You can edit almost every page by Creating an account. Otherwise, see the FAQ.

مگردیچ تاشچیان

از EverybodyWiki Bios & Wiki
پرش به:ناوبری، جستجو

مگردیچ تاشچیان


مگردیچ تاشچیان، پدر لئونی تاشچیان در مصر متولد شد. پدر مگردیچ تاجر الماس بود و چون در تجارت ورشکسته شد، به همراه خانواده اش به تفلیس مهاجرت کرد. فضای فرهنگی تفلیس، باعث شد تا مگردیچ به سوی هنر برود. در تفلیس به زودی به استخدام «انجمن آرتیستاگان» درآمد و با توجه به نبوغ، استعداد و پشتکارش توانست بعد از چند سال کار، یکی از هنرمندان صاحب نام کشور روسیه گردد. او در رشته‌های تئاتر، نقاشی و مجسمه‌سازی فعالیت کرد، ولی در این میان، تئاتر او را با تمام وجود به سوی خود کشاند.

وی در رشته‌های گوناگون نمایشی، همچون کارگردانی، بازیگری، گریم و صحنه آرایی، مانند دیگر هنرمندان تئاتر، در آن روزگاران کارکرد و در هر زمینه توانست از خود چهره ای ممتاز بسازد. مگردیچ به عضویت انجمن حرفه ای هنرمندان روسیه درآمد و کم‌کم یک گروه هنری تشکیل داد و به اجرای نمایش پرداخت. در همین زمان با بانوی زیبایی که او هم هنرمند و بازیگر توانایی در تئاتر بود، ازدواج کرد، اما ازدواج آنان دوام چندانی نیافت و منجر به جدایی شد. در همین هنگام مگردیچ به توصیه دوستان برای اینکه از آن حال و هوا و ناراحتی پس از جدایی از همسرش بیرون بیاید

، با گروهی از هنرمندان خود در سال ۱۹۱۷م به ایران آمد و به فعالیت در قلمرو تئاتر در آنجا پرداخت. با توجه به تجربه و کار در صحنهٔ تئاتر تفلیس که از کانون‌های هنری مترقی اروپا بود و افرادی همچون پوشکین و لرمانتف در فضای فرهنگی آن رشد کرده بودند مگردیچ در ایران جانی تازه به صحنه تئاتر داد. وی در ایران به زبان‌های ترکی و ارمنی، نمایش روی صحنه می‌برد و اغلب، درآمد حاصل از برنامه‌های هنریش را صرف بنگاه‌های خیریه می‌کرد. مگردیچ تاشچیان در سال ۱۹۵۲م دار فانی را وداع گفت، ولی نام او در تاریخ نمایش معاصر ایران، همواره زنده و جاویدان خواهد ماند.

آروسیاک، مادر لئونی در باکو متولد شد. تحصیلاتش را در رشتهٔ ریاضی در مدارس دولتی ارمنستان به اتمام رساند و همزمان به آموختن زبان‌های مختلف پرداخت. به گفتهٔ استاد لئونی، مادرش در مدتی کوتاه می‌توانست به خوبی به یک زبان تسلط یابد. وی مترجم بود و به ادبیات جهان و موسیقی تسلط داشت. آروسیاک در سال ۱۹۲۱م به همراه گروهی از زنان، پای پیاده از ارمنستان به سوی تبریز آمد و در آنجا با مگردیچ آشنا شد و پس از مدتی با یکدیگر ازدواج کردند و آروسیاک نیز عضوی از گروه هنری تئاتر مگردیچ شد و به صحنهٔ تئاتر رفت. وی در سال ۱۹۴۷م در تهران درگذشت.

پیمان زندگی‌نامه[ویرایش]

علاقهٔ وی به آموزش و نیز خلق آثار نقاشی به گونه ای بود که در ۱۵ سالگی توانست هنرمندی صاحب سبک شود.[۱] به هنگام برگزاری نمایشگاه جهانی کودک و نوجوانان در هندوستان، وقتی یکی از تابلوهای نقاشی لئونی را جهت شرکت به این نمایشگاه فرستادند، مسئولین نمایشگاه به این دلیل که اثر او کار یک هنرمند حرفه ای است و به یک نوجوان ۱۵ ساله تعلق ندارد، از قبول آن سر باز زدند.[۲]

لئونی در ۵ سالگی همراه خانواده اش از تبریز به تهران آمد.[۳] آنان پس از یک سال و نیم زندگی و اقامت در تهران به اصفهان رفتند.[۴] در این شهر، مگردیچ به سوی صحنهٔ تئاتر رفت و هنگامی که به همراه کارگردان مشغول بازسازی سالن تئاتر بود، دچار سرماخوردگی و در نهایت بیماری مزمنی شد که پزشکان از آن پس به وی اجازه ندادند به روی صحنهٔ نمایش برود.[۵]پس از این ماجرا بود که مادر لئونی به همراه خواهر کوچکترش سدا (سدا تحصیل کرده موسیقی است و هم‌اکنون در هلند زندگی می‌کند) به منظور اجرای نمایش و کسب درآمد برای مخارج خانه به شهرهای گوناگون می‌رفت و در آن شهرها برای مدارس ارمنیان تئاتر اجرا می‌کرد.[۶] درآمد حاصل از این برنامه مابین آنان و مدارس تقسیم می‌شد. این وضع حدود دو سال طول کشید، در آن دوران لئونی درمنزل می‌ماند و از پدرش پرستاری می‌کرد.

خانواده تاشچیان پس از یک سال و نیم اقامت در اصفهان به ناچار به شهر اراک رفت.[۷] پدر همچنان بیمار بود و به تجویز پزشکان باید او را به منطقه ای گرمسیر می‌بردند.[۸] در نهایت خانواده تاشچیان بر آن شد تا به آبادان برود.[۹] در همین دوره مادر و خواهر لئونی در شرکت ملی نفت ایران مشغول به کار شدند.[۱۰] لئونی بیشتر پرتره کار بود و پرتره‌های خانواده‌های خارجیانی را که در آبادان و شرکت ملی نفت ایران کار می‌کردند، می‌کشید[۱۱] و همزمان نیز به‌طور افتخاری در اداره فرهنگ آبادان به فعالیت می‌پرداخت.[۱۲] رئیس اداره فرهنگ آبادان به پاس خدمات خانواده تاشچیان به هنر و نیز برای ارج گزاردن به فعالیت‌های او، لئونی را به استخدام اداره فرهنگ آبادان درآورد.[۱۳] او در سال ۱۳۲۳ش در سن هفده سالگی، وارد خدمات دولتی شد.[۱۴] وی در آبادان به توفیقی بزرگ در امر تدریس دست یافت،[۱۵] از او دعوت شد تا در دبیرستان رازی که معلمانش استادان دانشگاه بودند ــ به تدریس بپردازد. این امر هم افتخاری بزرگ و هم تجربه ای گرانبها برای لئونی بود.

سرانجام بعد از هیجده سال زندگی و کار در آبادان و اتمام جنگ جهانی دوم، لئونی به توصیه پزشکان، آبادان را ترک گفت و به تهران آمد. مادرش نیز بعد از بازنشستگی و فوت همسر در تهران به او پیوست و پس از چند سال توقف در کارهایش، در تهران به تدریس نقاشی در مدرسهٔ نوبار مشغول شد و نیز کلیه امور فرهنگی-هنری مدرسهٔ مزبور را به عهده گرفت.

شیوه‌های کار[ویرایش]

آثار هنری نقاشی‌های استاد لئونی تاشچیان، در آغاز تحت تأثیر کارهای پدرش بود. او به شیوهٔ واقع گرایی روسی ــ ارمنی کار می‌کرد.[۱۶]

از همین رو، زمانی که لئونی با رنگ و بوم آشنا شد، به تصویر اشیا و طبیعت پیرامون خود پرداخت. آثار استاد با تکنیک‌های آب رنگ، رنگ روغن، پاستیل و سیاه قلم است و موضوع آثارش اغلب پرتره و طبیعت و بیش تر پرتره زنان و مردان در لباس‌های محلی تفلیسی، ارمنی و ایرانی است.[۱۷] او در طبیعت سازی، بیش تر علاقه‌مند به ابنیه و آثار تاریخی است.[۱۸] یکی از دلایل این علاقه‌مندی آن است که به مدت سه ماه، همراه پدرش در تخت جمشید اقامت داشته و آثار آن مجموعه را نقاشی کرده‌است.[۱۹] استاد لئونی، مجسمهٔ سنگی تمام تنه ای از مادرش را در حالی که بر روی صندلی نشسته و کتابی در دست دارد، ساخته‌است. وی دربارهٔ این اثر می‌گوید:[۲۰]

«برای ساخت مجسمهٔ مادرم به گورستان ارمنیان واقع در جادهٔ خراسان رفتم و از حجارانی که روی سنگ قبرها کار می‌کردند، شیوهٔ گرفتن قلم و چکش را برای کار روی سنگ آموختم. آنان روی یک قطعه سنگ کوچک، روش کار را به من یاد دادند، بعد سنگی خریدم و مجسمهٔ مادرم را ساختم».

این یکی از آثار قابل توجه استاد است. باید اشاره کرد که استاد بیشتر عمر خود را صرف آموزش هنر نقاشی به جوانان و نوجوانان کرده‌است.

نمایشگاه‌ها[ویرایش]

استاد تاشچیان در نمایشگاه‌های جمعی و بینال‌های نقاشی شرکت داشته‌ است[۲۱] و او همچنان معتقد به آموزش هنرجویان جوان نقاشی است تا بتوانند برای جامعه هنری کشور خدمتی انجام دهند. چهرهٔ شاد و متبسم و چشمان پرفروغ استاد لئونی تاشچیان، بازتاب تفکر و روحیهٔ عمیق او است. نگاه وی درتمام دوران زندگی، در صدد کشف و به تصویر کشیدن درون انسان‌ها و جاودانه نمودن هر چه نیکی و به دور ریختن هرچه پلیدی است، بود. این روحیه را استاد از پدرش به ارث برده‌است. پدری که زندگی در عرصهٔ هنر را به وی آموخت و او را با بوم و رنگ آشنا کرد و مجموعه ای غنی از کتاب‌های نفیس ملل مختلف را برایش به یادگار گذارد و همچنین مادری مهربان که یار و همدم او بود. به مناسبت هزار و هفتصدمین سال پذیرش مسیحیت در ارمنستان به استاد لئونی تاشچیان پیشنهاد شد تا تاریخ ارمنستان را به روایت تابلوهای نقاشی تصویر کند.[۲۲] ایشان با کمال میل این مسئولیت را پذیرفته و این مجموعه را آماده نموده‌اند.

استاد برای شناخت بیش تر منابع تصویری تاریخ ارمنستان دست به مطالعات وسیعی زدند و با توجه به این مطالعات سعی نمودند تا ساخت و سازهای صحنه‌های تاریخی و نیز پوشاک شخصیت‌های این مجموعه از آثار خود را، با دوران تاریخی مورد بحث حتی الامکان نزدیک کنند.[۲۳] ترکیب بندی و تونالیته‌های رنگ‌ها نیز متأثر از رنگ‌های آثار تاریخی ارمنیان است. به‌طور کلی موضوع این تابلوها مربوط به سده‌های سوم الی ششم قبل از میلاد مسیح است.

استاد لئونی می‌گوید:[۲۴]

«با توجه به عشق و علاقه ای که به کارهای تاریخی داشته‌ام، بی وقفه روی این آثار کار کردم. از سال ۱۹۹۴م شروع به کار ساخت و ساز صحنه‌های تاریخی و جنگ‌های ارمنستان که منجر به رسمیت شناختن دین مسیح در ارمنستان شد، نمودم و در نهایت سی و شش مجلس را بر روی سی وشش بوم نقاشی به تصویر درآوردم. خلق هر یک از این صحنه‌ها هم‌اکنون به صورت خاطره ای در ذهن من مانده‌است که هرگز آن لحظات را فراموش نمی‌کنم».

ایرانک[ویرایش]

خانواده‌اش مراغه را به سبب شیوع بیماری مالاریا که در تابستان بیداد می‌کرد، ترک کرد و به تبریز رفت.[۲۵]

تاشچیان دربارهٔ این دوره از زندگیش می‌گوید:[۲۶]

«شنیدیم که دهات ساوجبلاغ را سیل ویران کرده‌است و از مردم تبریز کمک فوری خواسته‌اند. آن طور که پدرم تعریف می‌کرد، حاکم تبریز که باید صوراسرافیل بوده باشد و رئیس شهربانی آقای شازده، جلسه‌ای تشکیل داده بودند و تمام تاجرها چه ارمنی و چه ترک و مدیران مدرسه و نیز پدرم (تاشچیان) را دعوت کرده بودند که چاره‌ای بجویند تا بتوانند به موقع به کمک آن‌ها بشتابند. تمامی تاجرها همان‌جا پولی جمع کردند و به حکومت دادند و پیشنهاد کردند که پدرم چند نمایش در ساوجبلاغ بدهد. قرار شد بلیت‌های گران‌قیمت را به بازرگانان بفروشند و این کار را تاجرها با کمک حکومت انجام دهند. پدرم دست به کار شد و چند تن از بازیگران خوب خود را از آموزگاران ارمنی به همراه رئیس شهربانی، که بهترین بازیگر پدر بود، انتخاب کرد و راهی ساوجبلاغ شدیم. ساوجبلاغ یک شهر کوچک کردنشین بود که تنها یک مدرسه داشت. در حیاط مدرسه که درازای زیادی داشت، یک صحنه نمایش تابستانی ساختند. تمام کارها را گروهی انجام دادند و شروع کردند به تمرین تئاتر»

....


امرداد[ویرایش]

باشگاه فرهنگی ورزشی سیپان از «لئونی تاشچیان» بانوی هنرمند و پیش‌کسوت ارمنی با باشندگی دوست‌داران هنر و هنرمندان سپاس‌مندی کرد و آثار نقاشی وی را به نمایش گذاشتند. هموندان باشگاه سیپان در چندین برنامه کوشش کردند با یادآوری کوشش‌های تأثیرگذاری که هنرمندان پیش‌کسوت ارمنی در سال‌های گذشته در خنیاگری، مهرازی (:معماری) و حتی تئاتر داشته‌اند، از آنان سپاس‌مندی کنند.

وی نخستین پله‌های فراگیری هنر را در میان خانواده بالا رفت.[۲۷] تاشچیان به انگیزه تنگ‌دستی و بیماری که با آن دست به گریبان بود به سختی دوره دبیرستان را سپری کرد و در دانشگاه زبان و ادبیات ارمنی را فرا گرفت و زبان فارسی را در دوره‌های شبانه آموخت.[۲۸]

آشنایی او با نقاشی به‌گونه‌ای بود که در پانزده سالگی توانست دارای سبک هنری باشد. به‌هنگام برگزاری نمایشگاه جهانی کودک و نوجوان در هندوستان، یکی از تابلوهای تاشچیان برای شرکت در نمایشگاه فرستاده شد. مسولان نمایشگاه باور نداشته که اثر هنری نوجوان پانزده ساله باشد، از پذیرفتن وی سرباز زدند. لئونی در ۵ سالگی همراه خانواده به تهران آمد و پس از یک سال و اندی به اصفهان رفتند. در این شهر مگردیچ در تئاتر کوشش می‌کرد تا این که بر اثر سرماخوردگی بیماری سختی گریبانگیر وی شد. «سدا» خواهر کوچکتر که دانش‌آموخته خنیاگری است برای به‌دست آوردن درآمدی در دبستان‌های ارمنیان تئاتر اجرا می‌کرد و لئونی هم از پدرش پرستاری می‌کرد. پس از یک سال و اندی به اراک رفتند سپس به پیشنهاد پزشکان به همراه پدر و مادر به آبادان کوچ کردند.[۲۹] مادر و خواهر لئونی در شرکت ملی نفت ایران، سرگرم کار شدند و لئونی نیز در ادراه فرهنگ آبادان افتخاری سرگرم کارهای هنری شد. پس از چندی به پاس کوشش‌های نیک خانواده تاشچیان به هنر، لئونی در ۱۷ سالگی از سوی اداره فرهنگ آبادان به کار فراخوانده شد و در دبیرستان رازی نیز به آموزش نقاشی پرداخت. سرانجام پس از هجده سال زندگی و کار در آبادان و پایان جنگ جهانی دوم، به پیشنهاد پزشکان لئونی آبادان را به سوی تهران ترک کرد. مادر لئونی پس از بازنشستگی و درگذشت همسرش نزد لئونی رفت. سال ۱۳۴۳ خورشیدی در دبستان نائیری و دو دبستان فارسی‌زبان دیگر نقاشی را آموزش می‌داد.[۳۰] پس از بازنشستگی، سال ۱۳۵۳ در سازمان «فرانکلین» به تهیه و بازرسی کتاب‌های درسی، هنری و پیک‌های دانش‌آموزشی سرگرم شد. در همین زمان مادر لئونی به همراه شماری دیگر «انجمن فرهنگی، هنری و ورزشی سیپان» را بنیاد نهاد تا جوانان ارمنی در آن‌جا گرد هم آیند. لئونی پس از درگذشت مادر از سازمان فرانکلین جدا شد و در انجمن فرهنگی سیپان سرگرم آموزش نقاشی شد.[۳۱] آثار نقاشی لئونی تاشچیان با تکنینک‌های آب‌رنگ، رنگ روغن، پاستیل و سیاه قلم است. موضوع نقاشی‌های وی بیشتر طبیعت و چهره بانوان و مردان در لباس‌های بومی تفلیسی، ارمنی و ایرانی است. لئونی به‌انگیزه ارج نهادن به بناهای تاریخی، سه ماه همراه با پدرش در پارسه بودند و آثار این مجموعه تاریخی ار نقاشی کرده‌است.[۳۲]


لئونی تاشچیان پس از گذراندن ۹۴ سال زندگی بسیار خوش چهره و مهربان است و در آیین نکوداشت خود به بانوانی که پیرامونش بودند می‌گفت: «من از هیچ چیز خبر نداشتم و هیچ کمکی بهشون نکردم» این جمله نشان می‌دهد که او همیشه سخت کوش بوده و در برنامه‌های فرهنگی پرتلاش بوده‌است.

  1. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  2. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  3. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  4. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  5. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  6. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  7. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  8. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  9. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  10. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  11. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  12. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  13. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  14. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  15. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  16. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  17. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  18. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  19. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  20. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  21. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  22. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  23. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  24. ، نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شیوه‌های کار استاد لئونی تاشچیان.
  25. ، تاشچیان، لئونی.
  26. ، تاشچیان، لئونی.
  27. دآریایی، نمایشگاه نقاشی استاد لیونی تاشچیان سپاسداری از هنرمند پیشکسوت ارمنی.
  28. دآریایی، نمایشگاه نقاشی استاد لیونی تاشچیان سپاسداری از هنرمند پیشکسوت ارمنی.
  29. دآریایی، نمایشگاه نقاشی استاد لیونی تاشچیان سپاسداری از هنرمند پیشکسوت ارمنی.
  30. دآریایی، نمایشگاه نقاشی استاد لیونی تاشچیان سپاسداری از هنرمند پیشکسوت ارمنی.
  31. دآریایی، نمایشگاه نقاشی استاد لیونی تاشچیان سپاسداری از هنرمند پیشکسوت ارمنی.
  32. دآریایی، نمایشگاه نقاشی استاد لیونی تاشچیان سپاسداری از هنرمند پیشکسوت ارمنی.

This article "مگردیچ تاشچیان" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:مگردیچ تاشچیان. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.

Page kept on Wikipedia This page exists already on Wikipedia.


Read or create/edit this page in another language[ویرایش]