تاثیرات زبان فارسی بر زبان عربی
زبانهای فارسی و عربی در زمینهٔ داد و ستد واژگان بر یکدیگر تأثیراتی داشتهاند. واژگان عربی با ریشه فارسی یا کلمات معرب از فارسی به کلماتی گفته میشود که در زبان و ادبیات عربی بکار گرفته میشوند اما ریشه فارسی دارند. هر واژه یی که در زبان عربی، ریشه و بُن عربی نداشته باشد به آن معرب (معربات) یا تعریب میگویند. تعریب آن است که کلمهای غیرعربی را به شکل عربی درآورند؛ یا یا آن را به همان شکل اصلی بیان کنند.
تأثیر فارسی بر زبان و ادبیات عرب[ویرایش]
در ریشهشناسی واژگان (اتیمولوژی) (به انگلیسی: etymology) و در زبانشناسی (به انگلیسی: linguistics) به مبحث تغییرات و ریشه یابی معنی و مفهوم واژگان در دورههای مختلف تاریخی میپردازند و تغییرات کلمات را در انتقال شفاهی و کتبی از یک زبان به زبان دیگر بررسی میکنند. تأثیر زبانها متقابل است چرا زبان فارسی و عربی برهم تأثیر گذاشتهاند زیرا اعراب حدود ۴۰۰ سال در ایران حضور فیزیکی داشتند و تا دورهٔ انقلاب مشروطه متون مهم به زبان عربی همانند به فارسی نوشته میشد و از طرف دیگر ایرانیانی در ایجاد و ساختار زبان عربی نقش مهمی داشتند. در زبان عربی کلمات خیلی زیادی وجود دارد که به آنها «معربات» یعنی عربی شدهها میگویند. ریشه بسیاری از معربات هنوز ناشناخته است. سازمان استانداردسازی عربی کوشش فراوانی کرده تا ریشهٔ اینگونه کلمات شناسایی شود، اما به دلیل اینکه در عربی سازی کلمات غریب به طور کامل برهم ریخته میشود نمیتوان به سادگی اینگونه معربات را ریشه یابی کرد. گفته میشود حدود ۵ هزار [نیازمند منبع] کلمه معرب از کلمات رایج در زبان فارسی به زبان عربی راه یافتهاست. از جملهٔ آنها بنفسج (از بنفشه)[۱]
در کتاب «الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه» حدود ۳ هزار کلمه عربی که از زبان فارسی به عربی راه یافته اندرا به همراه توضیحات برای هر کلمه آوردهاست. قبلاً نیز جوالیقی ۸۳۸ کلمه و در کتاب المنجد ۳۲۱ کلمه و ادی شیر، در کتاب واژههای فارسی عربی شده، ۱۰۷۴ واژه فارسی را توضیح دادهاست.[۲]
ژان پِری معتقد است: درحقیقت زبان پارسی میانه یک زبان ناکارا نبوده، نه بهلحاظ تکنیکی و نه دایرهٔ کلمات انتزاعی، و این زبان از سیستم پیچیدهای از کلمات استعمال میکرده، در جمعآوری کلمات محلی دینی بر زبان عربی تقدم داشته و در فلسفه و طب هم از اصطلاحات یونانی اقتباس کرده و همهٔ اینها را چه در دوران قبل از اسلام و چه دوران پسااسلامی به زبان عربی انتقال دادهاست.
اغلب آن دسته از کلمات عربی که وارد فارسی شدهاند در معنایی بجز معنای اصلی خود در زبان عربی کاربرد دارند.
معربات از فارسی[ویرایش]
- مقاله اصلی:فهرست واژگان عربی با ریشه فارسی
از زبان فارسی کلمات زیادی به شکلهای مختلف به زبان عربی وارد شدهاست. در زبان عربی کلمات بسیار زیادی وجود دارد که به آنها معرّبات (یعنی عربیشده) میگویند. ریشهٔ بسیاری از معرّبات هنوز ناشناخته است. «سازمان استانداردسازیِ عربی» کوشش فراوانی کرده تا ریشهٔ اینگونه کلمات شناسایی شود، اما بهدلیل اینکه در عربیسازی کلمات بیگانه عموماً بهطور کامل برهم ریخته میشود، نمیتوان بهسادگی اینگونه معرّبات را ریشهیابی کرد. گفته میشود حدود ۵۰۰۰ کلمهٔ معرب، از کلمات رایج در زبان فارسی به زبان عربی راه یافتهاست؛ از جملهٔ آنها میتوان به این چند کلمه اشاره کرد: جُناح (از «گناه»)، کَنز (از «گنج»)، سِراج (از «چراغ»)، جَصّ، مجصّص و سایر مشتقات آن (از «گچ»)، و اساطیر و اسطوره از stori لاتین و خارِطة و خَوارِط از carta و منهیعنه و نهی از نه (no) فارسی و سانسکریت.[۳]
بعضی ازایرانیانی که ادبیات عرب را ارتقا دادند[ویرایش]
دکترهادی العلوی در کتاب خلاصات فی السیاسة والفکر السیاسی فی الإسلام ص ۱۶۸: مینویسد: " نویسندگان متقدم در دنیای عرب بیشتر از أصل فارسی بودند" در صفحة (۱۶۹) میگوید: "عرب تشکیلات و سامان دهی و اداره و مالیات و کشاورزی و خیلی از قواعد دیگر را از ساسانیان فرا گرفتند". در کتاب (فقه اللغة و سر العربیة) أبی منصور الثعالبی النیشابوری) صفحة (۲۲–۲۳) مینویسد: أبو بشر عمرو الحارثی (۷۴۰–۷۷۹ م) که لقبش سیبویه است (سیب بویه)" ایرانی ساکن بصره و متوفی شیراز داناترین مردم در نحو بود و بعد أبو سعید الحسن بن عبد الله المرزبان السیرافی بزرگترین دانشمندان ادبیات عرب و عسکر بن الحسین النخشی از خراسان، و أبو عبد الله الحسن بن خالویه از همدان، مصدر سابق ص (۱۴–۱۶) که خدمات شایانی به زبان عربی کردند. أبو منصور عبد الملک بن محمد بن إسماعیل الثعالبی زاده شده نیسابور ۳۵۰ق مؤلف کتاب (فقه اللغة و سر العربیة). عبد الله بن المقفع (روزبه بن دادویه) زاده شده جور (گور) إیران، مترجم کلیلة و دمنة از پهلوی به عربی، وکاتب الأدب الکبیر والأدب الصغیر الخ. ابن سینا (۹۸۰–۱۰۳۷م) نویسنده (القانون فی الطب). أبو بکر الرازی (۸۶۴–۹۲۳م) نویسنده (تاریخ الطب) و (الأدویة المفردة) و أبو ریحان بیرونی (۹۷۳–۱۰۴۸م) نویسنده آثار الباقیه عن القرون الخالیه و دهها کتاب دیگر و عبد القادر جرجانی (گرگانی) مرگ (۴۷۱) هجری، مؤسس علم بلاغت و نویسنده کتاب (دلائل الإعجاز وأسرار البلاغة) و شیخ المفسرین طبری (۸۳۸–۹۲۳م) و بخاری (۱۹۴–۲۵۶) هجری. إمام مسلم، نویسنده کتاب صحیح مسلم (۲۰۶–۲۶۱) هجری و نعمان بن ثابت معروف ب (أبو حنیفة النعمان) (۶۹۹–۷۶۷م) آرامگاه او در الأعظمیة و کنیته "الإمام الأعظم". حافظ شیرازی (۷۲۷۰ ۷۹۲)هجری ومشرف الدین بن مصلح الدین عبد الله "سعدی شیرازی" (۵۸۰–۶۹۱)هجری. (غیاث الدین أبو فتوح عمر بن إبراهیم) الشهیر ب"خیام" (۱۰۴۰–۱۱۳۱م) و (بشار بن برد) (۹۶–۱۶۸) هجری نه تنها دهها اندیشمندفارس بلکه دهها نفر از بزرگان سریانی و ترک و قبط و بربر در توسعه و ارتقائ علمی زبان عربی نقش داشتهاند.
راههای نفوذ فارسی در زبان عربی[ویرایش]
فارسی به روشهای مختلفی بر عربی تأثیر گذاشتهاست و بسیاری از واژگان عربی را با خود به سایر زبانها از جمله به آسیای مرکزی و شبه قاره هند منقل کردهاست.[۴] زبان عربی اشتقاقی و قالبی است، عربزبانان از قالبهای «افعال»، تفعیل، مفاعله، استفعال و… بهره میبرند و با ریختن ریشه واژه در این قالبها که «باب» یا قالب نامیده میشوند، واژه میسازند. در عربی همین روش را برای ریشههای واژههای پارسی هم به کار میبرند. یا مثلاً واژه کادیک بصورت قاضی معرب شده و از آن قضاوت و مقتضی و … ساخته شدهاست.[۱۰] نمونهای دیگر واژه «مورَخ» به معنی تعیین زمان رویدادها است و در قرآن و عربی پیش از اسلام نبوده و ریشه عربی ندارد. به باور برخی زبانشناسان، عربها «ماه رخ» پارسی (که شکلهای گوناگون ماه در هر روز را نشان میدهد) را، ماروخ گفتهاند و از آن مورخ و تاریخ را برگرفتهاند،[۵][۶] و.[۷] اما نظر غالب زبانشناسان معاصر این است که «مورَخ» اسم مفعول و مورخ با کسر "ر" اسم فاعل از تاریخ است و خود تاریخ را عربی شده"تاریک" است. زیرا سخن از گذشتهها در تاریکی و ابهام قرار دارد. در مجله "الدراساتُ الأدبیّة» بهار و تابستان ۱۳۴۳. دیدگاههای مختلف را در مورد واژه تاریخ آورده شده و نظر حمزه اصفهانی را در مورد عربی شده از "ماه رخ" یا "تاریک" را بررسی نمودهاست. و نتیجهگیری نموده که معرب شده از تاریک به منطق نزدیک تر است.[۸]
- ۱- تغییر یا حذف حروف گ. ژ-چ. پ- که عربها آنها را ندارند مثل چغندر=(شمندر)- گرگان= جرجان-پارس= فارس طبرستان = تپورستان،
- ۲- تغییر صداهای ناموزون و سنگین مانندسرپوش= طربوش -ابرکوه= ابرقو- آنکارا= آنقره- کنستانتینوپل = قنسطنطنیه- کوردبای = قرطبه و… عرب زبانها اکثر واژههای برگرفته در زبان فارسی را ناچار در برابر قالبهای گویش خود تغییر دادهاند و شماری از همین واژهها بهوسیلهٔ ایشان و کارگزاران ایرانیِ آنها به فارسی وارد شد. چند نمونه از این گروه واژهها مانند: «فیل»، «فردوس»، «ابریق»، و … هستند که به ترتیب از واژههای «پیل»، «پردیس»، «آبریز» و… ساخته شدهاند.[۹]
- ۳- عربی سازی شمار دیگری از واژههای فارسی و راه یافتن آنها به فارسی از الگوی پیچیدهتری پیروی میکند.[۱۰] واژگانی مانند «بهلوان» (پهلوان) و «مهرجان» (بر گرفته از مهرگان که برای هرگونه جشن بکار میرود) در عربی نیز برگرفته از واژگان فارسی هستند[۱۱]
واژههایی مانند برنامه (برنامج)، طازج= تازه، فیروز، خندق، منجنیق، اسفناج، دیوان، برزخ، بلبل، حنا، یاسمین، سرو، عدس، شهی، خنجر (برگرفته از واژه خونگر)، طربوش (بر گرفته از سرپوش)، تاج از پارسی گرفته شدهاند.[۱۲] در اشعار شاعران جاهلی، واژههای فارسیِ: انجمن، بربط، بنفشه، بادیه، گلاب، گلستان، دیبا، دهقان، یاسمن، زیر، زبرجد، مرو، آس، مرزنگوش،زعفران (زر پران) ، بندق ، جوز ، فستق از پسته، لوز و لوزه و لوزی از لوزینه قاقم از کاکم راس از سر نَسخ و نسخه و نُسَخ از نسک دلو از دول درب از در لجام و ملجم از لگام اسنادی (فعل اسنادی) از استن (هستن) شبح از شبه محراب از مهراب اهواز و هویزه از خوز خرابات از خورآباد ،مهره، مشته، نرگس، ساروج (چاروک) ،سوسن، سمسار، سیهسنبل، تاج تاگ، تنبور، خبری، خسروانی، چنگ، شاهنشاه و غیره استفاده شدهاست.[۱۳] به قرآن نیز واژگان پارسی فراوانی راه یافتهاست[۱۴] که از این دید پر نفوذترین زبان بر ادبیات قرآنی انگاشته میشود: جند، سجیل (بر گرفته از سنگگل)، نمارق (جمع واژه نرمک ایرانی به معنی بالش)، وزیر (از وَچیر پهلوی)، مسک (از مشک پهلوی)، عفریت (از آفرید)،[۱۵]،[۱۶].[۱۷][۱۸][۱۹] از دیگر واژههایی که از پارسی به عربی رفتهاند میتوان به: هندسه (برگرفته از اندازه / هَنداچک)، اشاره کرد.[۲۰] در ادبیات فارسی از واژگان پارسی ولی با کمک قالبهای عربی واژگانی ساخته شده که تعدادی از آنها به زبان عربی نیز راه یافتهاند مانند: استیناف (از نو، درخواست نو و تجدید نظر)، تهویه (از هوا بر وزن تفعیل) وزن توزین و مکلا از کلاه … و … زبانهای گروه سامی و عربی بخش اعظمی از واژگان خود را از طریق زبان فارسی گرفتهاند که در مورد عربی به دلیل ماهیت صرفی و قالبهای متعدد آن واژگان فارسی بیشتر در شکل مفرد و ساده آن قابل رد یابی است و به دلیل ذوب شدن مفردات در قالبها و صیغهها و حذف و اضافه صداها رد یابی آن سخت میشود. زبان فارسی از معدود زبانهای دنیا است که که تقریباً عموم واژگان وام گرفته را میتواند بدون دستکاری و بدون حذف آوا و حروف بپذیرد بویژه کلمات قرانی را بدون هیچ تغییری پذیرفتهاست مانند: صالح – کاذب – مشرک – کافر و -عذاب …[۲۱]
بسیاری از کلمات مشترک فارسی و عربی اگر مورد کنکاش قرار گیرند ریشه فارسی آن معلوم میشود بطور نمونه تقریباً بندرت کسی در عربی بودن کلمه نهی - ظاهر (چهر/چهره)- کم (چن؟ چند؟) – جص (گچ) – رباط – بیان - تجسس و متجسس و جاسوس و جواسیس از ریشه جستن - نور- منار - تنور - جزیره (گزیرک)- خراج (هراچ و خراچ) - خدمه و خدمت از هدمک پهلوی - عجم- دار الاخره، تکدی، رجس، نجس یا باکره (پاکیزه) ترجمان تردید کردهاست اما در حقیقت همه اینگونه کلمات یا بطور کامل فارسی هستند یا معرب شده هستند. صبح از صباح و صباح از پگاه ساخته شده و مصباح و … از آن ساخته شدهاست. نظر عربی شده «نگر» است انظر- نظر ینظر منظر و … از آن ساخته شدهاست. خیمه از واژه پهلوی گومه و کیمه (به معنی کلبه) گرفته شده و خیام مخیم خیم یخیم صرف شدهاست در مورد واژه گان لاتین نیز گاهی همینطور است مانند کلمه کیک (گعک) بالکن – بنانا (موز) بانک که هر سه ریشه فارسی دارند.[۹]
- در ادبیات فارسی گاهی با استفاده از مصدرها و قالبهای عربی کلماتی ساختهاند که بعدها بسیاری به ادبیات عرب وارد شدهاند مانند سوء تفاهم ، منتظر و صادرات واردات - و …[۲۲]
فهرست واژگان عربی با ریشه فارسی[ویرایش]
- مقاله اصلی : فهرست واژگان عربی با ریشه فارسی
واژگان عربی با ریشه فارسی یا کلمات معرب از فارسی به کلماتی گفته میشود که در زبان و ادبیات عربی بکار گرفته میشوند اما ریشه فارسی دارند.
منابع[ویرایش]
- ↑ و تأثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قارهٔ هند [۱] حوزه هنری دکتر عجم
- ↑ تأثیر زبان فارسی بر زبان عربی [۲] روزنامه همشهری
- ↑ خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ متنی برای ارجاعهای با نامaftabir.com
وارد نشده است - ↑ تأثیر زبان فارسی بر زبان عربی [۳] دکترعجم روزنامه مؤسسه همشهری۱۳۸۵
- ↑ آذرتاش آذرنوش (۱۳۵۴)، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان تازی (پیش از اسلام)، انتشارات دانشگاه تهرانصفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ أبو طاهر الشیرازی الفیروزآبادی (۱۹۷۲م)، القاموس المحیط والقابوس الوسیط لما ذهب من کلام العرب شمامیط، طبعة دار الفکر بالقاهرة تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک)صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد. - ↑ بطرس بستانی (۱۸۶۹م)، محیط المحیط: قاموس مطوّل للّغة العربیة، طبع فی بیروت تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک)صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد. - ↑ اطلاع بیشترنگاه شودالدراساتُ الأدبیّة» بهار و تابستان ۱۳۴۳ - شماره ۲۱ و ۲۲ صفحه ۲۹ تا۳۶ پایگاه مجلات تخصصی نور. [۴]
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ وتاثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند [۵] حوزه هنری دکترعجم
- ↑ محمد عجم (چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۸۶). «اهمیت زبان فارسی در عصر دهکده جهانی». همشهری آنلاین. دریافتشده در ۵ دی ۱۳۹۰. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک)صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد. - ↑ محمدعلی امام شوشتری (۱۳۴۷)، فرهنگ واژههای فارسی در زبان عربی، انتشارات انجمن آثار ملیصفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ نگاه شودکتاب (فقه اللغة و سر العربیة) أبی منصور الثعالبی و کتاب الجوالقی و المنجد و معربات ادی شیر و امام شوشتری و آذرتاش آذرنوش راههای نفوذ فارسی در ادبیات عرب قبل از اسلام و دو کتاب"الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه"و" معجم المعربات الفارسیه" واین مقاله عربی:[۶] و مقاله اهمیت و تاثیرفارسی در دهکده جهانی:[۷].
- ↑ توردی بردی یوا، [۸] (۱۳۸۰)، دیرینگی زبان فارسی و تأثیر آن بر ادبیات عربی دوره جاهلیت، پژوهشهای ایرانی، ص. ۵۳ تا ۵۹صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ دکتر محمد عجم (۲۴ خرداد ۱۳۸۶). «آیا در قرآن کلمات غیر عربی وجود دارد». سایت آفتاب. دریافتشده در ۵دی ۱۳۹۰. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازدید=
را بررسی کنید (کمک)صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد. - ↑ محمد التونجی (۱۹۹۸)، معجم المعربات الفارسیة: منذ بواکیر العصر الحاضر، مکتبة لبنان ناشرون، بیروتصفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ جلال الدین السیوطی (برگردان محمدجعفر اسلامی)؛ (۱۳۶۲)، ریشه یابی واژهها در قرآن، شرکت سهامی انتشارصفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ آرتور جفری (برگردان فریدون بدرهای) (۱۳۸۸)، واژههای دخیل در قرآن مجید، توسصفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ حبیبالله نوبخت (۱۳۵۳)، دیوان دین در تفسیر قرآن مبین، چاپخانه وزارت اطلاعات و جهانگردیصفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ جلال الدین السیوطی (۱۹۹۹)، المهذب فیما وقع فی القرآن من المعرب، مکتبة مشکاة الاسلامیةصفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ أبو منصور الجوالیقی (۱۹۶۹م)، المعرب من الکلام الأعجمی علی حروف المعجم، طبعة القاهرة تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک)صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد. - ↑ تأثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند [۹] آفتاب
- ↑ تأثیر زبان فارسی بر زبان عربی
جستارهای وابسته[ویرایش]
- خط در ایران
- برهمکنش زبانهای فارسی و عربی
- تغییر خط در تاجیکستان
- زبان فارسی در افغانستان
- ادبیات فارسی
- زبان اردو
- زبان فارسی در شبهقاره هندوستان
- فرهنگهای واژگان زبان فارسی
This article "تاثیرات زبان فارسی بر زبان عربی" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:تاثیرات زبان فارسی بر زبان عربی. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.