سیستان و تیمور
این مقاله، سیستان و تیمور، اخیراً بهواسطهٔ فرایند ایجاد مقاله ایجاد شدهاست. بازبینیکننده در حال بستن درخواست است و این برچسب احتمالاً بهزودی برداشته میشود.
ابزارهای بازبینی: پیشبارگیری بحث اعلان به نگارنده |
خطای اسکریپتی: پودمان «AfC submission catcheck» وجود ندارد. تیمورلنگ در وصف مردم سیستان چنین میگوید:
شگفت زده شدم از پدری با 10 پسرش که لقمه های آنچنان بزرگ میگرفتند، پرسیدم اهل کجایید؟ گفت : سیستان. گفتم : آیا رستم از میان شما بوده؟ گفت : بله این 10 پسر من نیز رستم هستند. من که مردی بلند قد هستم پیش آنها کوتاه قد بودم...
از آنجا قصد کردم سپاهی از زابل به لشڪرم بیفزایم. هنگامی که به سیستان رسیدم هزاران رستم دیدم، از سالار زابلستان خواستم تا چند تن از این مردان را برای سپاهم ببرم، اما گفت : این مردان از دوره رستم تا امروز عادت دارند در لشکر ایران باشند و هرگز سرباز اجنبی نمیشوند... او یک دست لباس رزم به من داد که بسیار برایم بزرگ بود.[۱]
(به نقل از ڪتاب “منم تیمور جهان گشا” ترجمه ذبیح الله منصوری)
تیمور و فتح سیستان[ویرایش]
دربارۀ چگونگی فتح سيستان توسط تیمور دو روایت وجود دارد : روایت نخست روایت ظفرنامه های شامی و یزدی است که مورخان بعدی نیز به آن استناد جستهاند و روایت دیگر روایت احیاء الملوک است که اندکی متفاوت است بر اساس روایت نخست تیمور پس از تصرف قلعه اسفزار متوجه سیستان گردید ((۷۸۵) هـ.ق). در ناحیه فراه شاه جلال الدین فراهی حاکم آنجا به او پیوست و اظهار انقیاد نمود تیمور آق تیمور بهادر یکی از سردارانش را با سپاهی مأمور چپاول سیستان نمود. آق تیمور بهادر تا دروازه های زرنج پیشروی نمود و با اموال و غنایم فراوان به نزد تیمور بازگشت. تیمور پس از این تهاجم مقدماتی متوجه سیستان شد و پس از عبور از ناحیه اوق، حصار زره را مورد هجوم قرار داد و در همان روز نخست آن قلعه را علی رغم مقاومت شجاعانه محافظینش که ۵۰۰۰ تن بودند و تا آخرین نفس جنگیدند به تصرف درآورد. او پس از آن متوجه زرنج .گردید در نزدیکی شهر شاه شاهان وعده ایی از بزرگان سیستان برای گفتگو در باب صلح به حضورش رسیدند. [۲] اما در همان زمان دستهایی از سیستانی های طرفدار استقلال سپاهیان تیموری را مورد هجوم قرار دادند آنان به راحتی در دامی که تیمور برایشان چیده بود افتادند و راه بازگشت آنان توسط سپاهیان قطع گردید در نتیجه نبرد سنگینی روی داد که طی آن پیادگان سیستانی تعداد زیادی از اسبان دشمن را از پای درآوردند اما اکثر آنان کشته شدند و تنها عده قلیلی موفق به بازگشت به زرنج گردیدند عليرغم شکست سنگين روحيه جنگاوری سیستانیها از بین نرفت حمله بعدی آنان که شب هنگام صورت گرفت به دلیل هوشیاری امیر تیمور نتیجه ایی در برنداشت در نبردی که در روز بعد کنار یکی از دروازه های زرنج صورت گرفت نیز آنان کاری از پیش نبردند پس از این نبرد ملک قطب الدین دوم دریافت توان مقابله با تیمور را ندارد از زرنج خارج شد و تسلیم گردید. با این وجود زرنج تسلیم نشد زیرا هنور طرفداران استقلال از قدرت زیادی برخوردار بودند آنان با نیرویی شامل ۳۰/۰۰۰ تن در زمانی که امیر تیمور با معدودی از ملازمانش برای سرکشی از مقدمۀ سپاه به نزدیکی زرنج آمده به ناگاه از شهر خارج شدند تیمور علی رغم جراحتی که اسبش برداشت از معرکه عقب نشست و دستور حمله متقابل داد تیموریان در ابتدا حمله مخالفین را در هم شکسته با حمله بعدی زرنج را متصرف شدند. با سقوط شهر تمامی اموال و خزاین ملوک مهربانی به غنیمت تیمور درآمد و پس از آن کاملاً چپاول شده بود .[۳] و تيمور ، ملک قطب الدین و رعایای سیستان را به سمرقند کوچانید و قضاة، علما و بزرگان را نیز به فراه تبعید کرد. او سپس حکومت آن ناحیه را به شاه شاهان (۷۸۵-۸۰۵ هـ ق) واگذار کرد و متوجه بست شد. در میان راه قلعه طاق را فتح و ویران نمود و چون به کنار هیرمند رسید با ویران کردن بند رستم تخریب سیستان به نهایت رسید [۴] . روایت دیگر در مورد فتح سیستان روايت احياء الملوک میباشد بر اساس این روایت تیمور پس از تصرف خراسان در سال )۷۸۳ هـ ق) رسولی به نزد ملک قطب الدین فرستاد و به او وعده داد که در سال آینده به سیستان خواهد آمد و او را به طور مستقل به حکومت آن ایالت خواهد .گماشت اگر این سخن درست باشد نشان میدهد که تیمور به اختلافات موجود میان ملک قطب الدین و پدرش کاملاً واقف بوده است و به نوعی میتوان احتمال داد که ملک قطب الدین تقاضای کمک نموده .است ملک قطب الدین رسول تیمور را مورد اکرام قرار داد و شاه شاهان را با تحف و هدایایی به نزد او فرستاد. اعزام شاه شاهان به دربار تیمور به احتمال نشانه ایی از قبول برتری او در سیستان بود. میتوان حدس زد تیمور از این گروگان ارزشمند اطلاعات مفیدی درباره اوضاع سیستان به دست آورده است. تیمور در سال (۸۷۵ هـ ق) شاه شاهان را به سیستان فرستاد و اندکی بعد خود نیز متوجه آن ایالت گردید با ورود او به سیستان ملک قطب الدین از پذیرش برتری وی خودداری نمود و در نتیجه در رمضان ۸۷۵ هـ ق زرنج به محاصره درآمد. این وضع به مدت یک ماه ادامه یافت و در شوال گفتگوهای صلح میان طرفین آغاز گردید. سرانجام پس از مدتی ،گفتگو تيمور سيد رضى الدين ترمدی را به نزد ملک قطب الدین فرستاد و او موفق شد تا حاکم سیستان را به تسليم تشویق نماید ملک قطب الدین با فرستادن قاضي القضات سابق حرب و اعیان و اشراف سیستان به نزد تیمور تمایل خویش را به مصالحه نشان داد و سرانجام به همراه شاه شاهان به خدمت او شتافت اما امیر تیمور بلادرنگ به دستگیری او دستور داد دستگیری و حبس ملك قطب الدين مذاکرات صلح را با شکست مواجه ساخت. به تلافی این اقدام تیمور ۴۰/۰۰۰ تن از پیادگان سیستانی در صبح روز بعد به اردوی او حمله بردند. در نتیجه نبرد سنگینی روی داد که تیمور ناچار شخصاً وارد آن شد و از ناحیه پا زخمی شد با این وجود تیموریان سپاهیان سیستانی را که به دو دسته تقسیم شده بودند به محاصره گرفته و قتل عام نمودند ملک شاه حسین ذکر میکند که در زمان تألیف احیاء الملوک در سال )۱۰۳۱ هـ ق) خود دو تل استخوان جنگجویان سیستانی را بر در شهر خرابه سیستان دیده است. گرچه شکست فوق ضربه مهلکی بر روحیه مدافعین زرنج وارد آورد هنوز مردم شهر آماده مقابله حملات تیمور بودند به همین علت تیمور به شاه شاهان مأموریت داد تا مردم شهر را دعوت به تسلیم کند او نیز این ماموریت را به خوبی انجام داد اما پس از تسلیم اهالی لشکریان تیموری به مدت سه روز به قتل و غارت مردم پرداختند تمامی خزاین ملوک مهربانی به تاراج رفت و ملک قطب الدين و اکثر بزرگان و میران سیستان به سمرقند کوچانده شدند و تمامی سیستان به جز مناطقی که به شاه شاهان به سیورغال واگذار گردید نابود شد .[۵]
همچنین روایت شده است که تیمور در سال (۷۸۵ ه ق) در جریان فتح سیستان دوهزار اسیر سیستانی را زنده زنده درون دیوار دفن کرد .
حملات تیمور لنگ سیستان[ویرایش]
تیمور لنگ ۲بار به سیستان حمله کرد[ویرایش]
حمله اول تیمور[ویرایش]
درحمله اول شکست سنگینی از مردم سیستان خورد وناچار عقب نشست ، ولی سوگند یاد کرد که دوباره به سیستان برگردد و سیستان را با خاک یکسان کند و باید اذعان داشت که کاملا به عهد خود وفا کرد و دوباره بازگشت.... او برای اجرای عملیات خود چند سال بطور ناشناس به همراه برادر زن خود در سیستان زندگی کرده و تمام نغاط ضعف و راههای مختلف منطقه را شناسایی کرد..[۶]
حمله دوم تیمور[ویرایش]
وسرانجام د ر سال (۸۷۵ه ) با لشکری بیشمار به سیستان امده و شهر را در محاصره گرفت. ولی چون نتیجه ای نگرفت پس از یکماه به صلح راضی شد ملک قطب الدین برای مذاکره به اردوی تیمور رفت ولی تیمور فورا اورا دستگیر و محبوس کرد به علت این رفتار مزورانه ۴۰هزار مرد نامی سیستانی با هم عهد کردند که سحرگاه به اردوی او حمله برده وکار اورا یکسره کنند جنگی روی داد که حکایت رستم وافراسیاب رستم واسفندیار منسوخ شد وچون سپاه ترک به ستوه امد تیمور خود سوار شد و سپاه پیاده سیستان رادر میان گرفت از زیادی سپاه تیمور چهل هزار سیستانی دو گروه شدند و انقدر جنگیدند تا همه کشته شدند مردم سیستان که این اوضاع دیدند اماده دفاع شده ودروازه های شهر بسته و مستحکم نمودند ولی تیمو ر با حیله شاه را با وعده حکومت سیستان و مواعید دیگر بفریفت تا دروازه ها را به رویشبگشودند.[۷]
باگشودن درواره های شهر تیمور فرمان قتل عام عمومی صادر کرد تا سه روز در شهر قیامتی برپا بود.از بس در کوچه ها جسد کشتگان انداخته بود عبور ممکن نبود کودکان را جلوی پای اسبان می انداختند. بسیاری از مردم رابه اسیری بردند همه ذخایر ملوک عجم را بیرون کشیدند لشکریان توران کینه رستم را از مردم سیستان خواستند.
لنگ شدن تیمور[ویرایش]
تیمور در این حمله چندین زخم بر داشت ازجمله شانه راست وپای او مجروح شد و دو انگشت دست راستش قطع شد زخمی که پای راست تیمور خورده بود انقدر عمیق بود که هرگز مداوا نشد به همین جهت به تیمور لنگ مشهور شد.
نابود کردن سیستان[ویرایش]
تیمور تمام بندهای اب از جمله بند رستم را خراب کرد درنتیجه زمینهای حاصلخیز وزیر کشت سیستان بی آب ماند به علت نوع خاک سیستان هر گز رودخانه به مسیر قبلی خود بر نگشت. او سیستان رابه یک مخروبه تبدیل کرد و زاهدان تاریخی مرکز دارالاخلافه را با خاک یکسان کرد قتل عام مردم سیستان به دستور تیمور یک کشتار سخت و نسل کشی بود که بر مردم سیستان رخ داد.[۸]
گویند پس از قتل عام مردم در موقع بازگشت تیمور از کنار یک قبرستان عبور میکرد مست از باده پیروزی این شعر را..... میخواند:/ سر از خاک بر گیر و ایران ببین//جهان را بکام دلیران ببین در این موقع پیرمردی نحیف که از ترس تیمور در گوری پنهان شده بود سر از ،قبر بیرون کرد وبا صدای ضعیف خود گفت:: چو بیشه تهی گشت از نره شیر شغالان به بیشه درایند دلیر بعد از این ویرانی و تغییر مسیر رود هیرمند سیستان روز به روز ویران تر شد.[۹]
تیمور و مردم زاهدان[ویرایش]
هنگامی که تیمور سیستان را تصرف کرد مطابق عادت از زاهدان شهر خواست که به استقبالش بیایند اما بزرگان مردن در زادگاه خویش را به رفتند ترجیح دادند که این جسارت و سرسختی را دید برآشفت و دستور داد همه آن ۴۴ تن را از دم از دم تیغ گذرانده و در یک گور دسته جمعی دفن کنند از آن پس تاکنون مردم سیستان به پاس احترامی که برای آن ۴۴ پیر زاهد قائل بودند نام آن شهر را که متن آن بزرگان بود زاهدان گذاشتند.[۱۰]
تیمور لنگ چرا لنگ شد؟[ویرایش]
نظرها درباره اینکه تیمور لنگ چرا لنگ شد، متفاوت است. در این زمینه روایتهای مختلفی وجود دارد و تشخیص اینکه کدامیک از آنها روایت صحیح است، کار سادهای نیست. [۱۱]
ابن عربشاه که مورخ عصر تیموری است در کتاب خود علت لنگ شدن تیمور را بهدلیل ضربهای میداند که یک چوپان بر پای تیمور وارد کرد. به گفته ابن عربشاه تیمور زمانی که در سیستان بود، یک گوسفند از چوپانی ربود و چوپان که شاهد ربودن گوسفند به دست تیمور بود، ضربهای به پای تیمور وارد کرد و اثر این ضربه بر پای تیمور ماند و سبب لنگ شدن او شد.[۱۲]
تیمور لنگ در اثر ضربهای که در سیستان به پای او وارد آمد، لنگ شد و به تیمور لنگ شهرت یافت.[۱۳]
کلاویخو که سفیر هانری شاه اسپانیا به دربار تیمور بود، نظر دیگری درباره لنگ شدن تیمور دارد. در سفرنامه کلاویخو نیز همچون کتاب ابن عربشاه، تیمور در سیستان ضربه خورده است؛ اما این بار ضربه را چوپان نزده است. به گفته کلاویخو اهالی سیستان به تیمور حمله کردهاند و تیمور را از اسب به زیر کشیدهاند و به پای او ضربه وارد کردند و پای تیمور در اثر این ضربه، لنگ شد.[۱۴]
تیمور لنگ و گاوسواران سیستان[ویرایش]
امیر تیمور جهانگشا هنگامی که به سیستان می رسد دربارۀ قضیۀ دیدار خود با «امیر گرشاسب» فرمانروای زابلستان چنین می گوید:من کنار دریای هامون توقف کردم و تصمیم گرفتم که یک ایلچی نزد امیر زابلستان بفرستم و به او بگویم که من برای جنگ نیامده ام و قصدی جز تفریح ندارم. نام فرمانروای زابلستان، امیر گرشاسب بود و می گفتند که یکصد سال از عمرش می گذرد. ایلچی می رفت و مراجعت کرد و گفت: ای امیر تیمور، گرشاسب می گوید که اگر قصد جنگ نداری و به مهمانی آمده ای، قدمت مبارک باشد لیکن اگر برای جنگ آمده باشی برای کارزار آماده هستیم. من برای اینکه نشان بدهم که برای جنگ نیامده ام، هدایایی جهت گرشاسب فرستادم و آنگاه خبر دادند که امیر زابلستان به استقبال من می آید. من چشم به راه دوخته بودم که سواران امیر گرشاسب را ببینم ولی حیرت زده مشاهده کردم که یک عده گاو سوار از دور می آیند. گاوها مثل اسب چهار نعل حرکت می کردند و گاوسواران به سرعت به ما نزدیک شدند، من تا آن روز قشون گاو سوار ندیده بودم. وقتی گاوها نزدیک گردیدند، مشاهده کردم به قدری قوی و بلند هستند که انسان از مشاهده آنها دچار شگفتی می شود.پیرمردی ریش سفید و بلندی داشت و معلوم بود که برتر از سایرین می باشد از گاو فرود آمد و دست را بالای چشم نهاد که بتواند اطراف را ببیند و با صدایی بلند بانگ زد: من گرشاسب از نوادۀ گودرز سالار زابلستان هستم... امیر تیمور کیست؟بعد از فرود آمدن آن پیرمرد تمام کسانی که سوار گاوها بودند فرود آمدند و آنهایی که پیرامون من قرار داشتند از فرط تعجب انگشت به دهان بردند... همه ریش های بلند داشتند با این تفاوت که ریش بلند بعضی از آنها سفید بود و بعضی سیاه و برخی خاکستری. لباس آنها جامه ای بلند بود و یک طرف دامان جامه را روی شانه چپ انداخته بودند. وقتی گرشاسب- سالار زابلستان نزدیک من شد، من چند قدمی به سوی او رفتم و گفتم: ای سالار زابلستان من فقط برای دیدن کشور تو اینجا آمده ام و قصد جنگ ندارم امیر گرشاسب گفت: قدمت مبارک باد و بیا تا تو را به خانه خود ببرم. گفتم: ای امیر زابلستان شماره همراهان من زیاد است و ما سه هزار نفر هستیم و اگر به خانه تو بیایم، تولید مزاحمت خواهیم کرد. گرشاسب گفت: قشون تو سه روز مهمان من هستند و غذا را به اردوگاه آنها می آوردند ولی تو باید در خانه من سکونت کنی و آنجا غذا بخوری و بخوابی. گرشاسب و همراهانش سوار بر گاوها شدند و من با عده ای از سواران خود بر پشت اسب براه افتادم و در حالی که می تاختیم از دریای هامون به سوی شهر رفتیم....
جستارهای وابسته[ویرایش]
بازبینی مقاله تیمور و سیستان[ویرایش]
این مقاله، سیستان و تیمور، اخیراً بهواسطهٔ فرایند ایجاد مقاله ایجاد شدهاست. بازبینیکننده در حال بستن درخواست است و این برچسب احتمالاً بهزودی برداشته میشود.
ابزارهای بازبینی: پیشبارگیری بحث اعلان به نگارنده |
خطای اسکریپتی: پودمان «AfC submission catcheck» وجود ندارد.
منابع[ویرایش]
- عجائب المقدور فی تاریخ تیمور، چاپ بنگاه ترجمه و نشر کتاب
- تیمور گورکان، تزوکات تیموری، تحریر ابوطالب حسینی تربتی به فارسی، آکسفورد ۱۷۷۳، چاپ افست تهران ۱۳۴۲
This article "سیستان و تیمور" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:سیستان و تیمور. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.
This page exists already on Wikipedia. |
- ↑ «تیمور لنگ ،سیستان،فرزندان رستم و فردوسی».صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ «سقوط زرنگ؛ ظهور شهر سیستان».صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ «تیمور لنگ و سیستان».صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ احیاءالملوک (تاریخ سیستان تا عصر صفوی)، نویسنده: حسین بن مَلِک غیاثالدین محمد بن شاه محمود سیستانی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص۱۰۶
- ↑ «ازقتل عام یک شهرتا نابودی یک تمدن(سیستان)».صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ «سقوط زرنگ».صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ وسکوات، جیمز ال. ولشکه بولمان، یواخیم (1996). باغ های مغول دامبارتون اوکس. شابک 978-0884022350-
- ↑ «فتح ایران توسط تیمور لنگ». قتل عام مردم سیستان.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ «سیستم آبیاری سیستان چگونه تخریب شد؟».صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ «زاهدان کهنه، دومین دارالحکومه سیستان در دوران اسلامی».صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ «نظام الدینی شامی،ظفرنامه،جلد۱،ص ۲۱،۲۲».صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ معین الدین نطنزی، منتخب التواریخ معینی، ج۱، ص۲۱۵.
- ↑ شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصّل ایران در دوره تیموریان، ج۱، ص۵۶ـ۵۷.
- ↑ «تیمور لنگ». لنگ شدن تیمور.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.