You can edit almost every page by Creating an account. Otherwise, see the FAQ.

ماجرای خانه خالی

از EverybodyWiki Bios & Wiki
پرش به:ناوبری، جستجو

"ماجرای خانه خالی" یکی از 56 داستان کوتاه شرلوک هلمز نوشته سر آرتور کانن دویل و یکی از 13 داستان در چرخه جمع آوری شده به عنوان بازگشت شرلوک هلمز می باشد. این داستان اولین بار در کولیرز در ایالات متحده در 26 سپتامبر 1903 و در مجله استرند در انگلستان در اکتبر 1903 منتشر گردید.[۱]

خلاصه داستان[ویرایش]

داستان در سال 1894، سه سال پس از مرگ ظاهری شرلوک هلمز اتفاق می افتد. در شب 30 مارس، قتلی ظاهراً غیرقابل حل در اتاق قفل شده در لندن اتفاق می افتد: قتل رونالد آدایر، پسر ارل ماینوت فرماندار استعمار در استرالیا. طبق گزارش پلیس در شب حادثه آدایر در اتاق نشیمن خود بود و روی حسابهای خاصی کار می کرد. او دوست داشت ویست بازی کند و مرتباً در چندین باشگاه این کار را انجام می داد، اما هرگز روی مبالغ هنگفت شرط بندی نمی کرد. با این حال، معلوم می شود که او با مشارکت سرهنگ سباستین موران 420 پوند برنده شد. به نظر نمی رسد که انگیزه سرقت باشد زیرا چیزی به سرقت نرفته است و به نظر می رسد آدایر هیچ دشمنی نداشته است. عجیب به نظر می رسد که درب آدیر از داخل قفل شده باشد. تنها راه خروج پنجره اتاق بوده که از سطح زمین در ارتفاع 20 فوتی (حدود 6 متری) قرار داشته و در زیر آن گل قرار داشته که هیچ نشانه ای از رفت و آمد در آن به چشم نمی خورد. آدایر به خاطر اصابت یک گلوله نرم به سرش کشته شد. در آن زمان هیچ کس در منطقه صدای تیراندازی را نشنیده بود.

در ماه آوریل، دکتر واتسون (که اکنون بیوه است)، با علاقه به جرم از ارتباط قبلی خود با هولمز، از صحنه قتل در 427 پارک لین دیدن می کند. او یک کارآگاه لباس شخصی را در آنجا با پلیس می بیند و همچنین با یک مجموعه دار کتاب تغییر شکل یافته برخورد می کند و به او خورده و کتابهای آن مرد به زمین می افتد. این دیدار با مردی که از عصبانیت خروپف می کند و می رود، پایان می یابد. با این حال، این آخرین باری نبود که واتسون آن مرد کتابدار را می بیند، مدت کوتاهی بعد این مرد به دفتر واتسون در کنزینگتون می آید تا از رفتار قبلی خود عذرخواهی کند. هنگامی که او می تواند توجه واتسون را برای چند ثانیه منحرف کند، خود را تبدیل به شرلوک هلمز می کند و واتسون را آنقدر حیرت انگیز می کند که "برای اولین و آخرین بار در زندگی من" بیهوش می شود.

برخلاف آنچه واتسون تصور می کرد، هولمز به پروفسور موریارتی در آبشار ریچنباخ غلبه کرده و او را با کمک باریتسو، سیستم کشتی ژاپنی، از آبشار به پایین پرت کرد و سپس از صخره کنار مسیر بالا رفته تا در هر کس فکر کند که او نیز بر اثر سقوط در آبشار جان خود را از دست داده است. این نقشه ای بود که هولمز برای دفاع در برابر همدستان موریارتی کشیده بود که به این طریق دست از سرش بردارند. با این حال، یکی از آنها فهمید که او هنوز زنده است و سعی کرد او را با پرتاب کردن سنگ بر روی طاقچه ای که در آن پناه گرفته بود، بکشد. هولمز با عجله از صخره به پایین صعود کرد و جان سالم به در برد و به این ترتیب موفق شد هفته بعد خود را به فلورانس برساند.

هلمز از اینکه همه چیز را از واتسون پنهان کرده بود از او دلجویی کرد و به او توضیح داد که برای فریب دشمنان خود مجبور بود پنهان شود و سه سال از شرایط خود را شرح می دهد و توضیح می دهد که چند سال به سفر به نقاط مختلف جهان گذرانده است. ابتدا، او به تبت رفت و دو سال سرگردان بود، حتی به لهاسا وارد شده و "سر لاما" لاقات کرد. پس از آن، هولمز به صورت ناشناس به عنوان کاوشگر نروژی به نام سیگرسون سفر کرد. سپس به ایران رفت و پس از آن هولمز به مکه رفته و سپس توقف کوتاهی با خلیفه در خارطوم داشت. سرانجام قبل از بازگشت، هولمز مدتی را صرف انجام تحقیقات شیمیایی در مورد مشتقات ذغال سنگ در مونپلیه، فرانسه کرد. با این حال، سرانجام هولمز با خبر قتل ادیر به لندن بازگشت. در تمام این مدت ، تنها افرادی که می دانستند هولمز زنده است ، دژخیمان موریارتی و برادر هولمز مایکرافت بودند که پول مورد نیاز او را تأمین می کرد.

هولمز به واتسون می گوید که آنها قرار است آن شب کارهای خطرناکی انجام دهند پس از واتسون خواست که تفنگش را نیز به همراه داشته باشد. پس از یک گردش دور شهر وارد خانه ای خالی می شوند، یک ساختمان متروکه معروف به خانه کمدن که اتاق جلویی آن خانه، مشرف به خیابان بیکر است. از پنجره اتاق، اتاق هولمز را می توان در آن طرف خیابان دید و شگفت آورتر اینکه سایه هولمز را نیزمی توان مشاهده کرد که پشت پنجره ایستاده است. این یک ماکت موم مانند است که برای اینکه کسی به مجسه بودن آن شک نکند و آن را خود هولمز تصور کنند، توسط خانم هادسون به طور مداوم از پایین از پایین حرکت داده می شود. هولمز این آدمک را به کار می گیرد زیرا او توسط یکی از مردان موریارتی دیده شده است و بنابراین انتظار دارد همان شب برای قتل او دست بکار می شوند. هولمز و واتسون دو ساعت - تا تقریباً نیمه شب - در خانه متروکه کمدن منتظر می مانند. با کما تعجب یک تیرانداز برای به قتل رساندن هولمز خانه کمدن را انتخاب کرده و با تفنگی بادی به آن خانه خالی وارد شد.

هنگامی که تیرانداز تفنگ بادی خود را شلیک می کند و ضربه ای مستقیم به آدمک هولمز در آن سمت خیابان می زند، هولمز و واتسون به او حمله کرده و او را خلع سلاح و مهار می کنند. در حالی که واتسون دشمن را سرنگون می کند، هولمز پلیس را با سوت زدن فرا می خواند. آنها توسط بازرس لسترید هدایت می شوند که فرد مسلح را دستگیر می کند. این کسی نیست جز سرهنگ موران، شریک سوت آدائر  و همان مردی که در آبشار ریچنباخ به سمت هولز سنگ پرتاب کرد. هولمز نمی خواهد پلیس در ارتباط با آنچه مورن انجام داده است به اتهام اقدام به قتل متهم شود. در عوض، او به لسترید می گوید که او را متهم به قتل واقعی کند، زیرا موران مردی است که آدائر  را کشته است. اسلحه موران یک تفنگ بادی به نظر می رسد که مخصوص شلیک گلوله های هفت تیر طراحی شده است و همانطور که هولمز انتظار داشت، یک بررسی سریع پزشکی قانونی نشان می دهد که گلوله ای که او برای کشتن شرلوک از آن استفاده کرده با گلوله ای که برای کشتن آدائر استفاده شده بود، مطابقت دارد.

هولمز و واتسون سپس به آپارتمان قدیمی خود در خیابان بیکر می روند، جایی که اتاقهای هولمز همانطور که او به لطف نظارت مایکروفت آنها را ترک کرده بود نگهداری می شد. انگیزه موران در کشتن آدائر حتی برای هولمز نیز حدسی است. با این وجود، نظریه او این است که آدائر، مورن را در حال تقلب در کارت ها گرفته است و تهدید کرده است که رفتار ناشایست او را افشا خواهد کرد. بنابراین موران از شر کسی که می توانست معیشتش را بگیرد خلاص شده، زیرا او کارت های بازی خود را کج و معوج به دست می آورد و نمی توانست از تمام موقعیت هایش در باشگاه محروم شود.

منابع[ویرایش]

  1. Smith (2014), p. 117.


This article "ماجرای خانه خالی" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:ماجرای خانه خالی. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.



Read or create/edit this page in another language[ویرایش]