You can edit almost every page by Creating an account. Otherwise, see the FAQ.

خوانین بیرانوند

از EverybodyWiki Bios & Wiki
پرش به:ناوبری، جستجو

خوانین بیرانوند از مهم‌ترین طوایف ساکن در لرستان و از ایل بیرانوند می‌باشند که در تاریخ لرستان نقش مهمی داشته اند. یکی از مهم‌ترین تیره های خوانین بیرانون مراد خانها می‌باشند که تا دورهٔ کریم خان زند خوانین بیرانوند از طایفه کَر انتخاب می‌شدند. ولی بعد که خوانین شمسین یا میرزامه داماد کریم خان زند شدند، بر طایفه کر تسلط یافتند و در نتیجه میرزا احمد، خان ایل بیرانوند شد و بعد از آن خوانین بیرانوند به گونه‌ای دیگر تقسیم شدند.[۱]


با توجه به جمعیت بالای ایل بیرانوند و قدرت آنان در آن زمان، خوانین ایل بیرانوند بر لرستان تسلط داشتند. از میرزا محمد ۴ فرزند به اسامی زیر باقی ماند:

پسر ان زکی خان حسین علیخانی (نوه میرزا محمد) (حاج علیخان؛ نظر علی خان؛ باباخان؛ اسدخان؛ حیدرخان؛ رستم خان؛ طهماسب خان؛ خسرو خان؛ شفیع خان)

عالی جاه عالی شأن مراد خان فرزند ارشد زین‌العابدین خان اول و نوه ارشد میرزااحمدخان بیرانوند که بر تمام اقوام و برادران خود برتری داشت و همین امر منجربه ماندگاری نام وی نسبت به سایر خوانین شد(جد خوانین مرادی که شامل ملک احمد خان، زین العابدین خان، سهراب خان، حسین خان، علی نقی خان، سعید خان سرتیپ، حاج سلطان، که این اشخاص نایب الحکومه و مسئول گردآوری مالیات لرستان و دارای ارتش بودند)

زکی خان (جد خوانین زینبی که تا سال ۱۳۰۲ بر قسمت اعظمی از لرستان حکومت داشتند. غلامعلی خان (امیر همایون) وعلی مردان خان (امیر اعظم) از این دسته‌اند)

فرضالی و سلطان بدونه اولاد از دنیا رفتند

علی محمد خان (جد خوانین علی محمدی این تیره در سال ل ۱۳۰۲ از رضا شاه لقب سپهوند) و عده ای از آن‌ها در اواخر زندیه و اوایل قاجار به روستاهایی در حوالی سامن (روستای کهکدان) و اشترینان تبعید گردیدند.


رؤسای مهم ایل بیرانوند[ویرایش]

نام دارین اصلی ایل خوانین اصبیرانوند ر سمی لرستان خوانین ایل بیرانوند می‌باشند در اوایل حکومت زندیه که ایل بیرانوند نقش مهمی را برعهده داشت توانست موقعیت سیاسی اجتماعی مهمی دست یابند علت این مهم آن بود که میرزا احمدخان بیرانوند توانسته بود دختر کریم خان زند را به عقد خود در بیاورد.[۲]

مهمترین رؤسای ایل بیرانوند[ویرایش]

  • بیران خان
  • خوانین کر
  • میرزااحمدخان بیرانوند
  • زین العابدین خان بزرگ
  • عالی جاه عالی شأن مرادخان
  • ملک احمدخان مرادی
  • سرهنگ زین العابدین خان برادر ملک احمدخان
  • سهراب خان مراد
  • اسدخان
  • مهرعلی خان
  • علی مردان خان
  • سلطان محمد خان مراد

یران خان[ویرایش]

بیران اولاد فردی به نام هیژالی بوده که و دختر بابابزرگ دلفان را به عقد خود درمی‌آورد البته این تاریخ شفاهی است و قابل اتکا نیست[۳]

خوانین طایفه کر(روایتی نامعتبر وبدونه منبع)[ویرایش]

پس از بیران و تقسیم شدن ایل بیرانوند به دوشاخه عالی شان و دون شان و تقسیم‌بندی دوباره بیرانوند ریاست ایل در دست طایفه کر می‌باشد که از آن اطلاعات دقیقی موجود نیست اما:

خوانین اصلی ایل بیرانوند از تیرهٔ کر ایمانکلی بوده که بنده نام آنان را از زمان سامانیان تا آخرین آن‌ها در زمان زندیه را برای شما لیست می‌کنم از بعد از مال هسه (مال اسد) ریاست ایل بیرانوند از دشاینان تا آلاینان به پسر او کر و بعد به نوه او سپید (همزمان با سبکتکین پدر محمود غنوی) و بعد ایمان‌کلی اول و بعد به مه فرخان و سپس گلاب‌خان و بعد محمد ولی خان و بعد سلطان قلی خان و بعد ایمانکلی دوم و بعد حسن شه خان (هم‌زمان باشاه اسماعیل صفوی) و بعد ایمان‌کلی سوم (هم‌زمان باشاه تهماسب صفوی) و سپس نظر خان (هم دوره باشاه عباس بزرگ) وبعدی‌ها را فراموش کردم تا می‌رسد به شمه خان ملعون و معروف که تمام ایلات لرستان و پشتکوه را با زور به تشیع جنازه سگش به نام قره ناز فراخواند و از ان پس توسط شورای ایلی و نفوذ کریم خان زند خلع و تیره شمس ایل خان بیرانون شد.

میرزااحمد خان (جد خوانین اصلی و رسمی لرستان)[ویرایش]

میرزااحمدخان بیرانوند جد اعلای خوانین بیرانوند مشارٌالیه فرزند شمس الدین دوم می‌باشد و در درگیری و نزاع مابین کریم خان زند و افغان‌ها از خود رشادت‌ها نشان می‌دهد و چون خانواده کریم خان زند نزد شمس الدین دوم می‌باشند پس از پیروزی کریم خان زند و قدرت گرفتن رسمی مشارٌالیه، همراه با میرزااحمدخان به دیدار خانواده در لرستان می‌روند و چون ذکر نیکی شمس الدین را از اولادش می‌شنوند خشنود می‌گردد و میرزااحمدخان بیرانوند فرزند شمس الدین را به دامادی می‌پذیرد و دخترش را به وی تزویج می‌کند و لقب خانی لرستان و ایل بیرانوند را به میرزااحمدخان و اولادش اعطا می‌کند و از آن پس میرزااحمدخان و اولادش مفتخر به خانی می‌گردند در زمان میرزااحمدخان بیرانوند ایل بیرانوند به همراه کریم خان به شیراز رفته و دارای موقعیت اجتماعی سیاسی خوبی می‌گردد[۴]

اولاد مهم میرزا احمد به شرح زیر است: عالی جاه عالی شأن مراد خان، زکی خان و علی محمد خان.

حسین علی خان و اولاد و نواده‌هایش تا سال ۱۳۱۲ ش: اسد خان، نظر علی خان، حاج علی خان،

حیدر خان، رستم خان، طهماسب خان، خسرو خان، شفیع خان، بابا خان.

از نسل اسد خان و بطن زوجه‌های او (شرف نساء، نازی خانم و خیره):لطف علی خان، مهر علی خان،

فاضل خان، جهانگیرخان، کسه خان، محمد رحیم خان، رشید خان و مرشد خان.

از نسل لطف علی خان:غلام علی خان (غله)، حسین خان، محمد علی خان، عزیز خان، صید مهدی خان.

از نسل غلام علی خان:یدالله خان، نصرالله خان، غلام خان و علیرضا خان.

از نسل حسین خان:احمد خان

از نسل محمد علی خان:شکرالله خان، خیرالله خان و نورالله خان.

از نسل مهر علی خان:علی مردان خان، علی رضا خان، مرتضی قلی خان.

از نسل فاضل خان:یدالله خان، نصرالله خان، حسین خان، صید محمد خان ایلخانی، سردار خان.

از نسل نظر علی خان:پاپی خان، عباس خان، محمد قلی خان و نجف علی خان.

از نسل حاج علی خان:شیخ علی خان، ملک علی خان، میرزا خان، باقر خان، لطیف خان و محمد خان.

از نسل رستم خان:احمد خان، کمر خان، توشمال خان، محمود خان، حسین علی خان، علی خان،

چراغ خان و علکه خان.

از نسل طهماسب خان:محمد حسن خان، تیمور خان، کاظم خان، ولی خان، محمد صادق خان،

هادی خان، علی خان، چراغ خان، صید محمد خان و اکبر خان.

از نسل خسرو خان:باقر خان، غلام حسین خان و مرید خان.

از نسل جهانگیر خان:نعمت‌الله خان، محمد یوسف خان، مهدی خان، مراد خان و اسفندیار خان.

از نسل علی محمد خان:محمد خان، اسمعیل خان، کلب علی خان، رحمان خان، سلمان خان،

حاتم خان، داراب خان، آزاد خان، فرج‌الله خان، تقی خان، عزیز خان، لطیف خان، مزبان خان

و کاظم خان.

از نسل عالی جاه عالی شأن مراد خان:ملک احمد خان، زین العابدین خان، حسین خان، تقی خان، اکبر خان، اصغر خان

از نسل ملک احمدخان: نصرالله خان مشهور به نصرالله طلا پوش

از نسل زین العابدین خان:سهراب خان افراسیاب خان احمدخان حاج سلطان محمدخان مرادی حاج داراب خان مرادی

از نسل حسین خان: علی نقی خان امیر خان رستم خان سردار خان

افراد تیرهٔ مرادی به علت اختلافات داخلی و نزاعی که با سایر خوانین به وجود آمد از بین ایل

بیرانوند به منطقه حسنوندها رفتند و در ریمله و برالیکه و سیل میش مسکن گزیدند. ناگفته نماند

نوشته‌های رزم آرا مربوط به حدود هفتاد سال پیش است و بیشتر کسانی را که نام برده‌اند

در قید حیات نیستند؛ ولی اولاد و نوادگان این خوانین هم‌اکنون در لرستان به زندگی عادی خود

مشغول و نسل آن‌ها رو به ازدیاد می‌باشد. اکثر آن‌ها افراد شاخص، مردم دار و

تحصیل کرده‌ای هستند[۱]

زین العابدین خان بیرانوند[ویرایش]

پس از میرزااحمدخان پسرش زین العابدین خان به ریاست ایل بیرانوند می‌رسد که از مشارٌالیه سه پسر یر جا مانده بنام: زکی خان، مراد خان، علی محمد خان … لازم است ذکر شود اولاد زکی خان خوانین زینبی و اعظمی و اسدی می‌باشند، اولاد مراد خان خوانین مرادی می‌باشند که پسرانش ملک احمدخان زین العابدین خان، حسین خان، تقی خان، اکبر خان، اصغرخان، و علی محمد خان جد خوانین سپهوند می‌باشد[۵]

مابین عالی جاه عالی شأن مراد خان و ملک احمد خان مراد (روایت بدونه منبع و نامعتبر)[ویرایش]

پس از زین العابدین خان بطور دقیقی مشخص نمی‌باشد ریاست ایل بیرانوند به دست چه کسی افتاده‌است. آیا ریاست از تیره میرزا احمدخانی خارج شده‌است یا نه؟ اما در هر صورت مشهور است ابدال خان نامی که سمت دولتی داشته و سرتیپ بوده‌است ریاست ایل برانوند را در دست می‌گیرد ایدال خان دار ای قشون دولتی و مجهز به سواره نظام است پس مدتی که از ریاست ابدال خان می‌گذرد چهره‌ای فوق قدرتمند در ایل بیرانوند ظهور می‌کند به نام ملک احمد خان فرزند ارشد مراد خان وی که فردی جسور و بی‌باک است و در هیچ کاری ترسی به دل راه نمی‌دهد در طی یک شبیه خون به منطقه مورد نظر که ابدال خان در آن ساکن است هجوم می‌برد و شکست سختی بر وی وارد میاورد ابدال خان که صدای فریادها را می‌شنوند از خواب بیدار می‌شود و سراسیمه به میدان نبرد می‌رود و از سپاهیان خود می‌خواهد که راه را باز کنند وقتی راه باز می‌شود چشمش به چهره جوان ملک احمدخان می‌افتد ملک احمدخان خواستاره مبارزه رویارو با سرتیپ می‌شود سرتیپ هم قبول می‌کند و از قوایش می‌خواهد که راه را کامل باز کنند تا به میدان نبرد برود جنگ سختی مابین سرتیپ و ملک احمدخان رخ می‌دهد در نهایت ملک احمدخان که فردی تنومند و با قدرت خارق‌العاده بوده موفق می‌شود بعد از چندین ساعت جنگ سرتیپ را از پای درآورد و همان‌جا وی را به قتل برساند و بر ریاست سرتیپ پایان بدهد و بعد از مدتی خود به ریاست ایل بیرانوند منتصب گردد

ملک احمدخان بیرانوند[ویرایش]

القاب: سردار (لر) منطقه، کبیر

سردار برگرفته از راندن اعراب در منطقه غرب کشورایران می‌باشند که منطقه را آرام می‌کند کاری که از پس محمدشاه قاجار برنیامد و از آن پس شاه وی را سردار منطقه لر نامید، و کبیر برگرفته از چهره فوق‌العاده و استثنایی وی و قدرت فیزیکی بسیار بالای وی می‌باشد[۶]

ملک احمدخان ملقب به ملک احمدخان کبیر فرزند بزرگ مراد خان (نوه دختری کریم خان زند و نوه پسری میرزااحمدخان بیرانوند) پس میرزااحمدخان به دلیل شایستگی و درایت به ریاست ایل بیرانوند می‌رسد ملک احمدخان فردی تندخو و شدید العمل است در دوران ریاست وی بر ایل بیرانوند تصرفات زیادی برای خاندان مرادی و ایل بیرانوند انجام می‌دهد در این زمان که ملک احمدخان بر مسند قدرت ایل بیرانوند است باعث ترسی بر پیکر تمام خوانین می‌شود.[۷] تاریخ لرستان چه قبل از ملک احمدخان و چه بعد از ملک احمدخان کسی که به شجاعت و دلاوری وی باشد بخود ندیده‌است. آمده‌است: ملک احمدخان دارای چهره‌ای زیبا و مردانه و دارای قدی بلند و بسیار سنگین‌وزن هم بوده چهره وی طنین انداز ترسی بر پیکر سایرین می‌شده. ملک احمدخان در کنار تمام شجاعت و جسارتش فردی بی رحم به‌شمار می‌رود. ملک احمدخان در میدان نبرد همیشه پیروز و سرافراز بیرون می‌آمد در نبردی رو در رو با رؤسای غارت‌گر اعراب می‌تواند ریس آن‌ها را شکست و به کام مرگ بفرستت در این جنگ سخت که نیروهای محمدشاه کاری را از پیش نمی‌برند ملک احمدخان بر اعراب چیره می‌گردد و موفق به گرفتن غنیمت سنگین از اعراب می‌شود و تمام غنیمت به دست آورده را کاملاً مساوی مابین خود و ایل بیرانوند تقسیم می‌کند که با مخالفت روبه رو می‌شود ولی مخالفت را قبول نکرده و خواهان تقسیم عادلانه غنایم جنگی است و ملک احمدخان با اینکه رشادت فراوان نشان داده و به لقب سردار جنگ رسیده توسط شاه قاجار، مثل بقیه یک سهم را برمی‌دارد و تمام غنایم را به‌طور مساوی مابین ایل بیرانوند تقسیم می‌کند ملک احمدخان مورد ستایش شاه قاجار قرار می‌گیرد و سرداریت تمام لرستان را به وی اعطا می‌کند سردار که در ریاست سخت گیر می‌باشد منجر به تاراندن خوانین بزرگ لر می‌شود. روزی ملک احمدخان در منطقه گل زرد در حال عبور است و به مرز بین ایل بیرانوند و حسنوند می‌رسد مرز را با هندوانه کاشته‌اند ملک احمدخان که در حال استراحت است متوجه جابه جایی احتمالی مرز می‌شود و سریعاً ریاست ایل حسنوند را احضار می‌کند ریاست ایل حسنوند که خود می‌داند به یکی از افراد برای جابه جایی مرز دستور داده‌است سریعاً متوجه می‌شود و خود به همراه جانشینش به نزد ملک احمدخان می‌روند و چون می‌داند مورد تنبیه ملک احمدخان قرار خواهد گرفت جانشینش را به نزد سردار فرستاده و خود در چند صد متری بازمی‌ایستد و نظاره گر ماجرا می‌شود ملک احمدخان هندوانه‌ای در دست می‌گیرد و آن را دو نصف می‌کند. (از گفتن بقیه ماجرا به دلیل رعایت ادب خودداری می‌شود) و مرز بیرانوند و حسنوند را تعیین می‌کند. در این هنگام ملک احمدخان به قصد تصرف قلعه رحیم خانی حرکت می‌کند و موفق می‌شود در عرض مدت کوتاهی قلعه رحیم خانی را متصرف شود و ایل سگوند را به مناطقی دیگر میتارند (هرچند که بعد از مرگ ملک احمدخان وقتی حسینعلی خان به کمک ایل سگوند ریاست ایل را بدست می‌آورد املاک سگوند را به آن‌ها برمی‌گرداند) ملک احمدخان نسبت به بزرگان و رؤسای طوایف بی اعتنایی پیشه کرد و آنان نیز قدرت ایستادگی در مقابل ملک احمدخان را نداشتند به ناچار به فکر همدستی افتادند… علت دیگر همدستی آنان این بود که ملک احمدخان در قریه خانجان خانی نسبت به رؤسای ایلات دیگر سخت می‌گیرد و با آنان تند برخورد می‌نماید رؤسای ایلات و طوایف که می‌دانند در مبارزه رویاروی تاب مقاومت در مقابل ملک احمدخان را ندارند و در مقابل قدرت وی کاری از پیش نخواهند برد دست به تاکتیکی حیله گرانه می‌زنند و ملک احمدخان و برادرانش را به قصد آشتی به قتل گاه دعوت می‌کنند وقتی که ملک احمد مالیات لرستان را جمع‌آوری کرده و در حال برگشت به مقصد است از دعوت دشمنانش باخبر می‌شود و دعوت آن‌ها را می‌پذیرد در این هنگام ملک احمد خان وقتی به قتل گاه نزدیک شده چندی جلوتر از قیطولش به شکارگاه می‌رود از بده شانس بر اثر طوفان و باران شدید رودخانه سیاه گاو طغیان می‌کند و مابین ملک احمدخان و قیطولش جدایی واقع می‌شود. کسی که در آنجا حضور دارد متوجه جدایی ملک احمدخان و قیطولش می‌شود و این امر را خیلی زود به اسماعیل خان حیدر خان و حاج علی خان و حسینعلی خان و خداداد خان گزارش می‌دهد آن‌ها هم فرصت را مقتنم می‌شمارند و با تیره و طوایف خود راهی شکارگاهی می‌شوند که ملک احمدخان حضور دارد در بین راه قبله‌ای بزرگ از اعراب را هم با خود همراه می‌کنند. وقتی که به شکارگاه می‌رسند برادرش متوجه حضور سپاه موتلفه و متحدهٔ حیدرخان اسماعیل خان حاج علی خان و حسینعلی خان و قبیله‌ای بزرگ از اعراب می‌شود و به ملک احمدخان گزارش می‌دهد که حمله کرده‌اند تعداد آن‌ها کثیر و غیرقابل شمارش است بهتر است که بگریزیم در این هنگام شه مراد خان ده لرانی به ملک احمدخان ملحق می‌شود اما ملک احمدخان که در شجاعت و جسارت در کل کشور بی‌نظیر است ترسی به دل راه نمی‌دهد و به برادرش می‌گوید پسر می‌خواهی جنگ را به راحتی واگذار کنی؟ و دستور حمله می‌دهد برادرش با شجاعت و جسارت تمام همدوش وی می‌جنگد وشه مرادخان ده لرانی که در جنگاوری و شجاعت در میدان نبرد گوشزد است با تمام وجود به پشتیبانی از ملک احمدخان می‌پردازد که در مورد نبرد وی حکایات زیادی وجود دارد معروف است که شه مراد خان ده لرانی به تنهایی می‌توانسته سیصد سوار را رام کند و بر آنان بتازد شاید در نظر اغراق‌آمیز باشد ولی شواهد و حکایات موجود دال بر قدرت لاین وصف شه مرادخان ده لرانی در میادین نبرد داشته و در میدان نبرد بارها بر دشمنان ملک احمدخان چیره می‌شود و آنان را فراری می‌دهد ملک احمدخان هم خود که در میدان نبرد رقیبی ندارد بارها دشمنان را قلع قمع می‌کند و شه مراد خان ده لرانی با شهامت تمام همدوش باملک احمدخان می‌جنگد و بارها به ملک احمدخان و برادرش تقی خان روحیه ادامه مبارزه می‌دهد (مِنو تَقی بالمو دُر تی پِمو کَم شه مِرا خُون، دِ ه لُرو، گوت، خاطرو جمع) ملک احمدخان هم با قدرت قابل وصفی به ادامه نبرد می‌پردازد تا جایی که خیلی از دشمنان وی پراکنده و متواری می‌شوند اما در این هنگام برادرش تقی خان کشته می‌شود (بَه کُشیم، تا بَه کُشیم، یَه قورسونه تَقی خونه، کُشتِنه، خو، دوده مونه) ملک احمدخان با دیدن مرگ برادرش به میان دشمنان هجومی سنگین می‌برد در این هجوم که خیلی از دشمنان را از پای درمی‌آورد و محل مذکور را شبیه به قبرستان می‌کند ملک احمدخان هربار که به آن‌ها حمله‌ور می‌شود تعداد زیادی از آن‌ها را به قتل می‌رساند تا اینکه رفیق صمیمی خودش حیدر خان را می‌بیند و متعجب می‌شود با هفت تیری که در دست دارد به او شلیک می‌کند اما از شانس بدش هفت تیر کار نمی‌کند (ار، شانسکم، بیاوردی، طالعکم بکردیه رُشت تفنگ که حسن موسی هیرِ ه میکُشت) حیدر خان که می‌داند اسب ملک احمدخان رام نشدنی است و نمی‌توانند بر وی چیره شوند دستور می‌دهد تا یک اسب ماده را بیاورند زیرا که می‌داند اسب ملک احمدخان با دیدن ماده اسب رام نشدنی می‌شود (اسب سوز ملکمه لغوم کرده هیچ نمسه قصد جون کرده) وقتی اسب ملک احمدخان ماده اسب را می‌بیند به طرف ماده اسب حرکت می‌کند و در این میان اسب وی را با گلوله از پای درمی‌آورند و ملک احمدخان در حالی که بر زمین‌می‌خورد مورد اصابت گلوله دشمنانش قرار می‌گیرد با اینکه چند زخم مهلک برداشته برمی‌خیزد و در میان دشمنانش فریادی می‌کشد که شما ناجوان مردانه مرا به قتل رساندید ولی برادران رشیدم نخواهند گذاشت خون به ناحق ریخته من پایمال شود و به شهادت تاریخ مدت کوتاهی از این ماجرا نمی‌گذرد که برادرش زین العابدین خان طوایف مذکور را به طرزی بی‌رحمانه قلع و قمع می‌کند.[۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳]

دکتر احمدی می‌نویسد: ملک احمدخان در تاریخ لرستان بی‌همتا می‌باشد چرا که وی با قدرت شخصی خود بر ریاست ایل می‌رسد و باقدرت شخصی خود ممالک زیادی تصرف می‌کند از جمله قلعه رحیم خانی که متعلق به ایل سگوند است و در آن زمان ایل سگوند از قوی‌ترین ایلات لرستان به‌شمار می‌رود. ملک احمدخان برخلاف سایر خوانین دیگر که در کنار قیطولشان و نزدیکانشان قدرت می‌گرفتند وی با قدرت شخصی خود به اسم و رسم می‌رسد، در روایتی محلی مشهور است هنگامی که ملک احمدخان به قتل می‌رسد نوکری شخصی دارد که شهر را ترک می‌کند و به شهری دیگر می‌رود در آن شهر به خدمت یکی از رجال معروف در می‌آید که آوازه ملک احمدخان را شنیده وقتی خدمتگذار را می‌بیند بر ریش و سبیلش شانه‌ای می‌کشد و می‌گوید ای رعیت من بهتر هستم یا ملک احمدخان؟ رعیت در پاسخ می‌گوید: من که رستم و علی (ع) را ندیده‌ام ولی به الله قسم که سه مرد بر زمین آمد اول رستم زال بعد علی (ع) و بعد ملک احمدخان (مقصود خدمت‌گذار از لحاظ زمان است) خان مزبور در جواب خدمتگزار می‌گوید پدرم بمیرد برای همچین مردی کسی بر جایش مانده که خونش پایمال نشود؟ خدمتگذار جواب می‌دهد؛ برادران وی به خون خواهی از برادرشان ساکت نمی‌نشینند[۱۲] در مورد ملک احمدخان بیرانوند اشعار زیادی سروده شده ست:

یهو کیَتیمسهُ اِ قُی حیر******باید وَ مَردی بُنیمِن کمر

قُی کَتِسه مَلکَمه شا ***** چه فایده که نِره نیرو اُ سپا

وِتوُنه اَ مَلکَمه که خوُن دلیرَ *****قُی نا برُاَر کَتِسَ اَ شیرِ دلیر

مَلکَمه هَته دِیار حیَر خونُ صد سوُار ***کُیل اِ تُاو مَلکَمه پآاُ نیآ اِ فرار

اَر پیآ بیآینِوُ مُوتتُ یه قُیَ *****تا نیشونتُ دَم مَرد مِیدوُ کیهَ

ملکمه بالابلنگ گردن خروسی قی ون وه گدا صفر روسی

مَلکه مِه بالا بلنگ، گردن گلاویی سگون، وَنه، وه، دور، چی بَط، اُویی

اگر مِه باشتیمه دِ خُوم بِراره که مُفتام دِ پُشت یه پِشکَه سوارهِ

چوپونه، دُو، بولِنی‌ها، مِه کِنه، قی شاه مِلَه نه، کُشتِنه، دو کُول کَنی

مِنو تَقی بالمو دُر تی پِمو کَم شه مِرا خُون، دِ ه لُرو، گوت، خاطرو جمع

مِرا خونه، دَه لرو، شیرَه، پیا اِ ه مِشَه کُوره، وا صد سوار، زَه، دِ، چِغاه

بَه کُشیم، تا بَه کُشیم، یَه قورسونه تَقی خونه، کُشتِنه، خو، دوده مونه

اَر خُدا، وِم، بَه دیه، به کِردیمه، رُشت هفت تیر کهِ، صد تِمه نیم، هیرِ ه میکُشت

بَه کُشیم، تا بَه کُشیم، یَه جنگ خونه تَقی خونه، کُشتِنه، خو، دوده مونه

ار، شانسکم، بیاوردی، طالعکم بکردیه رُشت تفنگ که حسن موسی هیرِ ه میکُشت

سرهنگ زین العابدین خان بیرانوند برادر ملک احمدخان[ویرایش]

زین العابدین خان بیرانوند از بزرگان و سرکردگان لرستان وی برادر کوچکتر، خان بزرگ ملک احمدخان می‌باشد زین العابدین خان بیرانوند در دوران کودکی توسط ملک احمدخان به دربار فرستاده می‌شود تا در آنجا فردی باسواد و اهل قلم شود در میان خوانین لرستان کسی به اندازه زین العابدین خان بیرانوند از حیث سواد و تحصیل هم شان وی نبوده زین العابدین خان بیرانوند توسط ملک احمدخان به فردی جسور و دانا تبدیل می‌شود و چون دست پروردهٔ خان بزرگ ملک احمدخان است به خوبی راه طرقی را طی می‌کند و موفق می‌شود به بالاترین درجه آن زمان برسد در جنگ‌های ایران و انگلستان از خود رشادتهای فراوانی نشان می‌دهد و توسط شاه قاجار به منصب سرهنگی می‌رسد که بالاترین درجه کشور در آن زمان بوده و مورد تقدیر و ستایش امیر کبیر قرار می‌گیرد و در روزنامه وقایع التفاقیه از وی تجلیل شده‌است زین العابدین خان در درگیری برادر رشیدش ملک احمدخان و ایلات دیگر نقش مؤثری ایفا می‌کند وقتی برادر رشیدش ملک احمدخان با حیله و حقه کشته می‌شود وی قصد عزیمت به تهران می‌کند و به حضور شاه می‌رسد و در آنجا به شاه می‌گوید قبله عالم سردار منطقه را به ناروا و نامردی کشتند که این سخنان شاه را به خشم میاورد و سرداری ارمنی که مسول ارتش است را با زین العابدین خان بیرانوند همراه می‌کند که در باز پس‌گیری خون به ناحق ریخته سردار منطقه به زین العابدین خان کمک کنند که با توجه به شرایط و موقعیت زین العابدین خان موفق می‌شود که طوایف و ایلات مذکور را به طرزی فجیع تنبیه کند روزی که زین العابدین خان در قریه خانی نشسته کسی به حضور خان می‌رسد و می‌گوید این همه خون بخاطر ملک احمدخان ریخته شد بهتراست که بس کنی ولی زین العابدین خان در جواب می‌گوید اگر تمام خون‌ها ریخته شود خون برادر رشیدم ملک احمدخان جبران نخواهد شد همین امر سبب می‌شود تا میرتیمورخان میر را علیه وی کنند و میرتیمور خان میر از دره خدمت به زین العابدین خان وارد می‌شود و او را با حیله به سمت خود می‌کشاند و در حینی که زین العابدین خان در حال گذر است از رودخانه چندین نفر وی را با ضرب گلوله با ناجوانمردی از پای درمی‌آورند.[۱۴][۱۵][۱۶]

سهراب خان[ویرایش]

سهراب خان پسر زین العابدین خان پسر مرادخان بود و از جمله اشخاصی است که بعد از مرگ ملک احمدخان و پدرش زین العابدین خان ادعای ریاست بر ایل بیرانوند را دارد و دستگاه حکومتی نیز وی را به عنوان سرکرده ایل شناخته و در برابر خوانین زکی خانی و علی محمدی علم کرده بود، فصل پاییز که ایل می‌خواهد به گرمسیر کوچ کنند و طبق قانون و سنت عشیره‌ای باید مالیات را بپردازند تا حکومت اجازه کوچ و رفتن به گرمسیر را بدهد و در این بین سهراب خان برای پرداخت مالیات و تسویه حساب نزد حاکم رفته بود و ضمناً چون می‌خواست با دختر کدخدا حسین طاری ازدواج کند و بنا شده بود که وسایل عروسی را نیز خریداری کند و بعد از عروسی کوچ کند. از طرف دیگر یکی از همسایگان حاجی علی (پسر حسینعلی خان) و عبدالعلی خان (عودل خان) پسر محمدخان را طرف شور قرار داده که سهراب خان به خرم‌آباد رفته و شبانگاه هنگام بازگشت او را غافلگیر کنند، آن‌ها در تنگ زاهد شیر کمین کرده و منتظر سهراب خان می‌شوند، اسب سهراب خان زنگوله‌ای در گردن دارد، مهاجمان کمین کرده از دور متوجه می‌شوند که سهراب خان دارد می‌آید چون اسب سهراب خان مادیان‌های مهاجمان را می‌بیند به سرعت به سوی آن‌ها حرکت می‌کند و سهراب خان در دسترس قرار می‌گیرد وی متوجه خطر شده و تفنگ دولول خود را برای شلیک کردن آماده می‌کند که با تیراندازی مهاجمان تیری به قنداق تفنگ سهراب خان اصابت کرده و شکسته می‌شود و خلع سلاح می‌شود تیری دیگر شلیک می‌شود و سهراب خان را نقش بر زمین می‌کند و به این صورت سومین رئیس ایل بیرانوند از خاندان مرادخان کشته می‌شود.

حسینعلی خان[ویرایش]

در روایات محلی به اشتباه حسینعلی خان را ایلخان یا ریس ایل بیرانوند دانسته اند درصورتی که وی طبق منابع از جمله سفرنانهای معتبر ایران ایشان هیچگاه به ریاست ایل بیرانوند نایل نشد فقط مابین ملک احمد خان مراد و زین‌العابدین خان مراد اسماعیل خان برادر مادری حسینعلی خان و پسر ارشد علیمحمد خان توانست نصف ایل بیرانوند را بر ضد خوانین مراد بشوراند که دسیسه وی توسط سرهنگ زین‌العابدین خان مراد خنثی گردید و ایل بیرانوند یکپارچه تحت ریاست سرهنگ زین‌العابدین خان مراد درآمد ناگفته نماند که این دسیسه در زمان مراجعه زین‌العابدین خان سرهنگ به تهران در زمان فوت سردار بزرگ ملک احمد خان مراد بیرانوند اتفاق افتاد.

سرهنگ اسدخان بیرانوند[ویرایش]

اسد خان فیلی بیرانوند یکی از رشیدترین، شجاع‌ترین، کم‌نظیر ترینخوانین لرستان بوده‌است. حکومت آن روزگار به علت سرکوبی و غارت عرب‌ها توسط ایل بیرانوند به فرماندهی اسد خان بیرانوند او را به منصب سرهنگی و فرماندهی فوجلرستان مفتخر می‌نماید. مردم لرستان کهاز ستمگری‌های ظل السلطان حاکم لرستان پسر ناصر ناصرالدین شاه به ستوده آمده‌اند به فرماندهی اسدخانفیلی بیرانوند دست به شورش میزنن و اردوی او را در محاصره خود گرفتند. شورشیان شکست خورده و سران آن‌ها ازجمله اسدخان فیلی بیرانوند دستگیر و اعدام می‌شوند. ایشان انسانی نیک سرشتو بزرگ بودند. اسدخان فیلی بیرانوند نام سرهنگ را بر یکی از زیردستانش که تحت نظر ایشان بزرگ شده بودگذاشت. افتخار این طایفه الان‌همین لقب است که اسد خان به آن‌ها داده… و حتی فامیلی خود را از این لقب برداشته‌اند. اسد خان فیلی بیرانوند فرزند حسینعلی خان بیرانوند که از نوادگان دختری کریم خان زند می‌باشداست. این مرد بزرگ تاریخ لرستان پدربزرگ علیمردان خان اعظمی بیرانوند بزرگ فرمانروای لرستان می‌باشد.[۱۷]

مهرعلی خان بیرانوند[ویرایش]

مهرعلی خان بیرانوند پس از اعدام پدرش به ریاست و سرکردگی ایل بیرانوند می‌رسد که مشارٌالیه پدر علی مردان خان امیر اعظم است[۱۸]

علی مردان خان بیرانند ملقب به امیر اعظم[ویرایش]

ناگفته نماند که پس از خروج خوانین مراد از صحنه سیاست لرستان و ریاست ایل بیرانوند قدرت ایل رو به کاهش رفت در زمان ریاست خوانین مراد فوج بیرانوند افتخارات زیادی کسب نمود و از جمله فوجهای قدرتمند کشور گشته بود و قدرت ایل بیرانوند تا سر حدات هم پیش رفته بود که پس از آن قدرت بیرانوند ها کم شد تا زمان امیر اعظم علیمردان خان بیرانوند مشهور به شاه مردو بازهم بیرانوند ها در لرستان به قدرت اول تبدیل شدند و این مرد بزرگ توانست لرستان را یکپارچه تحت لوای قدرت خود دربیاورد.

القاب: امیر اعظم، دروازه لرستان، سالار مظفر

علیمردان خان کبیر ملقب به سالار مظفر و امیر اعظم معروف به هردوبزرگترین و نام آورترین سرکردگان لر و لک بوده‌است که هرگز سر سازش با حکومت‌ها را نداشت. علی مردان خان اعظمی بیرانوند بزرگترین فرمانروای خودمختار و یکه‌تاز تاریخ غرب ایران که توانست به مدت چند سال لرستان را از حکومت مرکزی جدا کند. این فرمانروای بزرگ تاریخ پدر مرتضی خان اعظمی و پدربزرگ دکتر هوشنگ اعظمی پزشک مشهور و انسان دوست می‌باشد. قلمرو حکومت وی از پشتکوه ایلام تا بروجرد بود. زمانی کهاز بروجرد به پشتکوه یا برعکس، عزیمت می‌کردند سران طوایف هدایایشان را آماده و به ایشان تقدیم می‌کردند. علیمردان خان اعظمی بیرانوند چندین جایگاه برای گرفتن باج از خوانین ایل‌های ثروتمند جنوبی، مرکزی و شمالی‌لرستان را مشخص کرده بود از جمله:پشتکوه، خرم‌آباد و قلعه کیوره دربروجرد."در آن سال‌ها که قحطی بر لرستان حاکم بود این بزرگمرد تاریخ ایران جان بسیاری از مردم تهی دست را با استفادهاز باج‌هایی که از خوانین ثروتمند گرفته بود و همچنین غارت‌هایی که از مالکان خارج کشور مثل اعراب آورده بود نجات داد.سران تمام ایلات و طوایف لرستان به خاطر اقتدار بیش از حد علیمردان خان اعظمی‌بیرانوند با ایشان متحد می‌شدند. تا زمانی که ایشان زندهبود هیچ احدی جرأت نزدیک شدن به خاک لرستان را نداشت. قوای بیرانوند به فرماندهی این بزرگ‌مرد تاریخ ایران، ظل السلطان پسر ظالم ناصرالدین شاه را غارت کردند و سپس او به تهران فرستادند. ایشان والی پشتکوه را نیز مطیع خود کرد. طی جنگ جهانی اول روس‌ها که وارد خاک ایران شدند به لرستان نیز آمدند و تا بروجرد پیشروی کردند و در پیچ خم کوه‌های لرستان ایلات و عشایر با آن‌ها درگیر شده و علیمردان خان اعظمی بیرانوند بزرگ فرمانروای لرستان و ایل بیرانوند در مقابل آنان با مردانگی قابل وصفی ایستادگی کردند به‌طوری‌که نیروهای روس را شکست دادند و تا قم بر آن‌ها تاختند. رضاشاه در دوره احمدشاه که تقریباً تمام قدرت در دستش بود چندین بار به قصد فتح لرستان به آنجا حمله کردو هربار به دلیل وجود این سردار دلیر شکست می‌خورد. شکست‌های مکرر رضاشاه از قوای بیرانوند و لرستان به فرماندهی علیمردان خان اعظمی بیرانوند موجب شد که طی برنامه‌ای چند ساله این بزرگمرد تاریخ ایران و لرستان را سرانجام در زمستان ۱۳۰۱ ترور کنند. ترور علیمردان خان اعظمی به فاتحان لرستان کمک به سزایی کرد زیرا تا زمانی که این بزرگمرد در قید حیات بود همه مطیع امر و نهی او بودند ولی بعد از ترور وی لرستان به چند دسته تقسیم شده و هر دسته طرفدار یک نفر شدند. علیمردان خان اعظمی بیرانوند از چند نظر بر همه بزرگان عصر خویش برتری داشت:

۱-شکست سپاه روس و انگلیس در جنگ جهانی اول توسط ایل بیرانوند به فرماندهی ایشان،

۲-شکست نیروهای قاجار-۳مطیع کردن والی‌ها و حاکمان دست نشانده قاجارها،

  1. جدا کردن لرستان از حکومت مرکزی و حاکمیت خودمختار چند ساله وی بر لرستان آن زمان که شامل ایلام و لرستان فعلی می‌شد،
  2. غیرقابل نفوذ بودن لرستان در زمان حاکمیت ایشان.
  3. بارها شکست دادن نیروهای رضاشاه به فرماندهی خود رضاشاه و امیراحمدی
  4. ترور ناجوانمردانه ایشان به دست عوامل رضاشاه که در بین نوکرهای ایشان نفوذ کرده بودند
  5. برعکس بقیه بزرگان هرگز گول قسم و قرآن حکومت‌ها را نخورد
  6. ترس شاه‌ها و شاهزاده‌ها و تمام حاکمان و بزرگان از ایشان
  7. اقتدار بیش از حد ایشان

۱۰-یک پارچه بودن لرستان آن زمان که شامل لرستان فعلی و ایلام می‌شد[۱۹][۲۰]

ملقب به امیر اعظم

پانویس[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ بیرانوند، ماشالله (۱۳۸۶). رؤسای ایل بیرانوند: تنگه زاهدشیر لرستان. خرم‌آباد: انتشارات شاهپورخواست. ص. صفحات ۳۴،۳۵،۳۶. شابک ۲-۰۷-۲۷۰۷-۹۶۴-۹۷۸ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid prefix (کمک).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  2. چگنی، فرهاد (۱۳۷۸). ایل سگوند، نام و تاریخ آن. کیهان فرهنگی. ص. ۶۶، ۶۷ پایگاه مجلات تخصصی نور. پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  3. معجزی والیزاده، محمدرضا (۱۳۸۹). میرزااحمدخان: نام اوران لرستان:. تهران: انتشارات حروفیه. ص. صفحات ۴۰۸؛۴۴. شابک ۸-۶۵-۷۷۰۰-۹۶۴-۹۷۸ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid prefix (کمک).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  4. بهاری، نسیم (۱۳۸۰). مقاله تاریخ لر. شیراز: انتشارات بهار. ص. صفحات.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  5. معجزی والیزاده، محمدرضا (۱۳۸۶). زین العابدین خان: نام اوران لرستان:. تهران: انتشارات حروفیه. ص. صفحات ۲۰۸،۲۰۹. شابک ۸-۶۵-۷۷۰۰-۹۶۴-۹۷۸ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid prefix (کمک).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  6. احمدی مجد، صادق (۱۳۹۳). تارخ لردر روزگار قاجار:. اصفهان: انتشارات اصفهان. ص. صفحات ۳۵.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  7. احمدی مجد، صادق (۱۳۹۳). تارخ لردر روزگار قاجار:. اصفهان: انتشارات اصفهان. ص. صفحات ۳۶.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  8. احمدی مجد، صادق (۱۳۹۳). تارخ لر در روزگار قاجار:. اصفهان: انتشارات اصفهان. ص. صفحات ۳۷،۳۸.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  9. رضاپور، کرم (۱۳۹۳). تارخ قاجار:. تهران: انتشارات علوم تحقیقات. ص. صفحات۶۵،۶۶.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  10. معجزی والیزاده، محمدرضا (۱۳۸۶). حسینعلی خان: نام اوران لرستان:. تهران: انتشارات حروفیه. ص. صفحات ۴۸،۵۴. شابک -۶۵-۷۷۰۰-۹۶۴-۹۷۸ مقدار |شابک= را بررسی کنید: length (کمک).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  11. رحمتی، حشمت الله (۱۳۸۶). حکومت بهرام میرزا: قوم لر در اینه تاریخ:. خرم‌آباد: انتشارات شاهپورخواست. ص. صفحات ۱۳۷. شابک -۹-۲۴-۲۷۰۷-۹۶۴-۹۷۸ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid prefix (کمک).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ رضایی، نسیم (۱۳۹۳). مقاله تارخ لرستان در قاجار:. تهران: انتشارات علوم تحقیقات. ص. صفحات.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  13. رازی، عبدالله (۱۳۸۰). تاریخ ایران تا انقراض قاجاریه:. تهران: انتشارات اقبال. ص. صفحات ۳۵۷. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۰۶-۰۲۶-۷.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  14. معجزی والیزاده، محمدرضا (۱۳۸۶). اسدخان: نام اوران لرستان. تهران: انتشارات حروفیه. ص. صفحات ۴۸،۴۹. شابک ۸-۶۵-۷۷۰۰-۹۶۴-.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  15. کبیر، امیر. «روزنامه وقایع التفاقیه». وقایع التفاقیه = تهران: صفحات.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  16. رازی، عبدالله (۱۳۹۲). ایل بیرانوند: از باستان تا انقراض قاجاریه. تهران: انتشارات اقبال. ص. صفحات ۴۱۸،۴۱۹. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۰۶-۰۲۶-۷.صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  17. معجزی والیزاده، محمدرضا (۱۳۸۶). اسدخان: نام اوران لرستان:. تهران: انتشارات حروفیه. ص. صفحات ۲۰۸،۲۰۹. شابک ۸-۶۵-۷۷۰۰-۹۶۴-۹۷۸ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid prefix (کمک).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  18. معجزی والیزاده، محمدرضا (۱۳۸۶). مهرعلی خان: نام اوران لرستان:. تهران: انتشارات حروفیه. ص. صفحات ۴۰۰. شابک ۸-۶۵-۷۷۰۰-۹۶۴-۹۷۸ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid prefix (کمک).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  19. معجزی والیزاده، محمدرضا (۱۳۸۶). علی مردان خان: نام اوران لرستان:. تهران: انتشارات حروفیه. ص. صفحات ۳۰۶،۳۰۷،۳۰۸. شابک ۸-۶۵-۷۷۰۰-۹۶۴-۹۷۸ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid prefix (کمک).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.
  20. بیرانوند، ماشالله (۱۳۸۹). علی مردان خان: تنگه زاهدشیر لرستان:. خرم‌آباد: انتشارات شاهپورخواست. ص. صفحات۵۹،۶۰،۶۱. شابک ۲-۰۷-۲۷۰۷-۹۶۴-۹۷۸ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid prefix (کمک).صفحه پودمان:Citation/CS1/fa/styles.css محتوایی ندارد.


منابع[ویرایش]

This article "خوانین بیرانوند" is from Wikipedia. The list of its authors can be seen in its historical and/or the page Edithistory:خوانین بیرانوند. Articles copied from Draft Namespace on Wikipedia could be seen on the Draft Namespace of Wikipedia and not main one.



Read or create/edit this page in another language[ویرایش]