شیرین و فرهاد
شیرین و فرهاد | |
---|---|
سرودهٔ وحشی بافقی | |
قرن۱۳ هجری | |
خسرو برای بار اول شیرین را در چشمهای مشغول شنا میبیند. صحنهای مشهور در ادبیات فارسی | |
معشوق | |
نام | شیرین |
منصب | شاهزاده ارمنستان |
تختگاه | ایروان |
عاشق | |
نام | خسرو |
منصب | پادشاه ایران |
تختگاه | تیسفون |
عاشق ناکام | |
نام | فرهاد |
منصب | مهندس |
پیشه | کوهکن |
مشخصات اثر ادبی |
شیرین و فرهاد یا فرهاد و شیرین منظومهٔ عاشقانهٔ ناتمامی ۱۰۷۰ بیتی در قالب مثنوی از وحشی بافقی به تقلید از خسرو و شیرین است.[۱] در این منظومه واقعهای از داستان خسرو و شیرین یعنی عشق فرهاد کوهکن به شیرین به سبکی مؤثر و دلنشین به نظم کشیده شدهاست. عمر شاعر وفا نکرد تا منظومهٔ خود را به پایان ببرد. پس از وی وصال شیرازی در نیمهٔ دوم سدهٔ سیزدهم آن را پی گرفت و ۱۲۵۱ بر آن افزود، ولی عمر او نیز کفاف نداد و سرانجام صابر شیرازی در نیمهٔ دوم سدهٔ سیزدهم با افزودن ۳۰۴ بیت دیگر آن را ختم کرد. نخستینبار در سال ۱۲۶۳ قمری به طبع رسید و نسخهٔ کامل آن با دنبالهای که وصال شیرازی و صابر شیرازی بر آن افزودهاند، ضمن دیوان وحشی بافقی در سال ۱۳۳۹ شمسی چاپ شد.[۲]
خلاصه داستان[ویرایش]
پس از حمد و ستایش خداوند و اولیای خدا، وحشی هدف سرایش این داستان را چنین بیان میکند:[۳]
مرا زین گفتگوی عشق بنیاد | که دارد نسبت از شیرین و فرهاد | |
غرض عشق است و شرح نسبت عشق | بیان رنج عشق و محنت عشق | |
دروغی میسرایم راست مانند | به نسبت میدهم با عشق پیوند |
توصیف شیرین[ویرایش]
وحشی، شیرین را بسیار زیبا و دلربا توصیف میکند و او را مرهم دردها میخواند.
بت پر شکوه ماه پر شکایت | گل خوش لهجه سرو خوش عبارت | |
سر و سرکردهٔ نازک مزاجان | رواجآموز کار بی رواجان | |
نمک پاش جراحتهای ناسور | ز سر تا پا نمک شیرین پرشور | |
گره در گوشهٔ ابرو فکنده | دهان تنگ بسته راه خنده |
خروج شیرین از بارگاه خسرو[ویرایش]
خسرو پرویز شیرین را رها میکند و خاطر شیرین غمگین میشود خصوصاً اینکه از جاسوسان شهر خبردار میگردد که پرویز بنای عشق و عاشقی بر شکر اصفهانی گذاشتهاست. شیرین تصمیم میگیرد از شهر خارج شود و در جایی دلکش و خرّم و سرسبز سکنی گزیند. خادمان و پرستاران شیرین نزهتگاهی دلنشین و پر طراوت در دشت بیستون مییابند. شیرین پس از وداع با خادمان مشکوی خسرو از قصر خارج میگردد و با ناراحتی تمام به دشت بیستون میرود.[۴]
کندن کوه[ویرایش]
بنا کردن قصر شیرین[ویرایش]
به دشت که میرسد تصمیم میگیرد کاخی زیبا بنا نماید و استادی هنرمند را جستجو میکند. خادمان فرمان شیرین را اطاعت کرده دو استاد هنرمند مییابند و به وصف شیرین میپردازند. فرستادگان شیرین به استاد هنرمند ـ فرهاد ـ پاداشهای گران و سنگین نوید میدهند و فرهاد که هنرش را با زر نمیسنجد آشفته میشود.[۵]
عاشق شدن فرهاد[ویرایش]
در پی توصیفهای خادمان از شیرین، فرهاد ندیده عاشق وی میشود[۶] و خواهان برشمردن ویژگیهای اخلاقی و رفتاری شیرین از جانب خادمان میگردد.[۷]
{{نخستین کاردان بنای پرکار/ نمیجنباند از جا پای پرگار}}
{{ز هر سحری که میبستیم تمثال/ دمیدی باطل السحری ز دنبال}}
{{به هر افسون که میبردیم ناورد/ به یک جنباندن لب دفع میکرد}}
{{لب عذر آوری برهم نمیبست/ یک آری از لبش بیرون نمیجست}}
{{چه مایه گنج سیم و زر گشادیم/ که تا با او قرار کار دادیم}}
{{زهی پر عقده کار بینوایی/ که چون زر نیستش مشگل گشایی}}
{{عجب چیزیست زر! جایی که زر هست/ به آسانی مراد آید فرادست}}
{{بلرزد کاردان زان کار پر بیم/ که برناید به امداد زر و سیم}}
سپس شیرین و فرهاد در پردهٔ راز با هم گفتگو میکنند.[۸]
جواب شیرین به خسرو[ویرایش]
آوازهٔ کار فرهاد به شیرین هم میرسد که یک شب برای او ساغری از شیر میبرد. هنگام برگشت، اسب شیرین به حال مرگ میافتد و اگر فرهاد به موقع نرسیده بود، شیرین را بر زمین زده بود.
امتحان عشق فرهاد[ویرایش]
شیرین به فرهاد میگوید که هر آغازی پایانی دارد و اکنون پایان کار عشق ما فرارسیده است.[۹]
{{به گرمی گفتش ار کار دگر هست/ بجو تا وقت وفرصت این قدر هست}}
{{که این شب چون به روز آید ز شیرین/ به هجران وصل بگراید ز شیرین}}
{{پس از این شب بود روز جدایی/ که این بودهست تقدیر خدایی}}
{{چو فرهاد این شنید،از دل به صد درد/ برآورد آهی و از جان فغان کرد}}
{{کهای وصلت دوای درد هجران/ چه سازم درفراقت با دل و جان}}
شیرین در شاهنامه[ویرایش]
با اینکه داستان عاشقی فرهاد در زمان حیات و پس از مرگش در افواه پیچیده بود امّا شاهنامه هیچ یادی از فرهاد نمیکند فقط روایت شیرین را گزارش مینماید. معلوم نیست آیا شیرینی که با خسروپرویز»/خسرو به معاشقه پرداخت همان شیرین فرهاد است یا معشوق دیگری در میان بودهاست، آنچه مسلم است شیرین و فرهاد یا خسرو و شیرین در یک دورهٔ زمانی و مکانی حیات داشتند و آن منطقه جایی نبود مگر درّهٔ مصفای استانهای کرمانشاه و کردستان یا همان محوطههای تاریخی بستون، طاق بستان، صحنه، کنگاور.
شاهنامه از ابتدا شیرین را شیفتهٔ خسروپرویز نشان میدهد نه فرهاد، و میگوید روزی خسروپرویز در اوج جوانی و اقتدار همراه خدم و حشم به شکار در شکارگاه یا همان سرزمین بیستون پرداخت، این خبر که به شیرین رسید برای جلب نظر پادشاه پیراهن زردی داشت آن را پوشید رخانش را به گلهای خوشبو آراست از ایوان لب بام آمد تا جلب نظر نماید:
الگو:یکی زرد پیراهن مشکبوی/بپوشید و گلنار گون کرد روی
{{یکی از برش سرخ دیبای روم/همه پیکرش گوهر و زرّ بوم}}
الگو:به سر برنهاد افسر خسروی/نگارش همه پیکر پهلوی
الگو:از ایوان خسرو برآمد به بام/به روز جوانی نبد شادکام
{{همی بود تا خسرو آنجا رسید/سرشکش ز مژگان به رخ برچکید[۱۰]}}
چو بشنید شیرین که آمد سپاه/به پیش سپاه آن جهاندار شاه | {{{2}}} |
آنچه از تاریخ برمی آید دربار خسرو پرویز در تیسپون (تیسفون-مدائن) در شمال عراق کنونی قرار داشته و شیرین هم شاهزاده ای اهل ارمنستان بوده و قرارگرفتن بیستون که در حوالی کرمانشاه کنونی است و حضور فرهاد در سر راه این دو عاشق که در حال رفت و آمد به تیسپون و ارمنستان بوده اند از نظر جغرافیایی بسیار بعید می نماید . بنابراین شیرینی که فرهاد عاشق اوست ،با شیرین خسرو پرویز نمی تواند یک نفر باشد کما اینکه فردوسی بزرگ نیز در داستان شیرین و خسرو که قدیمی ترین قصه عشق شیرین وخسرو است و در قرن چهارم سروده شده، نامی از فرهاد نبرده است . و تنها در سروده نظامی گنجوی دو قرن بعد از فردوسی، یعنی در قرن ششم ،این سه نفر با هم آنهم در بیستون حضور دارند که احتمال اینکه در این سروده به جهت دراماتیک شدن بیشتر ، این دو داستان با هم در آمیخته شده باشد وجود دارد.
پانویس[ویرایش]
- ↑ «افسانه شیرین و فرهاد». اطلس تاریخ ایران. دریافتشده در ۲۴ مارس ۲۰۱۷.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ شریفی، فرهنگ ادبیات فارسی، ۹۳۲.
- ↑ «گفتار در آغاز داستان و چگونگی عشق». گنجور. دریافتشده در ۲۴ مارس ۲۰۱۷.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ «گفتار در بیرون آمدن شیرین از مشکوی خسرو». گنجور. دریافتشده در ۲۴ مارس ۲۰۱۷.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ «گفتار اندر طلب نمودن شیرین استادان پرهنر را برای بنا نمودن قصر شیرین و یافتن خادمان فرهاد را». گنجور. دریافتشده در ۲۴ مارس ۲۰۱۷.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ «گفتار اندر گفت و شنید غلامان شیرین با فرهاد و بردن او را به نزد شیرین مه جبین». گنجور. دریافتشده در ۲۴ مارس ۲۰۱۷.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ «گفتار درآوردن خادمان شیرین فرهاد را در نزد آن ماه جبین و دلربایی آن نازنین از فرهاد». گنجور. دریافتشده در ۲۴ مارس ۲۰۱۷.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ «گفتار اندر دلربایی شیرین از فرهاد مسکین و گفت و شنید آن دو به طریق راز و نیاز در پردهٔ راز». گنجور. دریافتشده در ۲۴ مارس ۲۰۱۷.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ «امتحان کردن شیرین فرهاد را در عشق». گنجور. دریافتشده در ۲۴ مارس ۲۰۱۷.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ شاهنامه. جلد نهم. پادشاهی خسروپرویز، ص ۷۰۷
منابع[ویرایش]
- حسین، الهی قمشهای (۱۳۸۶). شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- شریفی، محمد (۱۳۸۷). محمدرضا جعفری، ویراستار. فرهنگ ادبیات فارسی. تهران: فرهنگ نشر نو و انتشارات معین. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۴۴۳-۴۱-۸.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
پیوند به بیرون[ویرایش]
از سلسله مقالات دربارهٔ |
نظامی گنجوی (۵۳۵ تا ۶۱۲ ق) |
---|
|
نظامیپژوهان |
This article "شیرین و فرهاد" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:شیرین و فرهاد. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.
This page exists already on Wikipedia. |