نگرش سیاسی بهرام بیضایی
از سلسله مقالات دربارهٔ |
فهرستهای کارها |
---|
دیـگر |
|
بهرام بیضایی به آرمانگرایی و زمانهستیزی ناموَر است.[۱] بالاترین مقامهای اداریش سرپرستیِ گروهِ دوّمِ هنرِ ملّی و مدیریّتِ گروهِ آموزشیِ نمایش در دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران و عضویّت (ناخواسته و نادانسته) در هیئتِ اُمنای موزهٔ آبگینه و سفالینه در دههٔ ۱۳۵۰ بودهاست. او عضوِ حزبهای سیاسی نبوده و از روابطِ روزمرّهٔ قدرتِ حکومتی، از اجرایی و پارلمانی و قضایی و انتخاباتی و نظامی، در ایران و غیر از ایران برکنار ماندهاست؛ و با این همه واکنشهایی به امور سیاسی نشان داده و مورد توجّه محافل قدرت و نهادهای امنیّتی بودهاست. واکنشها و آرمانهای سیاسی و اجتماعی بیضایی را، روی هم رفته، میشود ذیلِ «آزادیخواهی» و «محیط زیستگرایی» طبقهبندی کرد.
پیشینهٔ خانوادگی[ویرایش]
بیضایی در خانوادهای بهایی در اواخر روزگار پهلوی اوّل زاده شد. بهائیان ایران اغلب هوادارِ نوگرایی غیراسلامی رضا شاهی بودند. ادیب بیضایی، که نخستین گرونده به بهائیّت از این خاندان بود، روابط حسنه با بعض نزدیکان دربار چون محمّدتقی بهار و سعید نفیسی (و احمد قوام؟) داشت.
آزادیخواهی[ویرایش]
نمایش در ایران[ویرایش]
نظرِ بیضایی به نمایشِ ایرانی در کتابِ نمایش در ایران (۱۳۴۴) شاملِ مفصّلترین و منسجمترین تبیین نگاه سیاسیش در قالبِ تاریخ نمایش همچون پدیدهای اجتماعی و آیینی است.
عرصهٔ غیرنمایشی[ویرایش]
نوجوانی و چپ[ویرایش]
نخستین نمونههای معاشرتِ بیضایی با رجالِ سیاسی را در اواخرِ دههٔ ۱۳۳۰ میشود سراغ گرفت: او همراهِ دوستانی چون داریوش آشوری به خانهٔ خلیل ملکی و دفتر مجلّهٔ علم و زندگی رفتوآمد داشت. با این همه، چنین نمینماید که فعالیت سیاسی در حزب نیروی سوّم یا جامعهٔ سوسیالیستهای نهضت ملّی داشته بوده. محمّدعلی همایون کاتوزیان به یاد آورده که بیضایی در جلسات هفتگی دربارهٔ هنر در خانهٔ ملکی میبوده[۴] و در دفتر مجلّه هم فیلم نمایش میداده. آنچه از بیضایی در مجلّهٔ علم و زندگی چاپ شده نیز همین را تأیید میکند: «سینمای هند» (۱۳۴۰). یک گزارش ساواک در دههٔ ۱۳۴۰ آورده که بیضایی از پایان دههٔ ۱۳۳۰ از سیاسیّونِ نزدیک به خلیل ملکی فاصله گرفتهاست. حتّی در اسفندِ ۱۳۴۳ مقالهای تند علیه ابر زلف و ابر زمانهٔ محمّدعلی اسلامی ندوشن منتشر کرد که نمایشنامهای سراسر سیاسی در تشریحِ نمادینِ اوضاعِ چپِ سوسیالیستی و راستِ لیبرال و جهان سوّم بود. زمستانِ سالِ بعد محمّدرضا شاه پهلوی به تماشای پهلوان اکبر میمیرد نشست؛ آن هم در حالی که، علیرغم کوششهای وزارت فرهنگ و هنر، متنِ بیضایی برای نمایش در حضورِ شاه سانسور نشده بود. جای دیگری که بیضایی واکنش سیاسی نشان داده نقدی است که بر نمایشنامهٔ ترس و نکبت رایش سوّمِ برتولت برشت در ۱۳۴۵ نوشته: اینجا بیضایی، بر خلاف گرایش یکسره ضدّسیاسی خود در نقد نمایشنامهٔ اسلامی ندوشن، معترضِ برشت شده که چرا بلاهای بزرگتری را نشان نداده که هیتلر بر سرِ غیرآلمانیها آورد.
. . . وزیر وقت هم که داماد شاه بود همیشه این اعتراض را داشت؛ میگفت شما کار خودتان را میکنید، برای مملکتتان کاری نمیکنید. یک دفعه فقط یک کار فرمایشی-دستوری دادند که ۵–۶ نویسنده روی سپاه دانش کار کنیم. بیضایی، ساعدی، رادی، من، صیاد و یک آقای دیگری به نام «جو ذوالریاستین» . . . . آنها پولی به ما دادند که سپاه دانش را مطالعه کنیم و الهام بگیریم و یک نمایشنامه بنویسیم. هیچکدام هم ننوشتیم! . . .
آزادی بیان و کانون نویسندگان[ویرایش]
گفتوشنودهای بیضایی در احضارهایش به ساواک نیز غیر از خواهش عمومی آزادی چیزی چون وابستگیای جناحی و مرامی نشان نمیدهد. بیضایی در ۱۳۴۷ از پایهگذاران کانون نویسندگان ایران بود که حسّاسیت حکومتی شدیدی برانگیخت؛ ولی، با وجود نامهنگاریهایی دربارهٔ آزادی بعضی نویسندگان از زندان سیاسی و امنیّتی، سندی منتشر نشده که نشان دهد بیضایی علیه حکومتِ خانوادهٔ پهلوی مبارزهٔ فعّال میکرد. حتّی هنگامی که در شبهای شعر گوتهٔ ۱۳۵۶ میتوانست همنوا با بیشتر سخنرانان به سانسور حکومتی حمله کند چنین نکرد و به ریشههای اجتماعی سانسور پرداخت و تودههای مردم را مقصّر اصلیش شمرد. این سخنرانی سپستر به نامِ «در موقعیت تئاتر و سینما» منتشر و معروف شد.
بیضایی و انقلاب[ویرایش]
موضع بیضایی در نسبت با جنبشِ مشروطهٔ ایران تا حدّی در نمایشنامهٔ ندبه پیداست: بدبینی به مستبدّ و مشروطهخواه هر دو. رابطهٔ بیضایی با انقلابیان ۱۳۵۷ نیز بی درگیری فکری و مرامی نبود: چپها و مسلمانان مذهبی او را از خود نمیدانستند و بیشتر انقلابیان، از جلال آل احمد تا سعید سلطانپور، بر اساسِ اندیشههای ژدانفی مرتجع میشناختندش. با این همه، او هوادارِ پادشاهی پهلوی هم نبود.
سیاست و تنگنای کار[ویرایش]
پس از ۱۳۵۷ عرصه بر بیضایی تنگتر هم شد. او در این سال از کانون نویسندگان کنارهگرفت. کمتر از سه سال بعد، با انقلاب فرهنگی ایران، همزمان با بسیاری، از استادی دانشگاه تهران اخراج شد؛ و مشکلاتِ حکومتی در ساخت و نمایشِ بعضی فیلمها و نمایشهایش نیز پدید آمد. توقیفهای پیاپی و عدم امکان کار سبب چند بار مهاجرتش شد، که از واپسینش به ایران برنگشته.
. . . در نیمه دهه شصت، من برای ورود به دانشگاه با چنین چیزی مواجه شدم. رتبهام اول بود ولی در مصاحبه ورودی دانشگاه رد شدم! چون آنموقع باید از محسن مخملباف تعریف میکردی و به بهرام بیضایی فحش میدادی، و خب من برعکس عمل کردم!
بیضایی پس از انقلاب نیز فعالیت سیاسی به معنای متعارف نکرد و له یا علیه سیاستپیشه یا حکومتی در ایران یا بیرون از ایران تبلیغ چندانی نکرد. البتّه بیشتر اوقات از اصحاب قدرتی که به نحوی مانع کار خود یا همکارانش شدهاند گله کرده و در مواردی نامه نوشته یا بیانیههای گروهی را امضا کردهاست.
توفیق یا عدم توفیق هر یک از کارها به کنار، با هنرمندی سر و کار داشتهایم که انسان و منزلت و تقدیر تاریخیاش، مشغلهی ذهنش بودهاست و حتی در دههی چهل که اغلب روشنفکران و هنرمندان ما راوی سیاستزدگی بودند و نقصان کارشان را در لفاف آرمانهای دهانپرکن میپوشاندند، بیضایی با تحمل و کار و مداومت تمام، جستوجوی شخصیاش در تاریخ و اساطیر را همچنان دنبال کرد.
به همین خاطر است که به بیضایی نمیشود اَنگ «اپوزیسیون» بودن چسباند − که موضعی است گذرا و سیاستزده − چراکه آگاه است به توظّفش و معطّل چنین کلنجار رفتنهایی نمیمانَد و همیشه به لایهای عمیقتر نظر دارد.
در آسانسور هتل بهرام لبخندی در آئینه داشت و نگاه به من کرد که تا صد جهان دیگر از یاد نخواهم برد. نگاهمان تلخ و بیپناه بود. خودم را در آئینه نگاه کردم. رنگم سفید بود. آقای تازهوارد کمتر حرف میزد. در اتاقی نشستیم و چای آوردند. تازهوارد اسمش آقای اسلامی بود. بهرام خارج از کشور رفته بود و تدریس میکرد. حرف این بود که چرا میخواهید بروید. بهرام را آنقدر محکم تصور نمیکردم. نصیحت میکرد، نگرانی نسل آینده را داشت، میگفت از ما که گذشتهاست، فکر بچههای ایران باشید.
. . . چرا یک مجله دولتی باید از شاملو آن شاعر معاند و بهرام بیضایی آن کارگردان حذفشده انقلاب و نظام تجلیل کند؟ . . .
سال ۱۳۷۸ که عطاءالله مهاجرانی، وزیر وقتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران، در دوره پنجم مجلس شورای اسلامی استیضاح شد، یکی از اعتراضهای نمایندگانِ معترض مجلس این بود که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امکان کارِ بهرام بیضایی را، که دارای گرایش مذهبی و سیاسیِ دلخواهِ این نمایندگان شمرده نمیشد، فراهم کرده. مهاجرانی، در پاسخِ نمایندگان معترض و در دفاع از کارِ وزارتخانهاش، در سخنرانی در مجلس به فیلمنامهٔ روز واقعه استناد کرد و چنین گفت:[۱۱]
از جناب آقای بیضایی، برادر عزیزمان جناب آقای نبوی نام بردند و ایشان را نکوهش کردند. در شام غریبان در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران فیلم روز واقعه نشان داده شد. فیلم روز واقعه بدون تردید زیباترین، مؤثّرترین فیلمی است که پیام انقلاب عاشورای امام حسین علیهالسّلام را تبیین کردهاست. فیلمنامهٔ این فیلم را جناب آقای بیضایی نوشتهاند. یعنی کسی که با شور، با عشق، با توجّه، فیلمنامه دربارهٔ امام حسین نوشته از زاویهٔ یک جوان مسیحی که نسبت به امام حسین توجّه میکند و این جمله را به کار میبرد که «تمام حجّت من حسین هست». این جمله رمز، راز و عامل حرکت یک جوان است که به سوی کربلا حرکت میکند. خوب، چطور میشود ما بدون توجّه به این همه توجّه، این همه تلاش، کاری که هنرمندان ما انجام میدهند، به همین راحتی در مورد آنها نام ببریم؟
— عطاءالله مهاجرانی در سخنرانی در مجلس شورای اسلامی به سال ۱۳۷۸، استیضاح مهاجرانی وزیر ارشاد دولت خاتمی. یوتیوب. ۱۳۷۸. دریافتشده در ۲۷ اسفند ۱۳۹۸.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
بدین ترتیب بوده که جناح اصلاحطلبان جمهوری اسلامی ایران، که از لحاظ فرهنگی آزادمنشتر از اصولگرایان بوده، روی خوشتری به کار بیضایی نشان داده و حتّی گاهی وابستگانش از مزاحمت جناح رقیب برای کار بیضایی گله کردهاند. اصولگرایان نیز بیضایی را بهانهٔ جدال با رقیبان قرار دادهاند: مثلاً نمایندگان روزنامهٔ کیهان در دی ۱۳۸۲ در گفتگو با اکبر هاشمی رفسنجانی کاستی سانسورِ مسافران را نمونهٔ آسانگیری زیانبار فرهنگی دولتش دانستهاند و او چنین پاسخ داده که:[۱۲]
شما وقتی میخواهید مثل بزنید، همان فیلم آقای بیضایی را مثل میزنید که خود شما میگویید ۳۰ ثانیه سانسور شد. بالاخره وزارت ارشاد چاقوی سانسور را بر زمین نگذاشت، ولی سعی میکردیم هنرمندان سینما را هم با خود داشته باشیم و به کمک آنها نیروهای موفقتری در همه بخشهای مهم تربیت کنیم که نیازی به سانسور نباشد.
محیط زیستگرایی[ویرایش]
بیضایی بارها به خاطرِ ویرانی کوهها و درختان به سیاستپیشگان، بی مخاطبِ معیّن، اعتراض کردهاست − از جمله در گفتگویی با خبرگزاری ایسنا در مهرِ ۱۳۸۲ و در متنی به نامِ «نوروزنامه» در اسفندِ ۱۳۸۷.
پانویس[ویرایش]
- ↑ کزّازی، «هنرمند راستین سرشتین»، ۱۲.
- ↑ بیضایی، «هر کس خودش را مینویسد»، ۱۳۴.
- ↑ ، «کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک»، ۷۷.
- ↑ کاتوزیان، ««غربزدگی» خردهبورژوازی و پرولتاریای وارداتی نبود»، ۱۰.
- ↑ نصیریان و برآبادی، «سینما وضع خوشی ندارد!»، ۳۹.
- ↑ امجد، «از خاطرات ممنوعالفعالیتی تا حضور ستارهها بر صحنه تئاتر»، خبر آنلاین.
- ↑ آغداشلو، «از دور و نزدیک»، ۳۱۰.
- ↑ کیمیایی و روحانی، «بازجویی سعید امامی از کیمیایی و بیضایی»، ۱۱.
- ↑ «گفتگوی مسعود کیمیایی با امید روحانی، چاپشده در ضمیمهٔ شمارهٔ ۱۴۱ مجلّهٔ گزارش فیلم». بایگانیشده از اصلی در ۱۰ ژانویه ۲۰۱۷. دریافتشده در ۹ ژانویه ۲۰۱۷.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- ↑ امین، «استیضاح وزیر به بهانه سینما، مجله سینمایی، نقد و . . .»، ۳۲.
- ↑ امین، «استیضاح وزیر به بهانه سینما، مجله سینمایی، نقد و . . .»، ۳۲.
- ↑ «مصاحبه آیتالله هاشمی رفسنجانی با روزنامه کیهان ۱۳۸۲/۱۰/۲۱». بایگانیشده از اصلی در ۱۰ ژانویه ۲۰۱۷. دریافتشده در ۹ ژانویه ۲۰۱۷.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
منابع[ویرایش]
- آغداشلو، آیدین (۱۳۹۱). از دور و نزدیک: ۴۵ مقاله و گفتگو دربارهی سینما از ۱۳۵۳ تا ۱۳۹۰. تهران: انتشارات دید. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۱۹۵-۰۴-۰.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- امجد، حمید (۳۰ آذر ۱۳۹۶). «از خاطرات ممنوعالفعالیتی تا حضور ستارهها بر صحنه تئاتر». خبرگزاری خبر آنلاین. دریافتشده در ۱۹ مرداد ۱۳۹۹.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- امین، شاهین (۱۳۷۸). «استیضاح وزیر به بهانه سینما، مجله سینمایی، نقد و . .». گزارش فیلم (۱۲۶): ۲۶–۳۲.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- بیضایی، بهرام (شهریور ۱۳۹۹). «هر کس خودش را مینویسد». اندیشه پویا (۶۸): ۱۳۴-۱۳۵.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- کاتوزیان، همایون (۴ مهر ۱۳۹۲). ««غربزدگی» خردهبورژوازی و پرولتاریای وارداتی نبود». اعتماد (۲۷۸۷): ۱۰.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- کزّازی، میر جلالالدّین (۵ دی ۱۳۹۶). «هنرمند راستین سرشتین». ایران (۶۶۷۶): ۱۲.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- کیمیایی، مسعود؛ روحانی، امید (دی ۱۳۷۸). «بازجویی سعید امامی از کیمیایی و بیضایی». ضمیمه گزارش فیلم (۱۴۱): ۸–۲۳.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
- نصیریان، علی؛ برآبادی، سعید (بهمن ۱۳۹۴). «سینما وضع خوشی ندارد!». کتاب هفته خبر (۹۳): ۳۴–۵۳.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
رده:بهرام بیضایی رده:باورهای سیاسی بر پایه فرد
This article "نگرش سیاسی بهرام بیضایی" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:نگرش سیاسی بهرام بیضایی. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.
This page exists already on Wikipedia. |