجمه کردهاست. صدیق همچنین وصیت نامهٔ سید روحالله خمینی را تحت عنوان «سون سؤز» و نامه به گورباچف، منشور روحانیت و سخنان کوتاه خمینی (قیساسؤزلر) را نیز ترجمه و چاپ نموده و این آثار در هفتهنامه سهند و نیز از سوی دفتر تنظیم و نشر آثار امام بصورت مستقل چاپ گردیدهاست.
زندگینامه[ویرایش]
حسین محمدزاده صدیق در ۱۵ تیر ماه سال ۱۳۲۴ در محلّه سرخاب شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش نوه آقا میرعلی سرخابی نویسنده کتاب ربیع الشّریعه بود. مادرش دختر عباسقلی خان از خانهای شهر اردبیل بود. عباسقلی خان از انقلابیون خوشنام مشروطه بوده و در قیام شیخ محمد خیابانی فعال بودهاست.
در سال ۱۳۴۲ موفق به اخذ دیپلم از «دانشسرای مقدماتی» تبریز شد. در سال ۱۳۴۸ موفق به اخذ لیسانس ادبیات فارسی شد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران در سال ۱۳۶۰ موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس ادبیات ترکی از دانشگاه استانبول و در ۱۳۶۲ موفق به اخذ دکترای تطبیقی زبانهای فارسی، عربی و ترکی از همان دانشگاه گردید.
تخلص وی در شعر «دوزگون» است. امضاهای دیگرش در تألیفات و مقالات به شرح ذیل میباشند: حسین دوزگون، ح. صدیق، ح.م. صدیق، حسین صدیق، ح. دوزگون، حسین سرخابلی، حسین شمایلی.[۱]
او مسؤول انتشار هفتهنامهٔ سهند وابسته به روزنامهٔ اطلاعات برای جمهوریهای قفقاز از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۱ بودهاست. از سال ۱۳۷۰ تدریس مادهٔ درسی ترکی آذری در دانشگاهها را به عهده گرفت و در دانشگاه تهران، علوم پزشکی، صنعتی شریف، امام صادق، علم و صنعت، دانشگاه ارومیه، دانشگاه آزاد واحد زنجان، واحد رودهن، واحد مرکزی تهران و چند دانشگاه و مؤسسهٔ آموزش عالی دیگر به تدریس این درس پرداخت. این درس در ۱۶ جلسه برگزار شده و صدیق سه کتاب درسی خاص این دوره را تألیف کرده که از سوی دانشگاه شریف، بنیاد بعثت و انتشارات الست چاپ شدهاست.
سوابق و نظرات سیاسی[ویرایش]
- صدیق در سال ۱۳۵۶ هجری شمسی، در مقدمه کتابی که به مناسبت هفتادمین سالگرد جنبش مشروطه چاپ شد (کتاب یپرمخان ارمنی) و توسط انتشارات بابک به چاپ رسید به مدح و تمجید وی پرداخت[۲] و در صفحه نهم اینطور نوشت[۳]
همچنین در صفحه دهم مینویسد:[۳]" ...[یپرمخان] در ۱۶–۱۷ سالگی به گروه "ارمنستان جوان" که برای یاری ارمنیان "ارضروم" برای نجات از شرایط نا انسانی دولت عثمانی تشکیل شده بود، پیوست و به تفلیس رفت "
خاطرات مزبور در سال ۱۹۰۸ (میلادی) بدست یپرمخان نوشته شد و در سال ۱۹۴۶ در روزنامه آلیک تهران به زبان ارمنی منتشر شد و نروس، مترجم ارمنی آن را به فارسی درآورد و صدیق برآن مقدمه نوشت.[۳]ص ۲۲"... یپرمگانتساکتسی… برای نجات ارمنیان ترکیه به سرزمین دولت عثمانی روان شد "
- برخی نسبت گرایشهای مارکسیستی به وی نسبت دادهاند.[۱] بنا به ادعای روزنامه کیهان، در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی، «فرقة آزادیخواهان آذربایجان» به دبیری حسین محمدزادةصدیق (حسین دوزگون) یک جریان مارکسیستی بوده و مجله ناشر و افکار و ارگان این جمعیت، یولداش، نیز تریبونی برای تبلیغ و ترویج مارکسیسم ـ لنینیسم بودهاست.[۴][۵]
- صدیق دربارهٔ خاطره بازدید سال ۱۳۶۰ خود از مزار پیشهوری در باکو به زبان ترکی مینویسد ص ۱۴[۶][۷]
بر سر مزار پیشهوری اختیارم را از دست دادم. چند دقیقهای به حال خود نبودم؛ متأثر شدم، به هیچ وجه نمیتوانستم خودم را کنترل کنم؛ گریه، آی گریه،... سعی کردم در مقابل مجسمه با عظمت پیشهوری و قبر او یک دقیقه خبردار ایستاده و سکوت کنم. ته دل با خودم برای تحقق بخشیدن آمال و آرزوهای رهبرمان تا لحظه مرگ، پیمان بستم… در مقابل رهبرمان، همانند کسی که گوش به فرمان است ایستادهام. اختیارم دست خودم نبود. محله سعادت تبریز در مقابل چشمم زنده شده بود. قتلعام ۲۵۰۰۰ آذربایجانی را به خاطر میآوردم. در ایستادن و نگاه مجسمه پیشهوری چنان سحری بود که مانند سیل اشکم جاری بود. برف سپید بر موهای رهبرمان نشسته بود.
فارس نیوز در مهر ۱۳۹۵، نوشتههایی را از قول نهادهای مطالعاتی-اطلاعاتی آمریکا منتشر کرد[۸] که نشان میداد آمریکایها در سالهای بعد از انقلاب ۵۷، فعالیتهای شوروی در تولید یک نوع حس قومی کاذب در بین آذریهای ایران را رصد میکردهاند و نتیجه آن را در کتابی بنام «استفاده از ناسیونالیسم برای مقاصد سیاسی» منتشر نمودند.[۹] نویسنده این کتاب، دیوید نیسمن پژوهشگر و تحلیلگری است که در بسیاری از سازمانهای دولتی ایالات متحده سمت مشاور امور تُرکی شوروی را بر عهده داشتهاست. ترجمه این کتاب در ایران از طرف نهاد ریاست جمهوری و موزه عبرت چاپ و با مقدمه مشاور امور بینالملل ریاست جمهوری منتشر شدهاست.[۸] در این کتاب دربارهٔ رضایت شوروی از مطالب صدیق در تحریک ناسیونالیسمهای قومی بین آذریهای ایران توضیح داده شدهاست.[۸] در این کتاب، علاوه بر صدیق، به گزارشهایی در خصوص روزنامهنگاران و شاعران طرفدار شوروی از جمله، بلاش آذراوغلو، میرزا ابراهیموف، وهابزاده، علی توده، مدینه گلگون و.. برخورد میکنیم.[۸]
دیدار حسین محمدزاده صدیق با افسر وزارت دفاع فرانسه در کرج[ویرایش]
یکی از افسران امنیتی فرانسه وابسته به وزارت دفاع این کشور در ذیل یکی از مقالاتش اشاره میکند که در کرج با صدیق و مریدانش دیدار و گفتگو کرده است.
«ژیل ریو» جاسوسی فرانسوی است که رسالۀ دکترای خود را در موضوع «ساخت هویت و فعالیتهای قومگرایانه در آذربایجان» ارائه داده است. وی به عنوان محقق در «موسسه پژوهشهای راهبردی مدرسه نظامی فرانسه»(وابسته به وزارت دفاع این کشور) مشغول به کار است. وی تا کنون مقالات متعددی در تشریح همدلانۀ اقدامات تجزیهطلبان پانترک منتشر نموده است. از آن جمله، مقالۀ «الگوهای اخذ شده در ناسیونالیسم آذربایجان ایران» است. این مقاله در مجلۀ دفتر آسیای مرکزی شماره 19-20 درسال 2011 چاپ شده است. وی در همین مقاله اشاره میکند که سفرهای متعددی به ایران و در همین سفرها دیدارهای متعددی در کرج با حسین صدیق دوزگون و حامیان و همفکران او داشته است.[۱۰]
رد نظریهٔ زبان آذریِ احمد کسروی[ویرایش]
موافق[ویرایش]
صدیق فرجام سخن در رد نظریه زبان آذری را در انتهای کتاب خود[۱۱] به شرح ذیل آوردهاست:
- لفظ آذری ترکی الاصل است و مردان بخرد منسوب به قبیله آز معنی میدهد و اسم اشهر زبان ترکی رایج در آذربایجان است.
- کسروی تئوری مجعول آذری با زبان باستان آذربایگان خویش را بر پایه امثله و شواهد نظم و نثر که از گویشهای ایرانی رایج در آذربایجان نظیر تالشی، تاتی، کردی، کرینگانی،[۱۲] هرزنی و غیره به دست آورد پی ریزی کرد.
- علیرغم آن که از ظهور کسوری تا کنون بیش از یک صد جزوه و کتاب در دفاع از تئوری کسروی چاپ شده تا کنون کسی نتوانستهاست آواشناسی، سازهشناسی،[۱۳] جملهشناسی، مخزن واژگان، قواعد اشتقاق، گونههای ادبیات شفاهی و آثار مکتوب این زبان جعلی را تعیین و تدوین کند؛ و حتی یک نسخه خطی به این زبان موهوم تا کنون کشف نشدهاست.
مخالف[ویرایش]
نظرات حسین محمدزاده صدیق در رد تئوری زبان آذری احمد کسروی[۱۱] موجب ایجاد گفتگو پیرامون وی شدهاست که در اینجا به چند نمونه اشاره میشود:
- صدیق با آوردن الفاظ و عبارتی چون: «جاعل»، «متملق»، «چاپلوس»، «آب زیرکاه»، «خیانت»، «نامردی»، «موذی گری»، «دوچهرگی»، «زیرآبزنی»، «گستاخی»، «وافوری»، «دروغ بافی»، «عوام فریبی» و بسیاری دیگر از این دست واژگان و عبارات دربارهٔ کسروی و به گفته خودش «پیروان» و «مقلدان» او چه قصد و هدفی را دنبال میکند؟ آیا واقعاً از منظر دفاع از اسلام و تشیع به مصاف او رفته یا دیدگاههای کسروی دربارة زبان آذری که در ضدیت با تمایلات پانترکیستی اوست، او را به نقد کسروی کشاندهاست. اگر کسروی دربارة زبان آذری همرأی دوزگون بود، او باز از مواضع ضداسلامی کسروی برمیآشفت؟[۱۴]
- صدیق در مصاحبهای،[۱۵] در اشارهای به شرح زبانشناسی زبان آذری باستان[۱۶] در دانشنامه ایرانیکا که آواشناسی، جملهشناسی و مباحث دیگر زبان آذری باستان را ارائه کردهاست، گفتهاست که :
منابع ایرانی ملیگرا که از سوی سرویسهای اطلاعاتی انگلیسی تغذیه میشوند درخارج هم به تبلیغ این نظریه ایرونی میپردازند. مثلاً احسان یارشاطر فراری که باغارت بیت المال ایران دکه ایرانشناسی در آمریکا باز کردهاست، ماده آذری Azeri رادر دائرةالمعارف ایرانیکا Iranica با همین تعریف آوردهاست؛ و به تبع او نوچه هایداخلی وی در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و دائرةالمعارف تشیع و دانشنامه ایران و اسلام هم سعی کردهاند این نظریه پوچ و سخیف و بیپایه و کسروی ساخته را رختعلمی بر تن کنند. پان پان ایرانیستهایی که به اسلام و انقلاب اسلامی نیز گاه اقرار زبانی دارند نه اذعان قلبی و از مصداق «المومنون اخوه» سوء استفاده دهشتناکی میکنند و ما مسلمین را به بارکش خویشتن بدل میسازند و حمالالحطب این ماجرایند.
- در اظهارات صدیق اظهار نظری در مورد کتابهای دیوان همام تبریزی، سفینه تبریز و رساله روحی انارجانی دیده نمیشود.[۱۷]
- صدیق در کتاب یادمانهای ترکی باستان صفحهٔ ۱۲نوشتهاست:[۱۸]
ایادی استعمار، مراقب بودند که در بازی باستانشناسی مبادا از زبان و فرهنگ اصیل ترکی ملت ایران سخنی به میان آید و هر کتیبه و نشانهای از این زبان و فرهنگ اصلی ملت ایران به دست میآوردند یا نابود میکردند یا به زیرزمین موزه ایران باستان میفرستادند. چنانکه اکنون بیش از یکهزار سنگ نبشته و کتیبه به گویشهای مختلف ترکی باستان در این زیرزمین و مکانهای دیگر موجود است و تا کنون قرائت و منتشر نشدهاست.
- بهزعم نگارنده طریقه نگارش یا نتنویسی ابتدا در عربی و سپس فارسی، با الهام از الفبای ترکی اویغوری ابداع شد.[۱۸] این ممکن نیست مگر اینکه یادماننویس کتیبههای اورارتویی، سومری، آرامی، مادی و ایلامی را در ایران، ترکی قلمداد کند.[۱۹]
- صدیق در کتاب یادمانها مینویسد[۱۸]ص ۸:
بازی باستانشناسی در ایران، در آغاز عصر حاضر و توسط صهیونیست معروف ارنست هرتسفلد آغاز شد. هرتسفلد، با کمک مالی دویست هزار دلاری صهیونیه، توانست که در تخت جمشید چند متخصص و صدها تن کارگر بومی را به خدمت بگیرد
کتابهای شیخ صفیالدین اردبیلی و نظامی گنجوی[ویرایش]
صدیق در مقدمه چاپ دوم کتاب قارا مجموعه مینویسد:[۲۰]
در دورهٔ صفویه، به مجموعه کلمات قصار، نصایح، اندرزها، تحقیقها و ارشادات برجای مانده از شیخ صفیالدین اردبیلی، قارا مجموعه اطلاق میشدهاست. … نسخههای خطی پراکندهای که اکنون در دست غلات شیعه و برخی فرق صوفیه در ایران و ترکیه و عراق، تحت نامهایی مانند: البویوروق، قیلاووز الصفی، کلمات شیخ صفی، مناقب شیخ صفی، سیر الصفی و جز آن دست به دست میگردد، اجزاء پراکندهٔ این کتاب عظیم و گرانقدر هستند که نگارنده سعی کردهام بخشی از آنها را با حدس و ظن قریب به یقین در یک مجلّد فراهم آورم و تحت نام قارا مجموعه ۱ منتشر سازم و اعتقاد دارم که با تجسس و تحقیق بیشتر در متون صوفیانه بازمانده از دورهٔ صفویه و نسخ خطی رسالات موجود در میان فرقههای منسوب به شیخ صفی، میتوانیم متن متقن تر این مجموعهٔ عزیز را بازسازی کنیم. کشف و بازسازی کامل قارا مجموعه نیاز به چالشهای علمی نسل کنونی و آینده دارد و بسیج علمی گستردهای میطلبد تا زوایای تاریک تقریرنگاریهای احفاد شیخ صفی بر ما روشن گردد.
میر هدایت حصاری، در نشریه نوید آذربایجان در انتقاد از قارا مجموعه اینطور مینویسد[۲۱]
«در حقیقت این کتاب صرفاً اثری است که خود آقای صدیق تألیف نموده و از چندین کتاب طریقتی که همه آنها بارها چاپ شدهاند، نقل نمودهاست و گاهگاهی نیز نام شیخ صفیالدین را (چنانکه خواهیم گفت) از طرف خود در لابهلای سطور آنها جای دادهاست که در متن اصلی موجود نیست. … و اینکه با آنکه خود ایشان معترفند که این کتاب آن اثر معروف شیخ صفیالدین نیست، ولی علاوه بر اینکه از ماهها پیش در مصاحبههایش در مطبوعات و در صحبتهایش در اینباره پروپاگاند (تبلیغ) مینموده که کتاب قارا مجموعه را پیدا کرده و به عبارتی کشف کرده و عنقریب آن را منتشر خواهد کرد. روی جلد کتاب را نیز طوری تنظیم نمودهاند که هر بیننده با مشاهده نام شیخ صفیالدین در بالا و عنوان قارا مجموعهٔ با خط درشت در زیر آن تصور خواهد کرد که این اثر از شیخ صفی بوده و همان قارا مجموعه کذایی است و معنی دیگری در ذهن متبادر نمیگردد.»
محمّد طاهری خسروشاهی تحت عنوان «پیشینه تحریف هویت تاریخی نظامی گنجهای» مینویسد:[۲۲][۲۳] کتابی به نام زندگی و اندیشه نظامی توسط «ع. مبارز»، «م، آ. قلیزاده» و «م. سلطاناف» و به سعی «حسین محمدزاده صدیق» ترجمه شد. مؤلفان این اثر نیز از چنین عبارات و اصطلاحاتی برای بیان مقاصد سیاسی خود بهره بردهاند: «گنجه، شهر باستانی آذربایجان»، «احیای نظامی توسط محافل آذری باکو»؛ «نقش دانشمندان ترک در شناساندن نظامی در دوره معاصر»؛ «هدیه ادیبان آذربایجان شوروی؛ دیوان نظامی». مترجم این کتاب (صدیق) در مقاله دیگری که در ویژهنامه روزنامه فروغ آزادی تبریز، نشر نموده، نظامی را «به شدت متأثر از کتاب دهده قورقود» معرفی نمودهاست»![۲۲][۲۳]
صدیق در مقدمهای که به کتاب دیوان ترکی نظامی گنجوی[۲۴] نوشتهاست
تنها کسی که با دقتی موشکافانه تصویر نسخهٔ خدیویه را مورد بررسی عالمانه و کارشناسانه قرار داد، آقای «صدیار وظیفه» متخلق به «ائل اوغلو» هستند که اولا از وجود دو دیوان، و نه یک دیوان، در این نسخه خبر میدهند و ثانیاً با دلایل متقنی که در مقدمه نگاشتهاند، اثبات میکنند که نخستین دیوان جز نظامی گنجوی، منسوب به کس دیگری نمیتواند باشد و قرائن تاریخی ذکر شده در فوق، مربوط به نیمهٔ دوم یعنی «کلیات فارسی و ترکی نظامی قرهمانی» است. ایشان دومین نفر بعد از «علی افندی حلمی داغستانی» هستند که این قصاید را بهطور قطع و یقین از نظامی گنجوی میدانند و با نشر آن راه پژوهشهای دقیقتر را مفتوح میسازند.
در قاهره کتابخانه معتبری به نام خدیویه وجود دارد که در آن شمار زیادی کتابهای دستنویس قدیمی نگهداری میشود. یکی از مسؤولین کتابخانه نامبرده به نام علی افندی حلمی داغستانی فهرست کتابهای خطی فارسی و ترکی کتابخانه را تألیف نموده آن را به سال ۱۳۰۶ هجری به چاپ رسانیده. در آن فهرست نوشته که نسخه خطی دیوان نظامی گنجوی به ترکی است. سعید نفیسی و وحید دستگردی این نوشته را حمل بر اشتباه کردهاند، اما صدیق به شرح بالا آن را قابل انتساب به نظامی گنجوی میداند. دیوان ترکی نظامی قونیوی در سال ۱۹۵۸ (۱۳۳۷ خورشیدی) یعنی حدود چهل سال پیش از "پیدا شدن" توسط ائلاوغلو، توسط هانوک ایپکتن(به ترکی استانبولی: Halûk İpekten) در ترکیه و از سوی انتشارات دانشگاه استانبول منتشر شده و معرفی جامعی در خصوص این دیوان ترکی در شماره سیزدهم نشریه «تورکیه» این دانشگاه صورت گرفتهاست.[۲۲] همین استاد دانشگاه استانبول، در سال ۱۹۷۴ (۱۳۵۳ خورشیدی) کتاب دیگری در شرح احوال و آثار نظامی قونیوی نوشته و در آنکارا منتشر کردهاست. وی در این کتاب از وجود شش نسخه خطی برای دیوان ترکی نظامی قونیوی خبر داده که ششمین نسخه در «دارالکتاب قاهره» مصر نگهداری میشود.[۲۵] این نسخه که ظاهراً همان دیوان جعلی نظامی گنجهای است، در کتاب ساختگی ائل اوغلو، تحت عنوان «نسخهخدیویهمصر» معرفی شدهاست.[۲۲]
زبانشناسی، کتیبه بیستون و پارسی باستان جعلی[ویرایش]
صدیق اعتقاد دارد[۱۸]ص ۳۶
ضمیر سوم شخص مفرد «او» و «آن» در فارسی نیز تحت تأثیر ترکی باستان ایجاد شدهاست. زیرا در کتیبههای بیستون که به ادعای برخی پژوهشگرانِ غرق در احساسات شوونیستی، به زبانی بانام فرضی و جعلی «پارسی باستان» حک شده، ضمیر سوم شخص مفرد «اوهه و اوم» (uhavaom) است که نمیتواند ریشهٔ ضمیر سوم شخص مفرد در فارسی کنونی باشد. باید گفت در گویشهای فارسی کنونی همهٔ ضمیرهای شخصی تحت تأثیر زبان ترکی باستان قوام یافتهاست نه اوستائی یا به اصطلاح پارسی باستان (!) که باستانشاناسان شاهنشاهی و برخی از اساتید ادبیات فارسی که ترکی مدان هستند، چنین ادعای پوچی دارند و در مسئلهٔ بررسی تأثیر زبان ترکی در فارسی، جاهلانه و ناآگاهانه به اظهار نظر میپردازند و جهالت خود را با تحریفها و توجیهات مضحک پردهپوشی میکنند.
همچنین در مورد تأثیر زبان ترکی روی زبانهای اوستایی و پهلوی مینویسد[۱۸] ص ۴۴
هیچیک از زبانهای مرده و زنده دنیا مانند زبان ترکی دارای مفاهیم گستردهٔ زمان و انواع متعدد فعل نبودهاند و زبان ترکی از این لحاظ، از همهٔ زبانهای جهانی غنی تر است. این غنا و گسترش، ریشه در اعماق قرون و اعصار دارد و حتی در ترکی باستان وجوه افعال، نسبت به ترکی معاصر از گستردگی و شیاع بیشتری برخوردار بود و به بسیاری از زبانهای جهان و گویشهای محلی منطقه نظیر زبان اوستائی و پهلوی نیز تأثیر گذاشتهاست.
و[۱۸] ص ۳۱
در زبان اوستایی نیز که تحت تأثیر و سیطرهٔ ترکی باستان شکل پذیرفته بود
و[۱۸]ص ۱۶
بررسی نظام آوائی ترکی باستان نشان میدهد که این زبان نخستین زبان فطری و طبیعی بشر بودهاست.
ادعای اینکه نخستین زبانی که بشر بدان سخن گفت ترکی بود، در کتاب «فرضیه زبان آذری و کسروی» تکرار شدهاست (ص ۹) البته این ادعا را به علی پاشا صالح حقوقدان نسبت دادهاست.
زبانهای هند و افغانی[ویرایش]
وی زبانهای هند و ایرانی را هند و افغانی میخواند. زبانهای هندی را شامل سنسکریت و پراکریت که مردهاند میداند و گروه افغانی را شامل فارسی و پهلوی که پهلوی مرده و فارسی را زبان رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران و همینطور زبانی که از عرب و ترکی قوت یافتهاست، میداند.[۲۶]
دشمني با ايرانيان، زبان فارسي و فارسيستيزي[ویرایش]
حسين صديق به شهادت نوشتههاي بيپرده و صريح خود در قالبِ، به اصطلاح، پژوهشهاي علمي و نيز سرودههايش ــ كه حتي با اشعار درجه ٢ و ٣ ديگر شعرا هم قابل مقايسه نيست ــ بيپروا به تاريخ و تمدن ايرانيان، زبان فارسي و بسياري از مظاهر فرهنگ ايراني و شخصيتهاي علمي، ادبي و فرهنگي اين مرز و بوم تاخته و با ركيكترين الفاظ و با بيادبي محض، بارها به پارسیزبانان اهانت و همه جا با ريشخند و تمسخر از آنان ياد كرده است.
اساساً روشن نيست كه او چه كينه بيمارگونهاي به پارسیزبانان و زبان فارسي دارد كه از هر فرصتي استفاده ميكند تا با كوچك و ناچيز جلوه دادن زبان فارسي در برابر زبان تركي و تحقير فارسي زبانان ايران و خارج از مرزهاي ايران رنجها و آلام ناشي از بيماري خود را تسكين دهد.
صديق در يكي از كتابهايش در معني واژه «تات» نوشته: «تات: بيگانه، عجم، نفهم، تبعه، نوكر، كممايه». آيا واقعاً تات چنين معانياي دارد؟ اگرچنين است چرا در ديوان لغات الترك محمود كاشغري كه نوشتههايش براي شما نص صريح است، بجز فارس زبان و يا همان عجم معني ديگري براي تات نوشته نشده است؟ چرا در كتاب آذربايجان ديلينين ايضاحلي لوغتي، كه در باكو با حروف سيريليك به چاپ رسيده و همان كتاب در ايران به توسط بهزادي به الفباي عربي برگردانده شده چنين معنيهايي براي واژه تات داده نشده است؟ همچنين است در فرهنگ آذربايجاني ـ فارسي يك جلدي مرحوم بهزادي و نيز فرهنگ آذربايجاني ـ فارسي محمد پيفون و بسياري فرهنگهاي ديگر مربوط به اقوام ترك زبان، كه اصلاً چنين تعبيري از واژه «تات» در آنها ديده نميشود و اين فقط شاهكار «پژوهش» حسين محمدزاده صديق در پژوهشگاه ويژه خود او و محصول تفكر بيمارگونهاش نسبت به فارسها و ايرانيان است.
حسين صديق در بخشي از پيشگفتار خود بر كتاب ديوان لغات الترك كاشغري درباره زبان فارسي نوشته است:
زبان مكتوب فارسي در گسترة تاريخ در ايران و سويهاي آن، گرچه برمبناي گويشهاي تاتي، افغاني و پهلواني پيريزي شد، اما در واقع، به مثابه فرزند ادبي زبان تركي (اوغوزي) پديدار گشت و اوغوزان سلجوقي آن را از دربار خود به درآوردند و رشد و توسعه دادند.
در روزگار ما نيز، به همين منوال، زبان فارسي رو به ترقي دارد و ميتوان ادعا كرد كه بجز معدودي از روستاها و قصبات تاتي و افغاني، همه ساكنان شهرهاي بزرگ كه به فارسي سخن ميگويند، در اصل تركان اوغوز هستند كه فارسي را، به عنوان يك لهجهگونهاي از تركي، خوش داشتهاند و ترقي دادهاند.
صديق در جاي ديگري از همين پيشگفتار با آوردن اين عبارات كه: «از سوي ديگر، گسترش نبوغ تركان در خدمات نظامي و فرهنگي به اسلام و سركوب قيامهاي عجمي ضداسلامي از قيام استاد سيس خراساني، ماه فريد... و ديگران ضرورت نزديكي و تعامل بغداد و بلاد ديگر اسلام باتركان را دو چندان كرد.» باز هم بر طبل دشمني خود با ايرانيان كوفته با تأكيد دوباره يادآوري ميكند كه او يك پانتركيست لجام گسيخته ضد ايراني است.
او باز هم، در همان پيشگفتار، به مقايسه فردوسي و كاشغري پرداخته و فردوسي را داراي نگرش قومي بسيار تنگنظرانه دانسته و در مقابل نوشته است كه «كاشغري در كنار شعور مثبت ملي، داراي غرور بسيار والاي ديني است.»
حسين صديق در همين كتاب فرضيه زبان آذري و كسروي درباره زبانهاي هند و اروپايي نوشته است: «بارها از زبانهاي اورال آلتايي پايينتر هستند» و در ادامه افزوده است كه «فارسي باستان نيز مجعول است.»او در سخناني بيپايه و بدون ارائه مدرك و سند و بدون اينكه صلاحيت ورود به چنين بحثهايي را داشته باشد، عطار نيشابوري را مقلد خواجه احمد بسويي دانسته است.
او با استناد به يك مأخذ غيرتخصصي مينويسد كه: «نخستين زباني كه بشر بدان سخن گفت زبان تركي بود[!] و بسياري از واژههاي زبانهاي امروز ريشه تركي دارد[!]» كه سخني است از پايه و بن بياساس، من درآوردي و غيرعلمي كه به هيچوجه قابل اثبات نيست؛ ولي چنانكه گفتيم و براساس ضربالمثل «سنگ مفت و گنجشك مفت»، حسين صديق آن را پرت ميكند تا سرانجام شايد به هدف اصابت كند.
حسين صديق در همان پيشگفتار ديوان لغات الترك از زبان تركي به عنوان زباني مقدس نام برده است و بر اين اساس حتماً زبان فارسي نامقدس است!! دامنه ناآگاهي، ناداني و تعصب را ببينيد تا به كجا ميرسد كه او براي اثبات ادعاهاي خود به چه سخنان پوچ و بيپايهاي دست مييازد و براي تكتك آنها نيز صفحات سفيد و با ارزش كاغذهاي زيادي را سياه ميكند؛ اما دريغ و صد دريغ از يك سخن درست علمي با پشتوانه معتبر.
صديق و پيروانش چارهاي ندارند؛ وقتي با كمبود مواجه شوند و در تنگنا قرار گيرند حتي به آتيلاي هون، چنگيز مغول و تيمور تاتار نيز ميپردازند و به آن خونخواران تاريخ، كه بسياري از ملل جهان از ترك، ايراني، عرب و اروپايي و... طعم ناگوار تيغ و خنجر خونريز آنان را چشيدهاند، افتخار ميكنند!
بخوانيم شاهكار صديق را كه در شعري نوشته:
كمي ژرف بينديش
آتيلا، تيمور
كه آثاري از تمدن، ميراث گذاشتهاند،
سرداراني هستند كه، در چهارگوشه جهان، حكمت بر جاي گذاشتهاند.
تاريخ بجز خونخواري، ويراني، غارت و تجاوز، ادبار و نكبت چيز ديگري از آنان به ياد ندارد. حال اگر آقاي حسين صديق همت كنند و گوشههايي از ميراث برجاي مانده از آتيلا را به ما بنمايانند سپاسگزار ايشان خواهيم بود. راستي حسين صديق را چه ميشود كه آنان را تطهير نموده و از ميراثگذاران تمدن ناميده، اما در مقابل كريم خان زند را فاسدالاخلاق ميداند؟!
بايد از آقاي حسين صديق پرسيد كه معني اين مصرعها از سروده ايشان در شعر «دئييرم» چيست؟
اكنون كاملاً چشمت از كاسه درآيد
در اينجا
به زبان تركي
ميخوانم، مينويسم
كساني كه انسانيت را خوار ميدارند
مرا بدون زبان (گويش) ميخواهند
مزار شووينيستهاي بيدين را ميكنم
فقط در مقابل خداوند، در برابر حق، سر خم كن
بزن، پسرم. نگذار برخيزد
شووينيست انسان نيست.
در آثار صدیق چنین رگههاي نيرومندي از راسيسم و فاشيسم وجود دارد و نهادينه شده است.
حسين صديق در يكي ديگر از، به اصطلاح، سرودههاي خود درباره حضور عثمانيها در سرزمينهاي عرب چنين آورده:
دمشق نام ديگري دارد:
«مدينهالجوامع»، شهر مسجدها
آنجا را مينامند
در هر قدم، عثمانيها جامع ساختهاند
چهارصد سال به «دمشق» عزت بخشيدهاند
رونق دادهاند
حسين صديق در ديگري شعري سروده:
كوروش را برساخته (جعل نموده)، در اينجا ترك را مذمت نمود
آريائيها رفتند.
و سپس در توضيح پانويس آورده: «تاريخنويسان شاهنشاهي، تئوري «نژاد» را جعل كرد، بدون هيچ مدرك و سندي ايرانيان را از اين نژاد به حساب آوردهاند! و در اثبات آن ميكوشند كه گويا نخستين انسانهاي ميمون نماي اين نژاد از سيبري به يزد و كرمان آمدهاند! آنان اقوام اصيل و حقيقي ايران، يعني تركان، را اجنبي و «اقوام وحشي» به حساب آوردهاند.»
صرفنظر از نادرستي سخنان او، كه مانند ديگر اظهاراتش همراه با تحريف و دگرگون شده است تا نتايج خود خواسته را از آنها بگيرد، او «كوروش» و تعلق ايرانيان به نژاد «آريايي» را نادرست و مجعول ميداند!؟ و به همين دليل به خود جرئت ميدهد كه در مصرعي ديگر بسرايد:
عجم كور، ببين
و باز در بخش ديگري از همان شعر، با اشاره به كارهاي اولجايتو (سلطان محمد خدابنده)، بسرايد كه:
خواجه اولجايتو، دمادم
صد مدرس، صد مؤذن، صد معلم
در آنجا مهمان كرد (به آنجا آورد)
چند دارالضيافه، چند دارالسياده، چند دارالشفاء
و نيز دارالتربيت
با اخلاص بنا نمود
فارس نفهم را لقمان كرد
كار گستاخي ها، هرزهدراي يها و بيادبي هاي حسين صديق نسبت به ايرانيان و زبان فارسي به همين جا ختم نشده و او در مصرعي از يك شعر ديگرش، سروده است:
«فخر مكن به هر فارس اوباش/ به اصالت و دينت مباهات كن»
واقعاً بايد پرسيد كه حسين صديق به دنبال چه چيزي است و با اين اهانتهاي آشكار درصدد القاء چيست؟ آيا او با طرح اين سخنان قصد تحريك بخشي از همميهنان شريفمان را ندارد؟ منظور از اين شعر چيست؟
«از من بپذير، در مقابل عجم/ رفتگري لايق تو نيست.»
صديق در بسياري از، به اصطلاح، سرودههاي خود از ايرانيان و فارسها به عنوان دشمن و بيگانه نام ميبرد و بدينگونه باز هم بر طبل دشمني خود با فارسها و ايرانيها ميكوبد. او در شعري به نام «ياراقاليبدير» خطاب به ساكنان زنجان و اطراف آنجا سروده:
«زيبارو! بر روي قلبمان آيا جايي باقي است
كه تير اين دشمن بيگانه بر آن اصابت نكرده باشد؟»
و در شعر ديگري به نام «ياريمچيليق نوكر» چنين ميسرايد:
«چه چيزت از دشمن و بيگانه كمتر است؟
باور كن به داراييات، باور كن به قدرتت.»
باز هم در شعر ديگري با عنوان «اليندن آلدي»، خطاب به زنجانيهاي شريف، ميسرايد:
«دشمن حيله كرد، دشمن مكر نمود،
روح مقدس ترا از دستم گرفت.»
امثال صديق و ناشر او درحالي اين هرزه دراييها را برضد فارسیزبانها و ايرانيان به چاپ ميرسانند كه بيست و چهار ساعته از محدوديت بر سر راه چاپ كتاب به زبان تركي آذربايجاني در آه و فغان هستند.[۲۷]
فهرست تالیفات[ویرایش]
|
|
فهرست تصحیحها و تدوینها[ویرایش]
|
|
|
فهرست ترجمهها[ویرایش]
|
|
|
جستارهای وابسته[ویرایش]
- پانترکیسم
- پانترکیسم در ایران
- پانترکیسم و جعل تاریخ
- احمد کسروی
- ناصر بناکننده (ناصر پورپیرار)
- محمدتقی زهتابی
پیوند به بیرون[ویرایش]
- مژدهی، مسعود. «دشمنی آشکار و بی پرده با ایران و ایرانی؛ فارسها و زبان فارسی». فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران. پانزدهم (۶۰): ۸۷ تا ۱۳۲. از پارامتر ناشناخته
|ماه=
صرفنظر شد (کمک)صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.[۶۵] - ظهور پان ترکیسم در ترجمه جدید دیوان لغات الترک، ذاکری، مصطفی؛ جهان کتاب، مهر ۱۳۸۴ - شماره ۱۹۸ (۳ صفحه - از ۱۳ تا ۱۵)
- درباره ترجمه دیوان لغات الترک، موسوی، مصطفی؛ نامه فرهنگستان، بهار ۱۳۷۶ - شماره 9 ISC (۷ صفحه - از ۱۳۱ تا ۱۳۷)
- دیوان لغات ترک، جهان کتاب، رئیس نیا، رحیم؛ خرداد ۱۳۷۶ - شماره ۳۵ و ۳۶ (۲ صفحه - از ۹ تا ۱۰)
منابع[ویرایش]
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ مروری بر مواضع هفتهنامه یولداش - روزنامه کیهان
- ↑ "قسم حضرت عباس یا دم خروس حسین دوزگون". آذریها. 2013-05-20. Retrieved 2016-05-23.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ نروس (۲۵۳۶). از انزلی تا تهران. با مقدمهٔ ح. صدیق. تهران، اول آیزنهاور، بازار ایران: انتشارات بابک. تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک)صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد. - ↑ مطبوعات و انقلاب؛ یولداش - روزنامه کیهان
- ↑ http://kayhan.ir/fa/mobile/news/41685/402
- ↑ حسین دوزگون. گونشلی وطن یادداشتلاری؛ آذربایجان مدنیت جمعیتی. تهران، 1360. مقدمه.
- ↑ http://media.turuz.com/Poem-Literature/Other/2015/495-%20Her%20Qapidan%20Guneshli%20Veten%20Yaddashtalri%20Huseyn%20Duzgun%20Sediq.pdf
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ "اتحاد شوروی و نفوذ در روزنامه نگاران ایرانی". خبرگزاری فارس. 2016-10-18. Retrieved 2016-10-19.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ Nissman, David (May 1987). The Soviet Union and Iranian Azerbaijan: The Use of Nationalism for Political Penetration. Westview Special Studies on the Soviet Union and Eastern Europe (1 ed.). Westview Pr (Short Disc). ISBN 978-0-8133-7318-8.
|access-date=
requires|url=
(help)صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد. - ↑ [e7qLmrM031FXXXpX8DWJ-دیدار-حسین-محمدزاده-صدیق-با-افسر-وزارت-دفاع-فرانسه-در-کرج «دیدار حسین محمدزاده صدیق با افسر وزارت دفاع فرانسه در کرج!»] مقدار
|نشانی=
را بررسی کنید (کمک).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد. - ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ فرضیه زبان آذری و احمد کسروی، مؤلف: دکتر حسین محمدزاده صدیق، نشر: تکدرخت (23 آذر، 1389)، شابک: 978-600-5559-27-9، صفحهٔ ۹۸
- ↑ http://www.lib.ir/book/39324815/گویش-کرینگان--تاتی/
- ↑ morphology
- ↑ مژدهی، مسعود. «دشمنی آشکار و بی پرده با ایران و ایرانی؛ فارسها و زبان فارسی». فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران. پانزدهم (۶۰): ۸۷ تا ۱۳۲. از پارامتر ناشناخته
|ماه=
صرفنظر شد (کمک)صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد. - ↑ مجیدی, عیسی. "مصاحبه با دکتر حسین محمدزاده صدیق پیرامون فرضیه زبان آذری". یوردوموز یووامیز YURDUMUZ YUVAMIZ. Retrieved 2016-05-20.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ احسان یارشاطر (18 آگوست 2011). "AZERBAIJAN vii. The Iranian Language of Azerbaijan". [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] (به English). ٣. Bibliotheca Persica Press. ISBN 0710091109. Retrieved ٢٠ می ٢٠١٦. Check date values in:
|تاریخ بازبینی=
(help); URL–wikilink conflict (help)صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد. - ↑ http://www.azariha.org/بایگانی-مقالات/item/1263-یادمانهای-ترکی-باستان،نوشته-محمد-حسین-صدیق
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ ۱۸٫۳ ۱۸٫۴ ۱۸٫۵ ۱۸٫۶ محمدزادهصدیق، حسین (۱۳۸۵). یادمانهای ترکی باستان. تبریز. شابک ،۹۶۴-۵۱۷-۰۵۴-۰ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: invalid character (کمک). تاریخ وارد شده در|تاریخ بازبینی=
را بررسی کنید (کمک); پارامتر|تاریخ بازیابی=
نیاز به وارد کردن|پیوند=
دارد (کمک)صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد. - ↑ "یادمانهای ترکی باستان، نوشته محمد حسین صدیق". آذریها | به سایت آذریها خوش آمدید. 2012-05-15. Retrieved 2016-05-20.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ http://mtif.ir/p/book/8670/
- ↑ نوید آذربایجان، شنبه ١٩آبان ١٣٨٠سال. چهارم شماره ١٩٦
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ ۲۲٫۲ ۲۲٫۳ "پیشینه تحریف هویت تاریخی نظامی گنجهای / محمّد طاهری خسروشاهی- دانشگاه تبریز". مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی. Retrieved 2016-12-16.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ "پیشینه تحریف هویت تاریخی نظامی گنجهای". bultannews.com. 2016-05-20. Retrieved 2016-05-20.صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ نظامی، الیاس بن یوسف. دیوان، به کوشش ائل اوغلو (صدیار وظیفه)، تهران، اندیشه نو، 1382
- ↑ Osman G. Özgüdenlı (July 28, 2008). "NEẒĀMI QUNAVI". [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] (به English). online edition. Retrieved دسامبر 16 , 2016. Check date values in:
|تاریخ بازبینی=
(help); URL–wikilink conflict (help)صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد. - ↑ محمدزاده صدیق، حسین. فرضیه زبان آذری و کسروی. تکدرخت.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ مسعود مژدهی. «دشمنی آشکار و بی پرده با ایران و ایرانی، فارس ها و زبان فارسی؛نقدی بر جعلیات حسین صدیق». از پارامتر ناشناخته
|وبگاه=
صرف نظر شد (|وبگاه=
پیشنهاد میشود) (کمک)صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد. - ↑ http://www.lib.ir/book/59008316/آذربایجانین-شهید-عالیملری/
- ↑ http://www.ensani.ir/storage/Files/20100909114128-آشنایی%20با%20رسالات%20موسیقی.pdf
- ↑ http://www.adinehbook.com/gp/product/6005559057
- ↑ http://duzgun.ir/تألیفات/81-اوچغون-داخما
- ↑ http://www.duzgun.ir/تألیفات/80-دنیای-قصهی-بچهها
- ↑ http://www.lib.ir/book/56725478/دیدی-از-نوآوریهای-حبیب-ساهر/
- ↑ http://vista.ir/book/351391/زنگان-لوحه-لری
- ↑ http://www.lib.ir/book/58752308/سایالار/
- ↑ http://www.lib.ir/book/59001453/سه-سنگیاد-باستانی/
- ↑ http://www.lib.ir/book/39309961/سیری-در-اشعار-ترکی-مکتب-مولویه/
- ↑ http://www.lib.ir/book/58952697/شرح-غزلهای-صائب-تبریزی--برای-تدریس-در-دوره-های-دک/
- ↑ http://www.faraketab.ir/archive/search/view/id/360552
- ↑ http://www.lib.ir/book/56070007/عاشیقلار/
- ↑ http://www.lib.ir/book/39892076/قاشقایی-لوحه-لری/
- ↑ http://www.lib.ir/book/43741554/قصه-های-کچل/
- ↑ http://vista.ir/article/568279
- ↑ ناشر: شبتاب، 1357، 132صفحه
- ↑ http://vista.ir/article/484990
- ↑ http://www.lib.ir/book/53500597/
- ↑ http://www.adinehbook.com/gp/product/6005559613
- ↑ http://www.lib.ir/book/43750370/چیل-مایدان/
- ↑ http://www.lib.ir/book/41769985/کیچیک-شعرلر/
- ↑ http://www.faraketab.ir/archive/search/view/id/127131
- ↑ http://vista.ir/book/350490/
- ↑ http://vista.ir/article/599026
- ↑ http://www.iranfarhang.com/Books.aspx?BID=10617
- ↑ https://www.gisoom.com/book/1947644/
- ↑ http://vista.ir/book/158821/
- ↑ http://vista.ir/article/447234/
- ↑ http://www.lib.ir/book/57392215/گزیده-ی-دیوان-شمس-تبریزی-با-کشف-الابیات/
- ↑ http://vista.ir/book/351180/
- ↑ http://vista.ir/book/351183/
- ↑ http://www.ganjkala.ir/product_info.php/products_id/982/pname/
- ↑ http://www.faraketab.ir/archive/search/view/id/668586/
- ↑ http://www.lib.ir/book/8176561/نصاب-اعتماد/
- ↑ http://www.ensani.ir/storage/Files/20120426175919-5195-149.pdf
- ↑ http://www.adinehbook.com/gp/product/9648105723
- ↑ http://www.azariha.org/بایگانی-مقالات/item/501-دشمنی-آشکار-و-بی-پرده-با-ایران-و-ایرانی،-فارس-ها-و-زبان-فارسی؛نقدی-بر-جعلیات-حسین-صدیق
This article "حسین محمدزاده صدیق" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:حسین محمدزاده صدیق. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.
This page exists already on Wikipedia. |