تئوری موجی بر مدل آشوب

سالهااز سبک اولیه رالف نلسون الیوت با نام تئوری موجی الیوت میگذرد و کماکان شاهد انواع سبک ها به نوعی تکمیل کننده این تئوری در اقتصاد شاهد هستیم اما تا به امروز کسی دقت به تک تک قوانین و استثناهای این تئوری نیانداخته است که اگر بازار بر اساس هندسه فراکتالی و نظمی فرای بی نظمی ایجاد گردیده است میبایست به طرز قابل توجه تری امواج به حرکت در بیایند. پس از سالها مطالعه و تحقیق و توسعه در زمینه تئوری آشوب و هندسه فراکتالی که جناب بیل ویلیامز آن را مطرح نمود و سرچشمه آن مندل بروت میباشد توانستیم به یک ساز و کار و الگوهای موجی دست یابیم که همخوان با ذات بازار و اساس کار بازارهای مالی هست. بازار در حقیقت وظیفه دارد جایی که تعادل بر سر ارزش ها نیست و توافق بر سر قیمت هاست را کشف نمائید، به طور مثال شما هنگام فروش خودرو خود در اصل ارزش خودرو را کمتر از پولی است که دریافت میکنید و برای خریدار ارزش ماشین بیشتر از پولی است که پرداخت میکند در نتیجه به دلیل عدم توافق بر سر ارزش ها و توافق بر روی یک قیمت معامله صورت میپذیرد. به همین ترتیب میتوان گفت بازار به دنبال کشف قیمت هست و هنگام کشف قیمت بازار به صورت تثبیتی و تعادلی پیش رویی می نماید، پس خلاف تصورات بازارها از اینکه در روندهای قیمتی صعودی یا نزولی به سر ببرند در تعادل قیمتی هستند از این رو کل بازار را میتوان در حالت یک تعادل فرض نمود و تعادل را به زبان تخصصی تر اصلاح یا تثبیت مینمامند که بازار به صورت رنج حرکت میکند. در این سبک موجی جدید بازار بر اساس اینکه در تعادل میباشد تعریف شده و کماکان ساختار موجی را خلاف تصورات که در تئوری موجی الیوت استثناها و قوانین پیچیده ای داراست در این مدل جدید دارای یک قانون مندی ساده و یکنواخت بوده که از طریق درصدهای حاصل از فیبوناچی مشهور که برای تئوری موجی الیوت به کار گرفته میشده است نیز به کار نمیرود و تنها نقطه مشترک آنها درصد طلایی 161.8 و مجذور آن 61.8 میباشد.