You can edit almost every page by Creating an account. Otherwise, see the FAQ.

شاهین سرکیسیان

از EverybodyWiki Bios & Wiki
پرش به:ناوبری، جستجو

==سرکیسیان و هنر او فصلنامه فرهنگی پیمان - شماره ۳۸ - سال دهم - زمستان ۱۳۸۵ نویسنده: میشا هایراپطیان

شاهین سرکیسیان از بنیانگذاران تئاتر ملی ایران است. او با فکری پویا و بینش و برداشتی علمی و همخوان با معیارهای تئاتر نوین جهانی به عرصهٔ تئاتر ارامنه و ایران قدم نهاد. در مقام پیش‌کسوتی راهگشا و با ارزش در نخستین گام‌ها ناگزیر از مقابله با مشکلات و موانع فراوانی شد که ناشی از عدم درک صحیح عده ای از تئاتر بود ولی هیچ‌گاه از کار و تلاش فروگذار نکرد و ایمان و اعتقاد راستینش به معنویت و رسالت تئاتر و اقبال جوانان آن روز او را در کار خود موفق گرداند. هنرمند بنام، بهمن فرسی، دربارهٔ سرکیسیان می‌گوید:

«بسیاری نام‌ها و اصطلاح‌ها و راه و رسم‌های دنیای تئاتر از زبان او و از دبستان او به مغز و دهان جویندگان و شیفتگان تئاتر راه یافت».

دکتر مهدی فروغ نیز از مسئولان و تلاشگران نامور تئاتر هنگام تدفین این استاد تئاتر ایران درباره‌اش گفت:

«هر کس که عشق به تئاتر دارد باید زندگی او را سرمشق قرار دهد».

سرکیسیان در ۱۲۸۵ش در وارنای بلغارستان از پدری ارمنی، اهل ایران و مادری ارمنی، اهل بلغارستان، متولد شد. گرچه بعد از تولد او

خانواده اش به ایران آمدند اما شاهین را در هفت سالگی به فرانسه فرستادند که حدود هفده سال در این کشور ماند. در مورد زندگی خصوصی سرکیسیان، به خصوص در سال‌های کودکی و جوانی، اطلاعات بسیار اندک و اغلب متضادی در دست است. ظاهراً او در فرانسه تحصیلات خود را (احتمالاً در رشتهٔ حقوق) تا سطح دانشگاه ادامه داده ولی در همان زمان نیز به خاطر علاقهٔ بیش از حد به تئاتر و ادبیات به مطالعه و تحقیق در این زمینه مشغول بوده و از تخصص دانشگاهی خود کمتر استفاده کرده‌است. با تسلطی که به زبان فرانسه و تا حدی به آلمانی و روسی داشت نوآوری‌های تئاتر آن زمان فرانسه مخصوصاً موج نو آن را با وجود افرادی مانند دولن، ژووه، ژرژ پتیویف و کوپو، که در اوج فعالیت‌های تئاتری بین‌المللی قرار داشتند، به دقت پیگیری می‌کرد و با ذهنی فعال و قوهٔ تخیلی قوی، که از خصوصیات او بود، آنچه را می‌دید و می‌آموخت برای ساختن و پروردن شخصیت هنری خود به کار می‌بست. حاصل این سال‌های پرتلاش یادداشت‌هایی است که بعدها از آنها در کار نمایش و پرورش هنرپیشه‌ها بهره گرفت.

در سال‌های جنگ جهانی دوم، حدود۱۳۲۳–۱۳۲۴ به ایران برگشت. در ایران، در سمت مترجم در بانک ملی و سپس، در مؤسسه‌های خصوصی و دولتی، مشغول به کار شد. تا پایان عمر، این مشاغل برای او وسیلهٔ تأمین معاش بود اما برای فرونشاندن عطش عشقش نسبت به تئاتر اقدام به نوشتن مقالات نقد تئاتر در روزنامهٔ فرانسه زبان ژورنال دو تهران[۱]، ستارهٔ تهران، مجلهٔ نمایش و غیره می‌کرد که بسیار مورد توجه هنردوستان واقع شد. مدتی هم مسئولیت نشریهٔ ادبی ـ هنری لَ سُمِن[۲] را، که به زبان فرانسه منتشر می‌شد، عهده‌دار بود. او همچنین با روشنفکران ایرانی، نظیر صادق هدایت، نوشین و احمد شاملو، دوستی و مراوده داشت. در اوایل۱۳۳۰، با همکاری عده ای از جوانان دوستدار تئاتر، از جمله خجسته کیا، فهیمه راستکار، علی نصیریان، جمشید لایق، عباس جوانمرد، بیژن مفید و جعفر والی، شروع به تمرین بر روی نمایش نامه‌هایی از ادبیات جهان و تشکیل جلسات بحث دربارهٔ موضوعات مطرح در تئاتر معاصر و به‌طور کلی هنر تئاتر کرد. اگرچه به جز چند نمایش کوتاه کار دیگری از این گروه اجرا نشد بی تردید تشکیل این گروه و جلسات بحث و گفت وگو تأثیر خود را بر اعضای جوان آن گذاشت و باعث تغییر دیدگاهشان در زمینهٔ تئاتر شد. گروه ملی نیز، که از گروه‌های نمایشی مطرح آن زمان بود، از همین‌جا شکل گرفت. همچنین، در اثر تشویق سرکیسیان، علی نصیریان نمایش نامه‌های افعی طلایی و بلبل سرگشته و عباس جوانمرد نمایش نامهٔ محلل را نوشتند که به جرئت می‌توان آنها را اولین نمونه‌های نمایش نامهٔ ملی معاصر دانست، این نمایش نامه‌ها بارها به روی صحنه رفتند.

پس از جدا شدن از گروه هنر ملی، سرکیسیان مدتی با گروهی که فروغ فرخزاد و طوسی حائری نیز از اعضای آن بودند نمایش نامهٔ کسب و کار خانم وارن اثر برنارد شاو را تمرین کرد و تا مرحلهٔ اجراء هم پیش رفت حتی آگهی‌های نمایش نیز منتشر شد ولی در آخرین لحظه به خاطر بدهی صاحب تالار نمایش به ادارهٔ برق، جریان برق تالار قطع شد و نمایش به اجرا در نیامد.

بالأخره، در زمستان۱۳۳۹، سرکیسیان پس از تحمل سختی‌ها و ناملایمات بسیار بنا به پیشنهاد یکی از دوستانش، مهندس هارپیک تمرزیان، که از نویسندگان و روشنفکران ارمنی بود، به انجمن آرارات رفت و در آنجا گروه تئاتر آرمن را با عده ای از جوانان پرشور و شوق ولی بی تجربهٔ ارمنی پایه‌گذاری کرد و سرپرستی آن را عهده‌دار شد. به نظر می‌رسد از این تاریخ به بعد سرکیسیان زمینه ای مناسب برای فعالیت در تئاتر یافت. علاوه بر کار نمایشی به آموزش و تربیت آن جوانان پرشور همت گماشت به گونه ای که در سال‌های بعد عده ای از آنها به‌طور جدی کار نمایش را دنبال کردند و کارهای متعددی را به روی صحنه بردند. سرکیسیان طی حدود سه سال بیش از سیزده نمایش نامهٔ کوتاه و بلند را از روغن یوجین اونیل گرفته تا دایی وانیا ی آنتوان چخوف، اکثراً به زبان ارمنی، به روی صحنه برد و روح تازه ای به تئاتر جامعهٔ ارمنی تهران، که به دور باطل نمایش نامه‌های تکراری و اجراهای کلیشه ای گرفتار شده بود، بخشید. سرکیسیان اکثر اوقات از هنر متعالی و رسالت آن در زندگی بشری صحبت می‌کرد. روزی خطاب به شاگردانش گفت: «هنر و ادبیات آن گاه زنده است که تنها در قالب یک سلسله قواعد قراردادی عمل نکند؛ بنابراین باید از مرزهای به دقت تعیین شده فراتر رفت. کاری کرد که هنر و ادبیات با همهٔ جنبه‌های زندگی یک انسان تماس حاصل کند». هنر او مانند خودش از تکلف، تصنع و اغراق به دور بود. تجزیه و تحلیل‌ها و تمرین‌های تئاتری او کلاس درسی پربار برای هنرپیشه‌ها به‌شمار می‌رفت.

در این سال‌ها، جمعی از هنرمندان ارمنی، از جمله آراکس ماکاریان (گریمور) و کناریک آواکیان (مترجم)، با او همکاری نزدیک داشتند. فروتنی و رفتار مؤدب و صمیمانه و اعتقاد استوار او نسبت به اصالت هنر شاگردانش را مفتون او ساخته بود. گروه تئاتر آرمن تا سه سال بعد از مرگ سرکیسیان نیز با سرپرستی آربی آوانسیان، که سال‌ها طراح گروه بود، ادامهٔ حیات داد. همان‌طور که اشاره کردیم اکثر اعضای این گروه هنوز هم با وجود پراکندگی در نقاط مختلف دنیا و گرفتاری‌های شخصی، به صورت تفننی و نیمه حرفه ای، کم و بیش به فعالیت‌های هنری خود ادامه می‌دهند، همان گونه که تقریباً تمامی اعضای سابق هنر ملی فعال هستند. این امر ممکن نبود مگر اینکه این افراد مملو از چنان عشقی نسبت به تئاتر باشنـد که آنهـا را تا میـانسـالی و سالخوردگی هم به ارتباط با تئاتر و فعالیت در این زمینه وادارد. همین موضوع، یعنی ایجاد چنین عشقی در اعضای گروه های تئاتری است که نقـش شاهین سرکیـسیان را در پایه گذاری تئاتر نوین ایران برجسته می‌کند. به علاوه، مقاله‌ها و یادداشت های او دربارهٔ هنر نمایش و فعالیت‌ها و جامعهٔ تئاتری آن زمان ایران می‌تواند گنجینه ای از اطلاعات برای هر محققی باشد.

سرکیسیان همگام با کار با گروه آرمن با گروه های غیرارمنـی نیـز همکاری داشت و نمایش نامه‌هایی را به زبان فارسی به اجرا درآورده است. آخرین اثری که او در دست تمرین داشت ولی مرگ مجال اجرای آن را به او نداد روزنهٔ آبی اثر اکبر رادی بود. سرکیسیان در۱۳۴۵ ش درگذشت. پس از مرگ او، این نمایش نامه به همت آربی آوانسیان و با همان میزانسن و طراحی به روی صحنه رفت.

از سخنان سرکیسیان…

((... شکوه نمایش چون رعدی زیبا و ناپایدار است.

از روزی که انسان به کمک اندیشه و تخیل خود این پدیدهٔ باشکوه را، که تئاتر نامیده می‌شود، به وجودآورده تا اینکه پرده کنار می‌رود چقدر اندیشه، جست وجو، تلاش و کار لازم است.

هیچ چیز باقی نخواهد ماند، به جز دکورهای گرد و خاک گرفتهٔ غم‌انگیز، لباس‌های چروک شده ونمایش نامه‌های بی جان. درخت از یک هسته کوچک جان می‌گیرد، با اراده به سوی خورشید قد می‌کشد و ریشه‌هایش را به ظلمت آبها فرومی‌کند. با گرمای سوزان، طوفان‌های پاییزی و برف وسرما مبارزه می‌کند و اکنون او آماده است تا به کالبدهای ما گرما و نور به ارمغان آورد. شعله اشلحظه ای خواهد رقصید، دنیای سرخ‌فامی را خواهد آفرید و ما را به رؤیا فرو خواهد برد و ما کهامشب جمع شده‌ایم و به نام تئاتر پرده باز می‌کنیم. بگذارید گمان بریم درخت با صبر فراوان برایزندگی اش کوشیده و در انتظار است تا در این لحظه شعله اش روح و قلب‌ها را گرمی بخشد. این کاراز خواب و رؤیا سرچشمه گرفته. رویاهایی که دوستانم غیرممکن می‌پنداشتند. امیدوارم ما به]انجام]این غیرممکن[موفق]شده باشیم و بتوانیم با روح و قلب شما گفت و گو کنیم…)).

کارنامهٔ شاهین سرکیسیان

سال

نمایش‌ها

۱۳۳۴(*)

مرغ دریایی، اثر آنتون چخوف (چند صحنه بدون دکور)

۱۳۳۴(*)

محلل، اثر صادق هدایت/مرده خورها، اثر صادق هدایت/افعی طلایی، اثر علی نصیریان

۱۳۳۸(*)

پوشاندن آنان که برهنه اند، اثر یوئیچی پیراندلو

۱۳۳۹(*)

کسب و کار خانم وارن، اثر برنارد شاو (اجرا نشد)

۱۳۴۰

بازی عشق، اثر آرتور شینیتسلر

۱۳۴۰

کشتی به نام تصمیم، اثر شارل و یلدراک

۱۳۴۰

قفس یا روغن، اثر یوجین اونیل

۱۳۴۰

آرمِنوهی، اثر آلکساندر شیروانزاده

۱۳۴۱

چاخو، اثر رافائیل پادگانیان

۱۳۴۱(*)

مازیار، اثر صادق هدایت (برای انجمن زرتشتیان)

۱۳۴۱

ناموفق‌ها، اثر هانری رنه لنورمان

۱۳۴۱

روغن، اثر یوجین اونیل

۱۳۴۲

شکار لالوار، اثر واهان میراکیان / بانوی سپیده دم، اثر الخاندرو کازونا

۱۳۴۲

دایی وانیا، اثر آنتوان چخوف

۱۳۴۲

قوی تر، اثر آگوت استرنیدبرگ/ پیش از صبحانه، اثر یوجین اونیل

۱۳۴۲(*)

برای شرف، اثر الکساندر شیروانزاده (اجرا نشد)

۱۳۴۲(*)

گل روی لب، اثر لوئیچی پیراندلو/ محلل، اثر صادق هدایت/ آوای قو، اثر آنتوان چخوف

۱۳۴۳(*)

در راه کاردیف، اثر یوجین اونیل/ چنگال، اثر صادق هدایت

۱۳۴۳(*)

در انتظار گودو، اثر ساموئل بکت (اجرا نشد)

۱۳۴۴(*)

بهارهای از دست رفته، اثر پل و اندنبرگ

۱۳۴۵(*)

روزنهٔ آبی، اثر اکبر رادی (بعد از مرگ کارگردان اجرا شد)

ترجمه‌ها و نوشته‌ها

جنوب، اثر ژولین گرین

رسمر سهلم، اثر هنریک ایپسن

طبقهٔ ششم، اثر آلفرد ژاری

عقاب دوسر، اثر ژان کوکتو

مادموازل ژولی، اثر آگوست استرنیدبرگ (توسط آربی آوانسیان اجرا شده‌است)

مارگریت، اثر آرمان سالا کرو(*)

مایا، اثر سیمون گانتیلئیون

دختر دهاتی، اثر کلیفورداودتس(*)

تخیلات یک مغز، اثر ژان ویکتو پلون

بادسام، اثر آگوت استرنیدبرگ (*)

قمارباز، اثر فرانسوا گروسور

ترجمهٔ بخشی از آثار استانیسلاوسکی

ـ ترجمهٔ مقاله‌های متعدد دربارهٔ تئاتر و نقد نمایش‌ها و روزنامه‌ها

ترجمهٔ آثار ستاره دار با همکاری عباس جوانمرد صورت گرفته‌است.

پی‌نوشت‌ها:

(*)نمایش‌هایی که به زبان فارسی اجرا شده‌اند.

  1. Journal de Tehran
  2. La Semaine

«روزنه آبی» آخرین ایستگاه «شاهین سرکیسیان»[ویرایش]

magiran.com > روزنامه شرق > شماره ۲۷۸۲ ۲/۱۱/۹۵ > صفحه ۱۰ (تئاتر) > متن نویسنده: سارا عابدی فرد

مراسم یادبود «شاهین سرکیسیان» به همراه رونمایی از سریال روزنه آبی، ساخته فرزاد فره وشی در باشگاه آرارات برگزار شد. این مراسم که به همت مؤسسه خدمات ترجمه و تحقیق هور برگزار شد، با حضور جمع کثیری از هنرمندان عرصه تئاتر و روشنفکران و نویسندگان، پژوهشگران ایرانی و ارمنی، در باشگاه ارامنه آرارات با معرفی اجمالی از شاهین سرکیسیان، هنرمند و کارگردان تئاتر، برگزار شد. در این مراسم هنرمندانی چون: داریوش اسدزاده، سعید پورصمیمی، بهزاد فراهانی، ژرژ پطرسیان، واروژ کریم مسیحی، شمس لنگرودی، رضا بنفشه‌خواه، نصرالله قادری، دکتر قطب الدین صادقی، جمشید جهانزاده، مهدی میامی، ادنا زینلیان، محمودرضا رحیمی، خسرو احمدی، فرزانه نشاط خواه و… حضور داشتند. بهزاد فراهانی در رثای شاهین سرکیسیان، یار دیرین و از پایه‌گذاران گروه هنر ملی، گفت: کسانی که با شاهین بی مهری کردند؛ از شاگردانش گرفته تا دیگران، همه خوب می‌دانند که بد کردند و او را مورد آزار قرار دادند، ولی هرگز شاهین پشت سرشان صحبتی نکرد و از هیچ‌کسی به بدی یاد نمی‌کرد. او درس انسانیت و آزادگی را به ما آموخت…، شاهین به ما اندیشیدن را آموخت. به ما یاد داد که چگونه بیندیشیم، فقط حرف نزنیم. به ما قهوه خوردن یاد داد. او به ما شیوه درست زندگی کردن را آموخت. بعد از اینکه از گروه هنر ملی بنا به دلایلی جدا شد، به این مکان آمد و گروه آرمن را تشکیل داد. قرار بود نمایش «روزنه آبی»، نوشته «اکبر رادی» را روی صحنه ببرد، ولی مرگ امان نداد و نتوانست حاصل زحماتش را روی این صحنه ببیند که بعد از او «آربی آوانسیان» این متن را کارگردانی و ادامه همان میزانسن‌های شاهین را اجرا کرد.

 بعد نصرالله قادری عنوان کرد که این سریال حدود ۹ سال به طول انجامید و جوانی که هرگز شاهین سرکیسیان را ندیده، این مسیر طولانی را بدون کمک دولت و دیگران به‌طور شخصی انجام داد.
 فره وشی راجع به این کار بیان کرد: سریال روزنه آبی فصل اول از مجموعه گنجینه تئاتر معاصر ایران است که در سال ۱۳۸۶ مراحل تولید را برای پخش در شبکه ویدئو خانگی آغاز کرد. موضوع اثر زندگی و اقدامات «شاهین سرکیسیان» برای ایجاد تئاتری نوین در ایران است که به دلایلی، برخی از شاگردان وی، نام او را از تاریخ تئاتر ایران حذف و به نام خود ثبت کرده‌اند. فیلم یادشده پروانه پخش از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرده و پس از مراحل تکثیر و چاپ، در ۲۵ دی ماه در مراسمی از سوی مؤسسه خدمات ترجمه و تحقیق هور وارد شبکه ویدئو خانگی شده‌است. با حضور:علی نصیریان، محمدعلی کشاورز، داریوش اسدزاده، حمید سمندریان، عباس جوانمرد، جعفر والی، پرویز بهرام، رضا عبدی، جمشید لایق، فهیمه راستگار، بهمن مفید، اسماعیل ارحام صدر، اصغر سمسارزاده، مرتضی عقیلی، شمسی فضل‌اللهی، ایرج راد، اکبر رادی، احمد نجفی، ابوالحسن تهامی، بهزاد فراهانی، بهرام وطن‌پرست، مهتاج نجومی، اصغر آقاخانی، اکبر زنجانپور، بهروز بقایی، ژرژ پطروسی، مسعود فقیه، کاظم هژیرآزاد، ناصر رحمانی نژاد، منوچهر انور، سعدی افشار، فردوس کاویانی، محمود استادمحمد، احمد براتلو، هوشنگ ملکی، زاون قوکاسیان، هوشنگ توکلی، محمدرضا اصلانی، نصرالله قادری، هوشنگ معصفری، علی اصغر نجات، مهرداد ژامک، صدرالدین زاهد، رضا قاسمی، فرامرز طالبی، ژانت لازاریان، محمودرضا رحیمی، گابریل تیکیدجیان، لیدا بربریان، الو نازلومیان، سیرانوش آقاجانیان، روح‌الله جعفری، غلامحسین دولت‌آبادی، علی اکبر علیزاد، هنریک یکانیان، حمیدرضا نعیمی، فرشاد منظوفی نیا و شاهین سرکیسیان.
 این مجموعه به دلیل حضور و همکاری ۳۰۱ نفر از هنرمندان و پیش کسوتان عرصه تئاتر و سینما توانسته چشم‌انداز گسترده‌ای از موارد مورد بحث را در اختیار بیننده قرار دهد. ضمن آنکه چنین مجموعه مستندی با این ابعاد برای اولین بار در ایران تولید شده‌است.
 روزنه آبی، ویژه زندگی و اقدامات شاهین سرکیسیان است که در سال ۱۳۱۰ از فرانسه به ایران بازمی‌گردد و مدتی در گروه عبدالحسین نوشین در سمت مشاور هنری فعالیت می‌کند. سپس تصمیم می‌گیرد یک گروه تئاتری با عنوان «گروه هنر ملی» (یا به گفته برخی گروه تئاتر ملی) را پایه‌گذاری کند و از فارغ التحصیلان هنرستان هنرپیشگی دعوت کند تا به آن بپیوندند. این اولین بار است که چنین اقدامی در تئاتر ایران انجام و نمایش نامه ای ایرانی با توجه به فرهنگ و خلق وخوی ایرانی نوشته و اجرا می‌شود. سرکیسیان تا سال ۱۳۳۶ با گروهی که ایجاد کرده، همکاری و اعضای آن را با سردمداران تئاتر روز دنیا مثل: استانیسلاوسکی، چخوف، پیراندللو و استریندبرگ آشنا می‌کند و حتی در راه اصلاح بیان آهنگین رایج در دهه ۲۰ تلاش‌های زیادی انجام می‌دهد، ولی با بروز مشکلاتی که شاگردانش ایجاد می‌کنند از گروه جدا می‌شود. سرکیسیان تا سال ۱۳۴۵ گروه‌هایی را با نام‌های مروارید، مفید و آرمن تشکیل می‌دهد و به امر آموزش و اجرا می‌پردازد. تولید مجموعه مستند «روزنه آبی» در ادامه انتشار کتاب موفق «شاهین سرکیسیان بنیان‌گذار تئاتر نوین ایران» صورت گرفت. این کتاب نوشته غلامحسین دولت‌آبادی و مینا رحمتی است که زیر نظر جمشید لایق در سال ۱۳۸۶، برای شناخت دقیق شخصیت سرکیسیان، نوع اجراهایش، طراحی میزانسن، زندگی شخصی و تاثیراتش در تئاتر ایران انتشار یافت. مجموعه مستند «روزنه آبی» شامل گفت وگوهایی با شاگردان، دوستان و همکاران در قید حیات سرکیسیان است و بخش‌هایی از رخدادهای مهم دوران زندگی او در آن بازسازی شده‌است. برای اولین بار نکاتی دربارهٔ رخدادهای مهم تئاتری در بازه زمانی دهه‌های ۳۰ و ۴۰ در این مجموعه عنوان می‌شود. دراین میان به قهر و آشتی‌ها و اختلاف نظرها بین برخی از اعضای گروه اشاره می‌شود که به ناسپاسی نسبت به استاد و ازهم پاشیده شدن گروه منجر می‌شود. در سال ۱۳۴۵ زمانی که شاهین سرکیسیان برای دریافت پروانه اجرای نمایش نامه «روزنه آبی» اثر اکبر رادی به اداره دراماتیک وارد می‌شود، شاگرد پیشین خود را در مقام مسئولیت اداری می‌بیند. وی استاد خودش را ردصلاحیت می‌کند. مدتی بعد شاهین از دنیا می‌رود. بررسی این موضوع که سال‌ها در حواشی تاریخ تئاتر ایران مطرح بوده و پرونده آن همچنان باز است، علت ردصلاحیت تمامی فعالان تئاتری دهه ۲۰ در دهه ۴۰ را روشن می‌کند و اینکه چگونه کار به جایی می‌رسد تا شاگرد مجبور به رد استادش می‌شود. آیا شاهین یک قهرمان است یا یک مظلوم؟ / آیا بنیان‌گذار تئاتر نوین ایران تنها اوست؟ / وی چگونه می‌زیست؟ / در اجراها تکیه او بیشتر بر چه بوده‌است؟ (بازیگری، دکور، نور، موسیقی، بیان، انتخاب متن و…) / او با تئاتر روز دنیا از کجا آشنا شده بود؟ / آیا سرکیسیان صلاحیت کارگردانی نداشته‌است؟ / فضای حاکم در تئاتر آن دوره چه بوده‌است؟ و… در مجموعه مستند «روزنه آبی» بررسی می‌شود. این مجموعه در قالب مستند داستانی در ۱۶ قسمت ۹۰ دقیقه ای برای بیننده عام به شیوه S.D Cam تولید شده‌است.

فرههیختگان[ویرایش]

در این شرایط شاهین سرکیسیان به تئاتر دیگری فکر می‌کرد. در آن روزهای بعد از کودتا تعدادی از هنرجویان هنرستان هنرپیشگی از جمله فهیمه راستکار، علی نصریان، عباس جوانمرد، جعفر والی و… در خانه شاهین سرکیسیان در خیابان رشت تهران محفل -کارگاهی را به‌پا کردند که در آن حدود سه سال بی‌آنکه نمایشی روی صحنه ببرند، تمرین تئاتر می‌کردند، از تئاتر حرف می‌زند و یک زندگی تئاتری را دنبال کردند. گاهی در روایت تاریخی عنوان می‌شود که در این محفل- کارگاه بوده که جوانان تئاتری با نظریات استانیسلاوسکی آشنا می‌شوند، هر چند سرکیسیان با تئوری‌های استانیسلاوسکی آشنا بود اما در آن روزها این جوانان در یک مرکز آموزشی دیگر نیز حضور پیدا می‌کردند. در آن زمان دو مدرس تئاتر آمریکایی نیز در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران حضور پیدا می‌کنند.

یادی از شاهین سرکیسیان ‏/ نویسنده: ایساک یونانسیان[ویرایش]

شاهین ملیک سرکیسیان در ۱۲۸۶ش/ ۱۹۰۷م از پدری ارمنی، اهل تبریز و مادری بلغاری در وارنای بلغارستان یا به زعم برخی‌ها در تبریز[۱] چشم به جهان گشود. [۲]او از کودکی به فرانسه رفت و بعدها، به تحصیل در رشتهٔ حقوق پرداخت. زندگی و آموزش طولانی مدت در پاریس سبب چیرگی کم‌نظیر وی بر زبان و ادبیات و هنر فرانسه شد. او زبان آلمانی و روسی را نیز از مادر آموخت. مجموع این آموزش‌ها و همچنین، عشق پرشور او به هنر تئاتر چشم‌اندازی گسترده از فرهنگ، هنر و ادبیات جهانی را در برابر وی گشود.

سرکیسیان پس از بازگشت به ایران در ۱۳۱۵ش علاوه بر اشتغال در بانک ملی، در سمت مترجم، با صادق هدایت آشنا و در نشریه‌های ژورنال دو تهران، ستارهٔ تهران و مجلهٔ نمایش نیز به منزلهٔ منتقد هنری مشغول به کار شد و هم‌زمان همکاری خویش را با گروه‌های تئاتری نظیر فردوسی، سعدی وآناهیتا آغاز کرد. ‏

سرکیسیان دربارهٔ تئاتر ایران آن دوران می‌گوید:

‏ «وقتی به ایران برگشتم فکر نمی‌کردم می‌شود اصلاً در ایران تئاتری داشت. سی سال پیش اولین تئاتری که دیدم اینجا در تئاتر تهران بود. زمان مرحوم دهقان در لاله زار هفته ای یک مرتبه تئاتری داشتند با ارکستر و پیش پرده ای مثل همان تئاترهایی که یک‌وقتی صد سال پیش در اروپا در شهرستان‌ها اجرا می‌شد. ما می‌رفتیم… ولی وقتی کم‌کم تئاترها رونق گرفت، امیدوار شدم که شاید بتوانم گام‌هایی بردارم… اولین نمایشنامه ای که دیدم تأثیر عجیبی در من گذاشت. فکر کردم پس می‌شود… من هم یک روز تئاتر اجرا کنم؟» ‏.[۳]

اما این اجراها او را راضی نمی‌کرد. شاهین، که در اروپا با تئاتر پیشرو دنیا آشنا شده بود، این اجراها را تصنعی و غیر علمی می‌یافت. از این رو، می‌گوید:‏

«ولی یک چیز دیدم که کم است. خیلی مصنوعی است. نمی‌دانم، ولی در فکر بودم. این تئاتری نبودن آنها… همیشه قیاس نسبی می‌کردم که به این نتیجه رسیدم که نباید یک عیب را با چیزی پوشاند…» ‏. [۴]

سرکیسیان به توصیهٔ صادق هدایت و فروغ فرخزاد، همکاری با گروهی از جوانان و هنرجویان علاقه‌مند به تئاتر، از جمله علی نصیریان، فهیمه خجسته کیا، جمشید لایق، عباس جوانمرد، بیژن مفید و جعفر والی را شروع کرد و به تمرین نمایشنامه‌هایی از ادبیات جهان و تشکیل جلسات بحث و گفت و گو پیرامون مسائل مطرح در تئاتر معاصر و به‌طور کلی، هنر تئاتر پرداخت. ‏

تشکیل این گروه، متشکل از هنرجویان هنرستان هنرپیشگی، در دههٔ خفقان‌آور ۱۳۳۰ش آغاز کار شاهین سرکیسیان در تئاتر بود. با تشکیل این گروه شاهین خانهٔ خود را محل تمرین و پذیرایی از آنان کرد. در این خانه، نطفهٔ تئاتر نوین ایران بسته شد، کار مهمی که نوشین[۵] آغاز کرده بود. آنچه شاهین در سرداشت این بود که به این هنرجویان نظریه‌های تئاتری را آموزش دهد، آنان را با کارگردان‌ها و نظریه پردازان روز تئاتردنیا آشنا کند، نمایشنامه‌های روز تئاتر دنیا را برای آنان بخواند و سپس، با همین هنرجویان گروهی تأسیس کند تا بتواند این نمایش‌های ارزنده را به روی صحنه برد. او حتی تا آنجا پیش رفته بود که تالاری اختصاصی برای گروه دست و پا کند. سرکیسیان گمان می‌برد که این روند به تولد نمایشنامه نویسانی ممتاز منجر خواهد شد که مسائل معاصر ایران را در نمایشنامه‌های خود خواهند نوشت، ‏نمایشنامه‌هایی که منعکس کنندهٔ روح ایرانی و روحیهٔ ایرانیان باشد و از مسائل روز آنان سخن گوید تا در نتیجه ایران نیز مانند کشورهای صاحب نام در عرصهٔ تئاتر دارای نمایشنامه نویسان ملی شود. اما شاهین هیچ‌گاه با خود نیندیشید که آیا واقعاً شرایط برای این همه دگرگونی و نوآوری مهیاست یا نه. او در حالی در رؤیاهای خود سیر می‌کرد که در ایران آن زمان حتی یک تالار نمایش قابل قبول به لحاظ کیفیت و مناسب برای تئاتر وجود نداشت. ‏

سرکیسیان سرانجام در ۱۳۳۵ش گروه تئاتر ملی را پایه‌گذاری کرد. تشکیل این گروه را می‌توان به منزلهٔ پایه‌گذاری تئاتر نوین در ایران دانست. بسیاری از هنرمندان بنام تئأتر و سینمای ایران فعالیت هنری خود را از این گروه آغاز کردند. این گروه بیش از صد نمایشنامهٔ مشهور و غیر مشهور خارجی را تمرین، تحلیل، روخوانی و بررسی کرد. با این همه، سرکیسیان برآن بود تا آثار ایرانی را به روی صحنه آورد حال آنکه نمایشنامه‌های ایرانی موجود پاسخ گوی نیاز آنان نبود. از این رو، به نوشته‌های صادق هدایت روی آورد و دو نمایش محلل و مرده خورها را، بر اساس داستان‌هایی به همین نام از هدایت، به روی صحنه برد. همین دو اجرا کافی بود تا بار دیگر توان و استعداد او در تئاتر آشکار شود. ‏

دانش سرکیسیان دربارهٔ تئاتر و به‌طور کلی مقولهٔ هنر بسیار گسترده بود و همواره نیز در پی تکمیل این دانش و ارتقای هنر خود بود اما شیوهٔ نگرش او به زندگی و هنر و اصولی که در مقام یک هنرمند برای خود برگزیده بود با کار و کردار زمانه و راه و رسم پست روزگار سخت در تعارض بود. او، که بسیاری از زنان و مردان گمنام یا بنام تئاتر را به بازیگران و کارگردانانی سرشناس بدل ساخته و به عبارتی، آنان را در دامن هنر خویش پرورده بود در شناخت مناسبات روزمره چنان ناتوان بود که گویی کودکی بیش نیست. ‏

جدایی اجباری از گروه تئاتر ملی

سرکیسیان تا ۱۳۳۶ش با گروه تئاتر ملی همکاری کرد. او در این مدت اعضای گروه را با بزرگان تئاتر جهان مانند، استانیسلاوسکی،[۶] چخوف،[۷] پیراندللو[۸] و استریندبرگ[۹] آشنا ساخت و حتی، برای اصلاح بیان آهنگین رایج در دههٔ ۱۳۲۰ش تلاش بسیار کرد. اما به دنبال برخی ناملایمات از سوی گروهی از شاگردان خود، که به مقام و منصبی در ادارهٔ تئاتر رسیده بودند، از کار منع و به اجبار از این گروه جدا شد. او اندکی بعد، در ‏۱۳۳۹ش، به پیشنهاد مهندس هارپیک تمرازیان، از اعضای مؤسس باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات به این باشگاه پیوست و گروه تئاتر آرمن را بنا نهاد. ‏

سرکیسیان در همان زمان در مصاحبه ای علت جدایی خود را از گروه تئاتر ملی چنین بیان می‌کند:

‏ «برخلاف آنان که تئاتر روحوضی را تئاتر ملی می‌دانند، باید بگویم من اصلاً آن را قبول ندارم. تئاترهای روحوضی بینش تئاتری مردم را پایین می‌آورند. من زمانی دست به این کار زدم، اما عواملی که خارج از اراده ام بود مرا به این کار واداشت. چون آدم‌هایی که اطرافم بودند فکرم را منکر شدند و به تئاترهای روحوضی تکیه کردند و گفتند در ایران نمی‌شود تئاتر ملی را به مانند تئاتر مدرن اروپا اجرا کرد. اما عمل نشان داد که می‌شود این کار را کرد و خوشبختانه اندیشه ام در این زمینه ریشه گرفت. ما حالا تئاتر ملی نداریم و گناه آن هم به گردن مدیران، کارگردانان و بازیگران است، ‏برای اینکه هیچ‌کدام حوصله و عشق این کار را ندارند که از راه اصولی دست به کارهای سخت و ملی بزنند‏» ‏.[۱۰]

روزنهٔ آبی و مشکلات اجرای آن

در ۱۳۳۹ش، جوانی به نام اکبر رادی نزد شاهین سرکیسیان می‌رود و می‌گوید که او را شاملو پیش او فرستاده‌است. اکبر رادی نمایشنامه ای با نام روزنهٔ آبی نوشته بود که شاملو پس از خواندن آن را پسندیده و به سرکیسیان معرفی کرده بود. رادی خود دربارهٔ این موضوع می‌گوید:‏ ‏

«البته نمایشنامهٔ من نظرگیر شده بود. این بود که شاملو پیشنهاد کرد چطور است این را بدهیم دست یک کارگردان؟ قبول کردم و بعد، آشنایی با سرکیسیان. او در کل پذیرفته بود. البته، مکث‌هایی روی متن داشت که چندتایش را وارد دانسته بودم، مثل حذف یکی از آدم‌ها و چندتایش را هم نه؛ ولی چیزی که او را گرفته بود فضای خاص نمایشنامه بود مثل اینکه توی این فضا دنبال یک نوع پیوند عاطفی می‌گشت که آن غم غربت را چاره کند».[۱۱]

سرکیسیان با عشق و وسواسی باور نکردنی بیش از یک سال از وقت خود را صرف طراحی و تمرین برای اجرای این نمایش کرد اما در ۱۳۴۱ش نمایشنامهٔ روزنهٔ آبی و صلاحیت کارگردانی سرکیسیان از طرف ادارهٔ هنرهای دراماتیک رد شد. دست نوشته‌های سرکیسیان نشان می‌دهد که علی نصیریان، که شاگرد خود او بوده، پس از کسب سمت در ادارهٔ تئاتر، نمایشنامهٔ استاد خود را به دلیل سطح کیفی پایین رد کرده بود. ‏ پس از این ماجرا، سرکیسیان حدود یک سال از تمام محفل‌های تئاتری فاصله گرفت و پس از آن کار خود را با گروه تئاتر آرمن در باشگاه آرارات ادامه داد. ‏

در ۱۳۴۵ش، سرکیسیان باردیگر تمرین نمایشنامهٔ روزنهٔ آبی را از سر گرفت. در همین زمان محمدرضا اصلانی با او مصاحبه ای کرد که سرکیسیان در این مصاحبه دربارهٔ روزنهٔ آبی می‌گوید:‏ ‏

«روزنهٔ آبی را من شش سال پیش خواندم. در آن زمان آقای رادی را نمی‌شناختم‎. آن موقع من در حال تمرین بر روی نمایش کسب و کار خانم وارن بودم که یکی از روزها جوانی آمد و گفت از طرف آقای شاملو می‌آیم. پیسی نوشته‌ام، می‌خواستم بخوانید. شنیده‌ام گروهی دارید ممکن است رویش کار کنید؟ گفتم چشم… یا فوری تلفن کردم یادم نیست…. رفتم پیشش. بعد، با رادی صحبت کردیم بعد هم رفتیم خانهٔ شاملو. شاملو خیلی پسندیده بود. این مرا وادار کرد که بخوانم، برای اینکه شاملو آن زمان هیچ چیز را قبول نمی‌کرد. گفتم اگر شاملو واقعاً پسندیده، باید خواند‏» ‏.[۱۲]

تمرین بر روی نمایشنامهٔ روزنهٔ آبی، که سرکیسیان آن را در ۱۳۳۹ش آغاز کرده بود، در ۱۳۴۵ش ادامه یافت. در این مدت، شاگردان او بارها پراکنده شدند و باردیگر به دور او گرد آمدند. بارها بازیگران تغییر کردند و او بارها تمرین این نمایشنامه را با بازیگران جدید از سر گرفت و باردیگر کار در نیمه راه رها شد. ‏

Click to enlarge سرکیسیان در حال آموزش

یادداشت‌ها و نامه‌های سرکیسیان به آربی اُوانسیان، طراح صحنهٔ روزنهٔ آبی، نشان می‌دهد که تا چه حد این نمایش را جدی گرفته بود و به اجرای آن امید و اعتقاد داشت. این جدیت و امید را در نوشته‌های او نیز می‌توان سراغ گرفت. ‏

۸ خرداد ۱۳۴۵ش ‏

‏ «اگر واقعاً شانس به من رو کند امکان دارد کار خوبی ارائه بدهم و تنها امید من همین روزنهٔ آبی است. با سبک و شیوه‌ای که در پیش دارم چه خواهد بود؟!». ‏

۲۴ خرداد ۱۳۴۵ش

‏ «امیدوارم روزنهٔ آبی به بهترین نحو روی صحنه بیاید. آن وقت خواهند دید چگونه می‌توان کار کرد و چطور می‌توان نمایشنامه‌ای نشان داد» ‏.

۲۱ شهریور ۱۳۴۵ش‏

‏ «... به نظرم رفته رفته روزنهٔ آبی برای خودش یک رنگ پیدا می‌کند. حالا باید ببینم تا کی و چگونه بتوانم آن را روی صحنه بیاورم. کار بی‌نهایت مشکل است ولی امکان دارد که جلو برویم» ‏.

۲ آبان ۱۳۴۵ش

‏ «تمرین‌های روزنهٔ آبی روز به روز بهتر می‌شود. یعنی یک کاری شده و می‌شود. خیلی ایمان و امید دارم. چگونه می‌توان‌تئاتر به‌وجود آورد؟ امیدوارم، تمام سدها را می‌توان شکست و یک کار نو و جالبی را از اول ساخت.» ‏

۴ آبان ۱۳۴۵ش (دو روز قبل از مرگ)‏

‏ «... کار خیلی مشکلی که من شروع کرده‌ام باید خوب تشخیص بدهم تا بتوانم از عهده آن خوب برآیم» ‏.[۱۳]

Click to enlarge نمونه ای از دست خط و طراحی میزانسن‌های شاهین سرکیسیان

نمایش اندک اندک به روز اجرا نزدیک می‌شد که سرکیسیان در ۶ آبان ۱۳۴۵ش چشم از جهان فروبست. وی همهٔ عمر پررنج خود را در راه تئاتر و اعتلای آن گذراند و در این راه خون دل‌ها خورد؛ به ترجمهٔ آثار نمایشی جهان از سه زبان مختلف پرداخت؛ بسیاری از اصطلاحات، مفاهیم و واژه‌های تئاتری را که اکنون در نزد هنرمندان تئاتر کاملاً بدیهی و آشنا می‌نماید رواج و گسترش داد؛ و استعدادهای بسیاری را از میان بازیگران ساده و گمنام کشف کرد و پرورش داد و آنان را به درجاتی پذیرفتنی در بازیگری رساند اما سرانجام خانه نشین شد. دوام نیاورد و اندک زمانی پس از آن جان سپرد. سرکیسیان نه تنها هرگز به جایگاهی که شایستگی آن را داشت دست نیافت بلکه به سبب همهٔ ارزش‌هایی که داشت مورد رشک و حسد کسانی قرار گرفت که هیچ‌یک از این ارزش‌ها را نداشتند. او چون رسم روزگار را نمی‌دانست به آسانی بدل به نردبان ترقی دیگران شد. ‏

‏ پس از مرگ سرکیسیان، روزنهٔ آبی همان گونه که خود وی آن را کارگردانی کرده بود، با نظارت آربی اُوانسیان، ‏از شاگردان او، به مدت چهار شب در انجمن ایران و آمریکا، با همان میزانسن، به روی صحنه رفت. ‏هنگامی که سرکیسیان را در گورستان ارمنیان به خاک می‌سپردند نسخه ای از روزنهٔ آبی را در تابوت وی نهادند و این تنها چیزی بود که او با خود به گور برد. ‏

سرکیسیان در طول بیش از سیزده سال سی نمایشنامه را ترجمه کرد و بیش از چهارده نمایش مدرن کوتاه و بلند را به اجرا درآورد. وی همچنین نقش بسزایی در پیشرفت هنر تئاتر در میان ارمنیان ایران ایفا و کارگردانان و بازیگران شاخص بسیاری، مانند آربی اُوانسیان و لوریک میناسیان، را تربیت کرد. ‏

نظرات سرکیسیان در مورد شیوهٔ کارش

سرکیسیان در طراحی و میزانسن‌های خود بیشتر به فضاسازی و محیط اجتماعی و تاریخی نمایشنامه توجه داشت تا به حرکت. او برآن بود تا حرکت را با ایجاد فضا، از طریق رنگ آمیزی‌های صحنه ای و استفاده از وسایل و امکاناتی غیر از حرکت و نمایش بازیگر، به بیننده منتقل کند. خود در زمانی گفته بود: ‏

«من نمی‌خواهم از کسی تقلید کنم. از بعضی کارگردان‌ها هم الهام گرفته‌ام که می‌توانم از استانیسلاوسکی و گاستون باتی و ژرژ پیتویف نام ببرم، اما در حقیقت الهام نگرفته‌ام. آنچه را که به روحیه ام نزدیک تر بوده پذیرفته‌ام. میزانسن‌های من نخست به حال درونی ام بستگی دارند، آنگاه به خود پیس… زمانی که در خیابان راه می‌روم رنگی، تخیل مرا به کار می‌اندازد و باعث می‌شود از این رنگ میزانسنی یا حرکتی به وجود بیاورم. پرده ای که اندکی کج آویزان شده سبب الهام من می‌شود. من هرگز نمی‌توانم چیزی را با سرعت خلق کنم. هریک از نمایشنامه‌ها دیر زمانی در من زیسته‌اند…؛ مثلاً، دایی وانیا نزدیک به ده سال در تخیل من بود… من به ادبیات جهانی اعتقاد دارم… بگذارید راهی که در پیش گرفته‌ام ادامه دهم و به تکامل برسانم. همین برای من کافی است. بقیه را دیگران انجام خواهند داد…. اگر می‌خواهید کاری کنید، کار شایسته کنید. فرق نمی‌کند در پاریس باشد یا تهران، مهم انجام کار درست است…. سعی کنید سطح تئاتر را بالا ببرید… اگر بگویم تئاتر زندگی من است، حرف پیش پا افتاده‌ای زده ام تئاتر مدرسه است. عامل پیشرفت یک ملت است…» ‏. [۱۴]

پی‌نوشت‌ها:

۱- در مورد محل تولد سرکیسیان اختلاف نظر وجود دارد. برخی وارنای بلغارستان، گروهی تبریز و عده ای نیز تفلیس را محل تولد وی دانسته‌اند. ‏

۲- برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد زندگی شاهین سرکیسیان ر.ک. پیمان، س۱۰، ش۳۸ (زمستان۱۳۸۵).

۳- آلیک (۱۹ مرداد۱۳۹۳).

۴- همان‌جا.

۵- منظور عبدالحسین نوشین (۱۲۸۵–۱۳۵۰ش)، نمایش نامه نویس و کارگردان تئاتر است.

  1. ‏Konstantin Sergeievich Stanislavski
  2. ‏Anton Pavlovich Chekhov
  3. ‏Luigi Pirandello
  4. Johan August Strindberg

۱۰- «شاهین سرکیسیان روزنه‌ای رو به امید»، یادداشت دولت‌آبادی برای سالروز درگذشت بنیانگذار تئاتر ملی، شبکه خبری فرهنگ و هنر (آبان ۱۳۹۴).

http://farhangohonar.ir/detail/31904

۱۱- محسن ظهوری، «دردسرهای نخستین اجرای روزنه آبی»، برگرفته از کتاب شاهین سرکیسیان بنیانگذار تئاتر نوین ایران، گردآوری غلامحسین دولت‌آبادی و مینا رحمتی زیر نظر و به اهتمام جمشید لایق (تهران: هدف صالحین، ۱۳۸۴).

۱۲- «گفتگوی محمد رضا اصلانی با شاهین سرکیسیان»، بازار ویژه هنر و ادبیات، ش ۲۵ (آبان ۱۳۴۵).

۱۳- آربی اُوانسیان، «شاهین سرکیسیان و تئاتر از خلال یادداشت‌هایش،»، مصاحبه با صدرالدین زاهد و رضا قاسمی (پاریس: بی تا).

۱۴-شاهین سرکیسیان بنیانگذار تئاتر نوین ایران. گردآوری غلامحسین دولت‌آبادی و مینا رحمتی. زیر نظر و به اهتمام جمشید لایق. تهران: هدف صالحین، ۱۳۸۴‎.

منابع:

اُوانسیان، آربی. «شاهین سرکیسیان و تئاتر از خلال یادداشت‌هایش» (مصاحبه با صدرالدین زاهد و رضا قاسمی). پاریس: بی تا.

‏ «دردسرهای نخستین اجرای روزنهٔ آبی»، حیات نو، دی ۱۳۸۴.

رادی، ‏اکبر. «شکست روزنهٔ آبی از دیدگاه من». کتاب نمایش. دی ۱۳۴۶‏.

رهسپار، مهرداد. «شاهین سرکیسیان و روزنه آبی»، جهان نو. آبان و بهمن ۱۳۴۵‏.

شاهین سرکیسیان بنیانگذار تئاتر نوین ایران. گردآوری غلامحسین دولت‌آبادی و مینا رحمتی. زیر نظر و به اهتمام جمشید لایق. تهران: هدف صالحین، ۱۳۸۴‎.

«شاهین سرکیسیان روزنه‌ای رو به امید». یادداشت دولت‌آبادی برای سالروز درگذشت بنیانگذار تئاتر ملی. شبکه خبری فرهنگ و هنر. آبان 1394 (http://farhangohonar.ir/detail/31904)

«گفتگوی محمد رضا اصلانی با شاهین سرکیسیان»، بازار ویژه هنر و ادبیات. ش ۲۵. آبان ماه ۱۳۴۵‏.

میثاق، کاوه. «مرگ در پاییز، یادی از شاهین سرکیسیان». چیستا. ش۵۲. آبان۱۳۶۷.

نسخه اورژینال[ویرایش]

شاهین سرکیسیان که در یک خانواده ارمنی به دنیا آمد در سال ۱۳۱۷ به ایران سفر کرد و در بانک ملی به عنوان ماشین نویس زبان لاتین استخدام شد، او ارتباط نزدیک با صادق هدایت و حسن قائمیان و سایر روشنفکران زمان خودش داشت.

شاهین در سال ۱۳۳۲ فعالیت‌های جدی تئاتر خود را آغاز کرد و در سال ۱۳۳۴ گروه هنر ملی را تشکیل داد. سرکیسیان روش کنستانتین استانیسلاوسکی را در تئاتر برگزید و شروع به آموزش این متد کرد. او در کلاس‌هایش به معرفی ایبسن، چخوف، لورکا، پیراندرلو و استریندبرگ پرداخت.[۱] او به زبان فرانسه تسلط فراوان داشت. از این رو آثار بسیاری را از فرانسه به فارسی ترجمه کرد.

در سال ۱۳۴۵ «روزنه آبی» نوشته اکبر رادی را تمرین می‌کند که در صبح روز جمعه مورخ ۶/۸/۱۳۴۵ فوت می‌کند و نمی‌تواند «روزنه آبی» را روی صحنه ببیند.

نمایش «روزنه آبی» پس از مرگ شاهین به مدت ۴ شب در تالار انجمن ایران – آمریکا در خیابان عباس‌آباد به روی صحنه رفت.

فعالیت‌ها[ویرایش]

  • پایه‌گذاری گروه تئاتر ملی ایران در ۱۳۳۷ خورشیدی.
  • پایه‌گذاری تئاتر ارمنیان تهران

«تئاتر ملی: یعنی یک تئاتر ایرانی». نمایش (۲۴ و ۲۵): ۸۳. ۱۳۷۸. پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.[ویرایش]

شاهین سرکسیان در وارنای بلغارستان از پدری ارمنی ایرانی و مادری اهل بلغارستان متولد شده‌است. گرچه خانواده سرکسیان پس از تولد شاهین به ایران می‌آید؛ ولی خود شاهین در هفت سالگی به فرانسه اعزام می‌گردد و حدود ۱۷ سال در آن دیار می‌ماند.

در پایان جنگ جهانی دوم جهانی و حدود سال‌های ۱۴–۱۳۱۳ به ایران بر می‌گردد. در ایران به عنوان مترجم در بانک ملی و سپس در موسسات خصوصی و دولتی کار کرد؛ ولی تا پایان عمر این کارها برای او فقط وسیله ای برای تأمین معاش بود و وی به منظور فرونشاندن عطش عشقش نسبت به تئاتر اقدام به نوشتن مقالات نقد تئاتر در روزنامه فرانسوی زبان Journal de Tehran و ستاره تهران مجله نمایش و غیره می‌نماید مدتی هم مسئولیت نشریه ادبی - هنری La Semain را که به زبان فرانسوی چاپ می‌شد عهده‌دار می‌شود وی همچنین با روشنفکران ایرانی نظیر صادق هدایت نوشین و احمد شاملو دوستی و مراوده داشته‌است. در اوایل سال‌های …

This article "شاهین سرکیسیان" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:شاهین سرکیسیان. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.

Page kept on Wikipedia This page exists already on Wikipedia.
  1. ایوبی، صص ۱–۱۳۸


Read or create/edit this page in another language[ویرایش]