ایروان
- https://www.yerevan.am/en/. Missing or empty
|title=
(help)صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد. - http://www.armeniapedia.org/wiki/Yerevan. Missing or empty
|title=
(help)صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد. - https://www.britannica.com/place/Yerevan. Missing or empty
|title=
(help)صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد. - https://en.wikipedia.org/wiki/Yerevan. Missing or empty
|title=
(help)صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد. - https://wikitravel.org/en/Yerevan. Missing or empty
|title=
(help)صفحه پودمان:Citation/CS1/en/styles.css محتوایی ندارد.
https://yerevan.persianblog.ir/rl4ADolje0Ckk8DQDK0w-ایروان-در-دایره-المعارف-بزرگ-اسلامی
https://fa.wikipedia.org/wiki/ایروان
http://www.paymanonline.com/article.aspx?id=F4A27AD1-7CC5-4C9D-805F-44B5C15755A1
http://lib.eshia.ir/23022/10/4187
http://www.paymanonline.com/article.aspx?id=619F4435-0CEC-49F8-8F07-9765E5C0ED99
http://www.paymanonline.com/article.aspx?id=28BDB66E-25B6-4343-A914-9BFEA3AB6AD1
ایروان کنونی وکوه آرارات
شهر ایروان، که در منابع ارمنی و ملل همسایه با نامهای یِرِوان، ایروان، آریوان، آروان، اریوان، اروان، روان و… آمدهاست، بر روی دامنهٔ کوههای منتهی الیه شرقی دشت آرارات قرار گرفته و با داشتن ارتفاعی بین ۸۶۵ الی ۱۳۹۰ متر از سطح دریا قاعدتاً باید دارای آب و هوای کوهستانی باشد ولی به علت تأثیرات آب و هوایی دشت آرارات تابستانهایی خشک و گرم و زمستانهایی بسیار سرد دارد. بارندگی در اردیبهشت به حداکثر و در مرداد به حداقل میرسد. بخش مرکزی ایروان، که هزار متر از سطح دریا ارتفاع دارد، به شکل آمفی تئاتری است که با کوههای کم ارتفاع نورک[۱]، کوند[۲]، کاناکر[۳] و کوزرن[۴] احاطه و با شیبی ملایم به دشت آرارات متصل شده.
از میان شهر دو رودخانه عبور میکنند یکی هرازدان[۵] و دیگری گِدیک[۶]. هرازدان از دریاچهٔ سِوان سرچشمه میگیرد و پس از عبور از شهر، در دشت آرارات به رودخانهٔ ارس میریزد. این رود در منابع اورارتو، ایلداران و در منابع فارسی، زانگو نامیده شدهاست. هرازدان طی قرنهای متمادی بستر خود را در دل سنگهای بازالت حفر و درهٔ عمیقی به وجود آوردهاست. رودخانهٔ گِدیک در منابع فارسی کرخ بولاغ نامیده شده و به مراتب کوچکتر از هرازدان است. این رودخانه بارها طغیان کرده و باعث ویرانی شهر و کشته شدن تعداد زیادی از اهالی شدهاست. رودخانهٔ گدیک، که از چشمههای آب شمال شرقی شهر سرچشمه میگیرد، سالیان دراز منبع اصلی آب شرب اهالی بودهاست.
ایروان بر روی لایههای رسوبی به جامانده از این دو رودخانه و لایهٔ ضخیمی از مواد مذاب کوههای آرارات و آراگاز بنا شده و دارای گسلهای زلزله خیزی است که بارها باعث زلزلههایی به قدرت هفت الی هشت ریشتر شده و ویرانیهای مهیبی از خود به جا گذاشتهاند. در این مقاله به دو مورد از این ویرانیها اشاره خواهیم کرد.
پوشش گیاهی منطقه همانند پوشش گیاهی دشت آرارات است به غیر بعضی از مناطق که دارای گیاهان کوهستانی اند. منطقهٔ حفاظت شدهٔ اِرِبونی در جنوب ایروان به علت وجود سه نوع گندم وحشی، از چهار نوع شناخته شده در جهان، دارای اهمیت بسیاری است.
از گذشتههای بسیار دور، درختان میوه ای همچون انجیر، زردآلو، سیب، گلابی، توت و… در این شهر فراوان بوده اما درخت توت به علت علاقهٔ اهالی در همهٔ مناطق، به خصوص در محله کوند[۷]، برای تولید ابریشم، به وفور کاشته شدهاست. این درختان با نهرهایی که در تمامی سطح شهر حفر شده بودند آبیاری میشدند. در زیر به تعدادی از این نهرها اشاره میکنیم.
نهر اومشینی[۸]به طول بیست کیلومتر در زمان حکومت رؤسای دوم حفر شده که آب مورد نیاز باغها و مزارع غرب رودخانهٔ هرازدان را تأمین میکرده و تا شهر اجمیادزین فعلی امتداد داشته. این آب گذر در زمان حکومت صفویان مرمت و از آن تاریخ به آب گذر دالما معروف شد. نهر دیگر مامران است که تاریخ حفر آن مشخص نیست ولی در قرن یازدهم میلادی حاکم ارمنی شهر، آبیرات، آن را مرمت کرد و نام همسر خود را بر آن نهاد. این نهر از رود هرازدان در جنوب کاناکر آغاز میشد و پس از گذشتن از شهر و آبیاری باغها به دریاچهٔ مصنوعی ای که در زمان اورارتوها برای ذخیرهٔ آب در جنوب شهر فعلی حفر شده بود میریخت. این نهر طولانیترین آب گذر داخل شهر بود. نهر دیگری نیز در زمان حکومت صفویان در بخش شمالی شهر مرمت شد که به ابوحیات معروف است. این آب گذر از رودخانهٔ هرازدان آغاز میشده و پس از عبور از شهر به رودخانهٔ گِدیک میریخته.
از منابع دیگر آب کشاورزی شهر دریاچهٔ مصنوعی ای است که اورارتوها حفر کردهاند. این دریاچه در زمان حکومت توخماخ خان مرمت و به اسم او نامگذاری شد و در حال حاضر، وارداوار نام دارد. البته، تعداد معدودی چشمه نیز در سطح شهر، به خصوص در مناطق
مشرف به کوهستان، وجود داشته که به علت ساخت وساز از بین رفتهاند. از اوایل قرن نوزدهم میلادی، تحقیقات برای یافتن ریشهٔ نام شهر ایروان آغاز شد. هر چند نزد ارامنه و ملل همسایه داستانهای مختلفی در خصوص نامگذاری این شهر وجود داشته ولی هیچکدام مبنای علمی ندارد. در ۱۹۵۰ میلادی، کتیبهٔ آرگیشدی اول در قلعهٔ آرین بِرد[۹] یا اِرِبونی[۱۰] کشف شد. براساس این کتیبه، در ۷۸۲ پ م، در منطقهٔ جنوبی شهر فعلی، قلعه ای به نام اِرِبونی برای نظارت بر منطقه بنا شده بود که ایربونی نیز خوانده میشد. با توجه به اینکه معنای این نام همان مفهوم یِرِوان در زبان ارمنی را دارد بدین ترتیب ریشهٔ نام شهر مشخص و تاریخ ذکر شده در کتیبه بهطور نمادین مبنای بنای شهر ایروان در نظر گرفته شد هرچند که هزاران سال قبل از استقرار حکومت اورارتوها در منطقه محلههایی مسکونی در نقاط مختلف شهر از جمله درهٔ رود هرازدان، محلههای فعلی آوان[۱۱]، شنگاویت[۱۲]، چهارباغ، نورک، خودِ قلعهٔ اربونی و همچنین مرکز شهر فعلی وجود داشتهاند که طی تحقیقات باستانشناسی یا هنگام احداث بناهای جدید بقایای آنها از زیر خاک خارج شدهاست.
در ارتفاعات جنوب ایستگاه راهآهن، که در زمان حکومت خانها به موخانات تپه[۱۳] معروف بود، بقایای خانههایی از دوران اورارتوها و قبل از آن کشف شده که احتمالاً بعد از احداث قلعهٔ اربونی اهالی آن به اطراف قلعهٔ جدید کوچ کردهاند. منطقهٔ دیگر، که متأسفانه هنوز بهطور دقیق بررسی نشده، زیزِرناکابِرد[۱۴] است که هنگام ساخت مجسمهٔ یادبود قتلعام ارامنه و مجتمع فرهنگی ورزشی کنار آن از دل خاک بیرون آمد.
یکی از سالمترین مناطق مسکونی به جای مانده، که در حال حاضر بقایای آن به موزه ای روباز تبدیل شده، در محلهٔ شنگاویت، در ساحل شرقی دریاچهٔ ایروان، قرار دارد که شامل بقایای خانههای مسکونی متعلق به چهار دورهٔ مختلف سکونتی است. قدیمیترین لایه مربوط به دورهٔ عصر حجر جدید (هشت هزار الی پنج هزار سال قبل از میلاد) است و لایهٔ بعدی مربوط به دورههای بعدی تا استقرار حکومت اورارتو در منطقه و لایهٔ بعد از آن مربوط به دورهٔ اورارتو و بالأخره لایهٔ مربوط به دورهای بعد از حکومت اورارتو قرار گرفته. مطالعاتی که روی این لایهها صورت گرفته نشان میدهد که این منطقه از بدو تأسیس هیچگاه متروکه نبوده و در زمان حکومت قاجار گوورکلسی[۱۵] نامیده میشده. همانطور که در بالا یاد کردیم این منطقه در قرن هشتم قبل از میلاد مورد توجه حکومت اورارتو قرار گرفت. آنان برای نظارت بر این منطقه و مناطق شمالی آن دو قلعه در محل شهر فعلی بنا کردند. اولی همان اربونی است که در جنوب شهر فعلی قرار داشته و مرکز اداری اورارتو در شرق دشت آرارات محسوب میشده و دارای مساحتی بالغ بر پنجاه هکتار بوده. در حال حاضر فقط قلعهٔ آن به مساحت سه هکتار برروی تپه ای به ارتفاع پانزده متر از سطح شهر به صورت سه گوش باقی ماندهاست. قلعهٔ اربونی از بخشهای اداری، معابد خالدی و سوسی و کاخ حاکمان تشکیل شدهاست.
قلعهٔ دیگر تیشبانی[۱۶] است که بقایای آن در محلهٔ چهارباغ فعلی در کنار رودخانهٔ هرازدان قرار دارد و در زمان روسا، پسر آرگیشتی، در ۶۸۵ پ م بنا شدهاست. بعد از احداث این قلعه، مرکز اداری از قلعهٔ اربونی به مکان جدید منتقل شد. شهر چهل هکتار مساحت دارد. قلعهٔ محصور شده نیز مساحتی چهار هکتاری دارد و طبق بررسیهای صورت گرفته دارای ۱۴۰ اتاق بوده که تعدادی از آنها به شکل دو و سه طبقه بنا شدهاند. در این قلعه، باج و خراجهای جمعآوری شده را نگهداری میکردند. در ۵۸۵ پ م هر دو قلعه به اشغال اقوام مهاجم سکیوت درآمد و قلعه و شهر تیشبانی دچار حریق و به کلی ویران شدند. در حال حاضر فقط بخشهایی از قلعه بر روی ارتفاعات مشرف به رودخانه و خیابان اصلی شهر و باقی ماندهٔ تعدادی از خانههای آن دوران به جای ماندهاست. در بررسیهایی که از ۱۹۳۹ میلادی در تیشبانی صورت گرفته، حدود ۴۶ کتیبه به زبان اورارتویی، سلاحهای مختلف و آثار سفالی ای از ملل همسایه یافت شده که نمایانگر ارتباطات تجاری این شهر با دنیای آن زمان است. پیش از این، اطلاعات مکتوبی از وضعیت ایروان، پس از سقوط حکومت اورارتو و استقرار حکومتهای ماد و هخامنشی در ارمنستان، در دست نبود ولی طی بررسیهای صورت گرفته در قلعهٔ اربونی مشخص شد که این مکان مرکز ساتراپ سیزده بوده و کاخ آپادانا و همچنین معبد اهورامزدا در آن بنا شده بود که این امر گواه بر اهمیت منطقه برای حکومتهای ذکر شدهاست. در این دوران، اطراف قلعهٔ تیشبانی متروکه بوده ولی قلعه اربونی همچنان باقی و در شمال آن یعنی مرکز شهر فعلی خانهها و باغهای اهالی گسترده بودهاست.
در دورهٔ حکومت اشکانیان ارمنستان، ایروان به علت قرار گرفتن بر سر راه کاروانهایی که از شهرهای آرتاشات و دوین به حوزهٔ رودخانهٔ کور دررفت و آمد بودند اهمیت تجاری یافت. گواه این ادعا بقایای کلیسای بزرگی مربوط به قرن چهارم میلادی است که هنگام خاکبرداری محوطهٔ تئاتر مسکو، در خیابان آبُویان فعلی، از زیر خاک خارج شد ولی متأسفانه به علت احداث ساختمان تئاتر اثری از آن باقی نماندهاست.
در دوران حکومت ساسانیان، نام ایروان، به صورت قلعه یا شهر، بیشتر ذکر شدهاست. ذکر نام اسقف اعظم ایروان در بین نامهای روحانیانی که در ۶۰۷ میلادی از سوی جاثلیق آبراهام برای شرکت در جلسه ای در شهر دوین گرد آماده بودند نمایانگر این موضوع است که ایروان شهری بزرگ یا مهم بوده چون منطقه ای میتوانست اسقف نشین باشد که در حد یک شهر محسوب میشد.
از این دوران بقایای کلیسایی به نام مریم مقدس در محلهٔ آوان باقی مانده که در قرن پنجم میلادی بنا شدهاست. بقایای کلیسای دیگری نیز در محلهٔ آوان وجود دارد که در بین خانهها محصور شدهاست. بقایای این کلیسا، که اهمیتی بسزا دارد، نه تنها بیانگر تاریخچهٔ شهر ایروان است بلکه نمودی از کشمکشهای کلیسای روم و ارمنی است. در قرن ششم میلادی، ارمنستان بین روم و ایران تقسیم شد که مرز این دو حکومت از جنوب ایروان میگذشت. از آنجایی که موریک، قیصر روم، قصد الحاق کلیسای ارمنی به کلیسای روم را داشت دستور تأسیس اسقف نشین کلیسای کاتولیک را در ایروان داد. بدین ترتیب در محلهٔ فعلی آوان کلیسای جامع به همراه ساختمانهای جانبی بنا و این مکان اسقف نشین کلیسای کاتولیک ارامنهٔ کل ارمنستان اعلام شد و تا زمان کشته شدن قیصر، به کار خود ادامه داد. انتخاب این مکان بدون علت نبوده و احتمالاً به سبب جمعیت زیاد یا مهم بودن منطقه به لحاظ قرار گرفتن بر سر راه بازرگانان انتخاب شدهاست. این کلیسا به علت معماری خاصی که دارد اثر عمیقی بر معماری ارمنی گذاشتهاست.
در زمان حملات اعراب به ارمنستان، طبق گواهی سامولآنزی، در ۶۴۳ میلادی، شهر مورد هجوم اعراب واقع شد اما با مقاومت اهالی لشکریان عرب شکست سنگینی خوردند و مجبور به عقبنشینی شدند ولی بالأخره در ۶۶۷ میلادی آن را اشغال کردند.
در دوران حکومت باگرادونیها، سلجوقیان و زاکاریانها (سدههای نهم تا دوازدهم میلادی)، از این شهر به منزلهٔ مرکزی تجاری یاد شده که دارای حاکمانی ارمنی بودهاست. پس از سقوط باگرادونیها و در زمان حکومت منوچهر شادادیان بر شرق ارمنستان، این شهر به سردار ارمنی او، آبیرات، اهدا شد که وی آب گذر مامران را احیا کرد.
در منابع بیزانسی، به واقعه ای در این مکان اشاره شده که اهمیت فراوان دارد. واقعه از این قرار است که در زمان جنگهای حاکمان شادادیان با سپاه بیزانس حاکم ایروان، لئون تورنیک، علیه بیزانس میشورد. منابع بیزانسی از قلعهٔ شهر ایروان با نام خالیدون نام بردهاند که ترجمهٔ زیزِرناکابِرت است. این مطلب از آن جهت اهمیت دارد که مکان قلعهٔ شهر را مشخص میکند که همان ارتفاعات محل قرار گرفتن مجسمهٔ یادبود قتلعام ارامنه است.
از دوران پایانی حکومت زاکاریانها نیز تعدادی سنگ صلیب زیبا در محلهٔ کاناکر، کنار خیابان اصلی آن، باقی ماندهاست. با آغاز حملات مغولها به منطقهٔ قفقاز، در ۱۲۵۸ میلادی، ایروان به اشغال آنان درآمد.
در زمان حکومت ایلخانان، به منظور فعال شدن بازرگانی در منطقه ادارهٔ شهر به تعدادی از ارامنهٔ با نفوذ ایروان سپرده شد که به آنان بارون میگفتند. در این خصوص سنگ نوشتهای نیز بر روی دیوار کلیسای کاتوغیگه به تاریخ ۱۲۶۴ میلادی وجود دارد. این کلیسا در حال حاضر در بین ساختمانهای تقاطع خیابانهای آ بُویان و سایات نُوا قرار گرفتهاست.
از زمان حکومت ابوسعید، به نام ایروان سکه ضرب شد که گواه بر اهمیت ایروان برای ایلخانان است. در زمان حکومت غازان خان و جانشینان وی، وضعیت شهر عوض شد و ادارهٔ آن مستقیماً تحت نظر حاکمان ایلخانی درآمد.
در ۱۳۱۹ میلادی، زلزلهٔ مهیبی تمامی بناهای شهر را ویران کرد. دامنهٔ این زلزله به حدی گسترده بود که به غیر از ایروان باعث ویرانی شهر آنی در همسایگی قارص و انهدام کامل قره کلیسا در منطقهٔ ماکو شد.
در ۱۳۷۷ میلادی، سپاهیان تیمور لنگ شهر را غارت و ویران کردند. چند سال بعد؛ یعنی، در ۱۳۸۶ میلادی بار دیگر سپاهیان مغول به رهبری توختامیش از کوههای قفقاز به سمت دشت آرارات سرازیر شدند و منطقه را آماج قتل و غارت قرار دادند. تیمور برای تنبیه توختامیش سپاه خود را به منطقه اعزام کرد و جنگهای خونینی بین آنان درگرفت که عواقب آن دو سال قحطی در دشت آرارات و متعاقباً ایروان بود. مورخ ارمنی، گریگور خلاتسی، تمامی این وقایع را به تفصیل نگاشتهاست. پس از مرگ تیمور لنگ، امپراتوری وی تجزیه شد و در منطقهٔ آسیای صغیر و فلات ارمنستان حکومتهای قره قویونلو و آق قویونلو شکل گرفتند.
جهانشاه قره قویونلو (۱۴۳۷–۱۴۶۷م) در دوران حکومت خود برای بازسازی سرزمینهای تحت حاکمیتش تلاش بسیار و قلمروی حکومت خود را به بخشهای اداری جدیدی تقسیم کرد. در نتیجهٔ این تقسیمبندی دشت آرارات و مناطق همجوار آن منطقهٔ جدیدی را به نام چخورسعد به مرکزیت ایروان تشکیل دادند. حاکم این منطقه یعقوب بیگ و معاون وی اوربل وُسکانیان بود. در زمان حکومت جهانشاه قره قویونلو، به نام ایروان سکه ضرب کردند که نمایانگر اهمیت ایروان برای حکومت جهانشاه است.
وُسکانیان، که دستیار حاکم منطقه و نیز حاکم شهر بود، سعی کرد تا ایروان را بازسازی کند و در مدت کوتاهی موفق شد آن را به مرکزی تجاری در منطقه تبدیل کند ولی دیری نپایید که تمامی تلاشهای وی به علت جنگهای بی پایان قره قویونلوها و آق قویونلوها نقش برآب شد. از وقایع مهمی که در دوران وُسکانیان اتفاق افتاد انتقال مقر جاثلیق ارامنه از شهر سیس در سیلیسیه به اجمیادزین در همسایگی ایروان است. بنا بر روایت توما مزوبسی در ۱۴۴۱ میلادی حدود سیصد نفر از روحانیان برجسته و خانهای ارمنی کل ارمنستان برای انتخاب جاثلیق جدید گرد هم آمدند. آنان قبل از عزیمت به اجمیادزین در دیر آنانیای مقدس (کلیسای زُراوُر فعلی) ایروان جلساتی برای انتخاب جاثلیق تشکیل دادند.
در ۱۴۶۹ میلادی ایروان به اشغال آق قویونلوها درآمد و تا استقرار حکومت صفویه تحت سلطهٔ آنان باقی ماند.
با شکست آق قویونلوها از شاه اسماعیل صفوی در۱۵۰۲م، جنگهای طولانی ایران و عثمانی به مدت ۲۲۲ سال آغاز و طی آن ایروان چهارده بار دست به دست شد.
پس از شکست شاه اسماعیل از سپاهیان عثمانی در جنگ چالدران در۱۵۱۴ م، ایروان به دست عثمانیها افتاد اما چند سال بعد شاه طهماسب اول موفق به باز پس گرفتن آن شد.
با رسیدن قوای تازهنفس عثمانی به دشت آرارات، از۱۵۳۳ م جنگهای ۲۲۲ ساله بین دو کشور آغاز شد و با شکست عثمانی پایان یافت و طبق عهدنامهٔ۱۵۵۴ م عثمانی از سلطه بر ایروان چشم پوشی کرد.
پس از خاتمهٔ جنگ با عثمانی، محمدخان معروف به تخماخ خان از سوی دربار صفوی حاکم منطقه شد. وی مرکز حکومت خود را ایروان قرار داد و آن را بازسازی کرد. تخماخ خان در کنار رود هرازدان عمارت مخصوصی برای خود ساخت که در سالیان بعد هستهٔ اصلی قلعهٔ معروف ایروان شد.
در ۱۵۷۸ میلادی، عثمانی با زیر پا گذاشتن عهدنامهٔ صلح به خان نشین ایروان حمله کرد. مصطفی لالابیگ، سردار عثمانی، موفق به اشغال ایروان شد ولی با نزدیک شدن قوای اصلی ایران عقبنشینی کرد.
در ۱۵۸۳ میلادی، مجدداً قوای عثمانی به فرماندهی فرهاد پاشا با سپاهیان بزرگی به منطقه هجوم آوردند و این بار نه تنها ارمنستان بلکه آذربایجان و تبریز را نیز به اشغال خود درآوردند و به دستور فرهاد پاشا در محل کاخ خان ایروان اقدام به ساختن قلعه ای کردند. برای این منظور، اهالی شهر را به کار گرفتند و آنان را مجبور کردند کلیهٔ بناهای سنگی و کلیساهای شهر را ویران کنند تا از سنگهای آنها برای ساختن دیوارهای قلعه استفاده کنند، در مورد این واقعه نوشتهای در موزهٔ تاریخ ایروان تحت شمارهٔ ۹۶ وجود دارد.
در۱۶۰۳م، قوای ایران به فرماندهی شاه عباس اول تمامی مناطق تحت اشغال عثمانی را بازپس گرفتند و قلعهٔ ایروان را نیز، پس از نه ماه محاصره، فتح کردند. دربارهٔ جنگ هایدرگرفته در ایروان هوانس ماکویی نوشتههایی از خود به جا گذاشتهاست.
یک سال بعد، قوای عثمانی به فرماندهی سینا پاشا وارد دشت آرارات شدند. در مقابل، شاه عباس به سمت جنوب رود ارس عقبنشینی کرد و به منظور در تنگنا قرار دادن قوای دشمن از نظر تهیهٔ مواد غذایی و احشام متوسل به سیاست دشتهای سوخته شد. شاه عباس دستور داد تا کلیهٔ ارامنهٔ ساکن مناطق بین قارص تا نخجوان به داخل ایران کوچانده شوند. سپس، شهرها و روستاها را طعمهٔ حریق ساخت.
بازماندگان این کوچ بزرگ پس ازیک سال راهپیمایی در مناطق مختلف ایران از جمله پایتخت مستقر شدند. اهالی ایروان، که گروه دوم کوچندگان را به سرپرستی یلیاز سلطان خلیفه تشکیل میدادند، در اصفهان اقدام به بنای خانههای خود کردند ولی مجدداً در زمان شاه عباس دوم و به دستور وی به جنوب زاینده رود کوچ داده شده و در منطقهٔ جلفا خانههای جدید خود را بنا کردند. این محله هنوز هم به نام محلهٔ ایروانیها معروف است. جزییات این کوچ را مورخ ارمنی، داوریژِتسی، به تفصیل نگاشتهاست.
مطابق عهدنامهٔ صلحی که بین ایران و عثمانی در۱۶۰۵ م به امضائ رسید ایروان به ایران بازگردانیده و امیر گوناخان حاکم آن شد. در این هنگام شهر به علت کوچ داده شدن اهالی جمعیت بسیار کمی داشت و مناطقی از آن همچون محلهٔ نورک کاملاً خالی از سکنه بود؛ لذا امیرگوناخان ارامنهٔ مناطقی همچون قارص، ارض روم، وان و نخجوان را به ایروان منتقل کرد. کلیهٔ اهالی روستایی به نام نوسر در نخجوان نیز به منطقهٔ نورک ایروان منتقل شدند، که بعدها به علت شغل اهالی به محلهٔ چورماکچی معروف شد.
در ۱۶۳۵ میلادی، سلطان مراد عثمانی مجدداً به ایروان حمله کرد. در این حمله قوای ایران شکست خوردند و به همراه حاکم وقت، طهماسب قلی خان، در قلعهٔ ایروان پناه گرفتند. اهالی شهر یک هفته به تنهایی در برابر قوای عثمانی مقاومت کردند ولی بالأخره شکست خوردند. عثمانیها قلعه را محاصره و اشغال کردند و حاکم و اطرافیانش را به قتل رساندند.
با رسیدن قوای اصلی ایران و۵/۲ماه محاصرهٔ قلعه، قوای عثمانی شکست خوردند. معاهدهٔ صلحی در۱۶۳۹ م بین ایران و عثمانی منعقد و از طرف ایران کربلایی خان به حکومت ایروان منصوب شد. کربلایی خان در دوران حکومتش از تجارت حمایت کرد و به آن رونق بخشید. در نتیجه، ایروان از مسیرهای اصلی بازرگانی محسوب و جاده ای که از آن میگذشت به خان یولی معروف شد.
در این دوران، برای بهبود وضع تجارت کاروانسراهای متعددی در شهر بنا کردند که از آن جمله اند کارونسراهای گرجی با ۷۸ حجره، جلفاییها با ۳۸ حجره، سالی، سوسوز، حاجی علی با چهل حجره و…
در دوران حکومت صفویان، ایروان همچون تعدادی دیگر از شهرهای مهم ایران دارای ضرابخانهٔ دولتی بود که در آن سکههای صفویان ضرب شد.
در ۱۶۵۰ میلادی، برای جلب رضایت و اعتماد ارامنهٔ منطقه به دستور دولت مرکزی تعدادی از ارامنهٔ معتمد شهر به سمت ملک یا خان منصوب شدند. اینان تحت نظر حاکم شهر مسئولیت جمعآوری خراج، رسیدگی به امور ارامنهٔ شهر و همچنین فرماندهی سپاهیان پیادهٔ متشکل از ارامنه را در زمان جنگ به عهده داشتند.
همگام با گسترش بازرگانی، اصناف مختلف نیز رونق یافتند. استادکاران اصناف یک شکل گرد هم آمدند و تشکیل صنفهای مختلف را دادند که تعداد کل آنها بالغ بر نوزده صنف بود و هر کدام برای خود رهبری به نام پیر انتخاب کردند. هر صنف دارای پرچمی بود که در اعیاد مهم همچون عید ژانویه، عید پاک وغیره در خیابانها گردانده میشد. تعدادی از این پرچمها در موزهٔ تاریخ ایروان نگهداری میشود. وظیفهٔ اصلی هر صنف حمایت از اعضای آن، تعیین نرخ تولیدات، تنبیه فرد متخلف از تصمیمات و همچنین تلاش در جهت بهبود وضعیت شهر بود.
تعدادی از اروپاییانی که در سفر به پایتخت صفوی مدتی را در ایروان اتراق کرده بودند مطالب با ارزش تاریخی ای در مورد این شهر از خود به جا گذاشتهاند. به خصوص اینکه برخی از این آثار مربوط به دوران قبل از زلزلهٔ مهیب ۱۶۷۹ میلادی اند و بعضی جزییات شهر را بیان میکنند.
از جملهٔ این اروپاییان شاردن است که در ۱۶۷۳ میلادی مدتی در ایروان اقامت کرد. وی در کتاب خود، مسافرت به قفقاز، شرح مفصلی از وضعیت شهر را بیان کردهاست. شاردن از خانههای اهالی ایروان نوشته که به صورت یک طبقه و بین دیوارهای بلند و لابه لای درختان محصور بودهاند و در خصوص بقایای قلعه ای در بالای ارتفاعات زیزرناکابرت (محل فعلی مجسمهٔ یادبود قتلعام) اطلاعات ارزشمندی به دست دادهاست. این مطلب بر ادعای بیزانسیها در قرن یازدهم میلادی در مورد قرار داشتن قلعهٔ ایروان در این ارتفاعات صحه میگذارد. شاردن در مورد اهالی شهر مینویسد مسلمانان به ندرت در محلههای ارامنه خانه داشتند و اکثراً خانههای خود را در بین دیوارهای قلعه یا محله ای در کنار قلعه بنا کرده بودند.
او توجه خاصی به مناری نه چندان دور از قلعه و در کنار دیر سرکیس مقدس از خود نشان داده و به تفصیل در مورد آن نه تنها نوشته بلکه نقاشی ای نیز به یادگار گذاشتهاست. طبق اطلاعات وی ظاهراً منار مربوط به بقایای دیر یا قصری بوده با جملاتی به زبان ارمنی بر روی آن که متائسفانه به علت زلزلهٔ ۱۶۷۹ میلادی چیزی از آن باقی نماندهاست.
آمدن شاردن به ایروان مصادف است با حکمرانی صفی قلی خان. شاردن در مورد وی نیز به تفصیل نوشتهاست که چطور حرمسرای خان از نظر تعداد زنان چیزی کمتر از حرمسرای شاه نداشته و در آن، از همهٔ ملل اطراف زنان زیبا را، که به زور به آنجا آورده بودند، نگهداری میکردند. ضمناً، خان عادت داشته تا هر روز شنبه در شهر بگردد و در صورتی که در مقابل خانه ای توقف میکرده صاحب خانه به رسم تشکر از الطاف خان میبایستی به وی پیشکشی گرانقیمت اهدا میکرده که شاردن نیز از این لطف بی نصیب نمانده.
هر چند که حاکمان خان نشین ایروان از طرف دربار منسوب میشدند ولی به علت موقعیت حساس منطقه نسبت به خانهای مناطق دیگر ایران دارای اختیارات بیشتری بودند. از آنجایی که این خان نشین بر سر راه اصلی بازرگانی قرار داشت خانهای ایروان از عوارضی که بر کالاهای عبوری بسته میشد درآمد سرشاری نصیب خود میکردند. اکثر آنان از این فرصت استفاده میبردند، مناطق وسیعی در داخل ایران خریداری میکردند و تبدیل به مالکان عمده میشدند.
خان ایروان ملزم به پرداخت باج و خراج به دربار نبود بلکه وظیفه داشت با وجوهی که از اهالی گرد میآورد سپاهیان منطقه را تجهیز و نگهداری کند البته، خانها برای حفظ موقعیت خود به بهانههای مختلف پیشکشهای گران بهایی برای شاه میفرستادند که هزینهٔ آنها بر دوش اهالی بود. در دربار ایران، خانهای ایروان دارای مقامی ممتاز بودند و لقب سردار یا بیگلربیگ را داشتند و میتوانستند به نام پادشاه با همسایگان مذاکره کنند.
حکومت مرکزی به هیچ وجه در مسائل داخلی این خان نشینها دخالت نمیکرد و به همین علت، خانها بدون واهمه به خود اجازه میدادند تا به هر شکل که مایل اند با اهالی رفتار کنند. در واقع، کلام خان برای اهالی قانونی بی چون و چرا بود. خانها خود را مختار میدانستند که به هر عملی دست بزنند تا جایی که در زمان حکومت پسر امیرگوناخان یعنی طهماسب قلی فرشان ملیک ست، جاثلیق ارامنه (رهبر مذهبی کل ارامنه)، را به علت مخالفت با طهماسب قلی به دستور وی در ملاء عام کتک زدند. خانهای ایروان به علت موقعیت حساس خود بارها به سبب ضعف حکومت مرکزی سیاستی کاملاً مستقل در پیش گرفتند و حاکمیت بر این خان نشینها برای مدتی موروثی شد.
از چهارم ژوئن تا پایان اکتبر ۱۶۷۹ میلادی، ایروان بارها با زلزلههایی به قدرت هشت الی نُه ریشتر به لرزه درآمد. تمامی شهر ویران شد و تلفات جانی بسیاری به اهالی وارد آمد. زلزله به حدی قوی بوده که تمامی آب گذرهای شهر ویران و چشمهها خشک شدند و تعداد زیادی از درختان از ریشه درآمدند. زاکاریا کاناکرتسی مینویسد مناطق کاناکر، نوراگاویت و نورک به کلی با خاک یکسان شدند. دیوارهای قلعه فرو ریخت وتمامی کلیساها و مساجد شهر ویران شد. این زلزله باعث شد تا بخش بزرگی از تاریخ شهر محو شود و اکنون قادر نباشیم در مورد بسیاری از سؤالات مربوط به دوران قبل از وقوع زلزله اطلاعات دقیقی به دست آوریم. به علت گستردگی ابعاد زلزله دشت آرارات و ایروان دو سال دچار قحطی شدند. این قحطی باعث از بین رفتن تعداد زیادی از اهالی منطقه شد.
پس از این ویرانی، به دستور حاکم شهر، زال خان، قلعه، آب گذرها و مساجد بازسازی شدند. ارامنهٔ شهر همراه با مرمت خانههای خود تعدای از کلیساهای ویران را نیز بازسازی کردند.
با حملهٔ افاغنه به ایران و شکست حکومت مرکزی از آنان، آشوب مملکت را فرا گرفت و خانهای محلی سیاستی مستقل در پیش گرفتند. خان ایروان نیز از این امر مستثنی نبود. روسها از وضعیت موجود استفاده کردند، از دربند گذشتند و سواحل دریای مازندران تا سواحل گیلان و مازندران را به اشغال خود درآوردند. این امر باعث نگرانی انگلیس و به خصوص، عثمانی شد؛ لذا سپاهیان عثمانی برای اشغال قفقاز وارد منطقه شدند و قصد پیش روی تا سواحل دریای مازندران را کردند.
عثمانیها ابتدا به طرف خان نشینهای ایروان حرکت کردند و در نزدیکی یِغوارد سپاهیان خان ایروان را شکست دادند و به سمت ایروان پیش آمدند. خان به قلعه پناه آورد و شهر را بی دفاع رها کرد؛ لذا اهالی در مقابل قوای دشمن مقاومت کردند و اجازهٔ ورود دشمن را به داخل شهر ندادند. بعد از چندین هفته درگیری و کشته شدن بیش از پانزده هزار سرباز عثمانی، آنان موفق به اشغال شهر شدند و دست به قتلعام اهالی زدند. سلطان احمد نیز به خاطر این موفقیت در ضرابخانهٔ شهر به نام خود سکه ضرب کرد. مقاومت اهالی شهر در مقابل سپاهیان عثمانی باعث شد تا خانهای ارمنی قره باغ به فرماندهی داویدبیگ خود را آمادهٔ مقابله با عثمانیها کنند و آنان را در کوهستانهای منطقه شکست دهند و مانع پیش روی سپاهیان عثمانی از طریق قره باغ به طرف دریای مازندران شوند.
با به قدرت رسیدن نادرشاه در۱۷۳۵م، سپاهیان وی وارد قفقاز شدند. در چندین مرحله، سپاه عثمانی را شکست دادند و آنان را مجبور به عقبنشینی از خان نشین ایروان کردند. نادرشاه، که ارامنه را متحدی قابل اطمینان در مقابل عثمانی میدید، استقلال داخلی خان نشینهای قره باغ را به رسمیت شناخت و خان ایروان را از خانهای ارمنی نخجوان به نام موسی بیگیان با نام محمدقلی خان به سمت حاکم ایروان منصوب کرد و در ادامهٔ سیاستهای دوران صفویه، به خانهای ارمنی خان نشین ایروان اختیارات بیشتری اعطا کرد. این وضعیت تا دوران قاجار ادامه داشت.
در۱۷۴۵ م و در زمان لشکرکشی دوم نادرشاه به قفقاز، حسنعلی خان به سمت حاکم ایروان منصوب شد. بعد از کشته شدن نادرشاه، به علت ناآرامیهای سیاسی در ایران حسنعلی خان سیاستی کاملاً مستقل در پیش گرفت و این وضعیت برای مدتی طولانی باقی ماند.
به علت نبود یک حکومت مرکزی مقتدر در ایران، خانهای محلی نه تنها به شکلی کاملاً مستقل به حکومت خود ادامه میدادند بلکه برای توسعهٔ مناطق تحت حاکمیتشان به جنگ با یکدیگر نیز میپرداختند. یکی از مقتدرترین این خانها آزاد خان، حاکم ماکو، بود که با حسنعلی خان درگیری داشت. در این بین، شورشیان لزگی نیز به خان نشین ایروان حمله کردند. از آنجایی که حسنعلی خان به تنهایی قادر به مقابله با دو دشمن نبود، دستِ دوستی به سوی حاکم گرجستان، تیموراز، دراز کرد و او به شرط قبول حاکمیتش بر خان نشین ایروان حاضر به کمک به حسنعلی خان شد.
بدین ترتیب، حسنعلی خان با قبول شرط و دریافت کمک از حاکم گرجستان موفق شد تا آزاد خان و لزگیها را از مرز خان نشین خود دور کند.
کریم خان زند، که دست به گریبان هرج و مرج داخلی ایران بود، حاکمیت گرجستان را بر ایروان و همچنین موروثی بودن حکومت خانهای ایروان را به رسمیت شناخت. بدین ترتیب، بعد از مرگ حسنعلی خان به ترتیب خلیل خان، حسنعلی خان و بالأخره حسینعلی خان در ۱۷۶۲ میلادی به حکومت ایروان رسیدند.
در ۱۷۷۹ میلادی، حسینعلی خان حاکمیت هراکل، حاکم گرجستان، را بر ایروان به رسمیت نشناخت و از دادن خراج به وی امتناع کرد. حاکم گرجستان نیز برای تنبیه او قلعهٔ ایروان را به مدت دو ماه محاصره کرد ولی چون نتیجه ای حاصل نشد پس از کشتار و غارت اهالی شهر به تفلیس بازگشت.
پس از مرگ حسینعلی خان در ۱۷۸۴ میلادی، پسرش، غلامعلی خان، مدت کوتاهی به حکومت ایروان رسید و پس از وی عمویش، محمدخان، حکومت ایروان را در دست گرفت.
آغامحمدخان قاجار، پس از به قدرت رسیدن، به منظور مطیع کردن خان نشینهای مناطق قفقاز، که سالیانی طولانی بهطور مستقل حکومت کرده بودند و همچنین تنبیه هراکل، حاکم گرجستان، که کشورش را به تحت الحمایگی روسیه درآورده بود، در۱۷۹۵ م با لشکری بزرگ از طریق قره باغ و قلعهٔ شوشی عازم تفلیس شد. خلیل خان جوانشیر، حاکم خان نشین قره باغ، با شکست از قوای ایران و از دست دادن قلعهٔ شوشی از در اطاعت درآمد و محمد خان، حاکم ایروان، نیز از ترس دچار شدن به سرنوشت خان همسایه سر به اطاعت آغامحمد خان قاجار گذاشت.
با تسلط دربار قاجار بر خان نشین ایروان، اختیارات خانهای ارمنی بسیار محدود شد و آنها فقط اجازهٔ مداخله در مسائل داخلی ارامنه شهر را داشتند.
در این دوران، اکثر خانهای ایروان برای افزایش درآمد خود به بهانههای مختلف شروع به اخذ عوارض گوناگون از کالاهای عبوری کردند. این امر باعث نوعی بی نظمی در مبالغ مطالبه شده از بازرگانان و لطمه به تجارت منطقه شد. همچنین برای سهولت کار خود منطقه و شهر را به مناطق کوچکتر و محلات مختلف تقسیم کردند و هر محله را به یک خان کوچکتر تحویل دادند که در مقابل آن وجهی را به منزلهٔ خراج دریافت میکردند. این خانها مختار بودند تا به هر شکلی که میخواهند خراج پرداختی را از اهالی شهر وصول کنند. این مسئله باعث افزایش بی عدالتی، بالا گرفتن نارضایتی اهالی و در بعضی موارد اتفاقات خونینی شد. خاچاطور آ بُویان به تفصیل در مورد این وقایع نوشتهاست.
با آغاز حملات قوای روس به قفقاز، سرفصل جدیدی در تاریخ ایروان باز شد. قبل از پرداختن به این بخش از تاریخ ایروان نگاهی مختصر به تقسیمبندی شهر در زمان حکومت سلسلهٔ صفویه تا پایان دوران قاجار و زندگی اجتماعی اهالی آن میاندازیم.
در این دوران، شهر به سه منطقهٔ کلی تقسیم میشد: قلعهٔ سردار، شهر و حومه آن.
قلعهٔ ایروان یا قلعهٔ سردار، که در محل فعلی کارخانهٔ آرارات، در نزدیکی ساختمان فعلی شهرداری ایروان، در کنار رود هرازدان، قرار داشت، محل استقرار خان ایروان و اطرافیان وی بود. همانطور که ذکر کردیم قلعهٔ ایروان را عثمانیها با محصور کردن کاخی که صفویان در این مکان ساخته بودند بنا کردند. قلعه دارای پلانی مربع شکل با دو ردیف حصار با مصالح خشت و آجر بود که از سه سمت محوطه بزرگی را محصور میکرد و از سمت غربی به علت مشرف بودن به درهٔ عمیق رود هرازدان فاقد حصار بود. در بین دیوارهای قلعه، پنجاه الی شصت برج نیم دایره برای دفاع بنا و در اطراف دیوارها خندقی به عمق پانزده الی بیست متر حفر شده بود که به هنگام جنگ آن را از آب پر میکردند.
همچنین قلعه دارای دو دروازه در دو سمت شمال و جنوب به نامهای باب شیروان و تبریز قاپوسی بود که در بالای آنها نقش بزرگ شیر و خورشید قرار داشت. راه مخفی ای نیز به درهٔ کناری وجود داشت که درب آن در داخل کاخ بود. قلعهٔ ایروان را در واقع میتوان شهری در درونشهری دیگر دانست چون به غیر از ساختمانهای مختلف کاخ، اقامتگاه خان و ساختمان سه طبقهٔ حرمسرای وی، با حمام مجزا و استخر آن، خانههای متعددی نیز در بین دیوارهای قلعه بود که جمعاً هشتصد خانوار در آنها سکونت داشتند. در وسط قلعه، میدانی بود که اطراف آن مغازههای متعددی قرار داشت. تعدادی از این مغازهها متعلق به ارامنه بود ولی ارامنه حق سکونت در قلعه را نداشتند و با غروب آفتاب و پیش از بسته شدن دروازهها، میبایستی مغازههای خود را تعطیل و قلعه را ترک میکردند. در محوطهٔ قلعه، دو مسجد وجود داشت که یکی را سردار عثمانی، رجب پاشا، در ۱۷۲۵ میلادی برای سنیها بنا کرده بود و مسجد دیگر را، به نام مسجد جامع عباس میرزا، حسین خان قاجار در اواخر تسلط قاجار بر شهر ساخته بود. پس از آنکه قوای روس قلعه را تصرف کردند، مسجد عثمانی به کلیسای ارتدکس روس تبدیل و بعد از مدتی ویران و کلیسای روس در محل آن بنا شد ولی مسجد عباس میرزا تا زمان تخریب قلعه پابرجا بود.
در ادبیات ارمنی قرن نوزدهم میلادی، قلعهٔ ایروان مظهر ظلم و ستم است. نویسندهٔ معروف ارمنی، خاچاطور آبویان در اثر ادبی خود، زخمی بر ارمنستان، قلعه را همچون هیولایی به تصویر کشیده که هر گونه عدالتخواهی ای را در خود خفه میکند.
از بناهای داخل کاخ، که مورد توجه اروپاییانی که به دیدار خان رفته بودند قرار گرفته، کاخ معروف به ایوان شیشه بند است. این کاخ در ۱۷۹۸ میلادی به دستور محمد خان بنا شد. طبق روایت لینچ، کاخ در واقع ایوانی بزرگ مشرف به رودهرازدان و کوه آرارات بوده که تمامی دیوارها و سقف آن آیینه بندی شده بوده و از دیوارهای آن عکس حسین خان و برادرش، حسن خان قاجار، فتحعلی شاه و همچنین عباس میرزا آویزان بوده و در وسط تالار حوضی از سنگ مرمر با چهار فوارهٔ آب و در مقابل آن، محل جلوس خان قرار داشتهاست.
ر پای قلعه، پلی برای عبور از رودخانه قرار داشت معروف به پل قرمز یا خواجه پلو با دو طاق ضربی شکل که هنوز هم باقی است. در فاصلهٔ بین ساختمانهای شهر و قلعه، محوطه وسیعی به صورت میدان قرار داشت که آن را قانتار مینامیدند. در این میدان، دو ترازوی بزرگ بود که با آنها کالاهای مختلف را وزن میکردند و برای این کار به خان عوارض میپرداختند. در قسمت شمالی میدان نیز، مغازههای متعدد در کنار یکدیگر قرار گرفته بود.
در منطقهٔ محصور بین ارتفاعات اطراف شهر و شمال قلعه، دو محله وجود داشت یکی به نام دامیر بولاغ که اهالی آن اکثراً مسلمانان بودند و دیگری محلهٔ ارمنی نشین که شهر یا محلهٔ آرارات نامیده میشد و بزرگتر از محلهٔ کناری بود. شوپن، که در اوایل تسلط روسها به ایروان سفر کرده، نوشتهاست در محلهٔ مسلمان نشین شش مسجد و در محلهٔ ارمنی نشین نیز شش کلیسا وجود داشته.
به غیر از مساجدی که در قلعه قرار داشت، مساجد شهر عبارت بودند از مسجد زال خان در محوطهٔ فعلی میدان ساخاروف، نوروز علی بیک در خیابان آرام فعلی، حاجی امام وردی در خیابان تیگران فعلی، حاجی جعفر بیک، محمد سرتیپ خان در خیابان جمهوری فعلی و بالأخره مسجد حسین علی خان یا کبود که هنوز هم سرپاست.
تعدادی از این مساجد دارای مدارس مذهبی بودند که علمایی همچون عبدالکریم ایروانی، عبدالقاسم ایروانی، علی اصغر ایروانی و عبدالحسین ایروانی را تحویل جامعهٔ مسلمانان دادند.
از مساجد مهم ایروان مسجد کبود بود که در پشت مغازههای میدان قانتار قرار داشت و امروزه در خیابان ماشتوس روبه روی بازار ایروان قرار گرفته. این مسجد، که در ۱۷۶۵ میلادی به دستور حاکم شهر، حسینعلی خان، بنا شد، دارای سبک معماری ایرانی است. مسجد مناری به ارتفاع ۲۴ متر دارد و در محوطهٔ آن ۲۸ حجره برای طلبهها و همچنین کتابخانه قرار داشته. مسجد کبود تا ۱۹۵۱ میلادی فعال بود و پس از آن تبدیل به موزه شد ولی پس از استقلال ارمنستان با همکاری ایران مورد مرمت قرار گرفت و درحال حاضر تحت نظر سفارت جمهوری اسلامی ایران در ارمنستان فعالیت مجدد خود را به صورت مرکزی مذهبی، علمی و فرهنگی آغاز کردهاست.
از کلیساهای مهم شهر میتوان به کلیسای سرکیس مقدس در کنار درهٔ رود هرازدان اشاره کرد که در حال حاضر خلیفه گری ارامنهٔ ایروان در آن قرار دارد. این کلیسا، که بازماندهٔ چندین کلیسای ویران شدهٔ پس از زلزلهٔ ۱۶۷۹ میلادی است، در۱۹۷۶ میلادی کاملاً بازسازی شد. شاردن مینویسد در این مکان سه کلیسا در کنار هم و بازماندهٔ کاخهای قدیمی به همراه مناره ای مرتفع وجود داشتهاست.
در داخل محلهٔ ارمنی نشین، در خیابان آبویان فعلی، در محل ساختمان تئاتر مسکو، یکی از قدیمیترین کلیساهای شهر به نام بغوس بِدروس مقدس قرار داشت که براساس مطالعات صورت گرفته در حین تخریب کلیسا تاریخ بنای آن به قرن پنجم میلادی برمی گردد. این کلیسا دو بار در ۱۱۳۱ و ۱۷۷۸ میلادی مرمت شد. دیوارهای داخلی این کلیسا منقّش بوده. این نقاشیها به شش دورهٔ مختلف متعلق بودهاند که آخرین آنها مربوط به قرن هجدهم میلادی است. در حال حاضر، بخشی از این نقاشیها در موزهٔ تاریخ ارمنستان نگهداری میشود.
در قرن دوازدهم یا سیزدهم میلادی، کلیسایی به نام کاتوقیگه در شهر بنا شد که بازماندهٔ آن امروزه بین ساختمانهای تقاطع خیابانهای سایات نُوا و آبویان قرار دارد. در محل فعلی ساختمان اُپرا نیز، کلیسای گِدسِمان قرار داشت که در پایان قرن دوازدهم میلادی بنا شده بود.
در انتهای غربی خیابان تومانیان و در میان ساختمانهای مرتفع، دِیر معروف زورآور (آنانیای مقدس) قرار دارد. این دیر، که مدفن یکی از شاگردان بدروس مقدس از حواریون حضرت مسیح است، از دیرباز زیارتگاه ارامنه بوده. دیر زورآور، که از دوران تسلط ساسانیان از مراکز مذهبی، علمی و فرهنگی ارامنه محسوب میشد، تا ۱۹۳۰ میلادی فعال بود سپس تبدیل به موزه شد و پس از استقلال ارمنستان، مجدداً فعالیت خود را به منزلهٔ مکانی مذهبی آغاز کرد.
پس از استقرار حکومت شوروی در ارمنستان، دهها جلد کتاب دستنویس به زبان ارمنی از کلیساهای ایروان جمعآوری شد که در حال حاضر در موزهٔ کتابهای دستنویس ماشتوس نگهداری میشود.
به غیر از حمام کاخ، در محلهٔ آرارات سه حمام، در دامیربولاغ یک حمام و در کوند نیز پنج حمام عمومی به سبک معماری ایرانی وجود داشته که در حال حاضر اثری از آنها باقی نماندهاست.
بین محلهٔ ارمنی نشین و ارتفاعات کوند، باغ مخصوص خان قرار داشت که خانلق باغ نامیده میشد و در بین دیوارهای بلند محصور بود و کسی اجازه ورود به آن را نداشت.
مناطق حومهٔ ایروان جملگی ارمنی نشین بودند که در حال حاضر محلههای مختلف ایروان را تشکیل میدهند.
در سمت غربی شهر، منطقهٔ کم ارتفاع کوند، قرار داشت که به فارسی آن را تپه باشی میگفتند. خانههای این منطقه برعکس دیگر مناطق ایروان از سنگ ساخته شده بود و اکثر ثروتمندان و خانهای ارمنی در آنجا خانههای بزرگی داشتند. امروزه، اکثر اهالی این منطقه بازماندگان قتلعام ارامنه در ارمنستان غربی اند که بین سالهای ۱۹۱۵–۱۹۱۸ میلادی به این منطقه پناه آوردهاند. کلیسای قدیمی هوانس مگردیچ مقدس نیز در این منطقه قرار دارد که پس از زلزلهٔ ۱۶۷۹ مجدداً در ۱۷۱۰ میلادی بازسازی شد و در حال حاضر، در کنار خیابان بارونیان قرار گرفته.
در شمال منطقهٔ کوند، تپههای کم ارتفاعی قرار دارند که محلههای جنوب خیابان مارشال باقرامیان را تشکیل میدهند. در گذشته، قبرستان قدیمی شهر به نام کوزرن برروی این تپهها واقع بود. این قبرستان به علت قرار داشتن مدفن اسقف هوانس کوزرن، که در قرن یازدهم میلادی به خاک سپرده شد و بعدها مدفنش تبدیل به زیارتگاه شد، بدین نام معروف شدهاست. هنگام تخریب این قبرستان به غیر از سنگ قبرهای مربوط به قرن دوازدهم میلادی به بعد سنگ قبرهای متعددی نیز مربوط به قرنهای چهارم الی هفتم میلادی در آن یافت شد. در کنار ساحل رود هرازدان و در جنوب محلهٔ کوند، روستای زوراگیوغ قرار داشت. این روستا را بازماندگان روستاییان دشت آرارات، که از کشتار ارتش عثمانی جان سالم به در برده بودند، در ۱۷۲۳ میلادی بنا کردند و امروزه، محله ای به همین نام در این مکان وجود دارد.
در ارتفاعات شرقی شهر، منطقهٔ نورک قرار دارد که به محلهٔ چورماکچی نیز معروف بوده. قبل از زلزلهٔ ۱۶۷۹ میلادی، تعداد زیادی کلیسا در این محله وجود داشته که بر اثر زلزله ویران شدند و فقط دو کلیسا مورد بازسازی قرار گرفتند. یکی از این کلیساها به نام مریم مقدس زیارتگاه ارامنهٔ منطقه بوده که به همراه دیگر کلیسا در ۱۹۳۰ میلادی تخریب شد ولی از آنجایی که برای اهالی مکانی مقدس بود پس از استقلال ارمنستان مجدداً کلیسای جدیدی در این محل بنا شد.
از دیگر مناطق شهر منطقهٔ کاناکر است که برروی ارتفاعات شمال شهر قرار گرفته و دارای دو کلیساست که بعد از زلزلهٔ ۱۶۷۹ میلادی بازسازی شدهاند. هر دو کلیسا در ۱۹۳۰میلادی به انبار تبدیل شدند اما پس از استقلال ارمنستان مجدداً فعالیت خود را از سر گرفتند.
در جنوب ایروان، روستای بزرگ نوراگاویت[۱۷] قرار داشت که اکثر اهالی آن کشاورز بودند. امروزه، این منطقه یکی از محلات شهر است. نوراگاویت ده کلیسا داشت که نشانگر جمعیت زیاد آن است. تمامی این کلیساها در زلزلهٔ ۱۶۷۹ میلادی ویران شدند و تلفات انسانی بسیاری به بار آمد. از آن میان تنها دو کلیسا بازسازی شد: کلیسای گئورگ مقدس که در حال حاضر اختصاص به ارامنه دارد و کلیسای کوچک کنار آن که مورد استفادهٔ روسهای مقیم شهر است.
در اواخر حکومت خانها، اقتصاد ایروان شامل صنایع کوچک کارگاهی بود. صنایع کوچک به وسیلهٔ یک استادکار و یک یا دو شاگرد در کارگاهها و مغازههایی که در سطح شهر پراکنده بودند انجام میشده. این کارگاهها عمدتاً در اطراف میدانها و گذرگاههای اصلی شهر تمرکز داشتند. شیشهگری و ساختن توپ و باروت از جملهٔ این صنایع بودند که مستقیماً تحت نظارت خان قرار داشتند و به طوری که جیمز موریه میگوید هیچکس اجازهٔ ورود به این کارگاهها را نداشت. از آنجایی که تعدادی از این کارگاهها احتیاج به نیروی مکانیکی داشتند در کنار دو رود جاری قرار گرفته بودند تا از نیروی محرکهٔ آب استفاده کنند. از بزرگترین این مجموعهها نُه آسیاب کنار یکدیگر در جوار پل خواجه پلو بودند که نیروی کارگاه چرمسازی را تأمین میکردند.
صادرات مهم ایروان پارچههای رنگ آمیزی شده و چرم بود. تولید و صادرات چرم به حدی زیاد بود که پوست تولیدی منطقه کفاف نیاز کارگاهها را نمیداد و در نتیجه، از مناطق دوبایازیت، ماکو، نخجوان و سایر مناطق پوست وارد میکردند. عوارض دریافتی از این دو صنعت و همچنین صابون سازی درآمد سرشاری را نصیب خانها میکرد.
از آنجایی که ایروان برسر راه بازرگانان کشورهای دور و نزدیک قرار داشت حدود بیست صراف تحت نظارت خان در این شهر فعالیت میکردند. شرح مفصل عملکرد آنان را شوپن بیان کردهاست.
به غیر از صنعتگرانی که در کارگاهها مشغول به کار بودند صنعتگران دورگردی نیز وجود داشتند که در شهر میگشتند.
همان طوری که در بالا ذکر کردیم پس از آنکه هراکل، حاکم گرجستان، حاکمیت روسها را بر این منطقه پذیرفت آغا محمدخان قاجار برای بازپسگیری گرجستان از روسها و تحت فرمان آوردن خانهای قفقاز در۱۷۹۵ م با ارتشی بزرگ به قفقاز لشکر کشید و تفلیس و شهرها و روستاهایی را که بر سر راهش بودند دستخوش غارت و حریق کرد و دهها هزار تن از اهالی منطقه را کشت.
در همین سال، با مرگ کاترین، تزار روس، دربار این کشور دچار تنش شد. در نتیجه، آنها نتوانستند به هم پیمان خود یاری رسانند. به این ترتیب تا ۱۸۰۱ میلادی و به تاج و تخت رسیدن الکساندر اول وضعیت در قفقاز آرام ماند.
الکساندر، که سیاستهای پطر و کاترین را در خصوص اشغال منطقهٔ قفقاز در پیش گرفته بود، وارد جنگ با ایران شد. این جنگها ۲۸ سال طول کشید و به غیر از لطمههای سنگین مالی باعث نابودی هزاران آبادی و کشته شدن تعداد زیادی از اهالی منطقه شد.
در ۱۸۰۴ میلادی، برای جلب رضایت گرجیها، تزار سرداری گرجی به نام سیسانوف را فرماندهٔ عملیات علیه قوای ایران کرد. سپاهیان سیسانوف بدون هیچ گونه مقاومت جدی ای تا نزدیکی اجمیادزین پیش روی کردند و در آنجا، با ارتش ایران روبه رو شدند. پس از درگیری ای خونین، بخشی از ارتش ایران در میان دیوارهای دیر اجمیادزین پناه گرفتند و مابقی به ایروان عقبنشینی کردند.
به دستور حاکم وقت از هر خانوار ارمنی شهر یک نفر را گروگان به داخل قلعه آوردند تا مبادا ارامنه گرجیها را سرمشق خود قرار دهند. قوای سیسانوف بعد از سه روز جنگ بینتیجه با قوای ایرانی محصور در اجمیادزین به سمت قلعهٔ ایروان حرکت و آن را محاصره کردند. آنان از مردم شهر خواستند تا با قوای روس همکاری کنند که در غیر این صورت آنان را تنبیه خواهند کرد. محاصرهٔ ایروان بینتیجه بود. در نتیجه، قوای سیسانوف پس از غارت اهالی بی دفاع شهر عقبنشینی و در سر راه خود، دِیر اجمیادزین را نیز به تلافی شکست خود غارت کردند. خان نیز به نوبهٔ خود تلافی ناموفقیتهایش را بر سر اهالی شهر درآورد و تعدادی از آنان را به جرم همکاری با قوای روس سربرید و تعدادی از خانوارها را نیز از شهر تبعید کرد.
دربار ایران به علت نارضایتی از عملکرد خان ایروان در مقابل قوای روس به جای وی ابتدا مهدی قلی خان و سپس محمدخان مراغه ای را به سمت حاکم ایروان منصوب کرد. یک سال بعد نیز، فتحعلی شاه حسین قلی خان قاجار، حاکم قزوین، را که از اقوام نزدیکش بود به حاکمیت ایروان برگزید و او نیز برادرش، حسن خان، را معاون خود کرد.
حسین قلی خان، بدون توجه به وضعیت حساس منطقه، نارضایتی شدید اهالی و خطر روسها، همچون خانهای قبلی سعی در افزایش درآمد خود داشت. این امر باعث ظلم به اهالی و بالا گرفتن نارضایتی آنان و به خصوص، نارضایتی از ظلمهایی شد که برادر حسین قلی خان در حق اهالی روا میداشت. از این وضعیت عمال روس به خوبی استفاده و خود را ارتش آزادیبخش ملل قفقاز از جور و ظلم خانهای محلی معرفی کردند. پس از پایان جنگ اول روس و فرانسه در اروپا، قوای روس در پاییز ۱۸۰۸ میلادی به فرماندهی ایوان گودویچ از دو جبهه دست به حمله علیه ایران زدند. آنها در مناطق شکی، شیروان و مغان به موفقیتهایی دست یافتند ولی نتوانستند با محاصرهٔ قلعهٔ ایروان آن را فتح کنند. در نتیجه، پس از سه ماه مجبور به عقبنشینی شدند. این بار نیز حاکم ایروان همچون دفعهٔ قبل تعدادی از ارامنهٔ شهر و همچنین جاثلیق را، برای نظارت و مهار ارامنهٔ مناطق دیگر، در قلعه گروگان گرفت که البته جاثلیق به علت بیماری در قلعه درگذشت.
با آغاز مذاکرات صلح، عهدنامهٔ گلستان منعقد و تمامی مناطق فعلی جمهوری آذربایجان از ایران جدا شد.
با شروع جنگهای روس و فرانسه در اروپا منطقه آرامشی نسبی به خود دید. عباس میرزا سعی بسیاری کرد تا اعتماد مردم منطقه را جلب و بر اعمال خانها نظارت کند ولی عملکرد غلط خانها در بین اهالی قفقاز آنچنان تأثیر منفی ای به جا گذاشته بود که تلاشهای وی بی ثمر ماند. از طرف دیگر روسها نیز وعدهٔ استقلال کامل را به اهالی قفقاز، به خصوص ارامنه و گرجیها، میدادند.
روسها به این واقعیت واقف بودند که راه تحت اختیار درآوردن قفقاز تصرف قلعهٔ ایروان است و تا زمانی که آن را تصرف نکنند قادر به غلبه بر منطقهٔ قفقاز نخواهند بود؛ لذا پس از پیروزی بر فرانسه در جنگ لایپزیک و سرکوب شورشهای ارتش روس بالأخره نیکلای اول آمادهٔ حملهٔ نهایی به قفقاز شد. عباس میرزا، پس از آزاد شدن از درگیریهای دربار ایران، عهدنامهٔ گلستان را بیاعتبار اعلام کرد و وارد خاک جمهوری آذربایجان فعلی شد، تا تفلیس پیش رفت و با ارتش مجهز روسیه، که وارد منطقه شده بودند، درگیر شد. در جنگهای ۱۸۲۶ میلادی، قوای عباس میرزا در اکثر جبههها شکست خورد و وی مجبور به عقبنشینی شد.
قوای روس به فرماندهی پاسکویچ قلعهٔ ایروان را محاصره کردند و در اکتبر۱۸۲۷، موفق به اشغال قلعه شدند که بر اثر آتش ممتد توپخانه تبدیل به تپه ای بزرگ از ویرانهها شده بود. روسها پس از اشغال ایروان به سمت جنوب حرکت کردند و پس از گذشتن از رود ارس، شهرهای تبریز و اردبیل را تحت اشغال درآورند و سپس، آمادهٔ حرکت به سمت قزوین شدند. در این حین، مذاکرات صلح آغاز و طبق عهدنامهٔ ترکمنچای رود ارس مرز تعیین شد. پس از خاتمهٔ جنگ، نیروهای روسیه در ایروان مستقر شدند و قلعهٔ نیمه ویران شهر را تبدیل به پادگان نظامی کردند. آنها حرمسرا را به جای بیمارستان نظامی، مسجد عثمانی را به جای کلیسای ارتدکس و بخشهای پابرجای کاخها را نیز به جای ستاد فرماندهی مورد استفاده قرار دادند.
طبق مادهٔ چهارده عهدنامهٔ ترکمنچای تبعهٔ دو کشور، در صورت تمایل، چهار ماه فرصت داشتند تا به داخل مرزهای طرف مقابل مهاجرت کنند. بدین ترتیب، اکثر اهالی مسلمان ایروان به جنوب رود ارس مهاجرت کردند و عمدتاً، در تبریز ساکن شدند و ارامنهٔ مناطق مختلف آذربایجان، به خصوص خوی، ماکو، سلماس، ارومیه و مراغه، نیز به شمال رود ارس مهاجرت کردند. روسها، که به نتایج اقتصادی سنگین مهاجرت ارامنه از این مناطق برای دولت ایران واقف بودند، با تبلیغات گسترده ارامنهٔ آذربایجان را به مهاجرت تشویق کردند. هرچند عباس میرزا تلاش بسیاری کرد تا جلوی مهاجرت آنان را بگیرد ولی کثیری از ارامنه منطقهٔ آذربایجان را ترک کردند و گروهی از آنان در ایروان مستقر شدند.
در اولین سال استقرار روسها در ایروان، شوپن به این شهر مسافرت کرد و نوشتههای بسیاری از خود بر جای گذاشت.
به گفتهٔ شوپن ایروان شهری بود همچون دیگر شهرهای آسیا با خیابانهایی پر پیچ وخم و تنگ که در زمان بارندگی به علت گِل و لای به سختی میشد از آنها عبور کرد. خانهها از آجر و خشت ساخته شده بودند با دیوارهایی بلند و درب چوبی کوچکی برای ورود به حیاط وسیع بنا. به علت وجود دیوارهای بلند و درختان زیاد امکان رؤیت داخل خانه به هیچ وجه وجود نداشت و در مقابل درب ورودی حیاط نیز، دیواری کشیده بودند تا در صورت باز بودن درب خانه کسی نتواند داخل خانه را ببیند. این دیوار را بیشتر برای پنهان ساختن فضای داخلی خانه از دید عمال خان میساختند زیرا اگر آنان زن زیبایی را در خانه ای میدیدند وی را به جبر از خانواده اش جدا میکردند یا اگر وضعیت خانه ای را مناسب مییافتند به بهانههای مختلف از صاحب خانه باج و خراج میگرفتند. به خاطر وجود درختان بسیار تمامی خانهها و حتی، دیوارهای آنها در لابه لای درختان مخفی بودند که با رسیدن فصل خزان و ریختن برگ درختان شکلی اندوهگین به خود میگرفتند. شوپن در نوشتههای خود جزییات کاخ سردار را به تصویر کشیده همچنین در مورد کلیساها و مساجد شهر نیز مطالبی نوشته و تعداد مغازههای ایروان را ۸۵۱ مغازه برشمرده است.
روسها برعکس وعدههایی که داده بودند نه تنها به ملل قفقاز استقلال ندادند بلکه ارمنستان را یکی از استانهای امپراتوری خود اعلام و یک گرجی به نام الکساندر جاوجاوزن را به فرماندهی شهر منصوب و دو معاون یکی از ارامنهٔ شهر به نام ملک ساداک و یک نفر از مسلمانان شهر به نام محمدخان سرتیپ برای وی تعیین کردند.
فرمانداری ایروان زمینهای باغ خان را برای ساختن خانه به ارامنهٔ مهاجری که از ایران آمده بودند اختصاص داد ولی ارامنه ای که قادر به ساختن خانه نبودند در کارونسرای حاج علی سکونت داده شدند. براساس آمار موجود، ۱۷۱۵ نفر از ارامنهٔ ایران در ایروان ساکن شدند.
مطابق آمارهایی که روسها تهیه کردهاند در ۱۸۳۲ میلادی سکنهٔ کل ایروان، بدون در نظر گرفتن حومهٔ آن، شامل ۷۹۲ خانوار در محلهٔ شهر یا آرارات، ۶۲۲خانوار در کوند و ۳۲۲ خانوار در دامیربولاغ میشد که اکثراً مسلمان بودند.
تا پایان حکومت قاجار بر ایروان، شهر فاقد مدرسه بود و مدارس در واقع مکتب خانههایی بودند که در محوطهٔ بعضی مساجد قرار داشتند. در ۱۸۳۲ میلادی، به همت خاچاطور آبویان، نویسندهٔ معروف ارمنی، اولین مدرسه برای کودکان ارمنی در ایروان افتتاح شد.
روسها، با در نظر گرفتن حساسیت استراتژیک ایروان، آن را ستاد اصلی خود برای مقابله با همسایگانشان، ایران و عثمانی، قرار دادند. این امر باعث شد نه تنها نظامیان روس بلکه عمال دولتی امپراتوری نیز به این شهر سرازیر شدند و کمکم خانوادههای روس نیز در ایروان استقرار یافتند. از آنجایی که این خانوادهها برای انجام فرایض مذهبی خود کلیسا نداشتند لذا روسها مسجد عثمانی را تخریب و به جای آن کلیسای بوگرو را، با الهام از معماری کلیسای ویچنسی ویل رودوندوی ایتالیا، بنا کردند. این کلیسا عمر زیادی نکرد و در ۱۸۶۴ میلادی، هنگام بنای ساختمان جدید پادگان نظامی آن را تخریب کردند.
در ۱۸۳۷ میلادی، نیکلای اول، تزار روس، برای بازدید از قلعهٔ ایروان، که روسیه برای فتح آن متحمل تلفات و هزینههای سنگینی شده بود، به ایروان آمد و مدت کوتاهی در آن اقامت کرد.
از آنجایی که ایروان فاقد امکانات شهری آن زمان بود احتیاج به تغییرات بسیاری داشت بنابراین در ۱۸۵۶ میلادی اولین طرح بازسازی شهر آماده شد و به اجرا درآمد. در بخشی از محوطهٔ روبه روی قلعه، پارک بزرگی ایجاد و بلواری نیز در کنار آن کشیده شد. بعد از بلوار نیز خیابان دیگری به نام خیابان قلعه تا نزدیکی شهر ساختند و به دنبال آن خیابان آستافیان، که امروزه به نام آبویان معروف است،
کشیده شد که تا داخل محلهٔ آرارات ادامه داشت. در ۱۸۶۰ میلادی، در خیابان فعلی امیریان، کلیسای باشکوه گریگور مقدس و در میدان شاهومیان فعلی نیز، کلیسای روسی با پنج گنبد به نام تزار نیکلای بنا شد و چون شهر امکانات فرهنگی نیز نداشت در ۱۸۷۹ میلادی اولین ساختمان تئاتر شهر، در کنار کلیسای بغوس بِدروس مقدس، ساخته شد.
در پنجاه سال اول استقرار روسها، وضعیت اقتصادی ایروان نسبت به سالهای قبل بهبود یافت که رونق اقتصادی را در پی داشت. علت این امر امنیت نسبتاً بالای جادههای شمال رود ارس بود که بازرگانان را ترغیب به گذر از این منطقه و قاعدتاً داد و ستد در ایروان میکرد ولی از آنجایی که دولت روسیه ایروان را منطقه ای مرزی و در واقع، جبههٔ جنگ میدانست و نگران حملهٔ ایران یا عثمانی به این منطقه و همچنین شورش اهالی برای جدا شدن از خاک امپراتوری بود بنابراین برای وابسته کردن منطقه از نظر اقتصادی به روسیه میبایستی از رشد اقتصادی آن جلوگیری میکرد. به این منظور و برای به رکود کشاندن اقتصاد شهر عوارض سنگینی بر کالاهایی که از ایروان میگذشت بستند. این امر باعث شد بازرگانان کالاهای خود را بیشتر از طریق باکو و تفلیس، که عوارض بسیار کمتری داشتند، عبور دهند. بدین ترتیب، ایروان با رکود اقتصادی گستردهای روبه رو و عرصه برای بازرگانان روس باز شد تا کالاهای خود را به این شهر سرازیر کنند.
از آنجایی که مواد اولیه و نیروی کار در ایروان ارزان بود تعدادی از سرمایه گذاران روس مانند شوستوف اقدام به تأسیس کارخانههای کوچکی در سطح شهر کردند که محصولات این کارخانهها به روسیه و سپس، به اروپا صادر میشد.
با افزایش جمعیت شهر، حومههای آن کمکم تبدیل به محلات شهر شدند مانند نورک که از ۱۸۸۷ میلادی یکی از محلات شهر اعلام شد. ارتباط با روسیه و از آن طریق با اروپا پای مظاهر اروپایی را به شهر گشود و در پایان قرن نوزدهم میلادی، شهر دارای رستوران و هتل به سبک اروپایی شد.
تا ۱۸۹۶ میلادی، ایروان یازده مدرسه و دو مرکز تربیت معلم داشت. در این سال، به فرمان تزار، برای دور کردن ارامنه از فرهنگ و زبان خود، کلیهٔ مدارس ارامنه را تعطیل و دانش آموزان را مجبور کردند تا از مدارس روس زبان دولتی استفاده کنند. متعاقب آن، در ۱۹۰۵ میلادی، به علت افزایش فشارهای سیاسی و اجتماعی بر ارامنه درگیریهایی بین آنان و نیروهای دولتی و عوامل آنها آغاز شد که در بعضی مناطق ارمنستان به درگیریهای مسلحانه انجامید و دامنههای آن به ایروان نیز کشیده شد. این وضعیت تا ۱۹۱۱ میلادی و بازگشایی مجدد مدارس و کاهش فشارها ادامه داشت.
در اوایل قرن بیستم، در شهر لولهکشی آب آشامیدنی و تراموا با اسب کشیده شد. در همین زمان، اولین نیروگاه برق برروی رودخانهٔ هرازدان آغاز به کار کرد که صرفاً برای تهیهٔ برق کارخانه متعلق به شوستوف بود. تا آغاز جنگ جهانی اول، شهر دارای خط تلفن، مدرسهٔ دخترانه، راهآهن و غیره شد.
در۱۹۱۳ میلادی، در همسایگی پادگان نظامی روسها، در محلهٔ کاناکر، کلیسای روسی به نام مریم مقدس بنا شد که هنوز هم پابرجاست.
با آغاز جنگ جهانی اول، ایروان عملاً مبدل به پادگانی نظامی شد. تمامی مدارس به بیمارستان و بعضی از ساختمانهای عمومی نیز به انبار ارتش تبدیل شدند. چندی از شروع جنگ نگذشته بود که سیل بازماندگان قتلعام ارامنه از مناطق تحت سلطهٔ عثمانی به ارمنستان شرقی سرازیر شد. تنها در ایروان چهل هزار پناهنده، که اکثراً کودکان یتیم بودند، گرد آمدند. شهر فاقد امکانات کافی برای خدمات رسانی به آنها بود و فقط نوزده پزشک داشت که اکثراً در خدمت ارتش بودند. سیل پناهندگان و امکانات کم شهر باعث به وجود آمدن مشکلاتی جدی برای اهالی شهر شد.
با وقوع انقلاب اکتبر ۱۹۱۷روسیه و پاشیده شدن شیرازهٔ ارتش تزاری، سربازان ارتش روس بی نظمیهای جدیدی را در شهر به وجود آوردند و وضعیت ادارهٔ شهر را مشکلتر ساختند لذا برای مهار اوضاع شهر و ایجاد امنیت گروههای داوطلبی از ارامنه تشکیل شدند.
پس از پایان جنگ جهانی اول و استقلال ارمنستان، از مِی ۱۹۱۸ میلادی ایروان پایتخت جمهوری ارمنستان اعلام شد. دولت جمهوری ارمنستان برای بازسازی شهر و تبدیل آن به شهری مدرن از معمار معروف ارمنی، آلکساندر تامانیان، خواست تا طرح جدید شهر را تهیه کند. عمر جمهوری نوپای ارمنستان چندان طولانی نبود و در دسامبر ۱۹۲۰ میلادی، پس از حملهٔ ارتش ترکیه به مرزهای غربی آن، ارتش یازدهم سرخ این کشور را کاملاً تحت اشغال خود درآورد و پس از عقد پیمان مسکو، بین شوروی و ترکیه در ۱۹۲۱ میلادی، ایروان مرکز جمهوری سوسیالیستی ارمنستان اعلام شد.
در ۱۹۲۴ میلادی، تامانیان طرح بازسازی شهر را ارائه کرد که از ۱۹۲۷ میلادی به مرحلهٔ اجرا گذاشته شد. در ابتدا، ساختن میدان اصلی شهر (هراباراک) و ساختمانهای دولتی آغاز و دو سال بعد بنای ساختمان اُپرا شروع شد و به همین شکل کار بازسازی شهر ادامه یافت.
در۱۹۳۰، به فرمان حاکمان کرملین تغییرات اساسی ای در طرح تامانیان داده شد. بر اساس طرح تامانیان در اطراف تمامی بناهای قدیمی شهر میبایستی فضای سبز به وجود میآمد تا این بناها، که تاریخ شهر ایروان را به نمایش میگذاشتند، به زیبایی در معرض دید قرار گیرند ولی از آنجایی که استالین مبارزهٔ خود را علیه دین و مظاهر آن آغاز کرده بود دستور تخریب بناهای مذهبی در کل شوروی را صادر کرد. در ایروان نیز، کلیساهای بغوس بِدروس، گورگ مقدس، کاتوقیگه، نیکلایو، قبرستان کوزرن و غیره بدون در نظر گرفتن حتی ارزش تاریخی آنها تخریب و ساختمانهای جدیدی در محل آنها بنا شدند. هر چند این امر اعتراضاتی را در پی داشت ولی هرگونه مخالفتی با تبعید به سیبری سرکوب میشد.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، بازسازی شهر با سرعت بیشتری شروع شد. اهالی تصور میکردند بعد از خاطرهٔ تلخ تخریب بناهای قدیمی شهر در۱۹۳۰ میلادی این عمل دیگر تکرار نخواهد شد ولی سخت در اشتباه بودند زیرا تا زمانی که استالین در رأس کار بود این عمل نمیتوانست متوقف شود. به این ترتیب، به بهانهٔ عریض کردن خیابان امیریان کلیسای زیبای گریگور مقدس را با انفجار تخریب و به جای آن مدرسهٔ چارِنس فعلی را بنا کردند.
در ۱۹۶۰ میلادی، به دنبال اعتراضات مردم ایروان بالأخره کرملین مجبور شد با بنای مجسمهٔ یادبود قتلعام ارامنه برروی ارتفاعات زیزرناکابرت موافقت کند. پس از خاتمهٔ جنگ جهانی و شتاب گرفتن روند سازندگی، با بنای دو پل بزرگ، ورزشگاه هرازدان، اماکن عمومی مختلف، سالنهای تئاتر، ساختمانهای دانشگاههای مختلف، موزههای متعدد، مترو، فرودگاه و غیره چهرهٔ شهر کاملاً عوض شد و از ساختمانهای قدیمی آن کمتر بنایی به جا ماند.
در ۱۹۹۱ میلادی، طی همهپرسی ای ارمنستان از اتحاد جماهیر شوروی جدا شد و به صورت کشوری مستقل به پایتختی ایروان درآمد. در آن هنگام، مساحت ایروان و حومهٔ آن بالغ بر ۲۳۰ کیلومتر مربع و دارای جمعیتی بیش از یک میلیون نفر بود.
پس از استقلال ارمنستان، بناهای جدیدی نیز در این دوره ساخته شدند. از شاخصترین آنها کلیسای بزرگ گریگور مقدس است، که به مناسبت هزار و هفتصدمین سال اعلام مسیحیت به منزلهٔ دین رسمی ارامنه بنا شده، و نیز ساختمان جدید شهرداری که نقوش دیوارهای آن از تاریخ گذشتهٔ این سرزمین و پایتختهای قبلی ارمنستان حکایت دارد.
This article "ایروان" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:ایروان. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.
This page exists already on Wikipedia. |