You can edit almost every page by Creating an account. Otherwise, see the FAQ.

راهنمای داستان نویسی

از EverybodyWiki Bios & Wiki
پرش به:ناوبری، جستجو

راهنمای داستان نویسی
پرونده:راهنمای داستان نویسی.jpg
نویسندهمحمدرضا نظری دارکولی
ناشرانتشارات آریابان
محل نشرایران-تهران
چاپنخستین چاپ: ۱۳۹۱
شابک۹۷۸-۹۶۴-۷۱۹۶-۵۶-۷
زبانفارسی
تعداد جلدیک جلد
کتابخانهٔ ملی ایران۲۷۶۷۳۸۰

راهنمای داستان نویسی اثر محمدرضا نظری دارکولی، نویسنده و منتقد ادبی[۱] است. این کتاب دربردارنده‌ی تعاریف عناصر داستان با رویکرد زبانشناسی و ادبیات است که درسال ۱۳۹۱ در دانشگاه تهران [۲] و دانشگاه فردوسی مشهد[۳]در دو سمینار با عنوان" عناصر داستان" به نویسندگان معرفی گردید.

راهنمای داستان نویسی[ویرایش]

توضیحات[ویرایش]

کتاب پیش‌رو، شیوه‌های درست نگارش و عناصر اصلی تشکیل دهنده‌ی داستان را معرفی کرده و کارایی وجودی عناصر مختلف داستانی و خلاء حاصل از نبود هر عنصر در داستان را بر می‌شمرد و شیوه‌های درست شناسایی و بکارگیری آنها را نیز متذکر می‌شود. در نهایت برای درک بهتر مطالب، درست خواندن را نیز مورد بحث قرار می‌دهد. چرا که در حقیقت لازمه‌ی نویسنده‌ی خوب شدن در ابتدا خواننده‌ی خوب بودن است.[۴]

گزیده ای از کتاب[ویرایش]

هر داستانی با هدف برقراری ارتباط و انتقال اطلاعات به نگارش می‌رسد و متناسب چگونگی ذهنیت و سواد تشخیص و بصری یا قدرت تخیل نویسنده در ذهن او به تکامل رسیده و آماده‌ی بیان می‌شود. به عبارتی دیگر هر آنچه که داستان خوانده شود زاییده‌ی زبان است و به سبب این که زبان در هر صورت و گونه‌ی تعریفی خود دارای ویژگی تأویل پذیری است، داستان نیز در هر فرم و ساختاری قابل تأویل و تحلیل است.[۵]

کتاب راهنمای داستان نویسی از نگاه دانشگاه ها[ویرایش]

دانشگاه تهران[ویرایش]

دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی[ویرایش]

گروه زبان و ادبیات فارسی[ویرایش]

سمینار عناصر داستان کتاب راهنمای داستان نویسی با محوریت بررسی تعاریف تازه کتاب راهنمای داستان نویسی در ادبیات داستانی با سخنرانی محمدرضا نظری دارکولی در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۹۱ در تالار کمال دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران برگزار گردید.[۶]

سمینار عناصر داستان محمدرضا نظری دارکولی دانشگاه تهران
سمینار عناصر داستان کتاب راهنمای داستان نویسی محمدرضا نظری دارکولی، دانشگاه تهران


چکیده ی سخنرانی محمد رضا نظری دارکولی در دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران

«داستان امروزی باید بازگو کننده‌­ی اندیشه­‌ی آزاد و شیوایی سخن باشد. دیگر همانند گذشته نمی­توان هدف داستان را سرگرم کردن خواننده دانست. نویسنده‌­ی امروزی یک روشنفکر اجتماعی است که در سنجش با نویسندگان کلاسیک، راه دشوارتر و هدفمندتری در پیش دارد.»

آن­چه بازگو شد بخشی از گفتار محمدرضا نظری دارکولی، نویسنده و منتقد ادبی بود. او که درباره­‌ی «عناصر داستان» سخن می‌­گفت، در آغاز به تعریف داستان پرداخت و گفت: «هر اندیشه، خیال و رویدادی که در خور بازگو کردن باشد، از دید من یک داستان است. به سخن دیگر، اندیشه­‌ای که پیوستگی داشته باشد و در چارچوب پیامی بگنجد، سازنده­ی یک داستان است. چنین داستانی، چه بسا تنها از یک یا چند واژه شکل گرفته باشد. این مرحله‌ای است که هنوز داستان نوشته نشده و در خیال ما پدید آمده است. اما زمانی که داستان در چارچوب شماری از واژگان جای گرفت، آن­گاه درک­ پذیرتر از مرحله­‌ی پیش از نگارش می‌­شود. در این­جا داستان ذهنی به گونه­‌ای نوشته می­‌شود که الگوهای اجتماعی آن را بپذیرند و کنار نزنند. پس اندیشه­‌ا­ی بزرگ، در چارچوب زبان جای می­‌گیرد تا شکل داستان و رُمان پیدا کند. چنین اثری را همه می‌پذیرند، جز خود نویسنده. چون معنا از یک فیلتر اجتماعی رد شده است و آزادی ذهن نویسنده را گرفته است.»

نظری دارکولی در ادامه افزود:«ارسطو در 2300 سال پیش، داستان را دارای 3 بخش می­دانست: آغاز داستان، میانه‌ی داستان و پایان آن. اما به گمان من، داستان نمی­تواند آغاز و پایانی داشته باشد. آن­چه برای آغاز هر داستان می­توان برشمرد، زمان است. کافکا داستان “محاکمه” را این­گونه آغاز می­کند:” بی­‌گمان کسی به یوزف تهمت زده بود. چون بی ­آن­که خطایی از او سر زده باشد، یک روز بازداشت شد”. ما در ذهن خود آغاز این داستان محاکمه را این­گونه تحلیل می‌­کنیم که از پیش(پیش از آغاز داستان)، کسی به نام یوزف، بوده است. از این­رو هنگام نقد داستان، نمی­توان آغازی، و نیز میانه و پایانی، برای آن شناخت. تنها می‌توان گفت که داستان با “ورود به موقعیت­ها” آغاز می­شود. این آغاز، هرگز پایدار نیست. چون پایداریی(:ثباتی) در جهان دیده نمی‌­شود. زمان همواره در گذر است و همه­‌ی موقعیت­ های پایدار، زمان بشمار می‌­روند و در حال گذر هستند. می­‌دانیم که ویژگی آشکار زمان، گذران بودن آن است. از این­‌رو می ­پذیریم که زمان ثابتی وجود ندارد.»

به سخن نظری دارکولی، در میانه­‌ی داستان، خواننده درون موقعیت قرار می­‌گیرد. در داستان «محاکمه» کافکا، این موقعیت، دستگیری یوزف است. از این پس همه­ ی داستان برای روشن ساختن چگونگی این رویداد است. پرسش­ها و چون و چراهایی پیش می‌­آید؛ همانند این پرسش­ها: که چرا بازداشت شد؟ یا چگونه بازداشت شد؟ نویسنده در میانه­‌ی داستان، به این چگونگی­‌ها می­‌پردازد. او می­‌کوشد تا دیدگاهش را تحلیل ­پذیر کند. برای همین است که دست به توصیف و تصویرسازی می‌­زند. اما تمام اجزای داستان در میانه­‌ی آن بازگو نمی‌­شود. سرانجام داستان، بردوش بخش پایانی آن است.

نظری دارکولی سپس به بخش پایانی داستان اشاره کرد و گفت: «پایان داستان، حساسیت بیشتری دارد. اما درست‌­تر آن است که بگوییم هیچ داستانی پایان ندارد. البته در ادبیات کلاسیک برای داستان پایانی می­‌شناسند. چون موقعیت‌­های داستانی، مستند هستند و آن موقعیت­‌ها روی داده‌­اند. اما در ادبیات مدرن، داستان پایانی ندارد و آخر آن بگونه‌­ای است که خواننده می‌­تواند آن را ادامه دهد. وارون(:برخلاف) ادبیات کلاسیک، نویسنده­‌ی امروزی دیگر یک “دانای کل” نیست. او تنها یک “دانای کل محدود” است و خود او هم آگاهی به همه­‌ی رویدادهای داستان ندارد. در “جنگ و صلحتولستوی که یک اثر کلاسیک است، همه­‌ی شخصیت­‌های داستان، دانای کل هستند. اما نویسنده­‌ی امروزی چنین نمی‌نویسد و خود را دانای کل محدودی می­بیند تا بتواند تصویری نمایشی­‌تر بیافریند. پیداست که کار نویسنده­‌ی امروزی، دشوارتر از گذشته شده است. چون ذهن خواننده‌­ی کنونی پذیرای هر سخنی نیست. حتا کلاسیک­‌های روزگار ما هم داستان­‌هایی می‌­نویسند که پایانی ندارد. چون هدف نویسنده جز این نیست که موقعیت تازه­‌ای برای خواننده بیافریند تا داستان در ذهن او همیشه جریان داشته باشد.»

این سخنران در تعریف «شخصیت داستانی» گفت:«از دید من، هر موجودی که به هر شکل و گونه­ ای بازگو شود، یک شخصیت داستانی است. در گذشته، تعریف­‌هایی که از شخصیت می‌شد، تنها انسان را دربر می­‌گرفت. حیوانات را شخصیت داستانی نمی‌دانستند. درحالی­ که در بسیاری از داستان­‌ها، حیوانات نقش اصلی را دارند؛ همانند داستان «سگ ولگرد» صادق هدایت. پس هر موجودی که در داستان باشد، یک شخصیت است. حتا درد عضلانی هم که دگرگونی پدید می­‌آورد، شخصیتی داستانی است.شخصیت پردازی هم درکنار هم قرار دادن و گزینش کردن شماری از شخصیت­ها در یک موقعیت بیانی است. ما در داستان شخصیت نمی‌­سازیم. این کار شدنی نیست. تنها شخصیت‌ها را پردازش می­‌کنیم. پردازش یعنی کنار هم گذاشتن آن­ها. این کار به سه مرحله انجام می­‌شود: نخست شخصیت‌شناسی است؛ دوم گزینش و در صورت نیاز دگرگون کردن آن؛ و سوم شخصیت­ نگاری همراه با علت.» پایان­ بخش سخنان نظری دارکولی، درباره ­ی تعریف معنا و نمادها در داستان بود. این سخنرانی  28 خرداد ماه سال 1391 در تالار کمال دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و از سوی انجمن علمی گروه زبان­شناسی دانشگاه تهران انجام شد.[۷]

دانشگاه فردوسی مشهد[ویرایش]

دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی[ویرایش]

گروه زبان و ادبیات فارسی[ویرایش]

سمینار عناصر داستان کتاب راهنمای داستان نویسی با محوریت بررسی تعاریف تازه کتاب راهنمای داستان نویسی در ادبیات داستانی با سخنرانی محمدرضا نظری دارکولی در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۳۹۱ در تالار رجایی دانشکده‌ی زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی مشهد راس ساعت ۱۲ ظهر برگزار گردید.[۸]

سیمنار عناصر داستان، محمدرضا نظری دارکولی دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
سیمنار عناصر داستان کتاب راهنمای داستان نویسی، محمدرضا نظری دارکولی دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
سمینار عناصر داستان، محمدرضا نظری دارکولی در دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد- تالار رجایی
سمینار عناصر داستان، محمدرضا نظری دارکولی در دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد- تالار رجایی


چکیده ی سخنرانی محمدرضا نظری دارکولی در سیمنار عناصر داستان در تالار رجایی دانشگاه فردوسی مشهد


داستان چیست ؟

محمدرضا نظری دارکولی، نویسنده معتقد است: هر اندیشه، خیال، مطلب و حادثه‌ای که قابل بیان باشد داستان است و طبیعی است که اندیشه، خیال وحوادث با ترتیب توالی گذر زمان نقل می‌شوند. پس به عبارتی می‌توان گفت ـ داستان هر حادثه‌ی واقعی و تخیلی‌ای است که با ترتیب توالی گذر زمان نقل می‌شود.

رولان بارت می‌گفت: “داستان، جمله‌ای است طولانی و هر جمله داستانی است کوتاه.”

هر داستانی با هدف برقراری ارتباط و انتقال اطلاعات به نگارش می رسد. حال این که خود داستان بر اساس چگونگی ذهنیت و سواد تشخیص و بصری یا قدرت تخیل نویسنده در ذهن او به تکامل رسیده و آماده‌ی بیان می‌شود؛ به عبارتی می‌توان گفت که هر آنچه داستان خوانده شود زاییده ی زبان است و به سبب این که زبان در هر صورت و گونه‌ی تعریفی خود دارای ویژگی تآویل پذیری است، داستان نیز در هر فرم و ساختاری قابل تآویل و تحلیل است.

هر داستانی که به نگارش می‌رسد تا حدی قابل توجه معرف چگونگی ذهنیت، دیدگاه و اندیشه‌ی نویسنده‌ی آن است؛ اما این تعریف هیچ‌گاه کامل و پایدار نیست. چراکه داستان از زبان سرچشمه می‌گیرد و زبان دارای ویژگی سیلان و غیر قابل پیش بینی بودن است؛ چنان که دیدگاه و اندیشه‌ی نویسنده شاید هر لحظه دستخوش تغییراتی شود.

سمینار عناصر داستان، محمدرضا نظری دارکولی در دانشکده زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی مشهد- تالار رجایی
سمینار عناصر داستان کتاب راهنمای داستان نویسی، محمدرضا نظری دارکولی در دانشکده زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی مشهد- تالار رجایی


وقتی داستانی به نگارش می‌رسد به واسطه‌ی این که در چارچوب محدود معنای کلمات و جملات قرار می‌گیرد تحلیل پذیرتر و قابل درک‌تر از مرحله‌ی ابتدایی تشکیل و زبانی خود می‌شود. چون در حقیقت معنا از یک فیلتر منطقی اجتماعی با هدف ابتدا برقراری ارتباط و سپس انتقال اطلاعات عبور می‌کند.

در اینجاست که گونه‌های مختلف نگارشی، سبک‌های ادبی و شیوه‌های مختلف بیان در ادبیات به وجود می‌آیند و معنا در گرو چگونگی بیان و ادبیات فرهنگ‌های مختلف آدم‌ها قرار می‌گیرد.

هر داستان برای برقراری ارتباط و انتقال اطلاعات با کنار هم قرار گرفتن عناصری از جمله ـ طرح، شخصیت، معنا و بیان به وجود می‌آید و سطح کیفیت ادبی هر داستان به وجود این عناصر و چگونگی ایفای نقش آن‌ها بستگی دارد.

ارسطو در حدود دو هزار و سیصد سال پیش معتقد بود که طرح داستان از سه بخش «آغاز ، میانه، پایان» تشکیل می‌یابد. امروزه نویسندگان و منتقدان هم بعد از قرن‌ها تحقیق و نگارش تجربی هنگام تعریف ارکان اصلی پیرنگ داستان‌ها به عینه همان تعریف ارسطو را به کار می‌گیرند و اگر تفاوت اندکی دیده می‌شود، این تفاوت لفظی بوده و فقط در ظاهر بیان آن هاست.

تزوتان تودورف که یکی از منتقدان صاحب نام است طرح داستان را بدین گونه می‌خواند: « وضعیت اولیه – کارکرد ۱و۲ و ۳ و … – وضعیت نهایی »، که این تعبیر نیز به صورتی روشن تعریف ارسطویی را برای ما تداعی می کند. همچنان که رولان بارت هم می‌گوید: « وضعیت اولیه + نقش‌های مختلف + وضعیت نهایی ». سه بخش « آغاز، میانه، پایان» هر یک از نظرگاه کاربردی تعاریفی ویژه دارند.



آغاز

آغاز هر داستان ورود به دنیایی از موقعیت‌هاست. حال این موقعیت‌ها هم می‌توانند پایدار باشند و هم جریان که دوگانه‌ی آن‌ها زمان هستند. به تعبیری می‌توان گفت ـ تمامی موقعیت‌ها زمان هستند. موقعیت‌های پایدار و جریان، هر دو به واسطه‌ی این که زمان هستند، در جریانند. چراکه ویژگی ممتاز زمان سیلان آن است. به عبارتی می‌توانیم بگوییم ـ موقعیت‌های به اصطلاح پایدار فقط می‌توانند در صورت تظاهری پایدار جلوه کنند و به واقع ماهیت وجودی آن‌ها در زمان و سیلان است. به همین روی ما در این جا « آغاز » را زمان می نامیم.

میانه

در بخش « میانه » صورت جریان زمان روشن می‌شود. در این بخش بیانی، دگرگونی‌های حاصل از سیلان زمان تشریح می‌شوند. به عبارتی ساده‌تر در «میانه» که خود ماهیت زمانی دارد، تمام موقعیت‌های بخش زمان به واسطه‌ی روایت‌هایی از جنس علت تعریف روشنی می‌یابند. به این سبب ما بخش « میانه » را زمان‌تصویر‌زمان نام می‌نهیم.

پایان

در بخش « پایان » موقععیت‌های زمان (بخش اول) را که به سبب سیلان خود به دگرگونی رسیده‌اند و صورت جدیدی یافته‌اند می‌توانیم ببینیم. این موقعیت‌های جدید نیز به واقع جریان هستند و می‌توانند دستخوش دگرگونی‌های زمانی دیگری شوند و بیشتر از پیش یا با صورتی دیگر تصویر معنا نمایند. چرا که آن‌ها هم زمان هستند و زمان همیشه در جریان است. به همین‌رو ما کلمه‌ی « پایان » ارسطو را اصلاح می‌کنیم و آن را زمان می‌نامیم.

ما در اینجا (آغاز، میانه، پایان) را بنا به اشاراتی که به آن‌ها داشتیم بدین‌گونه معرفی می‌کنیم: [ زمان، زمان‌تصویر‌زمان، زمان ].

زمان

همان طور که پیش‌تر اشاره کردیم‌، بخش زمان در داستان، ورود به دنیایی از موقعیت‌هاست؛ و این موقعیت‌ها جریان هستند‌. هر نویسنده‌ای به واقع برای شروع داستان به دامنه‌ی موقعیتی وارد شده و با بهره‌گیری از گونه‌ای بیان آن را به تعریف می‌رساند‌. برای مثال می‌توانیم به داستان « محاکمه » نوشته‌ی فرانتس کافکا اشاره‌ای داشته باشیم که بدین‌صورت شروع می‌شود:

«حتمن کسی به یوزف ک . تهمت زده بود، چون

بی‌آنکه خطایی ازش سرزده باشد یک روز صبح

بازداشت شد . … »

این نوشته در حقیقت یک موقعیت است. و موقعیت یکی از روزهای زندگی فردی به نام یوزف ک. است که هنوز برای ما ناآشناست. در حالی که این فرد پیش از بازداشتش و قرار گرفتن در چنین حادثه‌ای بدون تردید وجود داشته و روزی ناخواسته برای او فرا رسیده که در خلال زمان آن روز، بازداشت شده است.

همچنین بازداشت شدن او نیز موقعیت است. یعنی موقعیت قابل توجه زندگی یوزف ک. که به سبب نیاز داشتن به تشریح و تصویر، داستان شده است. کافکا با روایت این حادثه وارد یک موقعیت زمانی از زندگی شخصیتی می‌شود که به واقع در عالم طبیعی می‌تواند وجود خارجی داشته باشد. پس به سهولت می‌توانیم بگوییم ـ شروع هر داستانی بدون تردید زمان است.

زمان‌تصویر‌‌زمان

بخش دوم هر داستان دامنه‌ای است که در آن موقعیت‌ها و حوادث بخش اول (زمان) به تشریح و تصویر بنیادی می‌رسند. در این بخش که خود نیز خارج از زمان نیست خرده روایت‌ها و شخصیت‌های فرعی قرار دارند که مکمل بیان حوادث بنیادی بخش اول هستند. به عبارتی بخش دوم هر داستان یک موقعیت زمانی برای تصویر هرچه روشن‌تر بخش اول آن است.

برای ذکر مثال دوباره به داستان محاکمه باز می‌گردیم:

«… آشپز صاحب خانه‌اش که همیشه ساعت هشت

صبحانه‌اش را می‌آورد، این‌بار پیدایش نشد.

همچو چیزی پیش از این هرگز اتفاق نیفتاده بود.

ک. کمی دیگر صبر کرد و …»

در اینجا به روشنی می توان دید که روایت نسبت به جملات پیشین جهت و بار معنایی متفاوتی دارد و از تعریف حوادث محوری به مسیر تشریح و تصویر موقعیت‌های روایت‌شده‌ی پیشین تغییر جهت داده است. راوی در این بخش روابط علت و معلول تصویر‌کننده‌ی حوادث اصلی را پدید می‌آورد و به گونه‌ای روشن حوادث اصلی داستان را که در بخش اول رخ داده‌اند و به صورت کلی روایت شده‌اند برای ما آشنا می‌نماید. چنان‌که شخصیت یوزف.ک به وسیله‌ی خرده روایات و شخصیت‌های فرعی تعریف می‌شود . زمان در این بخش روایت داستان به پایان می‌رسد، معناهای متن تصویر می‌شوند و موقعیت محوری‌ای که در بخش اول به صورت ناتمام معرفی شد به تکامل می‌رسد. اما به سبب سیلان و گذری که در ماهیت زمان موجود است می‌تواند فراتر از صورت پایان شده متن القای معنا کرده و همگام با اندیشه‌ی همیشه در حال پیشرفت خوانندگان داستان تا گذری قابل توجه از زمان، در ذهن آن‌ها تصویر‌سازی کند. یعنی به عبارتی داستان همیشه نو و قابل توجه باشد. مانند داستان‌های نمادین که چنین سرانجامی دارند. اگر باز هم به داستان محاکمه کافکا برگردیم می‌بینیم که موقعییت دستگیر شدن غیر قابل پیش بینی یوزف.ک در پایان بدون محاکمه به مجازات و مرگ او می‌انجامد. پایان این داستان همچون نامه‌ای دربسته ناتمام مانده است. البته در مورد این اثر کافکا باید توجه داشت که از سوی خود نویسنده به سرانجام روایت نرسیده است. اما تمام داستان‌های کافکا نمادین هستند و نمونه‌های بسیار مناسبی برای معرفی این بخش به شمار می‌آیند.[۹]


جستارهای وابسته[ویرایش]

محاکمه


پیوند به بیرون[ویرایش]

سایت جامع فارسی زبانان اسکاندیناوی

پایگاه تحلیلی خبری کشکان


منبع[ویرایش]

  1. «محمدرضا نظری دارکولی نویسنده و منتقد-خبرگزاری کتاب ایران».صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  2. «سمینار عناصر داستان کتاب راهنمای داستان نویسی - دانشکده ادبیات و زبان فارسی دانشگاه تهران».صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  3. «سمینار عناصر داستان کتاب راهنمای داستان نویسی - دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد».صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  4. «انتشارات آریابان - راهنمای داستان نویسی». www.aryabanbook.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۱۱-۰۴.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  5. «انتشارات آریابان - راهنمای داستان نویسی». www.aryabanbook.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۱۱-۰۴.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  6. «سمینار عناصر داستان دانشگاه تهران». ۱۳۹۱.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  7. «آشنایی با عناصر داستان/ محمدرضا نظری دارکولی | .:: پایگاه خبری کشکان ::». دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۱۱-۰۴.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  8. «دانشکده ادبیات و علوم انسانی». adabiyat2.um.ac.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۱۱-۰۴.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  9. «سمینار عناصر داستان در دانشگاه فردوسی مشهد». ۱۳۹۱.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.


This article "راهنمای داستان نویسی" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:راهنمای داستان نویسی. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.



Read or create/edit this page in another language[ویرایش]